eitaa logo
آقای گوینده
77 دنبال‌کننده
1 عکس
31 ویدیو
1 فایل
گوینده۳زبانه(فارسی،انگلیسی،عربی) مجری حضوری و رادیویی|دکلماتور|گزارشگر|دوبلور گوینده صداوسیمای کرمانشاه و رادیوهای اینترنتی گوینده نمایشگاه بین‌المللی کرمانشاه تهیه فایلهای گویندگی|شعر|دکلمه|پادکست|کتاب صوتی|تیزر تبلیغاتی|نمایشنامه|گزارش ورزشی|اخبار|دوبله
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر نمی‌توانی آدم خوب زندگی دیگران باشی ... اگر برای یاددادن همان خوبی‌هایی که خودت بلدی، ناتوان شده‌ای ... و اگر خوبی کردی و بدی دیدی ... فقط کنار بکش ... اما بد نشو! و بدی نکن! _آوا: مسعود کرمی
11.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بنام‌خدا ای‌پروردگارمهربان ماراببخش که‌درحضورتومعشوقه‌های‌دروغین‌رامیپرستیم ماراببخش که‌جزبه‌پای‌نیازمندی‌وحاجت‌خواهی به‌درگاه‌تونمی‌آییم ماراببخش که‌حادثه‌های‌تلخ‌وشیرین‌عمرتلخی‌فراق‌وشیرینی وصال‌راازیادمابرده‌است ماراببخش که‌باهرنسیمی‌که‌ازهرسوی‌می‌وزد نخست‌یادتورابربادمیدهیم ماراببخش که‌هنوزازگناهی‌بیرون‌نیامده‌ایم که‌تن‌به‌گناهی‌دیگرمیدهیم هرروزتوبه‌دیروزرامیشکنیم وبرای‌فردای‌بی‌توبودن ناله‌های‌جانسوزنمیکنیم ماراببخش که‌تشنگی‌وگرسنگی‌راتاب‌نمی‌آوریم امابی‌توبودن‌راعادت‌کرده‌ایم ماراببخش که‌عطای‌تورابیش‌ازلقای‌توخواسته‌ایم خدایاببخش‌ماراکه‌درقربانگاه‌حوادث‌سرگردانیم‌ وهردم‌سربه‌سویی‌برمی‌گردانیم خدایاناچیزم خریدارم‌باش رانده‌ودرمانده‌ام خواستارم‌باش تنهاوبی‌کسم دوستدارم‌باش تویی‌آن‌که‌ذره‌راخورشیدمیکند قطره‌راصفت‌دریامی‌دهد کاه‌راهیبت‌کوه‌میبخشد بنده‌رابرعرش‌قرب‌مینشاند ویتیم‌مکه‌راآموزگارجبرائیل‌میکند خدایاتن‌به‌جان‌زنده‌است جان‌به‌نسیمی‌که‌هرروز ازکوی‌توبرباغچه‌زندگی‌میوزد سایه‌باش‌برسرم خورشیدباش‌دردلم باران‌باش‌برتنم نورباش‌درتاریک‌خانه‌روحم _آوا: مسعود کرمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرارمان همین بهار! زیر شکوفه‌های شعر! آنجا که واژه‌ها برای تو گل می‌کنند آنجا که حرف‌های زمین‌اُفتاده‌ام، دوباره سبز می‌شوند و دست‌های عاشقمان گره در کار سبزه‌ها می‌اندازند قرارمان زیر چشم‌های تو! آنجا که شعر نم‌نم شروع می‌شود! _شعری از: مینا آقازاده _با آوای: مسعود کرمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آسمان ابریست از آفاق چشمانم بپرس ابر بارانیست از اشك چو بارانم بپرس تخته دل در كف امواج غم خواهد شكست نكته را از سينه سرشار توفانم بپرس در همه لوح ضميرم هيچ نقشی جز تو نيست آن چه را می‌گويم از آيينه جانم بپرس آتش عشقت به خاكستر بدل كرد آخرم گر نداری باور از دنيای ويرانم بپرس پرده در پرده همه خنيانگر عشق توام شور و شوقم را از آوازی كه می‌خوانم بپرس در تب عشق تو می‌سوزد چراغ هستی‌ام سوزشم را اينك از اشعار سوزانم بپرس جز خيالت هيچ شمعی در شبستانم نسوخت باری از شمع ار نپرسی از شبستانم بپرس _شعری از: حسین منزوی _با آوای: مسعود کرمی