eitaa logo
مسیر سعادت⁦🏝️⁩
1.3هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
52 فایل
🌹نابْ تَرینْ نُکاتِ زندگیِ شهدا و علما ❣فضایی صَمیمی و دُورْ از قیلُ و قالِ دُنیا❣ 🌷کشکول 💗حرف دل 👌 #کوتاه_کاربردی_جذاب_خاص 🍃بعد خواندن مطالب خودتان قضاوت کنید. 💌دوستانتان را به این بزم زیبا دعوت کنید. ارتباط با ادمین: @darabi_mohammdebrahim
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫ 🚩 جون بن حوی ع🚩 2⃣ امام به او اجازه میدان داد. مردانه جنگید و جنگید تا فرشته شهادت را در آغوش کشید.😭 👈محمد بن ابوطالب می‌گوید:« امام حسین ع بر بالین جون قرار گرفت و فرمود: خدایا ! چهره اش را سفید بدنش را خوشبو و او را با خوبان و نیکان محشور گردان و میان او و محمد و خاندانش آشنایی بیشتر مقرر فرما»🙏 👈 جون، تنها شهیدی بود که امام ،مانند علی اکبر ع با او رفتار کرد، صورت بر صورتش نهاد و برایش دعا کرد. از امام باقر ع از پدر بزرگوارش امام سجاد ع روایت کردند که فرمود:« زمانی که قبیله اسد پس از چند روز برای خاکسپاری پیکرهای شهدا در میدان نبرد حضور یافتند، از بدن جون بوی مشک به مشام میرسید😭 🆔 @afzayeshetelaat
⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫ 🚩 حبّاب ابن عامر ع🚩 همگی دور مسلم جمع شده بودند و نامشان را ثبت می گردند: ابوبکر بن.... یزید بن.... عثمان بن... عبدالرحمان بن.... مروان بن.... آنقدر مشتاق بودند که اصرار داشتند نامشان زودتر از سایرین در صف حامیان امام گنجانده شود. حبّاب هم آمد و نامش را در جریده ثبت کرد تا شاید در جریده عالم دوامش ثبت شود، ولی اصرار نداشت که نامش بالاتر یا پایین تر باشد، فقط حسین را میخواست و یاری اش را...... اندکی نگذشت که اطراف مسلم خالی شد و از ۱۸ هزار نفر که نه! از ۱۸ نفر هم خبری نبود ... حبّاب بی خبر از همه جا در خانه بود و فکر می کرد مسلم در آرامش و آسایش کسانی است که او را به آنجا خواندند....😥 ظهر شد و خبر شهادت مسلم در کوفه پیچید اما بر طبق عادت آب از آب تکان نخورد😥 حباب دید که دیگر کوفه جای ماندن نیست، با خانواده اش وداع کرد و راهی شد..... در بین راه همای سعادت از سرش گذر کرد و به امام رسید و او را تنها نگذاشت تا امام او را در بهشت تنها نگذارد.... 🚩 هنیئاً لک الجنة🚩 🆔 @afzayeshetelaat
⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫ 🚩 بکربن حی و عمربن ضبیعة🚩 هر دو جزو لشکر عمرسعد بودند.... و اکنون ...... 👈 وجود خیلی از لشکریان عمر سعد را شک فرا گرفته بود، دیگر به خوبی می دانستند با چه کسی می جنگند ، ولی کسی را می خواستند که پیشگام شود، جرأت نداشتند..... پول ،مقام ،عیش، و کاخ سبز شام را رها کردن کار هر کسی نیست.... از طرفی پول را می خواستند ولی خب این پسر رسول خداست و قتلش جز با جهنم پاسخی ندارد..... چه می کردند ⁉ عقل میگفت منصب! ولی همان عقل، دوزخ را هم نمیخواست‼ 👈 حرّ و فرزندش حجت را تمام کرده بودند.... پس می شود دل کند.... می شود بهشت را خواست... میشود پیش چشم این عظیم سپاه باطل، مسیر حق را انتخاب کرد و از سرزنش هیچ ملامتگری نترسید..... 👈 بکر و عمر هم پا پس نکشیدند و بهشت را طلبیدند ..... ارزانی شان شد.... 🚩 ارزانی شان باد....🚩 🆔 @afzayeshetelaat 🆔 @afzayeshetelaat
⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫ 🚩 ابوثمامه،عمرو صائدی ع🚩 👈 با علی بود و از یاران حسین ..... در کوفه می‌زیست و شیعیان را بر علیه خلفای جور می شوراند . هنگامی که امام عزم کوفه کرد و مسلم را فرستاد، ابوثمامه از همراهان مسلم شد... کمک‌های شیعیان را جمع می کرد و سلاح می‌خرید . هنگامی که مسلم سرکوب شد، مخفیانه همراه حبیب از کوفه گریخت..... گام به گام ملازم امام بود و اجازه نمی داد کسی به امام تعرض کند.... 👈 هنگامی که ظهر عاشورا رسید رو به امام کرد و گفت: می خواهم نمازی را که وقت آن رسیده به شما اقتدا کنم. امام فرمودند: نماز را به یاد آوردی! خداوند تو را از نمازگزاران و تسبیح کنندگان قرار دهد. آری اکنون اول وقت هنگام نماز است. 👈 پس از نماز اذن میدان خواست که در پاسخ شنید: برو که ما هم به زودی به تو ملحق می شویم. ابوثمامه در میدان بر اثر جراحات شدید بر زمین افتاد و به دست پسر عموی نااهلش به فیض شهادت نائل شد. 🚩 درود خدا بر ابوثمامه🚩 🆔 @afzayeshetelaat 🆔 @afzayeshetelaat
⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫ 🚩 هَفهاف بن مهند راسبی بصری 🚩 ساعت پنج و شش عصر رسید کربلا. فکر می کرد آن لشکر سی هزار نفره که در ظاهر پیروز شدند لشکر حسین اند. 😢 رفت سمت لشکر گفت مولای من کجاست؟ گفتند مولای تو کیست؟ گفت پسر علی بن ابی طالب. گودال را نشانش دادند. فهمید ورق برگشته. فهمید دیر رسیده. کاش بصره اینقدر از کربلا دور نبود! 😭😢 رفت سمت‌ گودال. نگفت دیر شده! نگفت ببخش حسین‌ جان نیامدم به یاری ات! نگفت لیاقت نداشتم با تو باشم! نا‌امید نشد. گفت مولای من! لحظاتی دیگر می آیم زیارت. زد به دل لشکر. محاصره شد. شهید شد. افتاد نزدیک گودال. ✅ ای کسانی که فکر می کنید جا مانده اید! هفهاف بصری بعد از حسین شهید شد! می گویند هفهاف آخرین‌ شهید واقعه است اما من می گویم‌ هفهاف اولین زائر کربلاست!✔ 👌 هنوز که هنوز است هم میشود به یاری حسین بن علی علیه السلام رفت، با یاری کردن امام زمان خود و نایب برحق ایشان👌 🚩 سلام بر یاران دین خدا در همه زمانها🚩 🆔 @afzayeshetelaat
⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫ 🚩 امیة بن سعد ع🚩 ↩ بصیرت خوبی داشت.... میادین سختی را گذرانده بود..... در جمل عایشه را دید.... طلحه را دید... زبیر را دید... اما با علی ماند..... در صفین، قرآن ها را بر نیزه دید..... معاویه را دید... عمروعاص را دید... احادیث دروغ منتسب به پیغمبر را شنید.... اما با علی ماند..... در نهروان، خوارج که شعار نه علی و نه معاویه می‌دادند را شناخت و باز هم با علی ماند.... سپاه حسن را ترک نکرد..... اکنون موعد جزاست..... حیف است جانی اینچنین بصیر و نورانی، به سادگی از کالبد خارج شود.... پس جز شهادت، قیمتی برای این جان نیست که خداوند قبل از ظهر و در نخستین حمله ، این قیمت را پرداخت و جان امیه را برای خود ستاند.... 🚩 مرحبا به این خریدار و این فروشنده🚩 🆔 @afzayeshetelaat 🆔 @afzayeshetelaat
⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫ 🚩 عبدالله عمیر کلبی ع🚩 ↩ وقتی یاران امام حسین ع، اوضاع را برایش تشریح کردند عبدالله گفت: من خیلی دوست داشتم در جنگ با کفار شرکت کنم اما اکنون می‌بینم پاداش دفاع از حرم رسول خدا ص از جنگ با کفار بیشتر است‼😳 عبدالله در لبه بد عاقبتی ایستاده بود!! نمی دانم شاید مادرش برای عاقبت به خیری او دعا کرده بود و اکنون همسرش مجری این عاقبت به خیری بود....... عبدالله می خواست شبانه همسرش را از شهر بیرون ببرد که او مانع این کار شد و هردو عازم صحنه کارزار شدند.... جنگ که آغاز شد یسار و سالم ، شروع به تیراندازی کردند عبدالله برخاست و اذن خواست و امام اذن داد و فرمود: « او مرد بلند قدی است دشمنانش را به هلاکت میرساند» ... به میدان شتافت..... یسار و سالم از مبارزه امتناع کردند و گفتند: ما تو را نمی شناسیم! به حبیب، بریر یا زهیر بگو بیایند.... و او خشمگین از امتناع آنان فریاد زد: « شما این چنین از مبارزه سرباز می‌زنید؟» به یسار حمله ور شد و او را از پای انداخت که ناگاه سالم ضربتی زد و انگشتانش را قطع کرد... همسرش شتابان به سمتش دوید.... اندکی بعد، عبدالله غرق خون در حالی که همسرش بر بالینش بود به جنت اعلا کوچ کرد... 🚩 جنت اعلا گوارایش🚩 🆔 @afzayeshetelaat 🆔 @afzayeshetelaat
⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫ 🚩 همسر وهب ع🚩 ↩ گام هایش به سوی میدان از یکدیگر شتاب می گرفتند لشکر چند هزار نفری را نمی‌دید.... یک آن صورت وهب از مقابل دیدگانش نمی‌رفت... چهره خندان مردی که تا چند روز پیش می خواست عاشقانه طلاقش دهد، مقابل چشمانش در خون غوطه ور بود..... نگاهش را به وهب دوخت.... این نگاه برای تداعی خاطرات شیرین زندگی مشترک شان کافی بود..... زندگی ای که دیگر تمام شده بود و از امروز به جای وهب، تنهایی همدمش بود .... دلش غم داشت.... شاید چیزی می خواست و دعا می کرد که او هم نماند...... در یک لحظه صورت وهب، جایش را به تیرگی داد...... شمشیر غلام شمر کارش را کرده بود.....😭 🚩اولین مسافر کاروان زینب به راه افتاد🚩 🆔 @afzayeshetelaat 🆔 @afzayeshetelaat
⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫ 🚩 اسلم ابن عمرو ع🚩 ↩ نژادش ترک بود و از غلامان امام و کاتب ایشان...... یکی از عاقبت بخیران روزگار..... یکی از افراد بصیر..... یکی از افراد عارفاً بحقه.... در میدان می تاخت و رجز می خواند که ناگاه با ضربه‌ای بر زمین آمد..... اسلم نیز از کسانی بود که امام بر بالین ایشان شتافت..... هنگامی که دید هنوز رمقی در تن اوست و به امام اشاره می‌کند، امام بر بالینش شتافت، صورت بر صورتش گذاشت..... با نفسی که به سختی بالا می آمد گفت:« من کجا و پسر رسول خدا کجا ؟!» تبسمی کرد و جان به جان آفرین تسلیم نمود. 🚩 خوشا بر اسلم و معرفت و وفاداریش🚩 🆔 @afzayeshetelaat 🆔 @afzayeshetelaat
⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫ 🚩 بشر ابن عمرو بن احدوث حضرمی ع🚩 ↩ مردانه می جنگید... هیچ چیز را نمی دید و جز امام خود، چیزی را طلب نمی‌کرد..... در آستانه نبردی سهمگین برایش خبر آوردند که پسرش در سرحدات ری به اسارت درآمده .... بسیار ناراحت شد و گفت:« خود را پیش خدا ذخیره قرار میدهم تا مبادا به او آسیبی برسد...» امام این سخنان را شنید و بیعتش را از او برداشت و فرمود:« برو و به آزادی فرزندت کمک کن » بشر بسیار ناراحت شد و گفت: «اگر درندگان مرا قطعه قطعه کنند از تو جدا نخواهم شد....😭» امام خلعتی گرانبها به او و پسرش داد و فرمود با فروش آن در آزادی پسر دیگرش بکوشند.... اما بصیرت او در دفاع از دین و امام خود، کار بهشتی شدنش را آسان کرد و اندکی بعد پسرش را هم، در فردوس برین نظاره‌گر بود...... 🚩 خوشا بر بشر و عاقبت نیکش🚩 🆔 @afzayeshetelaat 🆔 @afzayeshetelaat
⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫ 🚩جنادة بن کعب و پسرش عمروبن جنادة🚩 ↩ ازمکه ملازم امام شد و همسر و فرزندش را همراه آورد... مردانه جنگید و قبل از فرزندش به شهادت رسید. ⬅عمرو نوجوان خدمت امام رسید، امام اذنش نداد ... مصرانه آمد، باز هم اذن خواست، امام فرمود: پدر این نوجوان در جنگ شهید شده شاید مادرش راضی نباشد. عمرو به سرعت پاسخ داد: این تقاضای مادرم است! و به میدان شتافت..... اندکی گذشت.... دیگر از هیاهوی عمرو خبری نبود که ناگاه چیزی مانند یک گلوله به آسمان پرتاب شد و پیش پای مادر عمرو افتاد.....😭 آن شیرزن سر پسر قهرمان خود را به سمت یکی از اشقیاء پرتاب کرد.... سر عمرو هم هرچند که بی جان بود، امام را تنها نگذاشت و یکی از اشقیاء را به درک واصل کرد... آن شیرزن، عمود خیمه را کشید که به مبارزه برخیزد اما امام اذنش نداد..... 🚩 درود خدا بر چنین یاورانی باد🚩 🆔 @afzayeshetelaat 🆔 @afzayeshetelaat
⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫ 🚩 زاهر بن عمرو کندی ع🚩 ↩ باز هم شیعیان علی در طلب حق امام مظلوم شان و فرزند غریب اش دست به قیام زدند .... و این بار نوبت به عبیدالله بن زیاد رسیده بود که علیه او به پا خیزند.... سردمدار این بیداری عمروبن حمق بود که زاهر نیز به او پیوست...... غبارها نشست و نقش عمرو و زاهر نمایان شد... معاویه آنان را تحت پیگرد قرار داد.... عمرو به دام افتاد و به شهادت رسید😭 ولی زاهر موفق شد بگریزد و در سال ۶۰ هجری عازم مکه شد و از مکه تا کربلا ملازم امام بود تا اینکه در میدان نبرد به شهادت رسید..... ✅ زاهر رفت ولی نسل درخشانی بر جای گذاشت..... نسلی که یکی از آنان محمد بن سنان زاهری است که از امام رضا و امام جواد علیهم السلام روایاتی نقل کرده است... 🚩 السلام علیک یا زاهربن عمرو🚩 🆔 @afzayeshetelaat 🆔 @afzayeshetelaat
🔴🔴🔴⭕️⭕️⭕️🔴🔴🔴 قسمت دوم ✅ « » استاد واحد اولویت شناسی است!! 👌 از «خون» تا «آبرو» مایه گذاشتن، پای درس های حبیب ! این جا مقام فضیلت حبیب بیشتر آشکار می‌شود... نه تنها از آبرویش، از ریش سفیدی اش برای حسین ع، مایه گذاشت، بلکه از «خون» نیز مایه گذاشت! کسی که اولویتش حسین شد دیگر به هیچ وجه از این قصه جدا نخواهد شد حتی اگر حسین بگوید!! یک مخالفت خوب با ارباب!! آنجا که شب عاشورا امام، اذن رفتن داد..... اما همه بلند شدند و گفتند که اولویت دیگری جز حسین نداریم!! ✅ آن شب، مجالی باز شد برای سنجش اولویت‌ها.... باید تاریخ این لحظات را در خود ضبط می‌کرد... همه ، اولویت زندگی را به خوبی فهمیده بودند...... برادران و فرزندانش..... فرزندان عبدالله بن جعفر ...مسلم بن عوسجه.... سعید بن عبدالله حنفی.... زهیر بن قین بجلی....و...و... همگی گفتند که جان های ما به فدایت! تو را با همه وجودمان پاس می داریم و زمانی که در راه تو به شهادت برسیم وفای به عهد کرده و پیمان خویش را به پایان برده ایم.... 🔰 به تاریخ اکتفا نکنید.... از ابو حمزه نیز بشنوید.... فبعزتک یاسیدی لو نهرتنی مابرحت من بابک( دعای ابو حمزه ثمالی) 👈 به عزتت سوگند اگر مرا برانی، من هرگز از در خانه ات برنخیزم... بی حسین هرگز!❌... ادامه دارد لطفاً تا پایان مطلب همراه ما باشید. 🆔 @afzayeshetelaat 🆔 @afzayeshetelaat
1⃣4⃣ آرام آرام بسوی حرم مطهر قدم برمی‌دارم، وداع آخر...😭 وقتی تصور می کنم که این آخرین زیارتی است که فرصت دارم و باید زیارت وداع را هم بجا آورم، مدام این شعر در خاطرم می آید: « وه ! چه سخت است آخرین دیدار کاش وقت وداع، جان می رفت....» ↩ گاهی اوقات که مشرف میشدم، کتاب نبراس الزائر را از میان کتب ادعیه انتخاب می کردم چون تنها کتاب دعایی است که تمامی شهدای کربلا را با ذکر نامشان با عرض سلام مخصوص آورده است. ↩ اما این بار تصمیم گرفته ام را بخوانم، زیارتی با ویژگیهای خاص! زیارتنامه منقول از حضرت مهدی عج! روضه خوانیِ مخصوص امام زمان عج، برای جد بزرگوارشان امام حسین ع و ایشان! آنهم روضه ی مکشوفه! روضه ای از سوز دل فرزندی چون مهدی عج، برای جدّی چون امام حسین ع!! تو گویی امام زمان عج، هم در واقعه کربلا بوده و نه انگار که روضه باشد،گویا شرح ماجرا را نقل می کند! 😭 این زیارت، کاملترین زیارتنامه و وسیله ای مطمئن برای توسل به آستان مقدس اهل بیت علیهم السلام و دستاویزی الهی برای تقرب بیشتر به حضرت حق به شمار می آید. 🆔 @afzayeshetelaat 🆔 @afzayeshetelaat 🆘 کپی و ارسال مطالب، فقط با ذکر آیدی👆
🔴🔴🔴⭕️⭕️⭕️🔴🔴🔴 قسمت بیستم ✅ خیلی از افراد دلسوز نظام، استدلالشان برای فعالیت در تلگرام اینه که مخاطبین شان آنجا حضور دارند، و گروهها و کانالهای مورد علاقه ای آنجا دارند و حیفه از دست بدهند، سرعت تلگرام بیشتره و مخاطبین بیشتری در آنجا هست و ... بعضی‌ها هم به تشخیص خودشان معتقدند فضای تلگرام خالی از قشر مذهبی مانده و اگر ما نباشیم، قشر خاکستری از دست می‌رود و هزار توجیه و بهانه دیگر!!!.... 👌 اما با تمام اینها، به شخصه معتقدم اگر پیامرسان های داخلی پر سرعت تر، مخاطبین مان بیشتر، گروه ها و کانال های مورد علاقه مان بیشتر باشد که انتخاب پیامرسان های داخلی، دیگر فضیلت محسوب نمیشود!!! 👌فضیلت در جایی است که بدانی بخاطر هدف مقدسی، از آنچه لذت و بهره دنیایی اش برایت بیشتر است و نفس ات آنرا می پسندد، دل بکنی !! 👈 امام حسین ع، حتی از حلال خود ( همسر) هم گذشتند و آنان را طلاق دادند تا به همراهی امامشان بروند. آنوقت ما از تلگرام (حرام اگر نگویم، مکروه) نمی گذریم😔 ❌ نگویید حالا خارج شدن من یکنفر چه تأثیری دارد؟ فراموش نکنید تاریخ سرشار از همین یکنفر یکنفرهاست، وقتی حضرت زهرا س، پس از قضیه سقیفه به درب منزل تک تک انصار و مهاجرین رفتند و از آنها تقاضای دریافتن حقیقت و یادآوری غدیرخم و بیعت با امیرالمومنین ع، را کردند، بیشتر آنها گفتند: حرف شما درست است ولی از من تنها چه کاری ساخته است؟؟!! آن یکی گفت بگذارید زندگی مان را بکنیم... و آن دیگری هم گفت آرامش مان را بهم نزنید.... و....و....و....😔😔😔 ادامه دارد لطفاً تا پایان مطلب و نتیجه گیری همراه ما باشید. 🆔 @afzayeshetelaat 🆔 @afzayeshetelaat 🆘 کپی و ارسال مطالب، فقط با ذکر آیدی👆
🔴🔴🔴⭕️⭕️⭕️🔴🔴🔴 قسمت دوازدهم ✅ اما آنچه در این مسیر، سرعت را از اهل رقابت می گیرد هشت چیز است: پدران ،فرزندان، برادران، همسران، اقوام، اموال، تجارت، خانه ها !!⚠️ 👈 امام حسین علیه السلام، کسانی بودند که تمام این سرعت گیرها را پشت سر گذاشته بودند.... مسلم بن عوسجه لحظه شهادت، تنها سفارشی که از دنیایش برای حبیب داشت، جان تو و جان حسین بود! وقتی از اصحاب سوال کردند چرا آمدید کربلا؟ جواب دادند: برای یاری غریب فاطمه! سوال کردند چرا زنانتان را طلاق داده و رها کردید؟ باز همان جواب را دادند، برای آن هدف بزرگ ،یاری غریبه فاطمه!! حبیب به سوی قبیله اش حرکت کرده و آنها را به بهترین هدیه و ارمغان یعنی بودن در رکاب اباعبدالله دعوت کرد، و ۹۰ نفر از قبیله اش را برای یاری امام همراه کرد.... هر چند که آنها نتوانستند به یاری حسین ع بیایند اما خود حبیب هشتاد ساله، به اندازه ۹۰ نفر حسین را یاری خواهد کرد..... ادامه دارد 🆔 @afzayeshetelaat 🆔 @afzayeshetelaat 🆘 کپی و ارسال مطالب، فقط با ذکر آیدی👆
🔴🔴🔴⭕️⭕️⭕️🔴🔴🔴        قسمت یازدهم ✅ چه داستان جامعی است داستان کربلا! هیچ گاه در هیچ موضوعی دست انسان را خالی نمی گذارد ! هیچ وقت انسان را در مسائل زندگی تنها نمی‌گذارد، حتی در داستان دوستی و رفاقت! 👈 روایت شب عاشورای حبیب، ضرب المثل شد در کربلا و بین ! ⚠️ رفیقی که در تنهایی رها میکند که رفیق نیست !❌ 👌رفاقت یعنی همدلی! 👈هلال بن نافع شنید زینب کبرا (س) دلش از جانب اصحاب، مطمئن نیست😔 دلش سوخت، گریست و به سوی خیمه راه افتاد! حبیب را دید ،سلام کرد و بر در خیمه نشست و آنچه دیده و شنیده بود، گزارش کرد. حبیب ،اصحاب را فراخواند و همگی خدمت حضرت زینب(س) رسیده و با اعلام وفاداری خود، دل آن بانوی بزرگ را آرام کردند..... ادامه دارد 🆔 @afzayeshetelaat 🆔 @afzayeshetelaat 🆘 کپی و ارسال مطالب، فقط با ذکر آیدی👆
🚩 علی اصغر ع🚩 📢 ای کوفیان! این علی بن ابی طالب نیست که اجداد کافرتان را به درک واصل کرده باشد.... این است...شمشیر ندارد...نیزه و سپر ندارد....کمی آب برایش کافی است...❗️ شاید در لشکر عمرسعد هم کسی دلش برای این کودک سوخته باشد😭 ولی شمر ، حرمله را صدا کرد..... حرمله تیر سه شعبه را پرتاب کرد....🏹 تیر هم نمی‌خواست برود، سخت از کمان خارج شد و در راه رفتن، ضجه میزد... دستان ، خیس شد....😭 علی جان! خوش آرمیدی! اما بعد از تو بابایت چه کند؟؟....😭 ❓چه کسی درک می کند حال رباب را....وقتی که پس از نوشیدن آب، گریست و گفت: شیر در سینه ام آمده....😭 🚩 السلام علی الرضیع بکربلاء🚩 🆔 @afzayeshetelaat
