#عقیق_شعر
چقدر «ها» کند این دستهای لرزان را؟
چقدر؟ تا که کمی سردی زمستان را...
چقدر با تن یخ بسته، باز صبر کند
هجوم رخوت و تخدیر برف و بوران را؟
به سینه و سر خود میزنند پنجرهها
کسی نواخته انگار طبل طوفان را
به پشت پنجرههای شکسته میبیند
تمام روز تگرگ و گلولهباران را
مسیرها همه صعبالعبور و نافرجام
خدا بهخیر کند جادههای لغزان را
به دوش خسته کشیدهست سالیان زیاد
شبیه گنبد خود درد و رنج انسان را
به لطف هُرم نفسهای انبیاست، اگر
رسانده تا به چنین روز نیمۀ جان را
اگر صدای گلوله امان دهد شاید
به گوشمان برساند نوای ایمان را
کنار منبر گوشهنشین خود دیدهست
نفس نفس زدنِ آیههای قرآن را
شریک گریۀ محراب میشود گاهی
مگر کمی ببرد غربت شبستان را
میان حلقۀ لات و هبل گرفتار است
چقد گریه کند خندههای شیطان را؟
بخوان دو کاسۀ خون در هجوم اشکآور
برای ندبۀ آدینه چشم گریان را
نماز جمعۀ این هفته هم اقامه نشد
کجای دل بگذارد غم فراوان را
هنوز حسرت یک عید بی عزا دارند
منارهها که ندیدند ریسهبندان را
تنیده تار به تکرار عنکبوتی پیر
که سهم خویش کند گوشههای ایوان را
مترسکی که اجیر کلاغها شده است
شکسته با تبرش حرمت درختان را
به حُسن یوسف خود آب میدهد با اشک
و مرهمی شده اینگونه زخم گلدان را
«نماز نور بخوانید بر جنازۀ شمع»
شنیدم از «زکریا» به مصرعی آن را
به کوچ شانهبهسرهای این دیار قسم
که باد نوحه شده غربت سلیمان را-
به آن عزیز که از چاه آمد و با آه
کشید در بر خود میلههای زندان را
به نغمههای مناجات حضرت داوود
که برده بود دل عاشق پریشان را
به آسمان چهارم که در جوار مسیح
به انتظار نشسته غروب هجران را
به گریههای جگرسوز حضرت یعقوب
که قطره قطره به غم بُرد شهر کنعان را
به کوه طور که در سوگ حضرت موسی
به انکسار کشاندهست کوه فاران را
به الخلیل که در سوگ لالهها دیدهست
به کوچه کوچۀ خود حجلۀ شهیدان را
-از آن مسجدالاقصیست لحظۀ معراج
که با صلابت خود جار میزند آن را
هنوز منتظر است و...، هنوز منتظریم
چقدر صبر کند سردی زمستان را؟
به سمت کعبه نگاهش نماز میخواند
به این امید که آن آفتاب پنهان را...
#رضا_خورشیدیفرد
#مقاومت_اسلامی
#فلسطین
#روز_قدس
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پاره این ماه مبارک
از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت...
شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت
شیرازه جمعیت بیداردلان رفت
بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟
ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت...
تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت
از نامه اعمال، سیاهی چو دخان رفت
با قامت چون تیر در این معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
برداشت ز دوش همه کس بار گنه را
چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت
چون اشک غیوران به سراپرده مژگان
دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آنها که به «صائب» ز وداع رمضان رفت
#صائب_تبریزی
#وداع_با_ماه_رمضان
🔹کانال شعر آیینی عقیق
https://telegram.me/joinchat/Ad2e5zvREYmJzHsIARsYZA
#عقیق_شعر
پايان مهماني ست پر کن استکانت را
از عشق حق سرشار کن مستانه جانت را
نزديک تر از اين نخواهد شد به چشمانت
در اين دقايق خوب بنگر ميزبانت را
شايد نباشيم و نباشي سال هاي بعد
با اشک بردار آخرين خرما و نانت را
هي عهد بستي و شکستي و نشستي و
زانو زدي با شرم گفتي داستانت را
سر روي مُهر مِهر او بگذار! مي بيني!
سجاده ات حل مي کند در خود جهانت را
پايان مهماني ست اما باز هم بگذار
بر شانه هاي کوچکت بار امانت را
#زهرا_بشری_موحد
#وداع_با_ماه_رمضان
🔹کانال شعر آیینی عقیق
https://telegram.me/joinchat/Ad2e5zvREYmJzHsIARsYZA
#عقیق_شعر
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
یک ماه دستهای دعا بودهایم ما
یک ماه میهمان خدا بودهایم ما
یک ماه، ماه دیده و خورشید دیدهایم
یک ماه از تو گفته و از تو شنیدهایم
ماهی که رفت ماه شگفت جهادهاست
آری، نبرد، روزه و افطار، فتح ماست
از تابش نماز علی ماه روشن است
در نور خطبههای ولی راه روشن است
با دشمنان بگو، هوس خام کردهاند
بیهوده رو به لشکر اسلام کردهاند
حاشا که بیم حمله احزابمان بَرَد
حاشا که پشت سنگر خود خوابمان بَرَد
ما وارثان سلسلههای رشادتیم
ما راهیان قافلههای شهادتیم
با ما فقط حساب تفنگ و خشاب نیست
با ماست آنچه قدرت آن در حساب نیست
بنگر که خون روان شده از کربلا به شام
آخر تمام میشود این کار ناتمام
گیریم دشمن است چو عمرو بن عبدود
این نسل حیدر است که از راه میرسد
بوی ظهور میرسد، ایمان، وطن شدهست
این لشکر علیست که خیبرشکن شدهست
هر چند شعب از دم احمد بهشت ماست
این بار فتح خیبر نو، سرنوشت ماست
بدر است ماه و حضرت خورشید میرسد
بدر است ماه و عاقبت آن عید میرسد
بدر است ماه و میرسد آن عیدِ عیدها
بدر است ماهها همه با این شهیدها
تحریم و بیم کی به دل ما اثر کند؟
کی وسوسه ز کوی دل ما گذر کند؟
ای در صف نبرد نشسته دو دل مباش
دریا ببین و بستهٔ این آب و گل مباش
ای در صف نبرد نشسته به پا بایست
چون مردهای مرد در این کربلا بایست
ای در صف نبرد! به میدان شتاب کن
قدری به جای گفتن یا لیتنا بایست
دنیا و اهل آن همه گر مانعت شوند
چون حر غیور باش و برای خدا بایست
وای تو گر امید ببندی به شرق و غرب
با قبله باش و بر سر این مدعا بایست
با دشمنان صریح چو شمشیر دم بزن
هرکس اسیر فتنه شد او را قلم بزن
پایت اسیر دست عصای کسان مباد
دستت به پای خواهش از این و از آن مباد
جز آفتاب پابهرکاب کسی مباش
همآسمان پر زدن کرکسی مباش
بر خان خائنان به جُوِی نان، رضا مده
این نان بهانهایست به اینان بها مده
برخی چه لقمهها که گلوگیر میخورند
خوبان ولی به شام بلا تیر میخورند
اهل رفاه و بزم که در ناز و نعمتاند
کی غمگسار ملت و کی اهل خدمتاند؟
دیروز خرده کاسب تحریم بودهاند
امروز نیز کاسب تسلیم و ذلتاند
سرمست از حقوق نجومی خویشتن
آخر چگونه در طلب حق ملتاند؟
ای دوستان که در صف اول نشستهاید!
مردم هنوز چشم به راه عدالتاند
این مردم صبور که در پای انقلاب
خون دادهاند و اهل جهاد و رشادتاند
این مردم صبور که تحریم دشمنان
از ره نبردشان و هنوز اهل غیرتاند
آسان به کف نیامده این عشق و اعتماد
بر ریشههای باورشان تیشهای مباد
ای دوستان که در صف اول نشستهاید!
