بر لب تپش ترانهای باشد و من
آرامش جاودانهای باشد و من
از اینهمه های و هو چه حاصل؟ ای کاش
غوغای کتابخانهای باشد و من
#سیدعلیرضا_شفیعی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تنهاییِ تلخِ آب، در دریایی
تنهاییِ آفتاب، در صحرایی
تنهایی من! میان این آدمها
هرقدر که پنهان بشوی پیدایی
#محمد_رهام
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
نگاه کردم و از دست رفت ایمانم
هنوز پیرو زلف توام، پریشانم
در انتظار تو خشکیدم و تبر خوردم
خوراک آتشم و هیزم زمستانم
بیا و دست ترحم بکش به صورت من
که من به آینهی خاک خورده میمانم
چهام بدون تو؟: اندوه قلعهای متروک
بدون پادشهم، خالی از نگهبانم
جهانِ بی تو، مرا《منزوی》به بار آورد
بگو تو اهل کجایی؟ من اهل《زنجانم》
به عکسهای تو بیوفقه خیره باید بود
از اینکه یک دوسه پلکی زدم پشیمانم
مسافر توام ای مقصد نهایی من
مسافر توام و از خودم گریزانم
#حسین_مسیبی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
با من بیا به سمت خیابانِ سال بعد
آهسته زیر نم نم بارانِ سال بعد
با شیطنت به پنجرهها سنگ میزنند
دیدارهای کوچک و پنهانِ سال بعد
من دلخوشم به این که تو را جستجو کنم
در شکلهای مبهم فنجانِ سال بعد
من دلخوشم که سر بگذارم تمام عمر
بر شانههای مرد غزلخوانِ سال بعد
با من بیا به بوسهی کِشدارِ صبح زود
در عاشقانههای فراوانِ سال بعد
با من بخند، با منِ غمگینِ بیوطن
در کوچههای ابریِ تهرانِ سال بعد
ما را از این سیاهیِ ممتد رهانده است
شبهای تا سپیده چراغانِ سال بعد
من هم شبیه تو پُرِ دلشورهام ولی
هر چیز ممکن است در امکانِ سال بعد
#میترا_سادات_دهقانی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
السلام علی المعذب فی قعر السجون
#یا_امام_موسی_کاظم_علیهالسلام
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یاد زهرا افتاد
با این همه زنجیر زمینگیر نشد
زنجیر به دست و پای مولا افتاد
#محمدعلی_درریز
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
اولین سال نو بعد رفتن حاج قاسم
ببین که با غم و اندوه بعد رفتن تو
میان معرکه ماییم و راه روشن تو
ببین که بر دلم این غم چقدر سنگین است
ببین به سینهام این داغ همچو آهن تو
چگونه زیسته بودی مگر؟ که از دنیا
نبود گرد تعلق به روی دامن تو
نه پشت میز نه بر روی منبرت دیدیم
فدای در دلِ آتش خطابه خواندن تو
چقدر دیر تو را دوستان شناختهاند
چقدر خوب تو را میشناخت دشمن تو
وطن برای تو دلهای دردمندان بود
قسم به عشق که مرزی نداشت میهن تو
چه مانده بود از آن جسم اربا اربایت
چه را کشیده به آغوش حال مدفن تو؟
از آن شکوه فقط دستِ غرق در خونی
برای بیعت ما مانده بود از تن تو ...
#حسن_زرنقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردانها
قبل از تو انسان حرف انسان را نمیفهمید
گل را نمی دانست، باران را نمیفهمید
«آن»ی که از صبح ازل پیچیده در هستی
انسان قبل از خنده ات، «آن» را نمیفهمید
انسان قبل از چشمهایت هر چه میکوشید
پیدایی آن ذات پنهان را نمیفهمید
هر شب میآمد بشنود عطر صدایت را
حتی ابوجهلی که قرآن را نمیفهمید
در بی زمان بوسیده پایت را وَ الّا رود
در خود معطل بود و «جریان» را نمیفهمید
تا آمدی انسان به انسان گل تعارف کرد
قبل از تو انسان حرف انسان را نمیفهمید
#سعید_مبشر
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
عید آمده از راه؟! چه عیدی؟! چه بهاری؟!
