سالها بعدِ جنگ تحمیلی
مرگ، زیر نقاب پنهان شد
ابر تیرهدلی رسید از راه
شهر یکشب گلولهباران شد
زیر سوز گلولهبارانها
عدهای ماندهاند و میمیرند
عدهای قول دادهاند اما
شهرمان را دوباره پس گیرند
هر شب اینجا، الو الو مرکز!
بچهها ناگریز میجنگند
گرچه در تیررسترین هستند
همچنان سینهخیز میجنگند
دائما زخمخورده میآید
از همه سمت، سوی بهداری
خسته از هوش میرود هر شب
در اتاق عمل، پرستاری
یک نفر با غرور میگیرد
جلوی چشم اشکبارش را
هر شب از پشت شیشه میبیند
مادری طفل شیرخوارش را
شهر مانده بدون اکسیژن
دشمن از ماسکهای ما رد شد
باز عباس تشنهلب افتاد
جیغ مانیتورینگ ممتد شد
آه مانده فقط به آینهها
بر تن بچهها جراحات است
آخرین تیر مانده در ترکش
زاغهها خالی از مهمات است
با شمایم! الو الو مرکز!
آتشی تازه بر جگر افتاد
سوخت در آن تن بلوطی پیر
نخل پر باری از کمر افتاد
دیشب از لابهلای زخمیها
دکتری با دو چشم تر برگشت
به دل دشمن عجیب و غریب
باز گردان زد و نفر برگشت
بنویسید اگرچه خالی شد
شهر از شرّ دشمنی منحوس
عدهای پای عشق جان دادند
زیر چنگالهای یک ویروس
پیشوند شهید میگیرد
نام عکسی که میرود بر میخ
《پاسدار سلامتی》، یک روز
میشود نام درسی از تاریخ
#محمد_جهانی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha