eitaa logo
🏞️ حال خوب _عزت نفس_ثروت _سلامتی معصومه طاهري
11.8هزار دنبال‌کننده
872 عکس
190 ویدیو
22 فایل
✅مددکار اجتماعی ✅مشاور خانواده قوه قضائیه تهران ✅مشاور اطفال و نوجوانان دادگستری ✅مشاوره قبل ازطلاق کمک به 👇 ✅اضطراب و استرس وافسردگی ✅ عزت نفس ✅رازهای ثروت و سلامتی سایت 👇 clinicaftabeshargh.ir وقت مشاوره☎️ 09222947270 👤 @halekhub2023
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام و درود صبح بخیر به حال خوبان عزیزم از امروز میخوام داستان تغییر و تحول خودمو بگم براتون... دوستان سوال میکنند که چی شد که دست به آموزش زدی در فضای مجازی... میگن این همه اطلاعات و داری آموزش میدی چرا؟ و رایگان؟؟؟چون من فقط یک دوره تخصصی عزت نفس دارم که هزینه داره. و مدتهاست دارم در مرکزم در باب این موضوع آموزش حضوری میدم. و مابقی اطلاعات کانال همه رایگان هست. اگه میخوای بدونی چرا پس دنبال کن تا بگم... 👇👇
✍️ (قسمت اول) زندگی برای من به دو قسمت تقسیم میشه، یک قسمت قبل تغییر و یک قسمت بعد تغییر... ✅قبل تغییر یک آدم فعال و باانگیزه که تمام هدفم کمک به دیگران بود.ازخوشحالی دیگران شاد می شدم و از ناراحتی شون غمگین... میخواستم دنیا رو عوض کنم 😭آرزوم بود فقر از میان بره، آرزوم بود همه رو عوض کنم... ازقضا یادمه اون دوران حوالی قبل سال 80 یک سریالی میداد شبکه 5 اگر اشتباه نکنم بنام دختران که چند تا دانشجو باهم زندگی میکردن در یک خونه دانشجویی و خانم آتنه فقیه نصیری مددکار اجتماعی بود. و من عاشقانه آرزو کردم چنین رشته ای رو🙏در سال 80 دانشگاه آزاد تهران رشته علوم اجتماعی( خدمات اجتماعی)، قبول شدم...✌️ اولش نمیدونستم دقیقا خدمات اجتماعی چیه🧐! فقط موقع انتخاب رشته از اسمش خوشم اومد! خدمت😍 اصلا اسم خدمت میومد حالم خوب میشد😇. فکر می‌کردم در این قسمت همیشه باید باشم😊!تا اینکه وارد این رشته شدم و از همون اول با عشق ورود کردم و بجز مسیر دانشگاه‌ که دور بود و اغلب‌ اذیت میشدم، 🥺ولیکن تمام دورانش برام لذت بود و ماهیت رشته مددکاری هم به انگیزه من برای خدمت جهت میداد.اونقدر ذهنم درگیر خدمت بود که هربار و با اتوبوس که به منزل میومدم خانمهایی حالا دانشجو و یا شاغل و یا... کنارم می نشستند که می‌توانستند در این مسیر کمک کنن🤓. مثلا با یکی آشنا شدم که لابلای صحبتش میگفت در کار جهيزيه است، میگشتم ذهنم ببینم کی نیاز داره به جهيزيه همسایه ای کسی و از قضا وقتی برای اطرافیانم میگفتم، اتفاقا آدمی هم پیدا می‌شد و معرفی می‌کردند که نیاز داشته باشه و من بلافاصله پیداش میکردم🤔 و تماس میگرفتم به نوعی با اون شخص و میگفتم جهيزيه اگر میخوای بیا فلان جا و.... بدون اینکه طرف مقابل اصلا درخواستی کرده باشه! 🤠یا بر حسب نوع رشته ام و دوران کارورزی ام مثلا با موقعیتی آشنا میشدم که در اون موقعیت به افرادی که کارآفرین بودن وام میدادن یا بیمه میشدن، بلافاصله مجدد دست بکار میشدم و شروع میکردم ببینم کیو میشناسم در اطرافم یا شروع میکردم به اطرافیانم می سپردم میگفتم کسی و ندارید به چنین موقعیتی احتیاج داشته باشه و بره استفاده کنه؟ 😇و صدالبته که حتما پیدا میکردم... راستش حالموخوب می‌کرد 😍 این‌جوری بودن... حس خوب میگرفتم ...😍 وانرژي بالایی بهم دست می‌داد... از این مدل کارها اونقدر در طول دوران دانشجویی داشتم که در این مقال نمی گنجد... ❤️ ✍️این داستان ادامه دارد... https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/598
