eitaa logo
تاریخ و سیره اهل بیت(ع)
5هزار دنبال‌کننده
612 عکس
217 ویدیو
257 فایل
📌 کانالی برای آشنایی و شناخت: #تاریخ اسلام، تاریخ و #سیره اهل بیت(ع)، تاریخ #تشیع و تاریخ اجتماعی شیعه. آدرس ارتباطی: @javadyavari
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 سوال.... آیا داستان که در آن امام (ع) آهویی را ضمانت کرده اند، صحت دارد؟ 📌پاسخ.... داستان ضامن آهو آنگونه که بین عموم مردم مشهور شده که امام رضا(ع) با آهو سخن گفته و ضمانت کرده، . بلکه در منابع قدیم تا حدی متفاوت و جالبتر نقل گردیده است. روایت اصلی این داستان را شیخ (ره) چنین آورده است. ابومنصور محمد بن عبدالرزاق(متولی شاهنامه ابومنصوری) که از قدرتمندان و زورمندان روزگار بوده نقل می کند: 📍در جوانی برای اهالی رضا(ع) و زائرانی که با آنجا می رفتند، ایجاد می کردم تا اینکه یک بار که با یک (آموزش دیده) برای شکار به آن حوالی رفته بودم، یوز را دنبال آهویی فرستادم و آهو تا نزدیک دیوار محوطه زیارتگاه رضا(ع) رفت ولی یک باره هر دو در مقابل آن ایستادند. گاهی که آهو به سوی دیگری می رفت، یوز به دنبالش می دوید ولی وقتی به محوطه پناه می برد، یوز از دنبال کردنش دست بر می داشت. بالاخره آهو به یکی از اتاقهای وارد شد و هنگامی که به دنبالش رفتم آن را نیافتم. از ابونصر مُقری(که در محوطه بود) پرسیدم: آهویی که وارد محوطه شده بود کجاست؟ گفت: من ندیده ام. از آن روز کردم که دیگر زائران رضا(ع) را ندهم و راهشان را نبندم. همچنین از آن به بعد هرگاه حاجتی داشتم به زیارتش می آمدم و حاجتم روا می شد. یک بار از خدا خواستم که فرزند پسری به من ببخشد که چنین شد. هنگامی که پسرم به بلوغ رسید و (در ماجرایی) کشته شد، مجددا به مشهد الرضا(ع) رفتم و بازهم فرزند پسری از خدا خواستم که خداوند برای بار دوم پسری به من داد و هیچ را در آنجا از خدا نخواسته ام مگر اینکه روا شده است. 📚 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج2 ، ص285-286 👇👇 🌻 @ahlebait110
📌 سوال.... آیا داستان ، صحت دارد؟ واقعیت داستان چیست؟ 📌پاسخ.... داستان آنگونه که بین عموم مردم مشهور شده که امام رضا(ع) با آهو سخن گفته و ضمانت کرده، . بلکه در منابع قدیم تا حدی متفاوت و جالبتر نقل گردیده است. روایت اصلی این داستان را شیخ (ره) چنین آورده است: ابومنصور محمد بن عبدالرزاق(متولی شاهنامه ابومنصوری) که از قدرتمندان و زورمندان روزگار بوده نقل می کند: در جوانی برای اهالی رضا(ع) و زائرانی که با آنجا می رفتند، ایجاد می کردم تا اینکه یک بار که با یک (آموزش دیده) برای شکار به آن حوالی رفته بودم، یوز را دنبال آهویی فرستادم و آهو تا نزدیک دیوار محوطه امام رضا(ع) رفت ولی یک باره هر دو در مقابل آن ایستادند. گاهی که آهو به سوی دیگری می رفت، یوز به دنبالش می دوید ولی وقتی به محوطه پناه می برد، یوز از دنبال کردنش دست بر می داشت. بالاخره به یکی از اتاقهای وارد شد و هنگامی که به دنبالش رفتم آن را نیافتم. از ابونصر مُقری(که در محوطه بود) پرسیدم: آهویی که وارد محوطه شده بود کجاست؟ گفت: من ندیده ام. از آن روز کردم که دیگر زائران رضا(ع) را ندهم و راهشان را نبندم. همچنین از آن به بعد هرگاه حاجتی داشتم به زیارتش می آمدم و حاجتم روا می شد. یک بار از خدا خواستم که فرزند پسری به من ببخشد که چنین شد. هنگامی که پسرم به رسید و (در ماجرایی) کشته شد، مجددا به (ع) رفتم و بازهم فرزند پسری از خدا خواستم که خداوند برای بار دوم پسری به من داد و هیچ را در آنجا از خدا نخواسته ام مگر اینکه روا شده است. 📚 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج2 ، ص285-286 👇👇 🌻 @ahlebait110
📌 سوال.... آیا داستان ، صحت دارد؟ واقعیت داستان چیست؟ 📌پاسخ.... داستان آنگونه که بین عموم مردم مشهور شده که امام رضا(ع) با آهو سخن گفته و ضمانت کرده، . بلکه در منابع قدیم تا حدی متفاوت و جالبتر نقل گردیده است. روایت اصلی این داستان را شیخ (ره) چنین آورده است: ابومنصور محمد بن عبدالرزاق(متولی شاهنامه ابومنصوری) که از قدرتمندان و زورمندان روزگار بوده نقل می کند: در جوانی برای اهالی رضا(ع) و زائرانی که با آنجا می رفتند، ایجاد می کردم تا اینکه یک بار که با یک (آموزش دیده) برای شکار به آن حوالی رفته بودم، یوز را دنبال آهویی فرستادم و آهو تا نزدیک دیوار محوطه امام رضا(ع) رفت ولی یک باره هر دو در مقابل آن ایستادند. گاهی که آهو به سوی دیگری می رفت، یوز به دنبالش می دوید ولی وقتی به محوطه پناه می برد، یوز از دنبال کردنش دست بر می داشت. بالاخره به یکی از اتاقهای وارد شد و هنگامی که به دنبالش رفتم آن را نیافتم. از ابونصر مُقری(که در محوطه بود) پرسیدم: آهویی که وارد محوطه شده بود کجاست؟ گفت: من ندیده ام. از آن روز کردم که دیگر زائران رضا(ع) را ندهم و راهشان را نبندم. همچنین از آن به بعد هرگاه حاجتی داشتم به زیارتش می آمدم و حاجتم روا می شد. یک بار از خدا خواستم که فرزند پسری به من ببخشد که چنین شد. هنگامی که پسرم به رسید و (در ماجرایی) کشته شد، مجددا به (ع) رفتم و بازهم فرزند پسری از خدا خواستم که خداوند برای بار دوم پسری به من داد و هیچ را در آنجا از خدا نخواسته ام مگر اینکه روا شده است. 📚 شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج2 ، ص285-286 👇👇 🌻 @ahlebait110