eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
80.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
7.6هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
امکان نداره تو یکی از این بشقابا غذا نخورده باشی🥺❤️ یادش بخیرر😔
4_5951992372018548464.mp3
11.21M
سنتی عصرگاهی استاد حسین علمباز آملی🎤 تبری(امیری) 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
35.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://eitaa.com/ahangmazani/7728 برشی از فیلم طنز انفرادی (بخش دوم) 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5956334506645393994.mp3
5.96M
مداحی ترکی زیبا👌 محسن رستگار🎤 زینب پریشان دی 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸ستاره های کاغذی🌸 قسمت پنجم پدر و مریم به محض اینکه رفتن توخونه صدای در اومد و پشت در یکی
داستان 🌸ستاره های کاغذی🌸 قسمت ششم آخرای مدرسه بود و مریم هم پای کنکور شبانه روز داشت درس میخوند و قصد داشت رشته ی خوبی قبول بشه تا لااقل کمی از ضعف اقتصادی پدر کمتر به چشم بیاد و مشکلی که او آن را مشکل بزرگتری می دانست و میگفت اولین پولی که دستم بیاد بینی مو عمل میکنم هم حل بشه اگر هم که پزشکی قبول بشه که کارش راحت تره یکماه به کنکور مانده بود و مریم همچنان با علاقه و جدیت درس میخواند غروب بود که خسته از درس خوندن زیاد اومد با مادرش چایی بخوره و کمی هم از این در و اون در حرف بزنند مادرش خیلی تغییر کرده بود و با داشتن ماشین تقریبا انگار به نصف آرزوهایش رسیده باشد آروم شده بود مریم وقتی دوتا چایی و کمی نون صبح را در ظرفی گذاشته بود و اومد کنار مادرش که دراز کشیده بود به شوخی گفت پاشو تنبل خانم که چایی را که مریم دم کنه خوردن داره مادر اما حال خوشی نداشت و انگار نخوابیده بود بلکه داشت دور از چشم مریم گریه میکرد مریم دلش گرفت و گفت باز چته مادرجان الحمدالله که ماشین مدل بالا سوار شدی و شوهرتم که بقول خودت دیگه آدم شده باز کجای دلت گرفته که چشم قشنگت نمدار شده مادر گفت هیچی ولم کن مریم شستش خبردار شد که غم مادر طبیعی نیست و مسئله خیلی بیخ پیدا کرده مریم با لوس لوسی گفت اگه بابایی اذیتت کرده بگو دعباش کنم بابایی حرف منو گوش میده مادر چیزی نگفت مریم چایی اش را تمام کرد و تکه نانی برداشت و لای نون قند کوچکی قرار داد و در حالی که گاز محکمی از نان برداشت با دهن پر گفت چته خو دلمون پوسید خیر سرم اومدم انرژی بگیرم زدی تو ذوقم مادر بغضش ترکید و با صدای بلند گریه می کرد مریم گفت ول کن ترو خدا تازه داشتی خوب میشدی و در حالی که میرفت برای خودش یه چایی دیگه بریزه گوشش به مادرش بود شنید که با مادرش با خودش میگفت خواهر خدا بگم چیکارت کنه که بالاخره اشکمو درآوردی مریم از نیمه راه برگشت و گفت چی گفتی مادر! یعنی تو با خواهرت بودی؟ با خاله عشرت که روح و روانت به اون بسته س گفت ول کن دیگه مریم گفت جان مریم بگو چیشد نگرانت شدم مادر گفت امشب خواستگاری حمیده مریم گفت خوب باشه به ما چه مادر گفت یعنی برات مهم نیست مریم در حالی که ضربان قلبش بشدت بالا رفته بود گفت نه که مهم نیست نکنه انتظار داشتی بیاد زنگ در خونه ی تو رو بزنه با خنده گفت اصلا در خونه مون زنگ داره؟ پایینشم که بقول خودت گاو رد میشه ول کن مادر و در حالی که ادای آدمای بیخیال رو در آورده بود دوباره تکه ای از نون و قند گذاشت دهنشو به سمت اتاقش حرکت کرد اما اون تکه نون انگار تمام شدنی نبود دهنش خشک شده بود نتونست نون توی دهنش رو قورت بده دور از چشم مادر نونو با دستش درآوردو پرت کرد گوشه ی حیاط و رفت سرکتابهاش اما یک جمله رو نخونده بود که بغضش ترکید اشکش سرازیر شد چند قطره از اشک روی دفتر و کتابش چکید و مریم دید نمیتونه کتاب بخونه حتی نمیتونه بشینه مثل کسی که تو لباسش زغال داغ انداخته باشن تنش داغ شد و سر دلش می سوخت و گاهی هم تمام تنش یخ میکرد عرق کرده بود نمیدونست چشه رفت کنار تاقچه و ستاره ی کاغذی رو در دستش گرفت و فشرد گفت تو که مردش نبودی کاش مهربانی نمیکردی کاش دلسوزی نمیکردی من الان با این ستاره ی کاغذی چه کنم ستاره را پرت کرد پشت باغ و اومد پیش مادرش مادرش را بغل کرد و گفت تو چرا غصه داری تو که عروسی خواهر زاده ت هست باید خوشحال باشی مادر ابتدا اخم کرد اما بعدش با تعجب نگاهی به مریم انداخت وقتی حال دخترشو دید چیزی نگفت مریم گفت حالا از کجا میدونی تو که صبح تا حالا جز خونه ی همسایه جایی نرفتی گفت عمه زیبا گفت عمه زیبا همسایه شون بود و مریم هم علاقه ی خاصی بهش داشت اما یکدفعه انگار عمه زیبا از چشمش افتاد گفت مادر جان عمه زیبا کدوم حرفش راست بود که این یکی حرفش درست باشه مادر گفت غیبت نکن عمه زیبا دروغگو نیست خودش صبح خاله رو دیده خاله براش تعریف کرده حتی وقتی به خاله گفت خواهرتو نگفتی میدونی خاله عشرت چی گفت؟ منتظر حرف مریم نشد و خودش ادامه داد بی چشم رو گفت خواهرم بیاد جلسه ی خواستگاری آبرومون میره آداب اجتماعی بلد نیست لباساشم که دیگه همه از حفظند چه رنگی و چه مدلیه http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 👇👇
ادامه ی قسمت ششم داستان 🌸ستاره های کاغذی🌸 مریم گفت باشه مادر لااقل تو غصه نخور دلم می گیره مریم در حالی که داشت با مادرش حرف میزد یواش یواش رفت کنار حوض و شیلنگ آبو گرفت رو سرش مادر گفت دخترم دم غروب موهاتو خیس نکن سرما میخوری شپش هم میفته به موهات مریم گفت مو میخوام چیکار و دوباره سرشو گرفت زیر شیر آب همین لحظه صدای باز شدن در اومد و پدرش که ظاهرا از کار امروز خیلی راضی بود و با ذوق گفت من اومدم خانمای قشنگ خودتونو بپوشونید مریم دلش برای پدرش سوخت و با خودش گفت بعد عمری با خنده و سرحال اومد خونه سریع رفت به مادرش گفت ازت خواهش میکنم این ماجرا رو بهش نگی یا لااقل صبر کن کمی استراحت کنه بعدا بگو مادر گفت باشه ولی قیافه ی من و تو داد میزنه که یه خبرایی هست پدر با دیدن چشمهای پف کرده ی مریم و حال ناخوش مادر نگران شد و گفت جریان چیه چی شده اما مادر و مریم گفتن چیزی نیست هرچه اصرار کرد نگفتن پدر چایی اش را به زور خورد و گفت حالا من یه خبر دارم امشب خواستگاری حمیده وقتی دید مادر و مریم عکس العملی نشون ندادند گفت پس خبری که پنهان کردین این بود دست مریم رو گرفت و بزور مریمو نشوند رو پاش مادر گفت جل الخالق مگه