#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
* إنّی وَاللّهِ اُخَیِّرُ نَفسی بَینَ الجَنَّهِ وَالنّارِ
سر را گرفت در دل چادر به دامنش
سر را گذاشت غرق تفکّر به دامنش
《یا آتش محبت و یا آتش عذاب》 *
او بود و شعله شعله تحیّر به دامنش
دل کند از زمین که نمانَد الی الابد
در این مصاف، ننگ تکاثر به دامنش
آمد سوی حسین سرافکنده و خجل
میریخت اشکهاش چنان در به دامنش
او هم شهید شد که نمانَد اسیر مرگ
حالا حسین بود و سر حر به دامنش
#سید_محمد_مهدی_شفیعی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
《والله روز قیامت از همه دربارهی این موضوع سؤال میشود.》
(سید حسن نصرالله، سخنرانی ظهر عاشورای محرم ۱۴۴۰)
مخواه راه برای تو انتخاب کنند
که با فریبِ دلت، عقل را مجاب کنند
عجیب نیست همیشه در اوج فاجعهها
رسانهها همه تجویز قرص خواب کنند
سکوت ضرب در آتش شد و به خون تقسیم
چطور میشود این داغ را حساب کنند؟
از این قیام و از این غم سوال خواهد شد
بترس روز قیامت تو را جواب کنند
چقدر روضهی مکشوف پیش چشم همهست!
چقدر چهره به خون گلو خضاب کنند
قسم به خون که جهان کم میآورد جوهر
مصیبت تو و من را اگر کتاب کنند
رسیدهاند سپاه یزیدیان زمان
که با جنایت و کودککشی ثواب کنند
دگر چه جای تعجب اگر یمن را آه...
از این به بعد همه کربلا خطاب کنند؟
به مادران یمن در عزای کودکشان
بگو که گریه برای دل رباب کنند
در این زمانهی تحریم، هرچه سقا بود
به خط زدند که فکری برای آب کنند
بگو به لشکر آزادهها که واجب شد
برای پاسخ هل من معین شتاب کنند
بنای قلعهی دشمن به هم بریزد باز
شبیه فاتح خیبر که فتح باب کنند
رجز رجز همگی با سلاح یا حیدر
به قهر بر سرشان خانه را خراب کنند
به تیغ غیرت و با سوز آه مظلومان
چه ساده میشود این قوم را عذاب کنند!
از این جماعت خونخوار اثر نخواهد ماند
دعای سوختگان را که مستجاب کنند
#فاطمه_عارف_نژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgradan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
به تنهایی #سید_الشهدا_علیه_السلام
این کیست تنهای تنها ماندهست بین سواران
محکمتر از کوهساران، جاریتر از جویباران؟
با اینکه تنهای تنهاست، با اینکه در موج غمهاست
روشنتر از آفتاب است، سرسبزتر از بهاران
آه از غم واژههایش، از غربت آشنایش
مانده طنین صدایش در خاطر روزگاران:
《ای مسلم! ای هانی! ای حر! تنهاییام را ببینید
آیا مرا یاوری نیست؟ پاسخ بگویید یاران!
ای یکّهتازان میدان، ای شیرمردان خالص*
رفتید و ماتم گرفتند در خیمهها بیقراران》
فریاد تنهایی او پیچید و بر خاک جنبید
لبهای لبیکگویان، تنهای چابکسواران
گرد و غباری به پا خاست، آن مرد را دوره کردند
شمشیرزنها از این سو، از آن طرف نیزهداران
در خیمهها چشمهایی مانده به راه سواری
نومید یا رب مبادا امید امیدواران
*《یا ابطال الصفا و یا فرسان الهیجا》
#سید_علی_رضا_شفیعی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
دعوتید به تماشای شعرخوانی #محمد_غفاری شاعر عضو #دوره_اول_آفتابگردانها.
https://www.aparat.com/v/SslC5
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
مناجاتی با استفاده از برخی مضامین #دعای_عرفه #امام_حسین_علیه_السلام
.
«نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی»* مرا از خویش جان دادی
مرا در بهترین دلها - دل مادر - مکان دادی
برای گفتن حرفم، برای لقمهی نانم
برای بازدمهایم، زبان، دندان، دهان دادی
خداوندا تو بودی مادرم را عاشقم کردی
مرا با دستهایش بین گهواره تکان دادی
تو با آرامش دریا، تو با کوه و گُل و صحرا
خودت را به تمام بندههای خود نشان دادی
زمین را فرش زیر پای مخلوقات خود کردی
برای بال پرواز پرنده آسمان دادی
به قدر قطرهای از لطفهای تو نخواهد شد
اگر یک عمر بشمارم، از این دادی از آن دادی
اگر جوشید خونِ گرم تو از حلق مجروحم
تو بودی که درون سینهام آتشفشان دادی
گلایه نیست در کارم، اگر آخر نوازش را
به خواهر نه، به دختر نه، به چوب خیزران دادی
(*) : آیهی ۲۹ #سورهی_حجر
#حسن_معارف_وند
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
مهلت ثبت نام کارگاه نقدنویسی تمدید شد.
همراه با تخفیف ویژه برای آفتابگردانها
@Aftabgardan_ha
تمدید مهلت ثبت نام کارگاه نقدنویسی
به اطلاع اعضای محترم دورههای مختلف آفتابگردانها میرساند زمان ثبت نام کارگاه «نقدنویسی» استاد زهیر توکلی از مجموعه کارگاههای دورههای آموزشی «درباره شعر»، به دلیل وقفه ایجادشده در زمان برگزاری این کارگاه، تا روز چهارشنبه یازدهم مهر ماه ۱۳۹۷ تمدید شده است. علاقهمندان میتوانند در صورت تمایل به شرکت در این کارگاه با دفتر شعر مؤسسه شهرستان ادب به شماره ۰۲۱۷۷۵۳۱۸۶۶ داخلی ۱ تماس بگیرند، یا به سامانه ۱۰۰۰۳۷۰۴۱ پیامک بزنند و یا به دایرکت همین صفحه پیام بدهند تا از شرایط شرکت در این کارگاه مطلع شوند.
هزینه کارگاه نقدنویسی با تخفیف سی درصدی ویژه آفتابگردانها: ۵۰۰۰۰ تومان.
@Aftabgardan_ha
اگر چه با تو پریدن خیال بالم بود
غبارِ ماندهی روی تنم وبالم بود
ولی تو پر زدی آنقدر که گذر کردی
از آن چه دورترین نقطهی خیالم بود
ولی تو پر زدی آنگونه که به وقت وداع
فقط به قدر خداحافظی مجالم بود
نبین که هیچ نپرسیدمت سفر تا کی؟
دلِ پرِ چمدان پاسخ سوالم بود
نبین که هیچ نگفتم، به چشمهات قسم
هزار قطره《بمان》 لای دستمالم بود
بیا که پر بزنم با تو، شسته شد با اشک
همان غبار که بر بالم و وبالم بود
#حسین_صادقی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
دارد فرات جزر و مد از ماه روی تو
پر میکند پیاله فقط از سبوی تو
#سید_امیر_حسین_خوشرو
#دوره_ششم_آفتابگردانها
خط:
#محمد_صادق_ترابی_زاده
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
از زبان #جون خطاب به #اباعبدالله_علیه_السلام
جز یک خیالِ از نفس افتاده چیستم؟
بر من ببخش، در خور شان تو نیستم
خورشید جاودانه! من این سایهی سیاه
روشن شدم به نور تو وقتی گریستم
جز اینکه روسیاهترین بندهی توام
پاسخ نداشتم به سوالی که کیستم
من بندهی تو بودهام آری دلیل داشت
عمری اگر شبیه تو آزاده زیستم
افتادم از نفس تو ولی باز لحظهای
سویم بیا که پیش قدومت بایستم
ای ابر سرفراز که نزدیک میشوی
بر من ببار، من که کم از خاک نیستم
#محمدرضا_معلمی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
به پیشگاه #شهید
به پای سنگ مزارش بهانهای کم داشت
سهساله دخترِ بابا نشانهای کم داشت
زنی به فجرِ چهارم رسیده بود آنشب
دلِ شکستهی او آشیانهای کم داشت
و مادری که نمازش ستارهباران بود
به روی دامنِ سبزش جوانهای کم داشت
اگر شهامت شیرینِ این قبیله نبود
جهان به وسعت این خاک، خانهای کم داشت
شهید سنگر مجنون! شهید سنگر عشق!
