🌳🦖یه دایناسور گم شده🦖🌳
یه دایناسور تو کوچمون گم شده
باید بگردم اونو پیدا کنم
اگه نباشه، من چه جوری دیگه
قفل در خونه مونو وا کنم؟
دایناسورم چشاش دو تا نگینه
بهم بگین هیشکی اونو ندیده؟
یه دم داره که توی سوراخ اون
یه زنجیر سفید و یک کلیده
#شعر
@Ghesehaye_koodakaneh
〰️🌱،، ♥،، 🌱〰️
با ما درڪانال آهنگ زندگے همراه باشید
📱Join╰➤ [• @farnaonline •]
بازی ابرها
مریم به آسمان آبی خیره شد. ابرها سوار باد این طرف و آن طرف میرفتند. انگار داشتند دنبال بازی میکردند. ظهر بود اما خبری از خورشید نبود. نفس محکمی کشید. بوی گلهای محمدی را حس کرد. به باغچه نگاه کرد. گلهای محمدی دور درخت انجیر را پر کرده بودند. چقدر باغچه با این گلها زیبا شده بود. یاد تابلوی نقاشی داییاش افتاد. دایی همیشه این منظرههای زیبا را روی بوم و کاغذ میکشید.
مریم آهی کشید و زیر لب گفت: «کاش میشد من هم مثل دایی این منظره زیبا را نقاشی کنم»
از پنجره فاصله گرفت. به دفتر نقاشی و مدادرنگیهایی که دایی برایش خریده بود خیره شد. دفتر و مدادها روی میز بودند. یاد حرف دایی افتاد:«من مطمئنم اگر تلاش کنی یه نقاش بزرگ میشی"
نگاهی به جای خالی دستهایش کرد. کنار خوابالو روی تخت نشست. خوابالو با آن چشمهای تیلهای نیمه بازش به مریم نگاه میکرد. خوابالو را بوسید و گفت:«کاش دست داشتم خوابالو، اگر دست داشتم یک تابلوی نقاشی زیبا میکشیدم، مثل تابلوهای دایی»
قطرههای اشک روی گونهی سفید مریم سُر خورد. کنار خوابالو دراز کشید. پتو را بین انگشتان پایش گرفت و بالا کشید. خوابالو را با کمک پاهایش بغل کرد. این چند روز چندبار سعی کرده بود با انگشتان پایش نقاشی بکشد. انگشت پایش هنوز کمی درد میکرد. چشمانش را بست.
یک دفعه از جا پرید و گفت:"بازم تلاش میکنم»
پتو را با پایش کنار زد. به طرف میز و دفتر نقاشی رفت. دفتر و مدادرنگیها را با کمک لبهایش برداشت و روی زمین گذاشت.
با انگشتان پا آن را باز کرد. به صفحهای که دیروز خط خطی کرده بود نگاه کرد. خط خطیها شبیه یک خرس شده بودند. چشمانش برق زد. مداد قهوهای را برداشت و لای انگشتانش گذاشت. دور خطها را پررنگ کرد. مداد از لای پایش سُر خورد. خط پررنگی کنار خرس افتاد. مریم ابروهایش را توی هم کرد. کمی فکر کرد. مداد را دوباره لای انگشتانش گذاشت. یک خط دیگر کنار خط پررنگ کشید. مداد قهوهای کمرنگ را برداشت. تن خرس را به آرامی رنگ زد. مداد سبز برداشت و بالای درخت یک دایره کشید. به نقاشی نگاه کرد.
صدای رعد و برق را شنید. به طرف پنجره رفت. به ابرها نگاه کرد. باران باغچه را خیس کرده بود.
#باران
#قصه
@Ghesehaye_koodakaneh
〰️🌱،، ♥،، 🌱〰️
با ما درڪانال آهنگ زندگے همراه باشید
📱Join╰➤ [• @farnaonline •]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸کلیپ جدید اختصاصی انتخابات:
🔻رهبر معظم انقلاب:
رای مردم و نتایج آرا حق الناس است و رعایت این حق واجب شرعی است.
#انتخابات_۱۴۰۰
#من_رای_میدهم
〰️🌱،، ♥،، 🌱〰️
با ما درڪانال آهنگ زندگے همراه باشید
📱Join╰➤ [• @farnaonline •]
✳️اگر به اندازه کافی نخوابیم چه اتفاقی می افتد؟👇
🔸وزنمان اضافه می شود
🔸پوستمان چروک می شود
🔸احتمال بیماری های قلبی بیشتر می شود
🔸احتمال سرطان افزایش می یابد
🔸فراموش کار می شویم
〰️🌱،، ♥،، 🌱〰️
با ما درڪانال آهنگ زندگے همراه باشید
📱Join╰➤ [• @farnaonline •]
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش ساخت شاخ طلایی
🔻ضبط شده در استودیو عالی گراف
#آموزش_فتوشاپ
〰️🌱،، ♥،، 🌱〰️
با ما درڪانال آهنگ زندگے همراه باشید
📱Join╰➤ [• @farnaonline •]
#راه_زندگی
هیچ چیز هرگز تا ابد دوام نمی آورد.
در واقع هیچ چیز بیشتر از یک لحظه وجود ندارد.
مگر چیزهایی که در حافظهمان نگه میداریم.
〰️🌱،، ♥،، 🌱〰️
با ما درڪانال آهنگ زندگے همراه باشید
📱Join╰➤ [• @farnaonline •]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️این آزمایش ساده فیزیک یه تلنگره که زود قضاوت نکنیم
〰️🌱،، ♥،، 🌱〰️
با ما درڪانال آهنگ زندگے همراه باشید
📱Join╰➤ [• @farnaonline •]
🦋سه قانون طلایی در زندگی
🦋کسی راکه به ما
یاری میرساند، فراموش نکنیم...
🦋نسبت به کسی که ما را
دوست دارد، کینه نورزیم....
🦋به کسی که ما
را باور دارد خیانت نکنیم.....
〰️🌱،، ♥،، 🌱〰️
با ما درڪانال آهنگ زندگے همراه باشید
📱Join╰➤ [• @farnaonline •]
🔸هر رأی در سرنوشت کشور نقش بسزایی دارد
🔻کشیش کلیسای شرق آشوری در ایران با بیان اینکه هر رأی در سرنوشت کشور نقش بسزایی خواهد داشت، گفت: امیدواریم شاهد حضور پرشور مردم در انتخابات باشیم.
〰️🌱،، ♥،، 🌱〰️
با ما درڪانال آهنگ زندگے همراه باشید
📱Join╰➤ [• @farnaonline •]