eitaa logo
آهنگـِ زندگـے♬
735 دنبال‌کننده
10هزار عکس
6.4هزار ویدیو
82 فایل
سر بر شانــہ خدا بگذار تا«اهـنگــ زندگـے» را برایتـ زیبا بــخواند ♬ و تو زندگـے را با تمامـ و کمالش زندگـے کن! انتقاد، پیشنهاد، تبادل👇🏻 @Pr_manager1
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ❤شهیدی که سر بی تنش سخن گفت: 🚩🚩🚩 در جاده بصره خرمشهر شهید "علی اکبر دهقان" همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد. در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید. سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد " یاحسین، یا_حسین" سر می داد. همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند... چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود: ألسلام علی الرأس المرفوع خدایا من شنیده ام که امام_حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم این‌گونه شهید بشوم… خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود. خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد... عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است.🚩🇮🇷🚩🇮🇷🚩 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 باما درکانال آهنگ زندگی همراه باشید @farnaonline 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نگاه شما نسبت به خانواده چگونه است؟ ⚠️ خیلی ها ازدواج می‌کنند، درحالی که جنس مرد و زن را نمی‌شناسند! 🔴 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 باما درکانال اهنگ زندگی‌همراه باشید @farnaonline 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی به کودک مسئولیت نمیدیم، تاییدش نمی‌کنیم و هر کاری که میخواد بکنه جلوشو بگیریم، بعدها در بزرگسالی این کودک دائم میگه نمیتونم و در مسئولیت های بزرگ مثل ازدواج کم میاره و احساس ناتوانی میکنه 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 باما درکانال اهنگ زندگی همراه باشید @farnaonline 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
خونه محل آرامش است نه تسويه حساب هاي شخصي! هرگز کودکتان را با جمله‌ی برسیم خونه حسابتو میرسم، تهدید نکنید! خانه برای فرزندتان باید محل امنیت و آرامش باشد. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 باما درکانال آهنگ زندگی همراه باشید @farnaonline 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به خودش نیومده بود هنوز و تو شوک بود که دید دست انداختم پشت تختش و دارم میبرمش به طرف اون در! فقط صدای نفس کشیدنش میومد. همین جوری که داشتم میبردمش گفتم: آروم باش خانوم! من اینجام. مشکلی پیش نمیاد. فقط یه سر بریم اونجا و بیاییم. در باز کردم و وارد راهرو شدیم. قدم قدم به طرف انتهای راهرو پیش رفتیم. خانمه رو میگی؟ سکوت محض و نفس های عمیق و رنگ پریده! تا اینکه به انتهای راهرو نزدیک و نزدیک تر شدیم و به یه در بسته رسیدیم که بالاش نوشته بود: «سردخانه! ورود اکیدا ممنوع!» رو کردم به طرف خانمه و گفتم: اینجاست. ته خط اینجاست. اگه نذاری کارمو بکنم ته خطت اینجاست. بریم یه سر داخل؟ آقا من که قصد نداشتم زن مردمو ببرم تو سردخونه و بیارم بیرون! فقط میخواستم نشونش بدم که اگه نذاره درمان بشه، وضعش اینه! اما شانس اون خانمه اصلا خوب نبود! والا خیلی بد شانس بود بنده خدا! چون همون لحظه که میخواستیم برگردیم، یهو در سردخونه باز شد و یکی از پرسنل محترم سردخونه با همون حالت و وضعیت خاصش میخواست بیاد بیرون ... آخی بنده خدا زاویه صورت اون خانمه جوری بود که از روی همون تخت و از لا به لای اون در، تا منتهی الیه برزخ و شب اول قبرش و نکیر و منکر رو دید! خلاصه آره دیگه ... وقتی برگشتیم سر جاش، دو سه ساعتی گذشت تا کل پرسنل دست به دست هم دادند به مهر، مریض منظور را دوباره سر پا کردند! مگه به حالت اولش برمیگشت؟ من که وسایلم آماده کرده بودم که اگه سکته کرد، بزنم به چاک!🙈 اما خدا خیلی حاجیو دوس داره😌 چون وقتی اون خانمه از اون شوک شدید برگشت، انگار از جهان آخرت برگشته بود! قشنگ همکاری میکرد ... ☺️ مودب هم شده بود ...😊 حرفای زشت هم نمیزد ...😁 قرص و کپسولش هم میخورد...🤒 اصلا هم بوی وایتکس اذیتش نمیکرد...😷 ضمنا به هر کسی هم که رد میشد سلام میکرد!😂 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 باما درکانال آهنگ زندگی همراه باشید @farnaonline 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا قصه خرگوش کوچولو🐰 یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود در جنگلی بزرگ حیوانات مختلفی زندگی می کردند در خانواده خرگوشها یک خرگوش کوچولو تازه به دنیا اومده بود بعد از یک مدت که خرگوش کوچولو کمی بزرگتر شده بود فکر می‌کرد خیلی بدن کوچیکی داره اما نمی دانست که دیگر حیوانات سن بیشتر و تفاوتهایی با خرگوشها دارند. او فکر می کرد که حتماً غذای آنها مقوی تر است و با خود گفت: من از این به بعد هویج ،کاهو و غذاهایی که دیگر خرگوش ها میخورند را نمیخورم. خرگوش کوچولو اول از همه رفت پیش آقا پلنگ از او خواهش کرد که به او کمی گوشت بدهد آقا پلنگ از او پرسید:گوشت را برای چه می خواهی؟ خرگوش کوچولو گفت: می خوام گوشت بخورم تا همانند شما بزرگ و قوی شوم،بنابر این کمی از غذای آقا پلنگ که گوشت بود رو خورد و به همین ترتیب پیش بقیه حیوانات رفت و کمی از غذای آنها را نیز خورد. چند ساعت بعد خرگوش کوچولو دل درد و دل پیچه شدیدی گرفت او را پیش دکترجغده بردند، آقا جغده از خرگوش کوچولو پرسید: برای ناهار چی خوردی خرگوش کوچولو گفت: من برای ناهار گوشت خوردم آقا جغده با تعجب گفت: این که غذای تو نیست! چرا خوردی؟ خرگوش کوچولو گفت: می خواستم غذای مقوی بخورم تا بدنی بزرگ و قوی داشته باشم. آقا جغده گفت: تو باید غذای خودت را بخوری، هر حیوانی باید غذای مخصوص خودش را بخورد تا مریض نشود ، خرگوش کوچولو دیگر قول داد که همیشه غذای خودش یعنی غذایی که خرگوش ها می خورند را بخورد. خرگوش کوچولوبه حرفهای آقای دکتر گوش داد تا دیگر دل درد نگیرد. ما آدم ها هم باید غذاهای خوب بخوریم که مریض نشویم و به حرف مامان بابا و دکترها گوش دهیم. 🍃نویسنده :مریم عادل زاده 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 باما درکانال آهنگ زندگی همراه باشید @farnaonline 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 باما درکانال آهنگ زندگی همراه باشید @farnaonline 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا