eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
80.1هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
❤آهنگ مازنی❤
ادامه ی قسمت دوازدهم داستان🌸چوپان و چشمه🌸 عموحسن دوباره شروع کرد به تعریف خاطراتش که خاله رقیه گفت
داستان 🌸چوپان و چشمه🌸 قسمت سیزدهم عمو حسن وقتی دید دوباره صداشون میزنن به مینا گفت ببین کیه مینا از پنجره نگاهی به حیاط انداخت و گفت یه زن و شوهرن عمو حسن داشت میرفت بیرون که صدای مردونه ای گفت حاج حسن نمیخواد زحمت بکشی ما خودمون بلدیم حاج حسن با ذوق گفت حاجی خودتی چه عجب اینطرفاااا حاجی گفت با خودم مهمون دارم عمو حسن گفت با مهمونتون بفرمایید سهراب وقتی حاج آقا رو دید بعد از سلام کردن با شرمندگی گفت حاج آقا شما چرا زحمت کشیدین حاجی گفت بذار اول من این دوست قدیمیمو ببوسم که خیلی وقته ندیدمش عمو حسن گفت شما چه عجب اینطرفا حاجی گفت ما که همیشه مزاحمیم حاج آقا عموحسن گفت چند بار بهت بگم به من نگو حاج آقا من که سعادتشو نداشتم حاجی گفت شما رزمنده ها همه تون حاجی هستین و خودتون خبر ندارین خیلی ها حتی تو مکه هم سعادت ندارن خدارو حس کنن شما تو جبهه شب و روز معجزات و کرامات ائمه ی اطهار رو تجربه می کردید و نگاه خداوند همیشه با شما بود عمو حسن گفت من که رزمنده نبودم حاجی با خنده گفت من بهت میگم حاج آقا دعوا داری بریم حیاط خاله رقیه گفت پسرم شوخی هاتونو بذارید برای بعد مادر آقا سهراب دم در ایستاده داره گریه میکنه عمو حسن گفت گریه چرا پسرش که سر و مُر و گنده اونجا دراز کشیده ایشونم که میگین دم در خونه است بگین بیان تو دیگه صدا زد حاج خانم تشریف بیارین تو آقا پسرتون دلش براتون تنگ شده مریم وارد اتاق شد و بعد از سلام و احوالپرسی با عموحسن وقتی چشمش به سهراب افتاد که با پای باندپیچی شده یه گوشه دراز کشیده دوباره با صدای بلند زد زیر گریه حاجی گفت استغفرالله خوبه حالا گفتم اگه بخواهید گریه و زاری کنید اصلا نمی برمتون مریم گفت من همین یه پسر برام مونده عمو حسن گفت زنده باشید و با خنده گفت ولی آقا سهراب هم همین یه مادر رو داره پری برای مریم یه لیوان شربت که خیلی با سلیقه درست شده بود آورد حاجی گفت یعنی ما هم باید گریه کنیم که یه لیوان شربت به ما بدین پری گفت اِ وا ببخشید چون فکر کردم شما به چایی بیشتر علاقه دارید براتون چایی دم کردم الان آماده میشه حاجی گفت به به چایی بهتره چه خوب سلیقه ام یادتونه دخترم پری مثل پروانه دور و بر مریم می چرخید و حتی یک لحظه هم تنهاش نمیذاشت گاهی شونه هاشو ماساژ میداد و گاهی هم با صدای آرومی میگفت خداروشکر که حال پسرتون خوبه لطفا گریه نکنید مریم گفت گریه م فقط بخاطر سهراب نیست ازینکه خدا خونواده ای به این خوبی رو سر راهش قرار داده که نجاتش دادن خوشحالم عمو حسن گفت حالا خوبه خوشحالین و گریه میکنین اگه ناراحت بودین پس چیکار میکردین مینا گفت می خندیدن عمو حسن به تندی نگاهش کرد و مینا عذرخواهی کرد و از خجالت رفت اتاق دیگه ادامه دارد.. نویسنده: ساداتی AHANGMAZANI❤️ ❄️کانال آهنگ مازنی❄️
4_5868571278062915737.mp3
3.15M
یحیی اسکو🎤 🎶ریمیکس جدید 🎶@AHANGMAZANI❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیمومه تی وَر گالش بواشم تی پیرِ لَلِه ی نالش بواشم میا آسمونِ شاهد بهی رم تی خسته گردنِ بالش بواشم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
