🔻خود شکستن
📝سیدعطاءالله مهاجرانی
🔸بگذارید برایتان داستانی بگویم که هر وقت به یادم میآید، دلم میلرزد و برای شیخ بهلول دعا میکنم که خداوند درجات عالی او را متعالی بگرداند. شئونات را به وقت ضرورت و کشیدن مهار نفس، زیر پا انداخته بود.
🔸معمولأ چنین داستانی را نبایست روایت کرد. اما این داستان برای همیشه به یادتان میماند.
🔸در آستانه صد سالگی بود. در منزل یکی از اعیان متدین شيراز که خانهاش همیشه محفل عالمان و در دوران انقلاب در خدمت انقلاب بود، اهل اصطلاح بود و با اهل علم نشست و برخاست و مؤانست داشت، محفلی به افتخار حضور شیخ بهلول آراسته بودند. شیخ بهلول پوستی و استخوانی بود، مردی که خلاصه خود بود! با چشمانی سرشار از زندگی و شور که بارقه تیزهوشی از آن می تابيد. و طنین صدا و لهجهای که گویی روستایی خراسانی در صحرایی دور دست اما آشنا با شما حرف می زند. وقتی با او دست میدادی، سرپنجه استخوانی اش محکم بود. مثل گیره ای قایم دست را نگاه میداشت. در چشمانت نگاه میکرد و مکث میکرد. مرا معرفی کردند: «ایشان نماینده شیرازند!» گفت: «بِچه جانم! نماینده اخلاص باش، الخلاص فی الاخلاص!» این تعبیر مرا با خودش برده بود.
🔸نشستیم. جمعی حدود پانزده تا بیست نفره، مرحوم آیت الله محیالدین حائری شیرازی امام جمعه شيراز هم بود. گفتگوهایی و از هر دری سخنی. ناگاه صدای ناخوشایندی به گوش رسید! زود چند نفر که نزدیکتر به بهلول بودند، به نوجوان ده دوازده ساله ای که در گوشهای نشسته بود، نگاه تند ملامت آمیزی کردند، که یعنی ماجرا از ایشان است. بهلول برخاست. به طرف نوجوان که چهرهاش قرمز شده بود رفت. دو زانو جلوی نوجوان نشست خم شد صورت و دست نوجوان را بوسید، گفت: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. إنّ النفس لَامّارة بالسوء الا ما رحم ربّی، آقایان عزیز من نزدیک صد سالمه، مریض هم هستم، این صدای ناخوشایند از من بود. از همه شما معذرت میخواهم. از این نوجوان صد بار معذرت میخواهم که نگاه شما او را شرمنده کرد و چهرهاش سرخ شد و سرش را پایین انداخت.» چه مجلسی شد! بغضهایی که ترکید و آيتالله حائری که سر بر زانو نهاده بود و با صدای بلند گریه میکرد.
🔸در راه که برمیگشتیم، اقای حائری سکوت کرده بود. سکوتی سنگین، من هم در بهت و سکوت بودم. ناگاه رو به من کرد و گفت: «شیخ بهلول در خاکسار کردن نَفْسش بی رحم است. برای همین به او عنایت شده است. چیزهایی به او دادهاند که به هر کسی نمی دهند.» زمزمه کرد:
نه در اختر حرکت بود و نه در قطب سکون
گر نبودی به زمین خاک نشینانی چند
📌برگرفته از: روزنامه اطلاعات، یکشنبه ۲۸ أبان ماه ۱۴۰۲
#سلوک
#عرفان
#عبودیت
#اخلاص
#جهاد_اکبر
✅ @aghle_aashegh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔 گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟!!
🌷 دو ماه مقدمه میهمانی اش را سپری کردیم و هنوز آمادگی خاصی پیدا نکردیم؛
ماه رجب، ماه پیرایش قلب بندگان؛
و ماه شعبان که ماه آراستگی باطن با تمسک به مقام ولایت عظمای حضرت ربوبیت بر عالم آفرینش است.
🔸در این شب های پایانی که فرصت آمادگی جهت فیوضات ضیافة الله را از دست داده ایم، با تمام وجود، به جبران صاحب ضیافت امیدواریم و عاجزانه دست به دعا بر می داریم که:
«خدایا اگر در ایامی که گذشت، ترمیم نشده ام، در روزهای باقیمانده از شعبان، برایم جبران کن! مرا جز تو بر سر نیست!»
#غفران
#قرآن
#رمضان
#انسانیت
#عبودیت
#لذت
#زندگی
✅ @aghle_aashegh
41.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 او، فرزند صالح موسی بن جعفر (ع) و در قله عبودیت توحیدی، مورد عنایت خاص بود که توانست جهان را در قرن بیستم و در اوج قدرت لیبرالیسم در غرب و سوسیالیسم در شرق عالم، دچار #پیچ_تاریخی کند ...
✅ این خاطره در مجموعه «دردانه» حاوی خاطرات و زندگی نامه عارف کامل حضرت آیت الله العظمی محمدتقی بهجت فومنی درج شده است.
🔴 عمر حضرت امام روح الله ره در سال ۱۳۵۸ با سکته قلبی دوم تمام بود اما ...
ماجری این اتفاق از زبان فرزند آیت الله بهجت ره 👆👆👆.
🌸 ظاهراً از طرف بیت حضرت امام ره، فرستاده ای نیمه شب به قم و محضر آیت الله بهجت اعزام میگردد تا برای شفای امام امت، دعای خاص بفرمایند و ایشان پس از برگشت از زیارت روزانه اول صبح از حرم حضرت کریمه آل الله (س)، این خبر عنایت خاص الهی به مردم شریف ایران را با پسرشان در میان می گذارند.
بنابر همین روایت، آن فرستاده «آیت الله سیدعلی خامنه ای» بود...
#امداد_غیبی
#عبودیت
#عرفان_عملی
#سیاست_و_معنویت
#توحید
#انقلاب_اسلامی
#امام_خمینی
✅ @aghle_aashegh