وقتی خبر از باغ و گل و سبزه نداری
تا دیده شکوه دل دریایی ما را،
غم آمده تا ساحل ما موجسواری
تقدیر بر این است که در گوشهای آرام
غم از پی غم هی بشماری بشماری
این سیل اثر گریهی ماتمزدگان است
ای ابر بهاری چه بباری چه نباری
تقویم ورق خورد و تو را برگ و بری نیست
ای دل به همان زردی پاییز دچاری
ای کاش بیایی و در این وسعت تاریک
ای سال نو آیینه در آیینه بکاری
در راه سواری است؛ خوشا آینهی ما
برخیزد اگر از دل این جاده غباری
#سید_علیرضا_شفیعی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
پایانِ یکهتازی پاییز میرسد
برخیز آن بهار دلانگیز میرسد
امروز اگر چو غنچه گره خورده کارمان
روزی زمان خندهی ما نیز میرسد
گرچه اسیر دام سکوتیم، دستمان
آخر به شاخههای غزلخیز میرسد
در حسرت کمال اگر کال مانده است
دل را به زلف یار بیاویز، میرسد
در پیش شادی ابدی هست، غم مخور
پایان این هزارهی ناچیز میرسد
#حمیدرضا_مداح
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
سر رفته باز حوصلهی برف روی بام
چک چک چکانده اشک خداحافظی مدام
چک چک چکیده بر تن رویای مردهای
بر خاطرات آلبوم خاک خوردهای
هو هو بهار آمد و در خانهام دوید
خرگوش خوابهای زمستانیام پرید
من هم بساط غصه و غم را به هم زدم
رفتم به کوچه کودکیام را قدم زدم
رفتم به دیدهبوسی گنجشکهای بام
فریاد میزدم که سپیدارها سلام
گرم است گرم، معرکهی بید و بادها
رقص چنار، چهچههی خانهزادها
آباد کرده بادِ بهاری حیاط را
دستی ورق زدهست مرا خاطرات را
یادش بخیر همهمهی شهر قبل عید
پا بر زمینِ گریه زدن موقع خرید
یادش بخیر دغدغهی خوب کودکی
آن دامن پلیسه و کفش عروسکی
دنیای کودکانهی ما را احاطه کرد
با جوجههای رنگی خود مرد دورهگرد
یادش بخیر لی لی توی پیادهرو
یادش بخیر گز گز پا، زخم کفش نو
عطر بنفشههای تر از بارش مدام
عطر نمور کاهگل روی پشت بام
هر روز عصر، عطر بغل، عطر خوش خبر
یادش بخیر ادکلن تی رز پدر
یادش بخیر ترشی و شیرینی عجین
یادش بخیر سینی کاهو سکنجبین
تعبیر کودکانهی هر اتفاق گنگ
چون مرگ ناگهانی ماهی میان تنگ
پر بود ظرف غصهام از جای خالیاش
یادش بخیر کودکی و خوشخیالیاش
کم کم نهال کوچک اندوه قد کشید
تقویم کودکی به سرانجام خود رسید
آن شور و شوق آخر اسفند دود شد
هی بودهای قصهی مادر نبود شد
آه ای بهار حبس شده بین سررسید!
برگرد اتفاقِ خوشِ روزهای عید!
#شهره_انجمشعاع
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
یک
از بارش ابر، خاک بیخواب شده
وز باد بهار، دشت بیتاب شده
بیدار شو ای کبک، ز خواب سنگین
خورشید طلوع کرده، برف آب شده!
دو
گلکرده بهار؛ غنچهها غرق شهود
هر چلچله هر چکاوکی گرم سرود
هرآینه در حال نمازست وجود
گلها به قیام...
ابر سرگرم سجود...
سه
تا هست بهار موسم اشراقم
از خویش رها و خیره در آفاقم
...گل، سبزه، چنار، سار، لحنی سرشار...
من غرق تماشای کسی در باغم
#حامد_طونی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
چرخیده از دهان به دهان: دوست دارمت
فهمیدهاند نصف جهان دوست دارمت
ای زندهرود بازنگشته، که مانده است
زیبایی تو در جریان! دوست دارمت
گاهی نبند پنجرهها را که بشنوی
از بادهای نامهرسان: دوست دارمت
گاهی شبیه نم نم باران، لطیف و گاه
مثل تگرگ، با هیجان دوست دارمت
میایستی جوانیِ خود را در آینه
حتی تمامقدتر از آن دوست دارمت
گفتی: به حرف نیست... غزل گفته ام که باز
ثابت کنم ورای زبان دوست دارمت
#حسین_صادقی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha