#عقیق_شعر
امام مثل کدام از شما رئیسان بود
سوال می کنم آیا امام اینسان بود ؟
شریک کاخ نشین بود و یا که کوخ نشین
رفیق میزنشینان و یا شهیدان بود
خمینی ای که من از کودکی شناخته ام
شبیه چشمه ی جاری شبیه باران بود
امام در همه لحظه های قدرت خود
نه فکر رشوه نه فکر بگیر و بستان بود
امامِ خانهی مستأجری ، نه فکر شمال
نه در خیال خریداری لواسان بود
امام ، رونق شبهای تار عصر قیام
امام نور حسینیهی جماران بود
خمینی ای که من از کودکی شناخته ام
نه گنبدیست طلایی ، که یک شبستان بود
دلم چقدر به یاد ضریح ساده اوست
همان ضریح که مانند یک گلستان بود
خمینی ای که من از کودکی شناخته ام
رفیق مردم و در فکر مستمندان بود
امام در کلماتم نمی شود تعریف ...
سلیس و ساده بگویم امام انسان بود
برای آنکه ندیدم امام را هرگز
درون سینهی من حسرت فراوان بود
پدر که سرفهی او یادگار والفجر است
پدر که در عملیات فتح مهران بود
برای آنکه بفهمم امام را میگفت :
شبیه سید علی بود، مرد میدان بود
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#رحلت
#سیده_فرشته_حسینی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرئت فردا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ زهرهٔ دریا شدن نداشت
در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار
حتی علف اجازهٔ زیبا شدن نداشت
گم بود درعمیق زمین شانهٔ بهار
بی تو ولی زمینهٔ پیدا شدن نداشت
دلها اگر چه صاف ولی از هراس سنگ
آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سر وا شدن نداشت
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#رحلت
#سلمان_هراتی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
مثل شیرینی روحانی یک رؤیا بود
سالهایی که در آن روح خدا با ما بود
یاد باد آن شکرین فرصت ایام وصال
که به کوتاهی یک خاطرۀ زیبا بود
وقت آیینه به تسبیح جمالش خوش بود
حال پروانه ز کار نگهش شیدا بود
کس ندانست که با او ز نهانخانۀ اُنس
چه حکایات لطیف و چه هدایتها بود
عارفی بود که در فصل بلند نگهش
باب نورانی برهان تماشا وا بود
همۀ آینهها را به تشهّد واداشت
نور اسماء و صفاتی که در او پیدا بود
هر چه از دامن خوشبوی کرامات افشاند
همه انفاس مسیحایی روحافزا بود
شرح اسرار سبکروحی او داشت نسیم
کاینچنین در چمن لاله و گل غوغا بود
پرده از راز شهیدان سحر بر گیرید
تا ببینند که با او چه کرامتها بود
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#رحلت
#زکریا_اخلاقی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
امانتاست هر آیه که از تو جا مانده
که آشنا سخنش نزد آشنا مانده
تبر به دوش شکستی تمام بتها را
تو وارثی به هرآنچه از انبیا مانده
به دوش میکشد اکنون رسالتت را عشق
بهار رفته و باغ اقاقیا مانده
قدم به راه تو صبحی نهادهاست که او
از ازدحام شب و تیرگی جدا مانده
پس از غروب تو، خورشید شب شکن! افسوس
چه غربتی به دلِ تنگِ سایهها مانده
اگرچه رفتهای اما نبستهای در را
و نور میخزد از لای در که وامانده
شکست نیست در این کشتیِ پُر از طوفان
هزار شکر که قاموس ناخدا مانده
هنوز نقش تو بر لوح جان و دل باقیاست
به ذهنِ آینهها جلوهی خدا مانده
و از کرامتِ چشمت تنفسِ صُبحیم
تو ای به خال لب دوست مبتلا مانده!
پرندهایم که پر باز کردهایم ای ماه
به شوق عطرِ حضورت که در هوا مانده
خدا کند همه سلمانِ راهِ تو باشیم
هزار راهِ نرفته به دوشِ ما مانده
همیشه خوبترینها کنارِ خوباناند
کنار عکسِ شما عکسِ جانفدا مانده
به هرکه گفت چه شد قصهی تو؟ میگوییم
هنوز قسمتِ اصلیِ ماجرا مانده...
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#رحلت
#الهه_سلطانی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
هنوز نام تو در شهر آسمان، ماه است
و با قیام تو شهری ستاره همراه است
هنوز وصف تو ای بهترین پگاه جهان
شکوهمندترین لحظۀ سحرگاه است
برای هر که بفهمد کمان ابرویت
برای سیر الی الله راه دلخواه است
نفس کشیدی و دشتی شهید روییدند
چرا که هر نفست یک قیام لِلّه است
و کوههای جهان نردبان اگر بشوند
برای درک تو دست زمانه کوتاه است
عبای سادۀ تو جانماز خورشید است
همان عبا که شمیمش هنوز با ما هست
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#رحلت
#علی_گلی_حسین_آبادی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
ای آفتابی که زمین شد مدفن تو
هفت آسمان راه است تا فهمیدن تو
هفت آسمان راه است تا درک نگاهت
راه است تا مفهوم چشم روشن تو
از تو چه باید گفت ای روح خدایی
از تو چه... وقتی محو شد در او «من» تو
قلبی جوان در سینهٔ تو در تپش بود
حس کرد این را سالها پیراهن تو
دل را به اوج آسمانها برد روحت
روحت نشد هرگز زمینگیر تن تو
در راه تو ای آفتاب سبز ماندیم
در سایهٔ ماهیم بعد از رفتن تو
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#رحلت
#سیدمحمدجواد_شرافت
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
آمد که بر هم بشکند شالوده اصنام را
تا برفرازد بر فلک او پرچم اسلام را
وی از تبار فجر بود آمد که از نور شهود
روشن کند خورشید وار این بوم را وین بام را
چون حیدر اژدر فکن آمد که در شام وطن
تا چنگ و دندان بشکند این دیو خون آشام را
طوفان و دریا بود و شب دریادلی طوفان نسب
شد با خدا وی ناخدا این بحر ناآرام را
نور هدی روح خدا فرزند پاک مصطفی
آمد که پایانی دهد این ظلم بی فرجام را
هرچند که با رفتنش ایام شد مشکل ولی
سیدعلی آسان کند دشورای ایام را
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#رحلت
#وحیدقاسمی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
چنان با بودنش این خاک غرق نور ایمان شد
که گویی شب به دست مهربان او چراغان شد
به روی هر لب آهی بود از غم ، از ستم ،از رنج.
یکایک آه ها با هم گره خوردند..... طوفان شد
چه طوفانی که از ریشه درخت ظلم را می کَند.
چه طوفانی : که از آن کاخ شاهنشاه ویران شد
یقین کردیم ما هر قدرتی جز عشق پوشالی است
پس از آنی که سعد آباد تسلیم جماران شد
دریغ آن پیرمرد مهربان از آن زمان که رفت
تمام حرفهایش در دل تاریخ پنهان شد
یکی دنیا به کامش مزه کرد و راه دیگر رفت
یکی جا زد میان راه . برگشت و پشیمان شد.
از آن روزی که ما از آرمانهایش گذر کردیم
خمینی در میان شهر ، تنها یک خیابان شد
دریغ آن پیرمرد مهربان با آنهمه اوصاف
فقط یک قاب عکس ساده بر میز مدیران شد
#امام_خمینی_رحمه_الله_علیه
#میلاد_حبیبی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem