12.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معرفی کتاب«سیراب از عطش» از اخبار شبکه سه به تاریخ ۶ آبان ۱۴۰۲معرفی کتاب«سیراب از عطش» از اخبار شبکه سه به تاریخ ۶ آبان ۱۴۰۲
معرفی:
کتاب سیراب از عطش خاطرات احمد شیروانی را روایت میکند؛ این کتاب نوشته رمضانعلی کاوسی است و در انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
سیراب از عطش خاطرات مردیست که پای چپش را در عملیات خیبر جا گذاشته، احمد شیروانی یادگار فتح خرمشهر است و کولهباری از خاطرات عملیات های دفاع مقدس دارد.
برای دریافت کتاب به میدان حر جنب ناحیه بسیج کتابسرای شهید همت مراجعه کنید.
یا از طریق لینک زیر خریداری کنید
کتاب سیراب از عطش اثر رمضانعلی کاوسی | ایران کتاب
https://www.iranketab.ir/book/122280-slaked-with-thirst
#سیراب_از_عطش #کتاب #جانباز #جنگ # دفاع_مقدس #ادبیات #رمضانعلی_کاوسی #شهرضا #اصفهان
#آقا_جمال
#یه_قاشق_کتاب 📚
#کتاب_سیراب_از_عطش📚
🖌نویسنده: #رمضانعلی_کاوسی
━✨ꙮ◯﷽◯ꙮ✨━
📚 سیراب از عطش
کتاب «سیراب از عطش» به خاطرات جانباز ۷۰ درصد «#احمد_شیروانی» می پردازد. این رزمندۀ داوطلب از سن ۱۵ سالگی عازم جبهه میشود و در عملیات های مختلفی شرکت می کند. شیروانی، دو بار مجروح می شود و از سال ۱۳۶۵با عصا و با یک پای قطع شده به جبهه می رود و به دلیل تسلطش به زبان عربی، سال ها در واحد استراقِ سمع خدمت میکند.
او در حال حاضر یکی از راویان قدَر و مسلط دفاع مقدس است و با بیان زیبا و لهجه شیرین اصفهانی اش خاطرات رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی را به نسل کنونی منتقل می کند.
نکته جالب این که رمضانعلی کاوسی نویسنده اثر، خود نیز جانباز قطع نخاع از ناحیه گردن است. او به دلیل ضعف در دست ها و انگشت ها، تمام کلمات کتاب را تنها با انگشت سبابه دست چپش تایپ کرده است. او حدود شش سال برای پدیدآوردن این اثر تلاش کرده است. کاوسی پیش از این دو اثر به نام «سهم من از عاشقی» و «تیغهای گل رز» را در سوره مهر به چاپ رسانده است.
کاوسی معتقد است اگر خواننده، مطالعه «سیراب از عطش» را آغاز کند، بعد از خواندن چند صفحه دیگر نمی تواند کتاب را رها کند و تا انتها پیش می رود. مخاطبان اصلی کتاب، جوانان و علاقمندان به موضوعات دفاع مقدس هستند. به گفته نویسنده، با توجه به فراز و نشیب روایت و گیرایی آن، «سیراب از عطش» میتواند سوژه خوبی برای فیلمسازان حوزه دفاع مقدس باشد.
━🌹ꙮ◯💫◯ꙮ🌹__
@aghajamal_jashnvareh
#آقا_جمال
#یه_قاشق_کتاب 📚
#کتاب_بامداد_روز_شانزدهم📚
🖌نویسنده: #رمضانعلی_کاوسی
━✨ꙮ◯﷽◯ꙮ✨━
📚 #کتاب_صوتی بامداد روز شانزدهم
کتاب «بامداد روز شانزدهم»، مجموعه خاطرات آزاده جانباز «دکتر فرامرز صادقی» به نویسندگی جانباز دفاع مقدس «رمضانعلی کاوسی» به کوشش پایگاه کتاب گویای ایرانصدا شنیدنی شد.
به همت ایران صدا، کتاب بامداد «روز شانزدهم» در 15 فصل برای مخاطب روایت شده که از این فصلها میتوان به «جهنمی به اسم تموز»، «اردوگاه عنبر» و «در آرزوی فردا» اشاره کرد.
کتاب «بامداد روز شانزدهم» کتاب خاطرات آزاده جانباز دکتر فرامرز صادقی است که رمضانعلی کاوسی نوشته و روایت داستان این کتاب را به عهده د اشته است.
این کتاب 416 صفحهای به خاطرات نوجوان 14 سالهای به اسم فرامرز صادقی میپردازد که بعد از گذراندن دوره آموزش نظامی، داوطلبانه و بدون اذن والدین به جبهه میرود. قهرمان داستان ما در عملیات محرم شرکت میکند و در مرحله دوم این عملیات پای راستش از زیر زانو قطع میشود و به ناچار به اسارت دشمن در میآید. بعد از تحمل 16 ماه اسارت در اردوگاههای عنبر و رمادی، آزاد میشود، ادامه تحصیل میدهد، پزشک میشود و اکنون مشغول طبابت هموطنان خود است.
بامداد روز شانزدهم در اپلیکیشن ایران صدا 🔊🔊👇👇👇👇👇
http://book.iranseda.ir/DetailsAlbum/?VALID=TRUE&g=576144
━🌹ꙮ◯💫◯ꙮ🌹__
@aghajamal_jashnvareh
#آقا_جمال
#یه_قاشق_کتاب 📚
#کتاب_سهم_من_از_عاشقی📚
🖌نویسنده: #رمضانعلی_کاوسی
━✨ꙮ◯﷽◯ꙮ✨━
📚 سهم من از عاشقی کتابی از خاطرات رمضانعلی کاووسی جانباز آسیب نخاعی اصفهانی با موضوع انقلاب و دفاع مقدس است. او در این کتاب با روایتی صادقانه و مستند خاطرات دوران رزم و جانبازی خود را بازگویی کرده است.
«سال ۱۳۵۷، همزمان با اوج تظاهراتِ مردم علیه رژیم پهلوی، من دوم هنرستان بودم. اولِ سال، یکی دو ماه درس خواندیم. بعد، ما هم، مثل بقیهٔ دانشآموزان شهر، اعتصاب کردیم و سر کلاس نرفتیم. توی حیاط هنرستان شعار میدادیم. سردستههای ما بیشتر بچههای کلاس چهارم بودند. دفتر رئیس هنرستان طبقهٔ اول بود. او با تظاهرات و شعاردادن ما مخالف بود. هر روز، موقع مراسم صبحگاه، سر صف، ما را دعوت به آرامش میکرد. همچنین برایمان از بلندگو ترانه پخش میکرد تا شاید آرام شویم.»
بریدهای از کتاب سهم من از عاشقی
ناگهان صدای انفجار مهیبی شنیدم سرم سوت کشید. احساس کردم چند متر به هوا پرتاب شدم هم زمان احساس برقگرفتگی کردم با صورت کف کانال افتادم دیگر نتوانستم تکان بخورم تلاشم برای حرکتکردن بیفایده بود. شادی و شعفی وصفناشدنی سراغم آمد از ذهنم گذشت که دارم به آرزویم میرسم بوی خون تازه به مشامم خورد با خودم گفتم: وقتی تمام خون بدنم بیرون بره به دنبالش روح هم از تنم جدا میشه و شهید میشم.
━🌹ꙮ◯💫◯ꙮ🌹__
@aghajamal_jashnvareh
#آقا_جمال
#یه_قاشق_کتاب 📚
#کتاب_تیغ_های_گل_رز📚
🖌نویسنده: #رمضانعلی_کاوسی
━✨ꙮ◯﷽◯ꙮ✨━
📚 تیغهای گل رز
خاطرات جمعی از جانبازان هفتاددرصد و آزادگان جانباز استان اصفهان
بریدهای از کتاب تیغهای گل رز
ناگهان با ویلچر کله پا شدم و به شدت با سر و صورت روی شاخه های گل رز باغچه افتاده و با موازنیکهای کف حیاط برخورد کردم. درد زیاد امانم را بریده بود بوی خون به دماغم خورد نمیتوانستم حرکت کنم همسرم به اتفاق دختر هشت ساله ام دویدند داخل حیاط دست و پایشان را گم کرده بودند. وقتی صورتم را برگرداندند. تعدادی از تیخهای گل رز در صورتم فرو رفته بود. اسیدهای باتری ویلچر هم داشت روی موزائیکها می ریخت. فقط چند سانتیمتر با اسیدها فاصله داشتم زیر بغلهایم را گرفتند و مرا روی زمین کشاندند تا فاصله ام با ویلچر بیشتر شود سر و صورت و پیراهن سفیدم پر از خون شده بود نمیتوانستند به تنهایی مرا روی ویلچر بگذارند. قطره های خون صورتم روی موزائیک های حیاط می چکید برادرم را خبر کردند و با کمک او مرا روی ویلچر گذاشتند همسرم با گریه یکی یکی تیغها را از صورت و پیشانی ام بیرون میکشید
━🌹ꙮ◯💫◯ꙮ🌹__
@aghajamal_jashnvareh
11.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آقا_جمال
#خاطره_طنز
┄┅═══💠❀ ﷽ ❀💠═══┅┄
🌟بازگویی خاطره طنز یکی از اسرای دفاع مقدس از زبان جانباز عزیز حاج #رمضانعلی_کاوسی
┄┅═══❀💠💠💠❀═══┅┄
@aghajamal_jashnvareh
┄┅═══💠❀ ﷽ ❀💠═══┅┄
#آقا_جمال
#کتاب
#کتاب_عروسی_پشت_خاکریز
#رمضانعلی_کاوسی
💠 معرفی کتاب عروسی پشت خاکریز
«عروسی پشت خاکریز» حاصل تلاش دو رزمندۀ جنگ رفتۀ بیادعاست که هنوز بار آسیبهای جنگ و دردهای ناشی از آن را بر دوش دارند و صبورانه این دردهای زیبا را تحمل میکنند. یکی محمدعلی نوریان رزمندهای با روایتگری فصیح و لهجۀ زیبای نجفآبادی و دیگری رمضانعلی کاوسی جانباز آسیب نخاعی از ناحیه گردن و ویلچرنشین است که خاطرات همرزم خود را میشنود و با یک انگشت تایپ میکند. خاطرهنویس، سوژه خود را به درستی انتخاب و همواره تلاش کرده از هرگونه مبالغهگویی، مباحث شعارگونه و اسطورهسازی بپرهیزد.
راویِ کتاب، از عنفوان جوانی داوطلبانه در عملیاتهای متعددی شرکت کرده و گرمی و سردی جبهه را با پوست و خون خود حس کرده است. او با اینکه سالها با مشقت طعم تلخ اسارت را در اردوگاه تکریت عراق چشیده است؛ اما ذهن فعالش خیلی از آن سالهای پر از آتش و خون و سرشار از خاطره فاصله نگرفته است. نویسنده، همراه با بیان خاطرات سخت و دشوار، خاطرات طنز راوی و همسنگرانش را با قلمی شیوا و روان به تصویر کشیده است. این ظرافت در کتابهای هم عرض، کمتر دیده میشود.
┄┅═══❀💠💠💠❀═══┅┄
@aghajamal_jashnvareh