🚩 علی اکبر ع🚩 گویی پیغمبر ص جامه رزم بر تن کرده و قصد میدان نبرد دارد..... 🔰 أشبه الناس برسول الله سپاه عمرسعد به لرزه افتاد. اینها حداقل، چهره پیغمبر ص یادشان هست! باید منتظر خندق و خیبر باشند..... ع در جولان و جماعت در حیران...❗️ تاریخ تکرار می شود.... سنگی که در طائف، بر دندان مبارک پیامبر ص نشست، این بار گلوی علی اکبر ع را هدف قرار می دهد😭 رقص شمشیرش سرها می ریخت که ناگاه نیزه ای بر پهلویش نشست و درمیان لشکر، تنها ماند وچنان شد اِربٱ اِربٱ........😭 (ع ) که به معرکه رسید، دیگر سخنی نمانده بود جز این که بگوید: 🚩 جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید.....🚩 😭😭😭😭😭😭😭😭 🆔 @afzayeshetelaat
🚩 عباس بن علی ع 🚩 کسی جلودارش نبود. مشک در دستش و نگاهش به آب..... بسرعت خود را به فرات رساند و مشک را پر کرد. کمی آب برای نوشیدن برداشت...ناگاه لبهای تشنه ع و اهل خیمه را یاد کرد .... آب را ریخت... ! حسین تشنه باشد و تو سیراب؟؟... در مرام عباس نبود... به سمت خیمه شتافت که ناگاه محاصره اش کردند، دستانش را جدا کردند😭 عباس ماند و لب تشنه و دندان هایی که مشک را به دوش می کشند😭 و چشمانی که تیر خورده و دیگر نمی بینند😭 و مشکی که دیگر پاره شد....😭 شق القمر دیگری حادث شد، عمود آهن بر فرق عباس، قمر بنی هاشم را نزد رسولخدا ص فرستاد😭 👈 ولی اگر از من بپرسند عباس کی جان داد؟ میگویم وقتی که مشک پاره شد، تمام امید عباس و جانش، هردو از دستش رفت😭 🚩رحم الله عمی العباس🚩 🆔 @afzayeshetelaat
⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫ 🚩 نافع بن هلال🚩 1⃣ ست.... نافع، دلش در خیمه تن ، بی تابی می کند، مبادا دشمن نامرد بر محمل تاریکی بنشیند و بر خیام حرم یورش آورد... از جا برمی‌خیزد و دشت را میکاود... سایه ای در دشت می‌بیند، دست بر قبضه شمشیر می برد و آرام به سایه نزدیک می شود... سایه آرام روی بر می‌گرداند... ⬅ ای وای ، نه، این سایه نیست!! نور محض است. نور مطلق است. این امام است.... در اینجا چه می کند؟!🤔 سؤال گفته یا نگفته ی نافع را امام به نرمی پاسخ می دهد: «آمده بودم که فراز و نشیب های این اطراف را بنگرم و برای اهل حرم، مأمنی بیندیشیم. خارهای اطراف را برچینم تا خراشی بر پای طفلان نیندازد😭😭 تو چرا از خیمه خارج شده ای؟»
1⃣ چه داستان جامعی است داستان ! هیچ گاه در هیچ موضوعی دست انسان را خالی نمی گذارد ! هیچ وقت انسان را در مسائل زندگی تنها نمی‌گذارد، حتی در داستان دوستی و رفاقت! 👈 روایت ی حبیب، ضرب المثل شد در کربلا و بین ! ⚠️ رفیقی که در تنهایی رها میکند که رفیق نیست ! 👌رفاقت یعنی همدلی! 👈 دیشب برایتان از نافع بن هلال گفتم ، که وقتی شنید زینب کبری (س) دلش از جانب اصحاب، مطمئن نیست 😔 دلش سوخت، گریست😭 و بسوی خیمه راه افتاد! حبیب را دید ،سلام کرد و بر در خیمه نشست و آنچه دیده و شنیده بود، گزارش کرد. حبیب ، اصحاب را فراخواند و همگی خدمت حضرت زینب(س) رسیده و با اعلام وفاداری خود، دل آن بانوی بزرگ را آرام کردند..... 👌و این تنها یکی از نقش های حبیب در بود ! ❗️ 🆔 @afzayeshetelaat
