eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
81.8هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
7.4هزار ویدیو
14 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
29.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امسال صیادی بهیّه آزاد بورم سالیگ بیرم ماهی آزاد ماهی ره هدئم یار بوّه دلشاد بخره ماهی ره مره داره یاد 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5767291804579794880.mp3
2.57M
شمس حسینی🎤 رحیمه😍 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردک جان جگر مِگفتی عسل می گفتی 😂😂😂 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
❤آهنگ مازنی❤
به نام آنکه هستی نام ازو یافت زمین در زیرِ پا آرام ازو یافت سخنرانی بین تنتر مه کتارِّ قِد دن
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد سخنرانی حقیقتش سخنرانی امروز خاطره ای قدیمی است و شاید بعد از تعریف خاطره دیگر سید در میان شما نباشد😱 فلذا شما را سفارش میکنم اگه کانال رو همچنان میخواید داشته باشید از همین الان سخنرانی های بعد از خودمو قویا تکذیب میکنم بقول تهرونی ها آقاااااااا زد و ما الله بختکی و شانسکی دانشگاه قبول شدیم و با داداش بزرگم که خدا رحمتشون کنه 😔و به شما هم عمرطولانی عطا کنه رفتیم تهران و مقدمات ثبت نام و فراهم کردیم و برگشتیم هفته ی بعد قرار شد خودم تنها برم تهران داداشمم چون تازه اولین بار بود که از نظرشون تنها به تهران می رفتم (گرچه یکبار یواشکی تو دوران تحصیل رفته بودم و خبر نداشتن😜) اتا تپی اسکناس گذاشت جیبم و گفت مواظب خودت باش اولین بار بود که جیبم اینقدر پولو یکجا در خودش می دید داداش کوچیکترم گفت پس من تا گاراژ(ترمینال) همراهیت میکنم تو راه ترمینال به داداش کوچیکم خشنقلی رسید که برای اتوبوس دست بلند کنه و بگه تهرااااان یکنفر آقااااااا اتوبوس هم درجا زد رو ترمز و گفت بپر بالا داداشمم پرید بالا و من خواستم سوار شم که شاگرد شوفر گفت جا نداریم گفتم آاااااقاااااااا اصلش منم شاگرد گفت اصل و فرع نداره و داداشمم از تو اتوبوس داره بای بای میکنه گفتم داداش تو دیگه چرا گفت مدارکتو بده گفتم داداش تو با شلوار لی و پیرهن جین بری دانشگاه نه تنها منو اخراج میکنند که تا سه نسل بعد از ما حق شرکت در کنکور ندارند گفت پس کتت رو پرت کن بیاد که شاگرد دلش سوخت گفت بوفه میشینی گفتم اصلا بگو سقف گفت بپر بالا آقا صبح ساعت ۷ رسیدیم تهران اَهاهاهاهاها ساختمون و ماشین چه خَور بیه رفتیم دانشگاه که انتخاب واحد کنم داداشمو راه ندادن با هزار عجز و التماس گفتن باشه بیاد تو ولی حق رفتن به دانشکده هارو نداره داداشم گفت اینجا دانشگاه دخترونه س گفتم نه گفت پس چی خور کیج کیجائونه گفتم حواست باشه ها حراست اون روبروئه و اینجا هم دوربین مداربسته است گفت خیالت تخت و همینکه گفت خیالت تخت رفت به یه دختر گفت شما شمالی هستین دختره گفت نه چطور مگه ؟! داداشمم گفت میگمااااااا آخه شمالیا اینقدر خوشگل نیستن😜 دختره ذوق کرد و داداشم رو به من گفت تو برو من اینجا هستم گفتم داداش حراست ، دوربین مداربسته گفت حله😊 رفتم دانشکده دیدم گفتن جواب عدم اعتیادتو آوردی گفتم نه چی هست حالا؟! مسئول پرسید ناشتایی گفتم از دیروز تا حالا چیزی نخوردم گفت سریع برین آزمایشگاه خیابون فرمانفرما اومدم دیدم داداشم عین استاد دانشگاه وسط محوطه ایستاده و دخترا دورش جمعند گفتم داداش بریم گفت من کار دارم تو برو اومدم دستشو گرفتمو گفت چی میگی جوگیر شدی بریم 😡 داداشم گفت کجا؟ گفتم بریم آزمایش عدم اعتیاد بگیریم گفت داداش تو معتادی اینقدر بابامون گفت تو خلاصه شه کار ره هکردی گفتم چی میگی داداش همه باید آزمایش بدن بماند که به سختی آدرسو پیدا کردیم آااااقا آزمایشگاه چه خور بیه داداشم گفت یعنی اتنده آدم معتادنه گفتم نه داداش گیر دادیا رفتیم نوبت گرفتیم شماره زد ۱۶۵ گفتم چند نفر رفتن گفت ۹۷ نفر گفتم تا نوبت ما برسه که امه گتِ ریه امه کچکِ ریه ره میخوره که گفت چی میگی آقاا خلاصه نشسته بودیم که دیدم یه دختره اومد ونه دیم پنجه ی آفتاب ونه چش کهو میرکا ونه می کنف تا گفت سلام گفتم سلام گفت میشه شماره تونو با من عوض کنید من حالم بده داداشم درجا شماره رو از دستم کشید و داد دستش گفت بفرما گفتم داداش چیکار کردی گفت هیچی این خانم حالش بده درک کن دیگه گفتم شماره ش چنده حالا گفت ندیدم و نگاش کرد گفت ۵۰۳ گفتم داداش ما سه روز باید اینجا بشینیم که گفت دروَن نباش زود نوبتمون میرسه ادامه دارد...‌... ارادتمند شما سید
1_3226472218.mp3
5.21M
وحید حیدری🎤 دلبر ته کجه بوردی 😍🕺💃 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5960934068727058269.mp3
17.16M
سنتی عصرگاهی محمودشریفی🎤 پادکست آهنگهای ناب😍 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال 🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برشی از سریال طنز متهم گریخت 😂😂😂 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
آهنگ مازنی در ایتا (3).mp3
4.45M
زیرخاکی احمد بختیاری🎤 ساروی کیجا 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5877440170780791522.mp3
11.45M
برای پیرمردا😍 ایرج حبیبی🎤 این زمونه پیرم کرد 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5935768953396668443.mp3
2.49M
علی اروانه🎤 گوش هاده از شه دل زار بخوندم 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داداش یه لحظه شیر و بگیر اینور😍 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نزن بارون که من یاری ندارم غریب افتاده ام جایی ندارم 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5875122331549961975.mp3
7.63M
نیما گلنژاد🎤 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5877440170780791560.mp3
5.6M
تقدیم به یزدی های عزیز👌😍 انار شیرین 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸ترس🌸 قسمت سیزدهم کم کم ساعت پایان کارمون شده بود شروع درد دلهامون عمه غصه های پنهان زیاد
داستان 🌸ترس🌸 قسمت چهاردهم روزها سپری میشدند و من و عمه خانم با اینکه در محیط کار بسیار جدی و تقریبا کم گذشت بود اما در اوقات بیکاری و تعطیلات تقریبا دوست صمیمی شده بودیم و با هم ساعت ها درد و دل میکردیم و نکته ی جالبش این بود که وقتی من حرف میزدم سراپا گوش میشد و حتی یک لحظه هم تو حرفم نمی پرید چنان با ذوق و شوق به حرفم گوش میکرد که اعتماد به نفسم آنقدر بالا رفته بود که حتی یک بار هم تپق نمیزدم و خیلی راحت حرف میزدم جوری شده بود که روزهای تعطیل دلم برای عمه خانم تنگ میشد بعد از مدت سه سال با اینکه کار هم کردم دیپلمم را با معدل خوبی قبول شدم عمه خانم اصرار میکرد که دانشگاه برم اما من بخاطر وضع مالی استطاعتشو نداشتم با اینکه میگفت حقوق هاتو پس انداز کن اما بخاطر مریضی مادرمو و بیکاری برادرم هیچ پس اندازی نداشتم و به عمه خانم هم نگفته بودم و هرچه جلوتر می رفتیم برایم گفتنش سخت تر میشد چون بخاطر صمیمیتی که بینمون بود مطمئن بودم اگه متوجه بشه مشکل مالی دارم بهش بر میخوره و شایدم عصبانی بشه دوست نداشتم تنها همراز و همدم زندگیم از من دلخور بشه برای همین هر وقت صحبت از دانشگاه میشد میگفتم دوست ندارم اواخر آبان بود و هوا بسیار سرد شده بود صبح زود بیدار شده بودم و بهترین لباسهای زمستانی ام را که عمه خانم برایم بخاطر گرفتن دیپلم خریده بود پوشیدم یه پالتوی زیبای مخملی که همیشه آرزوشو داشتم با مقنعه ی طرحدار و شال گردن صورتی و کفش چرمی و جوراب سفید و شلوار کبریتی داداشم وقتی منو با اون لباس دید خندید و گفت نشناختمت خانوم سرو تهت کنن دوتومن ازت نمی افته این چه تیپیه آخه خواهر من گفتم خودم که نخریدم هدیه است گفت هدیه هم باید به آدم بیاد همون اول صبح با حرف داداشم بقول گفتنی ها ضد حال خوردمو کمی هم پکر شدم داداشم پیشونیمو بوسید و گفت آجی جان نگفتم که بهت بربخوره که خواستم بگم عین پولدارای باکلاس شدی گفتم حرفتو زدی گفت معذرت میخوام خیلی ناراحت شدم ازینکه باعث شدم داداش مغرورم خودشو بشکنه دستشو بوسیدم گفت الهی آجی برات بمیره دل ندارم داداشی جون کتکهایی که تو کودکی ازت خوردم دردش از این حرفت کمتر بود خواهش میکنم دعوام کن گفت نیست که پیش روانشناس کار میکنی دیوونه شدی و خندید گفتم آخرش زهر تو ریختی گفت چه کنم خودت گفتی دوس نداری معذرت بخوام ازت حرکت کردم ساعت ۷/۵ رسیدم مطب بخاری را روشن کردم و با آرامش پالتو رو به چوب لباسی آویختم و کمی میز کارمو مرتب کردم و سماور برقی رو روشن کردم و داشتم کف مطب رو طی میکشیدم که خانم دکتر اومد سلام کردم خیلی سرد جواب داد و رفت تو اتاقش که آماده بشه گفتم خانم دکتر شما چقدر زود اومدین گفت از دست داداشم کاش تلفن نداشتم ساعت شیش زنگ زد که امروز میام مطب کارت دارم گفتم داداش عزیز اگه قرار بود مطب بگی الان چرا زنگ زدی بعد با خودش گفت شایدم کارش واقعا مهم بوده نکنه داداشم حالش خوب نبوده نکنه برای بچه ها اتفاقی افتاده بعد یهویی گفت دلشوره گرفتم و خانم دکتر دلشوره که میگرفت میدونستم نباید طرفش برم مثل یه کودکی که مادرش دعواش کرده باشه و نذاره که بره بغلش پشت میز نشستم و بغض کرده بودم و نگران اینکه نکنه برای احمد اتفاقی افتاده حال خودم از عمه خانم بدتر بود اما طبق سفارش عمه خانم سریع دعا الا بذکرالله را خوندمو فوت کردم طرف محلمون به نیت سلامت خانواده ی دایی الیاس و البته مخصوصا احمد که دایی الیاس با سروصدا وارد مطب شد و سلام کردم گفت سلام دختر قشنگم بعد با خنده گفت چته عمه خانم دعوات کرد عب نداره "بزرگ میشی یادت میره" تکیه کلام همیشگیش بود یعنی هر وقت حالش خوب خوب بود اینو میگفت خداروشکر کردم که پس الحمدالله همه سالمند دایی الیاس که رفت تو اتاقِ عمه خانم بعد از چند دقیقه دوتا چایی خوشرنگ و داغ تو دوتا فنجون تمیز ریختم و با یه قندون شیشه ای پر از قند در زدم که ببرم برای دایی الیاس اما عمه با شماتت گفت کسی ازت چایی خواست درو ببند دختر بی ملاحظه دیگه بغضم ترکید و اومدم گوشه ی مطب نشستم و گریه کردم دایی الیاس چند دقیقه ی بعد اومد بیرون و گفت دخترم من از تو معذرت میخوام طلعت گاهی دیوونه میشه بعد از تو سینی چایی رو برداشت و همونجور سرکشید و گفت عجب چای خوش عطری یواشکی گفت این چایی لیاقت میخواد که طلعت نداره گفت خودمم ازش میترسم ولی چه کنیم باید باهاش کنار اومد با هق هق گفتم ولی من دوستش دارم گریه م بخاطر نادونی خودم بود به من گفته بود کسی اگه با من کار جدی داره به هیچ عنوان وارد اتاقم نمیشی اما من یادم رفته بود گفت باشه تو بخاطر دایی الیاس اومدی برو رو صندلیت بشین دایی جبران میکنه سه بار گفت بخندیا میدونستم نخندم عصبانی میشه بزور لبخند زدم و گفت آفرین دتری و رفت بیرون تعجب کردم که چرا رفت http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸کانال آهنگ مازنی🌸 👇👇👇
ادامه ی قسمت چهاردهم داستان 🌸ترس🌸 اما می ترسیدم از عمه خانم بپرسم عمه خانم از تو اتاق داد زد امروز مریض ویزیت نمیکنم حالم خوب نیست صدای هق هق شو که شنیدم در اناقشو باز کردمو گفتم خانم دکتر میخوای دعوام کنی کتکم بزنی بزن ولی من طاقت ندارم صدای گریه تونو بشنوم و آروم یک جا بشینم گفت میگم برو بیرون گفتم نمیرم اگه حالتون خوب نیست زنگ بزنم دکتر بیاد معاینه ت کنه اگه از بی ادبی امروزم دلخوری خودم فهمیدم چه اشتباهی کردم میرم و تا منو نخواستین نمیام ولی فقط بخندین من به امید تو حالم خوبه تو نباشی من همون فاطمه ی غشی هستم که حتی از ستاره می ترسه گفت بیجا میکنی که به من امید بستی عمه خانم گفت می دونی چیه دیگه نمیخوام ببینمت حالم ازت به هم میخوره بیا حساب کتاب کنم گورتو گم کنی دختره ی بدبخت گفتم چشم خانم دکتر فقط بگین من چه خطایی کردم که اینقدر شمارو عصبانی کرده باور کنید از اینکه دعوام میکنید برای خودم ناراحت نیستم دلم برای شما داره آتیش میگیره حاضرم بمیرم ولی لبخند به لبتون باشه تو همون عمه ی مهربونم باشی اما به حرفم گوش نمیکرد و از کیفش یک بسته اسکناس درآورد و شروع به شمردن کرد سه بار شمرد و بسته ی اسکناس را جابجا کرد و دوباره شمرد اما دوباره زد زیر گریه و گفت آخه دختر تو چرا اینقدر بدبختی چرا ........ ادامه دارد ..... http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸آهنگ مازنی🌸