eitaa logo
احادیث بهشتی
105 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
36 ویدیو
15 فایل
لا یکون الرّجلُ منکم فقیهاً حتّی تَعرِفَ معاریضَ کلامِنا کپی مطالب جهت ترویج معارف جایز میباشد ...
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓️ 🖋️ ۲۰ دفن بدن در : بعد از ده روز از واقعه جمعى از بنى اسد بدن شريف غلام ابى ذر غفارى را پيدا كردند در حالى كه صورتش نورانى و بدنش معطر بود و سپس او را دفن كردند.¹ كسى بود كه عليه السّلام او را به ۱۵۰ دينار خريد و به بخشيد. هنگامى كه را به تبعيد كردند اين غلام براى كمك به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مراجعت كرد و در خدمت عليه السّلام بود تا بعد از آن حضرت به خدمت عليه السّلام و سپس به خدمت عليه السّلام رسيد و همراه آن حضرت از به و از مكه به آمد. 💥 هنگامى كه جنگ در روز شدّت گرفت او خدمت عليه السّلام آمد و براى ميدان رفتن و دفاع از حريم و اجازه خواست. حضرت فرمودند : در اين سفر به اميد عافيت و سلامتى همراه ما بودى! اكنون خويشتن را به خاطر ما مبتلا مساز. جون خود را بر قدمهاى مبارك عليه السّلام انداخت و بوسيد و گفت: اى پسر رسول خدا، هنگامى كه شما در راحتى و آسايش بوديد من كاسه ليس شما بودم، و حال كه به بلا گرفتار هستيد شما را رها كنم؟ جون با خود فكر كرد: من كجا و اين خاندان كجا؟ لذا عرضه داشت: آقاى من، بوى من بد است و شرافت خانوادگى هم ندارم و نيز رنگ من سياه است. يا ، لطف فرموده مرا بهشتى نمائيد تا بويم خوش گردد و شرافت خانوادگى به دست آورم و روسفيد شوم. نه! آقاى من، از شما جدا نمى شوم تا خون سياه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. مى گفت و گريه مى كرد به حدّى كه عليه السّلام گريستند و اجازه دادند. 📌 با آنكه جون پيرمردى ۹۰ ساله بود، ولى بچه‌ها در حرم با او انس فراوانى داشتند. او به كنار خيمه‌ها براى خداحافظى و طلب حلاليّت آمد، كه صداى گريه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هريك را به زبانى ساكت كرد و به خيمه‌ها فرستاد و مانند شيرى غضبناك روى به آن قوم ناپاك كرد. او جنگ نمايانى كرد، تا آنكه اطراف او را گرفتند و زخمهاى فراوانى به او وارد كردند. هنگامى كه روى زمين افتاد، عليه السّلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گريست، و دست مبارك بر سر و صورت جون كشيد و فرمود: «اللهم بيّض وجهه و طيّب ريحه و احشره مع محمد و آل محمد عليهم السّلام: بار الها رويش را سفيد و بويش را خوش فرما و با خاندان عصمت عليهم السّلام محشورش نما. از بركت دعاى حضرت روى غلام مانند ماه تمام درخشيدن گرفت و بوى عطر از وى به مشام رسيد. چنانكه وقتى بدن او را بعد از ده روز پيدا كردند صورتش منّور و بويش معطر بود.² ــــــــــــــــــــــــــــــ 📚 ۱. منتخب التواريخ: ص ۳۱۱ ۲. وسيلة الدارين فى انصار الحسين عليه السّلام: ص ۱۱۵ ☑️ @ahadisebeheshti
۱۹ شهریور ۱۳۹۹
🗓 🖊 ۱ ✅ عــزل از تبليغ سوره : در اين روز در سال نهم هجرت، از تبليغ سوره برائت عزل شد و سپس صلّى اللَّه عليه و آله عليه السّلام را روانه فرمود كه آيات برائت را از ابوبكر بگيرد و خود بر اهل مكه قرائت فرمايد. 📚 (توضيح المقاصد: ص ۲۹. مصباح كفعمى: ج ۲، ص ۶۰. بحار الانوار: ج ۹۷، ص ۳۸۴. شرح احقاق الحق، ج ۷ص ۴۲۲. فيض العلام: ص ۱۰۶ - ۱۰۷) 💥 آغاز ماجرا اين بود كه در سال ۹ ه’ صلّى اللَّه عليه و آله را به فرستاد تا آيات اوائل سوره را بر بخواند. پس از رفتن او نازل شد: «يا رسول اللَّه، اداى اين امر بايد به دست شما يا به دست مردى كه از شماست انجام شود». به روايت ديگر: «بايد عليه السّلام از جانب تو كند». 📌 صلّى اللَّه عليه و آله عليه السّلام را كه به منزله بود معين كردند و فرمودند: شتاب كن و آيات را از بگير و در موسم بر مردمان قرائت كن. ✨ فرستادن عليه السّلام و بازگشت : آن حضرت را به عليه السّلام داد و آن حضرت همراه حركت فرمود، و در روز دوم به رسيد و آيات را از وى گرفت و اختيار آمدن يا برگشتن را به خود او واگذار كرد. به بازگشت و به صلّى اللَّه عليه و آله عرض كرد: «مرا براى كارى لايق دانستى كه ديگران مشتاق آن بودند، ولى مقدارى كه رفتم مرا معزول نمودى؟ حضرت فرمود: «من تو را معزول نساختم بلكه تو را معزول ساخت». 📝 سوره توسّط عليه السّلام: عليه السّلام آيات را دریافت در ايام تشريق منىٰ كه مجمع و بود و از بغض و عداوت عليه السّلام آكنده بودند، هر صبح و شام همراه با فرمايشات صلّى اللَّه عليه و آله بر مردم قرائت مى نمود و سپس به مراجعت فرمود. ♥️ از هنگامى كه عليه السّلام به رفته بود، از فراق او آثار حزن بر صورت مبارك صلّى اللَّه عليه و آله ظاهر گشته بود. با خود مى گفتند: شايد خبر آن حضرت از آسمان رسيده، يا از ما دلتنگ شده باشد. نزد پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله داراى مقام و منزلتى بود و لذا او را نزد آن حضرت فرستادند. كلمات اصحاب را عرضه داشت، و آن حضرت فرمود: «حزن و اندوه من براى مفارقت على است». 💫 بازگشت عليه السّلام از تبليغ : براى اطلاع از حال عليه السّلام از به استقبال آن حضرت حركت كرد، و در اثناى راه به رسيد و با آن حضرت ديدن كرد و عرض كرد: پدر و مادرم فداى شما باد، آهسته تشريف بياوريد تا من پيشتر بروم و بشارت آمدن شما را به صلّى اللَّه عليه و آله بدهم. به سرعت خود را به صلّى اللَّه عليه و آله رسانيد و آمدن عليه السّلام را به صلّى اللَّه عليه و آله بشارت داد. آن حضرت با به استقبال عليه السّلام آمدند و چون به آن جناب رسيدند، پياده شده آن حضرت را در آغوش گرفتند و صورت مبارك خود را بر شانه على عليه السّلام گذاشتند و از شوق ديدار گريستند و عليه السّلام نيز گريستند. پس صلّى اللَّه عليه و آله به عليه السّلام فرمود: «پدر و مادرم به قربانت، در چه كردى؟ عليه السّلام از آنچه انجام داده بود به آن حضرت خبر داد. 📚 فيض العلام: ص ۱۰۷ ✅ @ahadisebeheshti
۲۱ تیر ۱۴۰۰