آغازهرکلامی نام خدای یکتا همواره می برم من نام مقدّسش را سخنرانی طنز اون سخنرانی قبلی رو بعدا تموم
به نام خداوند جان آفرین غفور و رحیم و جهان آفرین سخنرانی طنز بالاخره دیدم اونجا باشم شاید گتی گتی کنمو خودم یه شیشه زیتون وردارم اومدم بیرون و با یه گربه ی گشنه مشغول گفتگو شدم بامشی که احساس صمیمیت کرد مگه ول میکرد چسبیده بود به پام که آقا جونِ من برام یه غذایی چیزی بخر گفتم ول هکن من خودم اسیرو عبیر و سفیل و سرگردانم همینجور با بامشی هشت و مشت داشتم که دیدم خانم اشاره میزنه بیا خواستم بگم ول هکن ولی خوب به خطرات احتمالیش نمی ارزید از پشت شیشه اشاره کردم که چقدر شد با دستش ۳ رو نشون داد گفتم ای بابا چیسه ننگ نمینی ۳۰۰ تمن پول هم نداری 😳😡 مثل ناپلئون بناپارت پس از فتح اروپا به طرف هایپر رفتمو کارت رو دادم خانم مسئول صندوق و گفتم بیا دتر چقدر شد گفت ۳/۵ گفتم چهارصد بکش میخوام یه زیتونم وردارم به حرف من گوش نمیداد و گفت رمز گفتم چلسی گفت ۴۰-۳۰؟ گفتم ۱۰ تا بالاتر بزن وقتی بیق بیق دستگاه دراومد گفت موجودی نداره گفتم ول هکن امکان نداره همین دیروز چک کردم یک میلیون و سی و سه هزار و چهارصد و خردی تومن پول توشه گفت حالت خوبه؟ گفتم ممنون دتر بابا خوبه گفت پدرجان حسابتون شده سه میلیون و سیصد تومن چنان با صدای بلند گفتم چیییییی که دتریِ بیچاره😊 یک گز از جاش پرید گفت چخبرته حاجی ترسوندی منو گفتم آخه دختر حسابی فامیلمون پراید خرید ۳ تومن اونوقت تو برای یه مشمّا وسیله سه و نیم میلیون پول میخوای مگه گو بَدیه😡😂 گفت درست حرف بزن گفتم من درست حرف میزنم تو برو چارتا جدول ضرب کار کن جمع و تفریق یاد بگیری مگه چی خریدیم ما گفت روغن و چایی شد ۸۰۰ تومن گفتم خا خَیله خاب بقیه چی گفت دَنِت ۸۰ تومن گفتم فحش میدی گفت نه پدر دَنت مارک آبمیوه است گفتم خا ولش کن گفت ادوکلن ۶۰۰ تومن آقا اینو دختره نگفت و کورشیطون گفت داد زدم آدکلام ای چی شیه مگه آدکلام هم پولیه گفت نه پدر پس رایگانه گفتم برو شه گت تر گت تر رو استهزا کن بی .... نگهبان اومد جلو و گفت چیه پدر گفتم هیچی مادرجان خندید و گفت من مَردم گفتم اگه مرد بودی تو بقالی آدکلام نمیاوردی گفت اینجا بقالیه؟ گفتم حالا هرچی چقالی ،سوپرمارکت من چمیدونم داری اسم فامیل بازی میکنی با من؟ گفت اگه کارتتو جا گذاشتی میتونی فردا حساب کنی گفتم داری وچه گول میزنی فردا مگه گاوم می زاید خندید و گفت وجدانن پولشو نداری گفتم وژدانن گفتی دارم حقوقم همین یکساعت پیش واریز شد ولی اینجوری پیش برم هفتم برج که باید برم گدایی خانمم که تا الان عصبانی بودم ساکت بود یکدفعه زبون باز کرد و گفت نه اینکه الان پادشاهی😳 تو کی گدا نبودی گفتم ته دین درده همین سه سال پیش برات ساندویچ دو نونه نخریدم ته دِ تا چشِّ نمک کور کند که باز دعوا شد و اینبار کل فروشگاه اومدن میانجیگری کنن که البته موفق شدن و خانم نه گذاشت و نه برداشت گفت زن و شی دعوا کنن ابلهان باور کنن گفتم خانمی زشته گفت چی چی رو زشته هرچی باشه تو سایه ی سَرمی آقااااا شیر شدمو کل فاکتورو حساب کردم هرچند او و عرق منو در رفت و برگشتنی تا خودِ خونه یک کلام حرف نزدم درست مثل ناپلئون بعد از شکست واترلو😔 😂😂 ارادتمند همگی شما -سید