اینک شما و عهد عظیمی که بستهاید
ناگفته ماند حرف بلندی که روشن است
ایمان مدافع است که این خاک، ایمن است
این آتش فتاده به دنیا گواه ماست
جان مدافعان حرم جانپناه ماست
بنگر به شور و شوق جوانان به شهرها
جام شهادتی زده بر جام زهرها
با برق تیغ، هیبت شب را شکستهایم
حاشا که بشنود کسی از پا نشستهایم
ما را سر قمار به دین و وطن مباد
ما را سر معامله با اهرمن مباد
چشم طمع به چشمهٔ خورشید بستهاند
دیگر بس است هرچه که پیمان شکستهاند...
این خیرگی به کوریشان ختم میشود
این تیرگی به صبح امان ختم میشود
این دست دوستی که دراز است سویمان
دست دسیسه است از این قوم بیگمان
در راه عشق تکیه به خود کی کنیم ما؟
تکرار زخمهای اُحُد کی کنیم ما؟
شمشیر از نیام، چو رهبر کشیدهایم
فریاد فتح، از دل سنگر کشیدهایم
«عید است و آخر گل و یاران در انتظار»
عید است و عید نیست مرا غیر روی یار
«دل بر گرفته بودم از ایام گل ولی
کاری بکرد همت پاکان روزهدار»
عید است، عید ماه خدا، ماه رحمت است
عید است و عید در نظر ما شهادت است
روی شهید، معنی عید است شک مکن
این عید مادران شهید است شک نکن
عید است، عید زنده شدن، عید انتخاب
این عید همسران صبوریست چون رباب
عید است چشم روشنی عاشقان ببر
خوبان زکات فطریه جان میدهند و سر
عید است و کاش طاعت ما هم شود قبول
ما تشنهٔ حسین شماییم یا رسول
ما را دوباره رخصت کرببلا دهید
این عید هم برات زیارت به ما دهید
شعر مشترک از:
#علی_محمد_مؤدب
#محمدمهدی_سیار
#میلاد_عرفان_پور
#محمد_قائمی_راد
#وداع_با_ماه_رمضان
🔹کانال شعر آیینی عقیق
https://telegram.me/joinchat/Ad2e5zvREYmJzHsIARsYZA
#عقیق_شعر
چشم تا بر هم زدم، یک ماه مهمانی گذشت
لحظههایی مملو از الطاف رحمانی گذشت..
رفت از کوی و خیابان سفرهاش را جمع کرد
ای دل غافل! کجا بودی فراوانی گذشت
تشنگی گاهی برایم روضه میخواند از حسین
ظهر با لبهای تشنه چشم بارانی گذشت
بعد از این سی روز روزه از خودت حتی بترس
چند روزی را که شیطان بود زندانی گذشت
شادی فطر آمد اما غم دلم را برده است
چشم تا بر هم زدم یک ماه مهمانی گذشت
#وداع_با_ماه_رمضان
#محمد_خادم
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
▪️استاد عباسعلی براتی پور درگذشت
استاد عباسعلی براتیپور، شاعر بلندآوازه اهل بیت (ع) و انقلاب، ساعاتی پیش در سن ۸۰ سالگی دار فانی را وداع گفت.
بهت نگاه، وعده دیدار، کتیبه شکیب، سینای سبز عشق، با شقایق ها برادر، عطش عشق، داغ تشنگی، سوار مشرقی، در ساحل علقمه، ماه در فرات، گزیده ادبیات معاصر ۲۴، زیتون و زخم، دل و دریا، سه مجموعه شعر درباره رحلت امام راحل (ره) و ... بخشی از آثار زندهیاد براتیپور هستند.
مرحوم براتی پور سالها مدیریت جلسه دیدار سالیانه رهبر انقلاب با شاعران را عهده دار بود.
مراسم تشییع این شاعر نامدار، صبح یکشنبه از ساختمان حوزه هنری واقع در خیابان سمیه تهران برگزار خواهد شد.