غزل بدونِ شما عاشقانهای کم داشت
□
غروب بود و زمین در نگاه میلرزید
غروب بود و نگاهی که شانهای کم داشت
#خدیجه_حلیمی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
《شب شکن》
خواننده:
#مجتبی_الله_وردی
آهنگساز و تنظیم کننده:
#علی_نصیر_نژاد
شاعر:
#فاطمه_عارف_نژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
《شب شکن》
همزمان با حمله موشکی به مقر سرکردگان جنایت تروریستی اهواز
خواننده:
#مجتبی_الله_وردی
آهنگساز و تنظیم کننده:
#علی_نصیر_نژاد
شاعر:
#فاطمه_عارف_نژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
@Aftabgardan_ha
تقدیم به #ماداران_چشمانتظار
مادر نشسته با دل خون پای پنجره
بیرون میآورد سری از لای پنجره
چشمانتظار یک پسر شصتساله است
ردّ نگاه مانده به هر جای پنجره
از بس مدام پنجره را بست و باز کرد
دیگر به حرف آمده لولای پنجره
دیگر به حرف آمده و جیغ میکشد
دیگر شکسته بغضِ ترکهای پنجره
مادر بخواب ما خبرت میکنیم اگر
آمد کسی به شوق تماشای پنجره
مادر تکان نمیخورد و بغض میکند
بغضی برای قصهی فردای پنجره
#معصومه_آقا_محمدی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی شاعر برگزیده سی و چهارمین محفل مهر و ماه حوزه هنری قم
#محمد_مهدی_خانمحمدی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
بیا که بی تو فقط سایه همنشین من است
به مرگ دلخوشم اکنون که در کمین من است
دلم خوش است به آواز عاشقانهی خویش
که آن چه میشکند بغض را، طنین من است
منم که تحفه برایت نداشتم جز شعر
و شاخههای گلی که در آستین من است
وطن برای من ای عشق جز حریم تو نیست
کدام خطّ افق مرز سرزمین من است؟
دلم خوش است که از راه می رسی اما
غزل گواه نفسهای واپسین من است
#حامد_فرد
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
نگاه کردم و دیدم گلی که بود نبود
همان که پنجره را با تو میگشود نبود
به فکر رفتم و بالاتر از خیالاتم
به عمق فاجعه که فرصت فرود نبود
پریده بودی و از چشم خیس پنجره، رنگ
پریده بود، رخ آسمان کبود نبود
نشست قاصدکی تا مرا نظاره کند
ولی اتاق جز آوار آه و دود نبود
تو رفته بودی و چشمی به زخم خو نگرفت
برای دیدن من هیچ کس حسود نبود
دوباره آمدم از فکر رفتنت بیرون
سراغ بوی تو رفتم ولی نبود، نبود
میان بود و نبودت دلم دوباره شکست
گلی که گوشهی مویت همیشه بود، نبود
و رفت قاصدکی که نشست بر سنگم
برای رفتن ازین سوگواره زود نبود
#مصطفی_هاشمی_اهری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
جز تویی که همیشه در سفری
همه در فکر آمدن بودند
دلخوشیهای سادهی دنیا
همه یک روز مال من بودند
هر طرف را نگاه میکردم
همه از رفتن تو میگفتند
پنجره، پلهها، در و دیوار
همه با کوچه همسخن بودند
رفتی و قطره قطره آب شدم
کوه بودم ولی خراب شدم
گفته بودی که نسل در نسلت
همه فرهاد کوهکن بودند
گر چه دنیا برای من میبافت
دستکشهای تازهای اما
دستهایت نبود و هر پاییز
دستهایم چه بی وطن بودند
دست بر صورتم کشیدم باز
من در آیینه پیرتر شدهام
این لب و چشم و بینی و ابرو
روزگاری چقدر زن بودند
#میترا_سادات_دهقانی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
نذر #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
به روی نیزههای خونچکان تا دید سرها را
مزیّن کرد با خون شهیدان بال و پرها را
عصای معجزه ای کاش بود و لحظهای زینب
از آن سیلاب خون رد میشد و موج خطرها را ...
اگر چه قلبها در شعلهگاه خیمهها میسوخت
ولی خاموش کرد آن روز با اشکش شررها را
زمان خطبه خواندن سورهی زلزال بر لب داشت
که ویران کرد کاخ صاحبان سیم و زرها را
تمام واژههایش را خلیلانه به میدان برد
همه دیدند آنجا جنگ بتها و تبرها را
چنان در اربعین از شام تا کرب و بلا امد
که لبریز از محرم کرد بعد از آن صفرها را
به میدان شهادت با نگاهی غرق زیبایی
به رسم او فرستادند مادرها پسرها را
فرستادند تا عصیان آتش را سپر باشند
همان آتش که میسوزاند با هم خشک و ترها را
بگو راوی! بگو از اوج رویای سبکبالان
بگو، بیدار کن از خواب سنگین کور و کرها را
ببین دنیا! به دور گنبد خورشیدِ شام امروز
قمرها را قمرها را قمرها را قمر ها را
سری روی زمین در سرزمین عشق جا مانده
گرفته این خبر این روزها راس خبرها را
اذان از گنبد و گلدستهاش وقتی که میآید
چه زیبا میکند در شام ظلمانی سحرها را
نماز او نشسته پایداری کرد آن شب که
به روی نیزههای خونچکان میدید سرها را
#سمانه_خلف_زاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
سفر از سکوت پر بود، که صدای باد پیچید
همهجا به رقص آمد، گل و بوته، سرو با بید
درِ گوشِ دشت و جنگل، خنکای باد میخواند
چه شنیده بود شالی؟ که به دست باد رقصید
چه شنید رود از ماه؟ چه شنید پیش ماهی؟
چه گذشت بین آنها؟ که به غیرِ کوزه نشنید
شب و رقص نورِ شبتاب، کف و سوت جیرجیرک
خبری که قاصدک داشت، غزلی که چشمه جوشید
کلمات غنچه کردند، سرِ شاخهی درختان
و ستاره -حرف روشن- به سکوت دشت بارید
گل و برگ و ناودان هم همه شعر میچکیدند
و رسید ابری از راه، به کویرْ شعر پاشید
به سکوت خو گرفتم، کلمات میوه دادند
سرِ هر درخت، گنجشک، غزلی جدید میچید
به سکوت خو گرفتم، وسط کلام دریا
وسط کلام باران، وسط کلام خورشید ...
