eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
81.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
7.4هزار ویدیو
14 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
❤آهنگ مازنی❤
به نام خداوند علم و خداوند فن خدای زبان آفرین و خدای سُخَن سخنرانی طنز این قسمت "دم دماسنّی دم دم
به نام آنکه هستی نام ازو یافت زمین در زیر پا آرام ازو یافت سخنرانی طنز به ناگهان دیدم مادر بزرگ دوستمون است و گفت وچه میری نوه مو صدا بزنی بیاد برای من گزنه بچینه میخوام آش درست کنم من که حدس زده بودم دوستم ریق رحمت رو سرکشیده گفتم چرا اون طفلیو صدا بزنم خودم برات گزنه می چینم شروعش با من بود ولی مگه تموم میشد گفتم مش ننه این همه گزنه دوتا روستا رو آش میده بس نیست؟ کل دست و بالم پر از اوله شد گفت ول هکن وچه همین اتنده شَر را بچین و برو اون محدوده ای که با دستش نشون داد نزدیک به نصف کره ی زمین رو شامل میشد با خودم گفتم گردن گرفتن قتل عمد بهتر از چیدن اینهمه گزنه ست برگشتم اتاق دوستم دیدم آ خدا جانک هی دوستم سر و مُر و گنده اونجا نشسته و داره گردو میخوره گفتم چیه با دمت گردو میشکنی گفت نه بابا من هر وقت ناراحتم باید غذا بخورم بعدش درست شبیه ارشمیدوس که تو حموم گفت اورکا اورکا!! یعنی یافتم یافتم گفت میدونم میدونم ! رادیو چرا خراب شده گفتم چیشده؟ گفت باتری رادیو تموم شد گفتم ته سر بخره با ته دَیِّن الان سه ماهه که محل برق اومده چرا برقیش نکردین گفت چون خرج داره و ضمنا بابام فکر میکنه اگه برقیش کنه دیگه داستان شب پخش نمیکنه گفتم الان دوس داری برقیش کنیم؟ گفت مگه میشه گفتم اوهه وه هم مگه کاری داره درسته من زیاد تجربه ندارم ولی از الکترولیک سررشته دارم گفت لغتش الکترونیک نبود مگه گفتم نه بابا دهخدا خودش گفت که این لغت رو مردم به اشتباه میگن الکترونیک و اصلش الکترولیکه گفت بلدی حالا گفتم حرفا میزنیا من همین نیم ماه پیش رادیوی عمو تهرانیمو که برقیه دو سه بار روشن خاموش کردم گفت پس چرا معطلی منم کمکت میکنم گفتم به ابزار نیاز داریم مثل دکترا رفتم کنار رادیو و گفتم دوسو دوستم یه کارد آشپزخونه داد دستم و گفت پدرم با این پیچ رادیورو باز میکنه گفتم سیم برق گفت سیم برق نداریم که گفتم خونه ی ما سیم هست بپر برو بیار گفت په در بور انگار شاگردشم برو خودت بیار گفتم پس با هم میریم مثل لولک و بولک بدو بدو و زیگزاگی رفتیم خونه مونو حدود دوسه متر سیم که برای لامپ انباری قرار بود استفاده بشه برداشتیم و مثل دزد واشه سریع از خونه در رفتیم مادرم هرچی گفت چتونه چی کار داشتین ما اصلا انگار نشنیدیم و با شوق و ذوق رفتیم اولین اختراع مون که برقی کردن رادیو بود را انجام بدیم در ذهنمون هم خودمونو می دیدیم که در مسجد نشستیم و رییس انجمن محل داره اسم مارا بعنوان نوجوانان موفق توی بلندگو اعلام میکنه رادیو رو آوردیم کنار پریز و ابتدا دلوَن جیگر رادیو رو ریختیم بیرون😁 حتما و قطعا ادامه دارد ارادتمند همگی دوستان -سید
29.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم سینمایی کودکانه و خاطره انگیز کلاه قرمزی و پسرخاله قسمت دهم (پایانی) AHANGMAZANI❤️ 🌸🍁کانال آهنگ مازنی🍁🌸 https://eitaa.com/ahangmazani/16823 قسمت نهم👆
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸 گم شده در تاریکی 🌸 قسمت بیست و پنجم رضا وقتی اسم و آدرس دارنده ی چک شو از بانک گرفت م
داستان 🌸 گم شده در تاریکی 🌸 قسمت بیست و ششم با اینکه هوا تاریک شده بود فاطمه از بس غصه دار بود بدون توجه به تاریک شدن هوا بطرف آرامگاه محل قدیمی شون حرکت کرد و حدود یکی دو ساعت بعد به محل رسید و مستقیم رفت سر مزار محمود اول تا تونست گریه کرد و قبر محمود را بوسید و بویید بعد شروع به درد ودل کردن با محمود کرد و از بازی روزگار و اتفاقاتی که برای خودش و پسرشون افتاده گفت و گفت و گفت تا از خستگی و بی حالی خوابش برد اما یکدفعه از خواب پرید و یاد پدر محمود افتاد کمی اونطرف تر رفت و در کنار مزار پدر محمود گفت پدرجان من میدونم دلشکسته بودی و محمودو نفرین کردی که الهی بچه هاش سرش بیارن اما بیا ببین که نوه ات پسر سالم و پرتلاشی بوده ولی بخاطر سادگی گول خورد و الان مشکلی براش پیش اومد که از دست من کاری بر نمیاد ازت خواهش میکنم یک کاری برای ما کن خواهش میکنم پسرتو ببخش پسرت که پیشت هست و لابد می دونی که آخرای عمرش چقدر خوب شده بود ازت التماس میکنم به دل شکسته ی یه مادر رنج کشیده رحم کن من جز رضا هیچ پناهگاهی ندارم صدای زنانه ی غریبه ای گفت چرا از خدا نمیخوای؟ فاطمه ترسید و کمی عقبتر رفت اما وقتی دقت کرد دید پیرمردی روی یه ویلچر نشسته و یه خانم داره ویلچر رو هل میده فاطمه سلام و احوالپرسی کرد و گفت شما کی هستین خانمه گفت واقعا منو نشناختی من زن حاج اسدم و این پیرمرد مفلوک که روی ویلچر هست حاج اسده که به این روز افتاده فاطمه از جاش بلند شد و دوباره سلام کرد و گفت شما چرا اینوقت شب اینجایین ؟! زن حاج اسد گفت شوهرم سکته کرده و به این روز افتاده اما قبل از سکته هر شب همین موقع میومد سر مزار محمود و ازش حلالیت میخواست یه روز قبل از اینکه سکته کنه بمن گفت شب قبل خواب دیدم که محمود منو نبخشیده اگه مُردم اینقدر بجای من برو سر مزار محمود تا حلالیت بگیری من به زن و بچه ش خیلی بد کردم حاج اسد هیچ حرکتی نداشت و فقط به فاطمه نگاه میکرد فاطمه در حالی که دوباره بغضش ترکید گفت حاج آقا من بخشیدمت فقط دعا کن مشکلم حل بشه زن حاج اسد گفت حاجی نمیتونه حرف بزنه فاطمه گفت انشاالله که خدا شفاش بده خدا به درد دل من هم گوش کنه زن حاج اسد گفت منم برات دعا میکنم حتما مشکلت حل میشه از وقتی ازین محل رفتین محل سوت و کور شده انگار برکت ازینجا رفته کاش برگردین در حال گفتگو بودن که چندنفر از جوونها اومدن جلو و گفتن سلام خاله فاطمه فاطمه هیچکدومشونو نشناخت و از زن حاج اسد پرسید اینا بچه های شما هستن جوونها گفتن خاله مارو نشناختی ؟ ما شاگردتون بودیم فاطمه از ذوق اشکش جاری شد و گفت خدا نگهدارتون باشه انشاالله همسایه ها اینقدر باهاش گرم گرفتند که زمان از دستش در رفت و نزدیک به یکی دو ساعت اونجا بود از همه خداحافظی کرد و به همسایه ها سپرد که دعاش کنند ادامه دارد .... نویسنده: سید ذکریا ساداتی http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
4_6012769792799281745.mp3
8.12M
بگو کجا بروم!؟جای دیگری که ندارم کنار من بنشین مثل دختری که ندارم... بخند تا که ببینم چقدر حال تو خوب است فقط نپرس از این حال بهتری که ندارم... دلم پر است،پر از بغض یک مداد شکسته هوای گریه ای افتاده در سری که ندارم... همیشه قصه همین بوده:"رفتن و نرسیدن" همیشه غصه ام این است یک"پری"که ندارم کلاغ خستگی ام را به خانه اش برساند مگر بیاورم ایمان به باوری که ندارم همیشه یک غم ناگفته هست...این که بخواهی برای عشق،دلیلی بیاوری که ندارم سکوت،نقطه ی آغاز حرف های نگفته است بگو...تمام کن این حرف آخری که ندارم اصغر معاذی ارسالی از: ماهرخ رشیدی AHANGMAZANI❤️ 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸
4_5823507446106164634.mp3
3.73M
دعای فرج إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ 🌸🍁کانال آهنگ مازنی🍁🌸