eitaa logo
آفتابگردان‌ها
530 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
منتظرم، دلخوشم، پُر از هیجانم من عطش روزه‌دار، قبلِ اذانم قافله از نیمه‌ی مسیر گذر کرد کاش دلم را در این سحر برسانم گفت: به دیدار پیرِ دِیر نرفتی؟ -می‌روم آخر شبی؛ هنوز جوانم! حظ ابوحمزه‌ای، صفای مجیری... می‌رود از دست و من فقط نگرانم دوره‌ی قرآنِ من در اول《با》ماند فاتحه‌ای کاش بر قرار بخوانم دفتری از شعر، کنج خانه نشسته من غزلی نیمه‌ام که وِرد زبانم لذّت هر《روزه》ام؛ سلام به ارباب اهل محرّم، مقیم در رمضانم @Aftab_gardan_ha
ای گُل! بهار باش! که در ما سالی مگر دوباره برویَد سالی که بی‌بهار نباشد آری بخند غنچه‌ی قرمز! این روزهای حوصله سر بر باید ادامه‌دار نباشد ای گُل! بمان که باغچه‌ی ما باید که تا اواخر خرداد از آب و گِل درآمده باشد زیبای من! برای تو زشت است تا روزهای اوّل پاییز باغت پُر از انار نباشد ای آسمان! برای تو سخت است باید به ابرها بنویسم تا کهکشان‌خراش نباشند باید به ماه سر بزنم تا این نامه را به او بسپارم هرچند در مدار نباشد ای ماه! در مدار خودت باش ای آسمان! به کار خودت باش ای گُل! خزانه دار خودت باش تا صبحِ روز بعد که خورشید از قلّه‌ی درخت بجوشد شب همچنان خمار نباشد هرگز کسی نگفت به باران باید شبیه اشک ببارد هرگز کسی نگفت که باید با عاشقی کنار بیاید امّا چگونه سیل نورزد موجی که بر کنار نباشد از هر طرف تو را بنویسم نام تو هم‌قطارِ بهار است امّا چگونه راه بیاید با ریل‌های مندرسی که در درّه‌ای بخیل، شکستند تا عابری سوار نباشد من: عابری نشسته در این دشت از پشت کوه، بوی گُل آمد باید بلیطِ رفت بگیرم ای آسمان! برای تو زشت است امشب -در این دقایق آخر- باران سرِقرار نباشد خون در شقیقه‌های تو مست است از بس که خواب‌های می‌آلود آنجا به انتظار نشسته‌ست ای گُل! به انتظارِ خودت باش شاید کسی دوباره در این دشت دیگر به انتظار نباشد دست تو مثل پنجره باز است پیش از تو هیچ پنجره‌ای را اینگونه در فراز ندیدم چشم تو مثل نور زلال است چشمی که مثل نور زلال است ای کاش در غبار نباشد وا مانده بود لحظه‌ی آخر جا مانده بود در کلماتم نام تو و دو جمله‌ی دیگر نامم درون نام تو حل شد نام تمام آنچه پس از توست بگذار در شمار نباشد @Aftab_gardan_ha
معلم‌ها به ما گفتند بازی اشکنک دارد سرم سرگیجه‌هایش را از این چرخ فلک دارد هزاران‌آفرین‌ها کرد مغرورم، نفهمیدم که هر چه یار بازیگوش دارد از کتک دارد دوباره امتحان کن شانس انشاهای قبلی را خدا اندازه‌ی هر آرزو یک قاصدک دارد همیشه لقمه قسمت می‌کنی و لطمه می‌بینی همیشه دست عاشق‌های دنیا کم نمک دارد کشیدم پرده‌ی تنهایی‌ام را ... خسته‌ام باران! نزن که شیشه‌ی این پنجره خیلی ترک دارد؟ @Aftab_gardan_ha
برای کارگران عزیز زیباترین دختر خاورمیانه بودم اگر دست‌های پینه‌بسته‌ی پدرم هنگام نوازش، صورتم را خط‌‌خطی نمی‌کرد اگر در چهارده سالگی نقش‌های دریای نرفته را رج نمی‌زدم و مادرم مجبور نبود سراشیبی خانه‌های بالا‌شهر را برای خرید اسپری‌هایش بالا برود اگر حقوق برادر کارگرم را ضرب در آرزوهایش می‌کردند حالا، دختر همسایه عروس خانه‌ی دیگری نبود من زیباترین دختر خاورمیانه بودم اگر می دانستم پدر، کی می‌تواند برایم روسری گلدار بخرد @Aftab_gardan_ha
بر جسم ناتوانش تابیده خشکسالی جانی نمانده دیگر در این تن سفالی امروز هم دوباره، آمد کنار میدان آمد به اشتیاق یک رزق احتمالی در بین آن جوانان، این پیرمرد خسته با چهره‌ای شکسته، با قامتی هلالی غرق خیال خود بود، فکر مریضی زن فکر جهاز دختر، فکر فشار مالی آهی کشید اما شکر از لبش نیفتاد رو سوی آسمان کرد با دست‌های خالی از آن‌سوی خیابان، ماشین باکلاسی فریاد زد: بیایید! با دستمزد عالی! هرچند پر درآورد از اشتیاق اما از جمعیت عقب ماند او با شکسته‌بالی امروز هم شبیه دیروز‌های بسیار برگشت سوی خانه با دست‌های خالی نزدیک خانه... مردی، با کیسه‌ای به دوشش لبخند هدیه می‌داد بر سفره‌ی اهالی... خندید پیرمرد و با آسمان سخن گفت: «حس می‌شود نگاهت هرلحظه این حوالی» @Aftab_gardan_ha
السلام علیکِ یا ام‌المومنین تقسیم کردی با خدا دارایی‌ات را ای آسمان دیدم دل دریایی‌ات را تنها نه در کار تجارت بلکه در عشق ضرب‌المثل کرده عرب دانایی‌ات را خالی شود از غیر او وقتی جهانت پیغمبری پر می‌کند تنهایی‌ات را حوریه‌ای را پرورش دادی، مگر تو از آسمان آورده‌ای لالایی‌ات را؟ آن مادری‌ها را تو یادش داده بودی تکثیر کردی این‌چنین شیدایی‌ات را شعب ابی‌طالب پدید آورد بانو آزادگی را، نسل عاشورایی‌ات را از عالم بالا کفن آمد برایت فهمید دنیا تا ابد والایی‌ات را @Aftab_gardan_ha
تقدیم به حضرت خدیجه سلام‌ الله علیها میان خانه بهشت معطری دارد ز جنس بال مَلَک سایه‌ی سری دارد چه ثروتی به کف آورده تاجر مکه چه همسری و چه تابنده گوهری دارد در این معامله شاهد خداست، کالا عشق از این معامله مقصود دیگری دارد به وقف ثروت او دین ز مکه جاری شد که رودخانه هم از خویش بستری دارد خوشا به امّ ابیها چه مادری دارد خوشا به مادر زهرا چه دختری دارد نبی‌ست دار و ندارش چه غم که وقت وفات ز ارزش کفنی مال کمتری دارد خدیجه نیست و از او چه مانده؟ خیر کثیر خدیجه هست که جاری کوثری دارد @Aftab_gardan_ha
افتاده همیشه پای من در چاله قلبم شده یک دشت پُر از آلاله تنها تو فقط حالِ مرا می‌پرسی ای درد، رفیقِ خوبِ چندین ساله @Aftab_gardan_ha
دوباره شب شده بود و پدر نیامده بود به قول مادرمان《تاجِ سر》نیامده بود پس از سه ماه و دو هفته اضافه‌کاریِ او هنوز خرج جهیزیه درنیامده بود صدای خواهرم از آن اتاق می‌آمد هنوز نامزدش از سفر نیامده بود هوای خانه‌ی ما مه گرفته بود انگار بهار بود و زمستان به سر نیامده بود دعای مادرم از پشت ربنا پیداست هنوز حاجتش انگار برنیامده بود نشسته بودم و او را مرور می‌کردم چه‌ها که بر سر این در به در نیامده بود نشسته بودم و با یک غزل دلم لرزید قلم به دست گرفتم: پدر نیامده بود ... صدای همهمه‌ای مصرع مرا پر کرد به خانه از معدن، کارگر نیامده بود @Aftab_gardan_ha
از زیتون‌زاران سبز با پرچمی از گیسوان سپید در هجوم وحشیانه‌ی باد به یک طرف به سمتت می‌آیم در دستانم انار در قلبم گنجشک‌ها بالا و پایین می‌پرند و تو به همان سو می‌روی که باد می‌وزد... @Aftab_gardan_ha
میلاد امام حسن مجتبی علیه‌السلام مبارک نرفته است کسی نامراد از درِ او فدای او که کریم است نام دیگر او هر آن که خواست ببیند جمال عقل به چشم بگیرد آینه‌ای صاف در برابر او به خانه‌ای که حسن داشت، هر زمان رد شد سلام داد به صوتی رسا پیمبر او چه خانه‌ای؟ که بهشت است هر کجا حسن است علی‌الخصوص که باشد حسین در بر او به خانه‌ای که حسن دارد و حسین، بگو کسی که خاکِ دَرَش نیست خاک بر سر او برای مدح امام کریم ما کافی‌ست که حیدرست پدر، فاطمه‌ست مادر او اگر به جنگ درآید کجاست خصمی که به در بَرَد سر و دست از جلای خنجر او؟ اگر به صلح رود باز حق به جانب اوست که فتح و عزت و عشق است نام لشکر او در این طرف حسن ابن علی‌ست در میدان در آن طرف زر و تزویر در برابر او خوشا به من حسن ابن علی امام من است سلام ما به محمد، به سبط اکبر او قرار جمله‌ی عشاق سال آینده شب تولد او مرقد مطهر او... @Aftab_gardan_ha
این شنیدم پدر به فرزندش در شب عید داد آموزش امشب آماده‌باش باش پسر! حمله‌ور می‌شوند چند ارتش لشکری طالبان آجیلند لشکری قاتل چلو و خورش ظرف پُر پرتقال خونی را سر بُرند این گروهک داعش جامه‌ی موز و سیب را بِدرند میهمانان چاق چاقوکش اختلاط حماسه‌ها فرداست رستم و پرسئوس و گیل‌گَمش هر سه یکباره متفق شده‌اند یورش آرند راس ساعت شش راهکار تو چیست ای پسرم تا که پایان پذیرد این چالش؟ گفت فرزند با پدر که پدر! سر خود را گذار بر بالش تا ز رویا رها شوی و دگر نکنی هی خیال، پردازش ما که در جیب‌های خالی‌مان گرم پشتک زدن شده‌ست شپش با چلو اختلافمان بسیار با خورش اختلافمان فاحش میزبانیم و در پذیرایی میز داریم و اندکی خوش و بش گشته‌ام خانه را و پسته که هیچ نیست حتی کمی نخود کشمش وضعمان را اگر ببیند فقر چانه‌اش تا زمین بیاید کِش حاصل طرز فکر پایین است که شود قطعه‌ای چنین چندش: طنز باید فقط بخنداند نقد و اصلاح را ولی ولِلِش ... @Aftab_gardan_ha