مریم بچه س شتر شده دیگه پدر با خنده گفت این شتر عشق باباشه بعد خواست حرف بزنه که مادر گفت کی به تو گفت پدر گفت حمید مریم با تعجب گفت حمیییییید پدر گفت مودب باش حمید اینقد ذوق نداره که مریم خجالت کشید و گفت ذوق نکردم گفت به هرحال حمید گفت امشب خونه نمیرم مادر گفت یعنی چی پدر گفت یعنی حمید حتی با خواستگاری موافق نیست ازدواج که هیچی مریم مثل کسی که سرشو بعد از دو دقیقه از اب در آورده باشه بیرون نفس عمیقی کشید و انگار چهره اش بازتر شد از جایش بلند شد و رفت سر کتاب و درسش و سنگینی سر دلش و گرفتگی گلویش برطرف شد و نفسش باز شده بود ادامه دارد....‌‌.. نویسنده: سید ذکریا ساداتی http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5956122769052667528.mp3
11.82M
علی اسدی🎤 قلندر غریبم (جدید) 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5954244171832233934.mp3
1.66M
نیمی از جانِ مرا بُردی ، محبت داشتی نیمِ باقی‌مانده هم هر وقت فرصت داشتی بر زمین افتادم و دیدم سراغم آمدی دستِ یاری چیست؟ سودایِ غنیمت داشتی خانه‌ای از جنسِ دلتنگی بنا کردم ، ولی چون پرستوها به ترکِ خانه عادت داشتی زخم خوردم، گاهی از ایشان و گاه از چشمِ تو با رقیبان بر سرِ جانم رقابت داشتی ای که ابرویت به خونریزی کمر بسته‌ست، کاش اندکی در مهربانی نیز همت داشتی Arghavan 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_6041730817405751461.mp3
4.72M
سنتی شبانگاهی سروش🎤 سفر 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ جمعه🌞 🖼 ۱۹ فِردین ماه ۱۵۳۵   تبری ۲۰ مرداد     ۱۴۰۲ شمسی ۱۱ آگِست    ۲۰۲۳میلادی ۲۴ محرم ۱۴۴۵قمری 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🍀کانال آهنگ مازنی🍀 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5958586306459078679.mp3
5.39M
علی فانی🎤 تمام هستی و دار و ندارم فدای تو بیا قابل نداره 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
https://eitaa.com/ahangmazani/9833 قسمت قبلی👆👆👆 به نام خداوند کوه و خداوند راغ خداوند آهو و تیهو خداوند باغ سخنرانی آقا دلتون نخواد میز پرشده بود از انواع غذا و این هم محلی عزیزمون از هر نوع غذایی که سفارش دادیم چهار پرس آورد و تشتلاک تشتلاک ماست و سالاد و نوشابه روی میز همّار شده بود و من و دوستم در حرکتی انفجاری و البته هوشمندانه مشورت گونه ای نمودیم که لابد این بنده خدا مشتری نداشته مارو که دیده میخواد غذای "بادکرده در دست"ش را به ما بیاندازد که بالاتفاق تصمیم گرفتیم همان قیمه را بخوریم و بقیه را دست نزده بذاریم که اگه خواست حساب کنه بگیم ما یک پرس میخواستیم نه چهار پرس غذا که تمام شد به دوستم گفتم کمرکاردتو در بیار که امشب اینجا درگیری و دعوا میشه 😜 دوستم هم به دلیل استراتجیک😜 گفت من حساب میکنم که اگه خواست حرف بزنه جوابشو بدم به من میگن پلنگ جویبار (البته اونموقع آقای حسن یزدانی هنوز قدم به عرصه ی گیتی نگذاشته بودند) دوستم گفت تو به هرحال محلی هستی و ته تک دوسّه! میز کناریمون یک پیرمرد افغانستانی که با خانواده نشسته بودند صدامون زد و گفت داداشا سلام جانتان جور است ؟ میگم لت و کوب خوش نباشد گفتیم چی؟ گفت می گویم با هم جنگ نکنید هردو جگرخون می شوید اینجا از تمام رستورانت ها بهتر است اون رستوران اونوری مرغ می دهد به قایده چغوک(گنجشک) اما پول پسه (گوسفند ) طلب میکند حقیقتا کمی آرامتر شدیم و دوستم رفت حساب کنه که آقای یوسفی صدا زد سید داشتیم واقعا؟ گفتم کاسبی این حرفها را ندارد داداش گلم گفت شما ۱۳۰۰ کیلومتر راه اومدید و تو اینهمه رستوران اومدید پیش ما دیدار شما از کاسبی کل سال ارزشمند تره ما با شرمندگی قبول کردیم که مهمانش شویم و بعد از خوش و بش و روبوسی مجدد خداحافظی کردیم اما دوستم بغلش کرد و ولش نکرد که ما با هزار زحمت تونستیم این پلنگ را قانع کنیم که هرچی بود تموم شد ولکن اون بنده خدارو کهو سیو نمودی دوستم برمه گلی شد و در گوشم گفت روبوسی من بخاطر غذایی است که گذاشتیم و نخوردیم و البته حسرتی شد که تا سالها با ما بود 😜 آقا گفتیم شام رایگان که خوردیم حالا یک جایی برای خواب میخواهیم که دیدیم آقای یوسفی صاحب رستوران داد میزند آقا سید سید اِس هکن هارشم! گفتیم یا خدا😱 پشیمون شده و میخواد پولشو بگیره اما چون راه فرار نداشتیم مثل یک مرد ایستادیم و گفتیم هرچه بادا باد گفتم جانم داداش گفت شما که جای خواب ندارید هتلمان هم دو اتاق خالی دارد هرچند برازنده ی شما نیست ولی یک شب که هزار شب نمیشه دوستم در گوشم گفت قطع به یقین صبح پول غذا رو هم از ما خواهد گرفت گفتم چرا این حرفو میزنی گفت قبل از سرو شام رفتم به صورت ناشناس قیمت گرفتم گفتن هر نفس کشی ۲۵۰ تومان میشه هتل نیست که کاخه ما اگه کنار ساحل بخوابیم بهتر از اینه که۱۵۰۰ تومن برای یک شب بدیم حقوق یکماه ما ۹۸۰ تومنه گفتم ضرب هوشمندی به خرج دادی و این محلی ما هرچه التماس کرد گفتیم نه ما متاسفانه هتل رزرو کردیم اسا هتل کنه جیف😜 دیّه ما مسافرخونه هم رزرو نکرده بودیم که خانم ها همصدا گفتن شما دِتا ره دق عالم دکفه که یه آدم حسابی هم به پست شما خورد قدر نمیدونید اسا این شهر غریب دله شمه جان دربیه بورین مسافرخانه پیدا هکنین آ دق دکتون😂 ادامه دارد ارادتمند شما حتی روزهای تعطیل -سید
4_5958586306459078693.mp3
6.82M
آهنگ زیبای افغانستانی😍 جمال مبارز🎤 عشق 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5816951234363404999.mp3
5.48M
سنتی عصرگاهی مهدی احمدی و رضا پالشی🎤 هرایی 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
❤آهنگ مازنی❤
https://eitaa.com/ahangmazani/7728 برشی از فیلم طنز انفرادی (بخش دوم) 🎶 http://eitaa.com/joinchat/41
38.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برشی از فیلم طنز لونه زنبور (بخش اول) 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5956334506645394030.mp3
8.95M
عباس رضا زاده🎤 جان ِ پییِر (پدر جان)😍 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5960838106272763892.mp3
8.92M
فارسی رضا نیک فرجام🎤 پدر 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5960838106272763918.mp3
3.5M
مداحی اربعین امیر عباسی🎤 دارم میام به سمت کربلای تو 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