🔹کانال شعر عقیق
@aghighpoem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞بیا که دیدهام از انتظار لبریز است
شعرخوانی مرحوم عباسعلی براتی پور در حضور رهبر انقلاب
🔹کانال شعر عقیق
@aghighpoem
مراسم تشیع استاد مرحوم #عباسعلی_براتیپور دوشنبه چهارم اردیبهشت ماه در حوزه هنری تهران برگزار شد
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
خدا این بار میخواهد سپاهش خار و خس باشد
برای خواری دشمن همین بایست بس باشد
خدا اهل ستم را بر زمین گرم خواهد زد
و شاید از زمین گرم منظورش طبس باشد
طبس را شهر بیدیوار میپنداشتید اما
گمان هرگز نمیبردید مانند قفس باشد
طبس با خاکریز جبهه یکسان است تا وقتی
که ما را دشمنی همچون شما در پیش و پس باشد
غم این خاک بالین شما را سخت میگیرد
غمش حتی اگر اندازۀ بال مگس باشد..
برای جبهه دلتنگیم و میجنگیم و میجنگیم
و میجنگیم و میجنگیم تا وقتی نفس باشد
#محمدحسین_ملکیان
#شعر_ضد_استکباری
#طوفان_طبس
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
دلِ آیینه، گریان بقیع است
غم و اندوه، مهمان بقیع است
مدینه شمع روشن کن که هرشب
شب شام غریبان بقیع است
نه گنبد نه حرم نه آستانی
نه خادم تا از او پرسی نشانی
زیارتنامۀ این چار قبر است
عزا و اشک و آه و نوحهخوانی
#تخریب_قبور_ائمه_بقیع
#میثم_مومنی_نژاد
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
بقیع بُقعه ندارد، ولی بقا دارد
ضریح و صحن ندارد، ولی صفا دارد
برای گنبد و گل دسته که نیامده است
گدا به خانهی ارباب التجا دارد
کنار صحن و سرای پیمبر اکرم
خرابه بودن آن آستان "چرا" دارد
به احترام امامان شیعه در آنجا
اگر مدینه بسازیم باز جا دارد
جبین بسای به خاک درش که این درگاه
به قدر چشم همه خلق توتیا دارد
به جبرئیل کند فخر از سعادت خویش
کبوتری که در آنجا برو بیا دارد
کجا رواست که قبرش غریب و ساده شود
کسی که در همه تاریخ آشنا دارد
بقیع و غربت آن را چه خوب میفهمد
دلی که اُنس به گُلدستهی رضا دارد
به خط خون به سر کوچهی بنی هاشم
نوشتهاند که "یک دست هم صدا دارد"
به خاکبوسی آن آستان مرا ببرید
که این گلوی رمق دیده عقدهها دارد
#تخریب_قبور_ائمه_بقیع
#سیدروح_الله_مؤید
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
صحنهای بس جانفزا و دلنشین دارد بقیع
رنگوبو از لالههای باغ دین دارد بقیع
گشته دامانش زیارتگاه قرص آفتاب
سایه از بال و پر روحالامین دارد بقیع
زآسمان وحی دارد در بغل خورشیدها
گر چه جا در دامن خاک زمین دارد بقیع
تا چراغش قبر بیشمع و چراغ مجتباست
روشنی در دیدۀ اهل یقین دارد بقیع
خرمنی از مشک جنّت بر سر هر تل خاک
از غبار قبر زینالعابدین دارد بقیع
تا توسل بر مزار حضرت باقر برند
یک جهان دل در یسار و در یمین دارد بقیع
صادق آل محمّد خفته در آن خاک پاک
راستی فیض از امام راستین دارد بقیع
لالۀ عباسی از دامان پاکش سر زند
خُرّمی از تربت امّالبنین دارد بقیع
قبر ابراهیم را بگرفته در آغوش جان
فیضها از پیکر آن نازنین دارد بقیع
خاک آن صحرا صدف، دُرّ فاطمه بنت اسد
گوهری چون مادر حبلالمتین دارد بقیع
پیکری گم گشته در اشک امیرالمؤمنین
لالهای از رحمةللعالمین دارد بقیع
بر مشام «میثم» آید بوی قبر فاطمه
تربتی خوشبوتر از خلدبرین دارد بقیع
#تخریب_قبور_ائمه_بقیع
#غلامرضا_سازگار
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
اینجا نشانی از نگاه آشنایی نیست
یا از صدای آشنایی، ردّ پایی نیست
طوفانی از اندوه، دلتنگی، پریشانی
جاریست در این دشت، اما ناخدایی نیست
مرزی فراتر از زمین و آسمان دارد
بیوسعت این خاک، گویا ماورایی نیست!
قندیل آه عاشقان، فانوس شرم ماه
مشتی ستاره، بیش از اینش روشنایی نیست
در غربت این دشت، اما آنچه میپیچد
تنها هیاهوی سکوت است و صدایی نیست
هر یک بقیع کوچکی در سینهمان داریم
ماییم و اندوهی که آن را آشنایی نیست
بر شانههای غربت ما، زخم میروید
زخمی که او را ابتدا و انتهایی نیست
ماییم و، ارث چارده قرنِ عزا، آری!
غمگینتر از این قصه، گویا ماجرایی نیست
در شعلههای شرم میپیچم که میبینم
شعرم به یاد غربتش، شعر رسایی نیست
#تخریب_قبور_ائمه_بقیع
#سیدمهدی_حسینی_رکن_آبادی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
فرق دارد جلوهاش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
کل معصومین مُعزُّالمؤمنین در عالماند
قبرشان قبلهست حالا بیحرم یا با حرم
یک حرم در زینبیه، یک حرم در شهر قم
یک طرف زائر فراوان، یک طرف تنها حرم...
اوج غربت در کدامین داغ معنا میشود
این که شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟
فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگ قبر
خادم فرزند او دارد در این دنیا حرم...
در مدینه کاخها با خاک یکسان میشوند
بعد از آن، از دور چون دُرّ میشود پیدا حرم
گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست
داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم
یک سوی زینب حرم، یک سوی دیگر قتلگاه
پیر شد در رفت و آمدهای مقتل تا حرم
ناله میزد مادری با اشک، واویلا حسین
ناله میزد خواهری با اشک، واویلا حرم
#تخریب_قبور_ائمه_بقیع
#علی_ذوالقدر
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
هر چقدر این خاک، بارانخورده و تر میشود
بیشتر از پیشتر جانش معطر میشود
این حریم آسمانی گنبدش فیروزهایست
روز و شب مفروش با بال کبوتر میشود
هر رواقش آینه در آینه نور است، نور
صحن در صحنش صلات ظهر، محشر میشود
دل تمنا میکند «باب الکرم» را، عاقبت،
با امام مجتبی، اینجا مُیسّر میشود
«قال باقر»، «قال صادق» مینشیند بر زبان
دور تا دور حرم یک روز، منبر میشود
کربلا هم میرسد اینجا لبی را تر کند
طرح سقاخانهها روزی مُقدّر میشود
روضهخوان اینجا نشسته روضهخوانی میکند
در دلم تازه غم و اندوه مادر میشود
#تخریب_قبور_ائمه_بقیع
#فاطمه_نانی_زاد
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
چشمم همین که گشت خوشاقبال، گریه کرد
یاد بقـیع کرد و به هر حـال گریه کرد
همراه چار قـبلۀ حاجـات اشک ریخت
هـمپـاى چـار کـعـبـۀ آمـال گـریه کـرد
«یکباره چار کوه کجا بر زمین نشست
هفت آسمان به هشتم شوّال گریه کرد»
در کوچه، مادرى به زمین خورد و مجتبى
با یادِ آن شکـسـته پـر و بال گریه کرد
با یـاد نـیـنوا چـه به سـجّـاد مىگـذشت
بعد از پدر، قریبِ چهل سال گریه کرد
با داغ باقـر و غـم صـادق دلم شکست
حتّى به روی شانۀ من، شال گریه کرد
بعـد از مـدیـنه، نـوبت کـربـبـلا رسـید
آن جا که تل به سر زد و گودال گریه کرد
#تخریب_قبور_ائمه_بقیع
#محمد_حسین_مهدی_پناه
بیت داخل گیومه از #جواد_هاشمی_تربت
🔹عقیق شعر
@aghighpoem