👌 ، زیارتی است با ویژگیهای خاص ! زیارتنامه منقول از حضرت مهدی عج! روضه خوانیِ مخصوص عج، برای جد بزرگوارشان ع و ایشان! آنهم روضه ی مکشوفه! روضه ای از سوز دل فرزندی چون مهدی عج، برای جدّی چون امام حسین ع!! تو گویی امام زمان عج، هم در واقعه بوده و نه انگار که باشد، گویا شرح ماجرا را نقل می کند! 😭 👈 این زیارت، کاملترین زیارتنامه و وسیله ای مطمئن برای توسل به آستان مقدس اهل بیت علیهم السلام و دستاویزی الهی برای تقرب بیشتر به حضرت حق به شمار می آید. ✅ ، ویژگیهای قابل ملاحظه ای دارد. یکی از آنها سند متقن نقل آن از ناحیه مبارک امام زمان عج است، 👌زیارت امام معصوم از امام معصوم دیگر! 👈دراین زیارت شریفه، زائر👈 امام زمان عج است و👈 زیارت شونده، امام حسین ع! 👈هردو از نسل رسول الله ص، هر دو قیام کننده برای اقامه حق و احیای عدالت و اعتلای کلمه توحید! ↩ آن یکی قیام کرد تا دولت ظلم و کفر براندازد و حاکمیت قرآن را تجدید کند، تا اینکه شد. ↩ و این یکی، قیام می‌کند تا ادامه دهنده قیام جدّ خویش باشد و اهداف او را جامه عمل بپوشاند . 👈بخاطر همین ارتباط است که وقتی شیعه یِ منتظرِ ظهور عج، این زیارت را می خواند، احساس ویژه دارد . گویا (ع) را با همه تنهایی و مظلومیت، و با همه حرکت و جهاد و طلبی اش در امام زمان، مجسم می بیند. و با کلمات و عبارات این زیارت، فقط امام حسین را زیارت نمی کند! 👌بلکه با حجت باقیه خدا ، حضرت مهدی عج، تجدید بیعت میکند و بر وفاداری و جانبازی در رکاب مطهرش، پیمان تازه می بندد. 👈 ۸ بخش دارد و آمیزه ای از آگاهی و عشق و عرفان و سوز و حماسه و توسل در این هشت بخش زیارت ناحیه، آن را به منشوری هوشیاری بخش، و مسئولیت آفرین، تبدیل کرده است که در عین مرثیه گونه بودنش، درس های بسیار برای دارد و از غنی ترین و با محتوا ترین زیارات امام حسین ع، به شمار می رود.... 👌 خواندن این زیارت را فراموش نکنید❌ التماس دعا 🙏 🆔 @afzayeshetelaat
  1⃣1⃣ اما آنچه در مسیر سعادت و شهادت، سرعت را از اهل رقابت می گیرد هشت چیز است: پدران ،فرزندان، برادران، همسران، اقوام، اموال، تجارت، خانه ها !!⚠️ 👈 امام حسین علیه السلام، کسانی بودند که تمام این سرعت گیرها را پشت سر گذاشته بودند.... 👈 مسلم بن عوسجه لحظه شهادت، تنها سفارشی که از دنیایش برای حبیب داشت، جان تو و جان حسین بود! 👈 وقتی از اصحاب سوال کردند چرا آمدید کربلا؟ جواب دادند: برای یاری غریب فاطمه! ❓سوال کردند چرا زنانتان را طلاق داده و رها کردید؟ باز همان جواب را دادند، برای آن هدف بزرگ ،یاری غریبه فاطمه!! ⬅️ حبیب به سوی قبیله اش حرکت کرده و آنها را به بهترین هدیه و ارمغان یعنی بودن در رکاب اباعبدالله دعوت کرد، و ۹۰ نفر از قبیله اش را برای یاری امام همراه کرد.... هر چند که آنها نتوانستند به یاری حسین ع بیایند، اما خود حبیب هشتاد ساله، به اندازه ۹۰ نفر، را یاری خواهد کرد..... ادامه دارد 🆔 @afzayeshetelaat
آرشیو مطالب قدیمی‌تر :