#روایت_میدان یه آقایی حدودا 40 ساله که تیپ خیلی امروزی داشت اومد جلو و وقتی فهمید بحثه فلسطینه راه افتاد و رفت. رفتم دنبال و تو راه با هم صحبت کردیم. بهش گفتم این کمپین برای کودکان بیگناه برگزار شده. گفت که من با شما مشکلی ندارم ما با کسی که به شما گفته بیاید اینجا وایسید مشکل دارم. گفتم میدونی اون تلویزیونی که اونجا گذاشتیم تلویزیون خونمونه؟ میدونی این گیتاری که دستمه شخصیه؟ گفت فکرتون رو شست و شو دادن خودتون گناهی ندارید. گفتم وقتی یه عده کودک بیگاه دارن تو یه بخشی از دنیا کشته میشن نباید کاری کرد؟ بهش گفتم باور کن اگه یه کشور مسلمون به یه کشور یهودی حمله میکرد و زمین هاشونو میگرفت و بچه هاشون رو میکشت من الان برای اون یهودی ها کمپین راه می‌انداختم. گفت ببین مردم الان مخالف جمهوری اسلامی اند. خود مقاماتم فهمیدن ولی چون اسلحه دارن دارن با زور به مردم حکومت میکنند. گفتم آخه کمپین حمایت از کودکان مظلوم غزه چه ربطی به جمهوری اسلامی داره؟ قبول داری ازین کودکان باید حمایت کرد؟ گفت خودمون هزارتا بدبختی داریم تو چشبیدی به بچه های خارجی ها؟ گفتم هر چیزی جای خودش. همین بچه های کمپین و میبینی؟ سر مشکلات خوزستان برای کمک پاشدیم رفتیم اونجا. برای مردم فقیر ایران کلی پول جمع کردن. توی مشکلاتی که برای هموطن‌هامون هر جای ایران میفته سعی میکنن کاری انجام بدن. تا اینجا حدود صد متر با هم رفته بودیم. بهش گفتم حالا میشه ازین مظلوم ها یه حمایت کنی و شمعی براشون روشن کنی؟ گفت آره حتما با هم صد متر و برگشتیم و شمع روشن کرد و رفت. تو راه برگشت بهش گفتم همین بچه هایی که الان دارن از غزه حمایت میکنند همین ها هستند که تو مشکلات دیگه مملکت هم بدون هیچ چشم‌داشتی پیشقدم میشند #شمعی_روشن_کن @gaza_storm