دوستان عزیز حال خوبی خودم، کم کم قصه رو میگم بهتون. منتظر باشید. و برای اینکه بهتر پیش بریم و درکش بهتر بشه آموزش های سنجاق شده کانال هم و دنبال کنید👇 https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/367 میترکونه🙏
صبور باشید،، خیلی نکات داره. حتماً فایل های آموزشی سنجاق شده رو گوش کنید. اگر هم گوش دادید مجدد وقت بزارید✌️👇 https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/367 میترکونه 🙏
دوستان باهمت از راه دور دارن برای جلسات حضوری عزت نفس تخصصی ثبت نام می‌کنند همچنان. مشهد و قم پیشتازان ما هستند. ❤️🙏
👇 ترس از همون نوع باورهای غلط هست... باید ازش عبور کرد.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️باور چیست و چرا برای تحقق آرزوها مهم هستند؟ هر چیزی را که قلبا به آن ایمان داشته باشید، به دست خواهید آورد. یکی از کلید های ظهور آرزو ها مقدار باوری است که شما نسبت به آنها دارید. در حقیقت شما چیزی راطلب می کنید که به آن ایمان قلبی دارید. اینجاست که در می یابیم باور در زندگی ما اهمیت بسیار بالایی دارد. باورها اغلب همان افکار تکرارشونده در کودکی و در طول زندگی ماهستن. و اتفاقات زندگی ما زو رقم می‌زنند. با شناسایی باورهای غلط، آینده مون رو بهتر بسازیم ❤️✌️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️جلسه دوم ✅مینی دوره رایگان چگونه شاد باشیم و طولانی مدت شاد زندگی کنیم. ♦️تفاوت شادی و رضایت ✅شادی چیه؟ ✅رضایت چیه؟ ✅کدومش بهتره؟ https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/621
✍️ (قسمت دوم) چند روزی بود که دوره کارورزی دانشگاهی ام رو در یکی از ادارات خدمت رسان طی میکردم، از شوق ذوق دوره کارورزی 🤓یک روز داشتم میزم رو مرتب می کردم(بقدری نامرتب بود😳) ، که دیدم یک نامه ای لابلای برخی مدارک دیگه، هست که ربطی به اونای دیگه نداره، نامه رو نگاه کردم، دیدم مبلغ قابل توجهی داخلش نوشته شده و دستور داده شده که به فلان مددجو داده بشه 😍از تاریخ هم گذشته بود، ولی روی نامه اقدامی نشده بود، بنظر می‌رسید بدلیل کثرت کار و حجم ارباب رجوع،هنوز فرصت رسیدگی نشده بود. منم نامه رو بردم واحد مالی و ریاست وقت (حدود 20 سال قبل) و بلافاصله کارهای اداری اش انجام شد و با مددجو تماس گرفتم مددجو آمد و هزینه بهش تعلق گرفت، گفت این مبلغ برای چیه؟؟ گفتم ظاهرا چند وقت قبل که یکی از مسئولین رو دیدی بهشون نامه داده بودی کمک کنن، و با توجه به اینکه در این جا پرونده داری دستور داده شده بهت پرداخت بشه. مددجو بقدری خوشحال شد و اصلا باورش نمیشد که ماه‌ها قبل درخواستش در جایی دیگه و از طريق دیگه، اینگونه برآورده شده. اون مددجو هیچ وقت نفهمید که من نامه رو یافته بودم و اگر در زمان مناسب در جای مناسب نبودم،معلوم نبود چیزی دستش رو بگیره. این مبلغ به اندازه حقوق یکماه یک کارمند بود! نکته :سالها گذشت از این ماجرا، من دیگه بعد از اتمام درس و دانشگاه و گذراندن دوره طرح، یکروز که داشتم مراحل اخذ پروانه فعالیت مرکز مددکاری وروانشناسی رو میگرفتم، روزی که رفتم دنبال پروسه دریافت مجوز (یکی از مراحل دريافت پروانه فعالیت، دریافت تاییدیه اماکن بود که خود این تاییدیه حداقل سه ماه بطول می انجامید) منم دخترم رو در راه داشتم 😇 و رفت و آمد برام سخت بود😭، همزمان که نزدیک اداره اماکن بودم یکهو دیدم همون لحظه خانمی صدام کرد... حدس بزنید کی بود... برگشتم نشناختم، خانوم گفت منو یادته خانم طاهری؟ گفتم راستش آشنا هستی. گفت من دختر همون خانمی هستم که چند سال قبل تماس گرفتی و اومدیم اون اداره و نامه مساعدت ما رو پیگیری کردی . 😍خوشحال شدم و احوالپرسی کردیم، و گفت اینجا کاری داری گفتم جریان از این قراره، گفت بده من کارت نباشه... دست منو گرفت برد داخل و نمیدونم هنوزم چطوری، تاییدیه نامه منو گرفت و اینبار اون خانم برای من در زمان مناسب و مکان مناسب بود🥺😳😊🙏 منم بردم تاییدیه رو بردم اداره متبوع که دنبال مجوز فعالیت بودم و ارائه دادم، گفتن چقدر زوووود🤔🤔🤔 حتماً گفتن بند پ داشتی🤫 حتماً فقط در دلم گفتم: نیکی هنری نیست به امید تلافی احسان به کسی کن که بکار تو نیایدنکته داستان:قانون همزمانی ✍️این داستان ادامه دارد.. https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/623
✍️ (قسمت سوم) یکبار رفته بودم مرکز تهران که از اونجا هم برم به مسیر مورد نظرم🛤️ رسیدم ترمینال و تاکسی گرفتم🚙 که تا مقصدم من رو برسونه... یه مسیر پونزده دقیقه ای بود و فکر نمیکردم هزینه تاکسی زیاد باشه. همونجا که از اتوبوس پیاده شدم، تاکسی های خود ترمینال بودن. مقصدم رو گفتم و سوار یکی از تاکسی ها شدم. به مقصد که رسیدیم تازه من هزینه رو پرسیدم و راننده مبلغ زیادی گفت. من در همون لحظه احساس خشم😤 رو داشتم و با خودم فکر کردم که چطور سر مردم کلاه میذارن و چقدر بی انصاف شدن😠 آدما... کاری نمیشد کرد. اون مبلغ رو دادم و پیاده شدم و همچنان احساس خشم با من بود... 😡 بعداً که به اون موقعیت فکر کردم از خودم پرسیدم دقیقاً از چی عصبانی بودی؟ و به این رسیدم که من از کار خودم دلخور بودم. از اینکه قبل سوار شدن هزینه رو نپرسیدم. و اون سایه‌ی ساده‌لوحیِ من داشت خودش رو نشون میداد. یعنی من از اینکه ساده لوح به نظر بیام بدم میاد و این موقعیت داشت همین کار رو با من میکرد.... برچسبی که من به اون راننده زدم «بی انصاف» بود...جدا از اینکه آیا منم بی‌انصافی رو در گذشته داشتم یا الان به شکل های دیگه دارمش... این اتفاق برای من یادآور این بود که «اگه خودت مراقب خودت نیستی انتظار داری بقیه مراقبت باشن؟ اگه خودت حواست به خرج‌ها و هزینه‌هات نیست، انتظار داری دیگران هوای تو رو داشته باشن؟» نکته داستان :سایه ساده لوحی ✍️این داستان ادامه دارد... پ. ن👇 منظورم از این ریشه‌یابی این نیست که در نهایت کار اون راننده رو توجیه کنیم و بگیم خب پس کار اون درست بوده...دنبال درست و غلط نیستیم...میخوایم بخشی که مربوط به خودمون هست رو در ماجرا پیدا کنیم و مسئولیت اون بخش رو بپذیریم💪 https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/627
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️جلسه سوم ✅مینی دوره رایگان چگونه شاد باشیم و طولانی مدت شاد زندگی کنیم. ♦️برای شاد بودن دنبال چی باشیم؟ ✅دنبال لذت؟ ✅دنبال هدف؟ ✅هدف ولذت هر دو؟ ✅علت خودکشی https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/631 ✅ترسیم نمودارزیر👇جهت انجام تمرین
✍️ (قسمت چهارم) دوران دانشجويي من می گذشت و می گذشت، و من با همان روحیه پیش میرفتم، از بس حس کمک و خدمت در من عميق و جزو اولویت اول زندگیم شده بود که یکروز که برای دوره دوم کارورزی ام به اداره دیگری رفتم، اونجا قرار شد هر خانمی که میاد اداره مشکلاتش و بنویسم و برای حل مشکلش اقدامات مددکاری برنامه بنویسم و پیگیری کنم که عاشق همین کار هم بودم. روزهایی که دانشگاه کلاس نداشتم، میرفتم اون اداره و با لذت کارهام و میکردم. خوش می‌گذشت خیلی حالم خوب بود. همه چیز عالی بود. ممکنه سوال براتون پیش بیاد منی که حالم خوب بودچرا پس من زندگیم و تقسیم کردم به قبل و بعد تغییر؟؟ اصلا این مدل زندگی من ایرادی نداشت... تازه اون حس خوبه ❤️چون چاشنی زندگیم بود معجزه ها رو می‌کرد، معجزه ها زیاد بودند و هستند، من همه رو میگم به مرور. اما جای یک سری چیزها خالی بود. که اگر من حس خوب پرقدرتی که از سال 80 با ورودم به دانشگاه شروع شده بود، اون خلا ها رو هم اگر آگاهی داشتم ازشون مطمئنم بقول دوستان میترکوندم💪 اولیش و کم کم میگم در داستانها🥺 قدرت نه گفتن نداشتم!! و این شده بود اسباب سواستفاده بسیاری از آدمهایی که از روحیه مددکاری من سواستفاده می‌ کردند. حتی دانشگاه هم تخصصی یادمون نداد 😴که مهارت های زندگی رو یاد بگیریم😡 در دوره هایی که کارورزی میکردم یکبار یک مسئول اداره تماس گرفت میتونی فلان قدر جور کنی برای فلان نیازمند!! من با اینکه دانشجو بودم و کار نمیکردم به هر دری میزدم تا پول جور کنم و حس گفتن اینکه متاسفانه من پول ندارم برام سنگین بود،نمیتونستم نه بگم.🥺 یادمه برای جور کردن اون مبلغ به چه درها زدم،از طرفی دوست داشتم کمک بشه و از طرفی هنوز قدرت نه گفتن نداشتم. و خیلی اذیت میشدم، استرس، از یک طرف و از طرفی دنبال جور کردن اون مبلغ برای نیازمند، باعث شده بود از تمام کارهام غافل بشم... درسها و اهدافم، 😭. بالاخره از طريق یک وام قرض الحسنه از یک خیریه تونستم مبلغ مورد نظر رو پیدا کنم و تازه کسی هم پیدا کردم که قسط وام و بده تا به مددجو فشار نیاد😴و برسونم ولی خیلی اذیت شدم...و این تحلیل رفتن های روحی که اون موقع به دلیل انرژی بالا ازش غافل بودم رو درک نمیکردم... حالا یک چیز جالب بگم وقتی اون مبلغ وام رو جور کردم برای اون فرد، همون فرد یکروز که اومد دنبال کارهاش، بمن گفت چرا اینقدر کم؟؟؟ 😳😳🥺و من پاسخی نداشتم 😓و بعدش میدونید چی گفت؟ 🤫😓گفت معلوم نیست بقیه اشو خودتون برداشتید... 🥺🥺😡 خیلی سنگین بوووووود. و بعدش مدتها دچار خشم و ناراحتی میشدم و بی‌خبر از اینکه این انباشتگی خشم و عصبانیت به مرور با روانم چه ها میکنه ... من درگیر "تله ایثار و طرح واره قربانی" بودم و نمیدونستم باید حتماً روی خودم کار کنم.. ✍️این داستان ادامه دارد https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/638
✍️حکایت تجربیات شخصی من هست که در مسیر رسیدن به رویاهام کسب کردم و همچنان دارم کسب میکنم!موضوعات مختلف و تله های شخصیتی امو که پاشنه آشیل یک مسیر هدفمند هست و در واقع میشه مثل یک گاری که به خودم بسته بودم و همینطور میکشیدم و نمیزاشت در مسیر رسیدن به رویاهام لذت کافی ببرم و منو خیلی وقتها مینداخت تو حاشیه و معطلم می‌کرد 😓رو دونه به دونه در این داستان‌های واقعی بیرون کشیدم و آموزشهای لازم رو در کانال ارائه دادم.(حتما آموزش های صوتی که 34 قسمت هست و همین بالای کانال سنجاق شده دونه دونه گوش بده، آگاهي هایی که بدست آوردم و در اختیارت گذاشتم تا مسیر رویایی تو کمتر به وقفه بیفته). ✅قسمت اول لذت رسیدن به خواسته ها https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/598 ✅قسمت دوم قانون همزمانی https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/623 ✅قسمت سوم سایه ساده لوحی من https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/627 ✅قسمت چهارم سایه ایثار قربانی https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/638 ✅قسمت پنجم سایه احساساتی https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/658 لینک آموزش https://eitaa.com/agahi_ghavaninezendegi/641