#محسن_نقدی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
تقدیم به #حضرت_زین_العابدین_علیه_السلام
باز هم از درد میپیچد به خود مانند تاک
از نگاهش خوشهی انگور میریزد به خاک
میدرخشد گردی خورشید بر پیشانیاش
مهر میگیرد پیاپی بوسههایی تابناک
بین محراب عبادت بارها از حال رفت
بارها فریاد زد روحالقدس روحی فداک
آب میخواهد بنوشد، ناگهان تب میکند
چون که میافتد به یاد ماجرایی سوزناک
دانه دانه میشود زنجیرهایش را شمرد
یادگاری از اسارت مانده دستی چاک چاک
چهرهاش از زهر، زرد و سینهاش از درد، داغ
در شهادت با عمویش داشت وجه اشتراک
#محمد_مهدی_خانمحمدی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
یا #زین_العابدین
گيسوانِ رهای تسبیحم
در مناجاتها رهایم کرد
اشکهای نشسته در چشمم
بیصدا آمد و صدایم کرد
جاده بنبست، راهها بسته
بال و پر بسته، از جهان خسته
به تهِ خط رسیده بودم که
با ابوحمزه آشنایم کرد
من که عمری شکستهپر بودم
من که آواره پشتِ در بودم
غربتِ او، غمِ اسارتِ او
بیش از پیش مبتلایم کرد
چه کسی گفته است بیمارست؟
چه کسی گفته مردِ میدان نیست؟
ماند تا راویِ بلا باشد
ماند و مشتاق کربلایم کرد
بزمِ شیطان کجا صحیفه کجا؟
او کجا مجلسِ خلیفه کجا؟
گرمِ این روضه بودم و ناگاه
دفترِ شعرِ من صدایم کرد
من کجا، روضهی محرّمِ او؟
من کجا، درکِ داغ و ماتمِ او؟
من کجا و نوشتن از غم او؟
مطمئنّا خودش دعایم کرد
#سیده_فرشته_حسینی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
صلی الله علیک یا #سید_الساجدین
چشمهایت دو رود شورانگیز،
سینهی غرق آتشت دریاست
لب خشکت -حدود سی سال است-
وارث داغهای کرب و بلاست
کوهی از خاطراتِ شعلهوری،
آب هم میزند تو را آتش
اشکهای مدامِ هر روزت،
جلوهی کل یوم عاشوراست
تو علی هستی و شبیه علی،
مرد میدان فتنهها هستی
در هیاهوی کارزار نفاق،
دستهای تو ذوالفقار دعاست
هر قیامت شکوه افلاک است،
هر قعودت شرافت خاک است
آسمانزادهای و سجدهی تو
سببِ اتّصالِ ارض و سماست
کربلا اوج لطف معبود است،
پیش چشمان عارفانهی تو
و تو هم مثل عمهات زینب(س)،
هرچه آن روز دیدهای زیباست
#محمدحسین_مهدویان
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
آسمانها و زمین مومنِ برهان تو اند
ابر و باد و مه و خورشید مسلمان تو اند
در سرم گرم طوافت شدهام بیت به بیت
واژهها مُحرم منظومهی چشمان تو اند
سبز دامان بهاری و زمستانزدهایم
و زمستانزدهها دست به دامان تو اند
گاه مانند شهابیم که سرگردان است
شاعران در دل شب بی سر و سامان تو اند
ما سراپا به تماشای تو چشمیم ای عشق
چشمهایی که همه گوش به فرمان تو اند
#مهدی_شفیع_زاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha