eitaa logo
خاطرات علمی اخلاقی تربیتی
9 دنبال‌کننده
14 عکس
4 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 ✅امام آگاه بر احوال شیعیان ابن شهرآشوب از موسی بن سیار روایت کرده که گفت: من با حضرت علیه السلام بودم و با آن حضرت به شهر طوس نزدیک شده بودیم که صدای شیون و فغانی شنیدیم، در پی آن صدا رفتیم، ناگاه به جنازه ای برخوردیم. چون نگاهم به جنازه افتاد، دیدم آقایم پا از رکاب خالی کرد و از اسب پیاده شد و نزدیک جنازه رفت و او را بلند کرد، پس خود را به آن جنازه چسبانید؛ آن گونه که برّه نوزاد، خود را به مادر می چسباند. آنگاه رو به من نمود و فرمود: ای موسی بن سیار؛ هر کس کند دوستی از دوستان ما را، از خود بیرون می شود مانند روزی که از مادر متولّد شده که هیچ گناهی بر او نیست. چون جنازه را نزدیک قبر بر زمین نهادند، آقای خود امام رضا علیه السلام را دیدم که به طرف میت رفت و مردم را کنار کرد تا خود را به جنازه رسانید، پس دست خود را به سینه او نهاد و فرمود: ای فلان بن فلان؛ بشارت باد تو را به بهشت، بعد از این ساعت دیگر وترسی برای تو نیست. من عرض کردم: فدای تو شوم؛ آیا این میت را می شناسی و حال آن که به خدا سوگند این سرزمین را تا به حال ندیده و نیامده بودید؟! فرمود: ای موسی؛ آیا می دانی که ما در هر صبح و شام بر ما امامان عرضه می شود؟ پس اگر در اعمال ایشان دیدیم از خدا می خواهیم که او را کند و اگر کار خوب از او دیدیم از خدا برای او نیکو درخواست می کنیم. منبع📚: منتهی الآمال: 910 https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅آگاهی و اطلاع 🔆حجت الاسلام می گوید: 🔆روزی در آقا بودیم. طلبه‌ای را تنظیم کرد و رفت نزدیک آقا نشست که فرمایشات آقا را ضبط کند. 🔆 چون آقا نمی داد کسی فرموده هایشان را ضبط کند. 🔆 آن طلبه خواست این کار را بکند. 🔆 سوالاتی از آقا کرد و ایشان داد به همان نحوی که ضبط صوت روشن بود از منزل شدیم. 🔆 در خارج منزل نیز شد که ضبط می شد، را آن آقای طلبه برگرداند که صحبت‌های ایشان را از بشنویم، ولی با کمال دیدیم یک کلمه از حرفهای ایشان نشده و به حرف‌های خودمان که رسید دیدم ضبط شده است. 🔆 خیلی تعجب کردیم. و شگفت انگیزتراین که روز بعد با همان خدمت ایشان رسیدیم. به آقا کرد: اجازه بفرمایید شما را ضبط کنم. 🔆 آقا با نگاهی که به او کرد فرمود :اگر به می خورد، همان ضبط می شد. 🔆 رنگ از آن طلبه پرید و رفت و دیگر منزل او را ندیدیم. کتاب ستارگان سپهر سلوک ص201 https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در بوته آزمايش از علیه السلام نقل شده كه فرمود: در بني اسرائيل عابدي بود كه به هركاري دست مي زد مي ديد، راه تحصيل برايش كاملا بسته شده بود، تا مدتي همسرش مخارج او را تامين مي كرد تا اين كه همسرش نيز تمام گشت و چون سخت شدند عابد كلاف ريسماني كه تنها موجودي آنان بود برداشته به بازار رفت كه با فروش آن غذايي تهيه كند ولي چون كسي ازوي نخريد كنار دريا رفت كه پس از آب تني به خانه برگردد در آنجا صيادي را ديد كه ماهي فاسدي را صيد كرده است به او گفت: اين ماهي را به من بفروش و در عوض اين كلاف را بگير كه به درد دام تو مي خورد. صياد پذيرفت كلاف را گرفت و ماهي را به او داد، عابد به خانه آمد و آن را به همسرش داد كه طبخ نمايد وقتي او شكم ماهي را شكافت در آن مرواريد بزرگي را يافت، عابد آن را به بازار برد و به 20 هزار درهم فروخت، هنگامي كه ها را به خانه آورد (گدایی) درب منزلش آمده، گفت: اي به من بدهيد تا خداوند بر شما نمايد. عابد ده هزار درهم از پول مرواريد را به سائل داد، همسرش گفت: سبحان الله! تو نصف ثروت ما را يكباره از دست دادي؟طولي نكشيد كه سائل بازگشت و آن ده هزار درهم را پس داده گفت: خود شما آن را مصرف كنيد گوارايتان باد، من اي بودم كه خداوند مرا فرستاده بود شما را آزمايش كند كه شما چگونه مي باشيد و اكنون خداوند شما را پسنديد. منبع📚: رياحين الشريعه، جلد 5، صفحه 186، به نقل از حيوه القلوب مرحوم مجلسي، جلد اول https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 ✅پاداش آموزش یاد دادن حمد و سوره 🔆یکی از شیخ از او نقل می کندکه فرمود: 🔆 در جمعه ی تهران، شب ها می نشستم و حمد و سوره ی مردم را درست می کردم. دو بچه با هم دعوا می کردند یکی از آن ها که مغلوب شد برای اینکه کتک نخوردند آمد من نشست. 🔆 من از استفاده کردم، حمد و سوره اش را پرسیدم، و این کار آن شب، همه ی وقت مرا گرفت. 🔆 شب بعد نزدم آمد و گفت: من علم کیمیا، سیمیا، هیمیاو لیمیا دارم و آمده‌ام به شما بدهم، مشروط به اینکه ثواب کار دیشب خود را به من بدهید. 🔆 به او دادم: نه! اگر این ها به درد میخورد به من نمیدادی! کتاب کیمیای محبت ص52 https://eitaa.com/ahlebet1
🔰 🌹مستاجر🌹 رجبعلی خیاط مستاجری داشت که زن و شوهر بودند با 20 ریال اجاره بعد از چندوقت این زن و شوهر صاحب فرزند شدن رجبعلی به دیدنشون رفت و به مرد گفت: " داداش جون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن، این ۲۰ریال رو هم بگیر اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی، هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت " تو دوره زمونه الان کرایه هارو با فرزنددار شدن مردم بالا میبرن @madresehtalim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 ایت الله العظمی گلپایگانی برای بزرگوار خویش مرحوم آیت الله العظمی حائری عمیق قائل بود. 🔆 همواره پیش از برای استادشان فاتحه می خواندند. 🔆 و اگر زمانی از یادشان می رفت درس را نموده و پس از خواندن فاتحه را آغاز می نمودند. 🔆 همیشه پس از زیارت حضرت معصومه بر سر ایشان رفته و لحظاتی را به خواندن قرآن می پرداختند. دیدار با ابرار ص57 https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 🔆مرحوم آیت الله حاج محمدجواد انصاری همدانی می‌فرمودند: 🔆 دیدم پیرمردی عامی مشغول خواندن نماز است و دو صف از ملائکه در پشت سر او بسته و به او اقتدا نموده اند و این پیرمرد خود از این صفوف فرشتگان اطلاعی نداشت. 🔆 من دانستم این برای نماز خود اذان و اقامه گفته است. 🔆 چون در روایت داریم: کسی که در نمازهای واجب یومیه، اذان و اقامه هر دو را بگوید دو از ملائکه و اگر یکی از آن‌ها را بگوید یک صف از به او می کنند که درازی آن به اندازه ما بین مشرق و مغرب باشد. کتاب ستارگان سپهر سلوک ص168 خبر دادن از موقع نماز آقای که از اهل علم همدان و پدر بزرگوار است می گوید: آقای تابستان‌ها روی پشت بام مسجد جامع اقامه جماعت می فرمود. 🔆 یکی از محترمین که از مامومین آقای انصاری بود برایم نقل کرد که :روزی هنگام که حاضران منتظر اذان مغرب و برپایی نماز جماعت بودند. 🔆 آقای انصاری به فرمودند: 🔆 اذان‌مغرب را بگو. عرض کرد: آقا هنوز مغرب نشده. 🔆 آقا فرمودند: مگر رفتن فرشتگان روز و آمدن شب را ندیدی؟ https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 ✅اهميت اطاعت از پدر 🔆پدر آیت الله شیخ حسنعلی اصفهانی از سالگی او را تحت تربیت و مراقبت مرحوم حاج محمدصادق قرارداد. 🔆 حسنعلی اصفهانی فرموده بود: بیش از هفت سال نداشتم که نزدیک آفتاب یکی از روزهای ماه مبارک رمضان که با تابستانی مصادف شده بود، به اتفاق پدرم، به خدمت حاج محمد صادق مشرف شدم. 🔆 در این اثنا کسی را برای تبرک به دست حاجی داد. استاد نبات را کرد و به صاحبش داد و مقداری خورده نبات که کف دستش مانده بود به من داد و فرمود بخور،من خوردم . 🔆 پدرم عرض کرد: حسنعلی بود. حاجی به من فرمود: مگر نمی دانستی که روزه ات با خوردن نبات می گردد. عرض کردم: ! فرمود: پس چرا خوردی؟ 🔆 عرضه داشتم: اطاعت امر شما را کردم. دست مبارک خود را بر شانه ام زد و فرمود: ((با این اطاعت به هر کجا که باید می رسیدی!رسیدی)) https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 ✅نمونه های امداد الهی گردد می‌گوید: 🔆 در زمانی که ساکن منزل پدر زنم بودیم، یک شب زمستان که برای بلند شدم پر از آب و خنک در بالای سرم بود بدون اختیار پا روی کاسه گذاشتم و و ابهایش ریخت. 🔆 من تکان خوردم که ای وای! فردا مادرزنم چه به سرمن خواهد آورد؟ 🔆 همین که این مطلب از گذشت دیدم درست شده و با تمام آبهایش برسر جای خود است. کتاب ستارگان سپهر سلوک ص139 ✳️امداد رسانی ✅مرگ ناگهانی و اهمیّت صلوات ✍️مرحوم قطب الدّین راوندی رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از ابوهاشم جعفری حکایت نماید: روزی شخصی به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام وارد شد و اظهار داشت: یاابن رسول اللّه! پدرم سکته کرده و مرده است و دارای اموال و جواهراتی بسیار می باشد، که من از محلّ آن ها بی اطّلاع هستم. و من دارای عائله ای بسیار سنگین هستم، که از تامین زندگی آن ها عاجز و ناتوان می باشم. و سپس اظهار داشت: به هر حال من یکی از دوستان و علاقه مندان به شما هستم، تقاضامندم به فریاد من برسی و مرا از این مشکل نجات دهی. امام جواد علیه السلام در پاسخ به تقاضای او فرمود: پس از آن که نماز عشای خود را خواندی، بر محمّد و اهل بیتش علیهم السلام، صلوات بفرست. پس از آن، پدرت را در عالم خواب خواهی دید؛ و آن گاه تو را نسبت به محلّ ثروت و اموالش آگاه می نماید. آن شخص به توصیه حضرت عمل کرد و چون پدر خود را در عالَم خواب دید، به او گفت: پسرم! من اموال خود را در فلان مکان و فلان محلّ پنهان کرده ام، آن ها را بردار و نزد فرزند رسول خدا، حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام برسان. هنگامی که آن شخص از خواب بیدار گشت، صبحگاهان به طرف محلّ مورد نظر حرکت کرد. و چون به آن جا رسید، پس از اندکی جستجو اموال را پیدا نمود و آن ها را برداشت و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و جریان را برای حضرت بازگو کرد. و سپس گفت: شکر و سپاس خداوند متعال را، که شما آل محمّد علیهم السلام را این چنین گرامی داشت؛ و از شما را از بین خلایق برگزید، تا مردم را از مشکلات و گرفتاری ها نجات بخشید. 📚 الخرایج والجرایح: ج ۲، ص ۶۶۵، ✅امداد رسانی امام 📚 بخش ويژه معصومان (ع) ماجرای پرداخت بدهی یار امام عسکری (علیه السلام) به روش عجیب یکی از اصحاب و دوستان امام حسن عسکری (ع) به نام ابوهاشم جعفری حکایت کرد: روزی امام (ع) سوار مرکب سواری خود شد و به سمت صحرا و بیابان حرکت کرد و من نیز همراه حضرت سوار شدم و به راه افتادم و حضرت جلوی من حرکت می کرد، چون مقداری راه رفتیم ناگهان به فکرم رسید که بدهی سنگینی دارم و بدون آنکه سخنی بگویم، در ذهن و فکر خود مشغول چاره اندیشی بودم. در همین بین امام (ع) متوجه من شد و فرمود: ناراحت نباش، خداوند متعال آن را اداء خواهد کرد و سپس خم شد و با عصایی که در دست داشت، روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! پیاده شو و آن را بردار و ضمناً مواظب باش که این جریان را برای کسی بازگو نکنی، وقتی پیاده شدم، دیدم قطعه ای طلا داخل خاک ها افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین نهادم و سوار شدم و به همراه امام (ع) به راه خود ادامه دادم، باز مقدار مختصری که رفتیم، با خود گفتم: اگر این قطعه طلا به اندازه بدهی من باشد که خوب است، ولی من تهیدست هستم و توان تامین مخارج زندگی خود و خانواده ام را ندارم، مخصوصاً که فصل زمستان است و اهل منزل آذوقه و لباس مناسب ندارند، در همین لحظه بدون آنکه حرفی زده باشم، امام (ع) مجدداً نگاهی به من کرد و خم شد و با عصای خود روی زمین خطی کشید و فرمود: ای ابوهاشم! آن را بردار و این اسرار را به کسی نگو، پس چون پیاده شدم، دیدم قطعه ای نقره روی زمین افتاده است، آن را برداشتم و در خورجین کنار آن قطعه طلا گذاشتم و سپس سوار شدم و به راه خود ادامه دادیم، پس از اینکه مقداری دیگر راه رفتیم، به سوی منزل بازگشتیم و امام عسکری (ع) به منزل خود تشریف برد و من نیز رهسپار منزل خویش شدم. بعد از چند روزی طلا را به بازار برده و قیمت کردم، به مقدار بدهی هایم بود -نه کم و نه زیاد- و آن قطعه نقره را نیز فروختم و نیازمندی های منزل و خانواده ام را تهیه و تأمین کردم. 📚منبع : چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسکری(ع)، عبدالله صالحی https://eitaa.com/ahlebet1
✅نمونه ديگر امداد الهی 👈خاطره ای از حضرت امام خمينی رضوان الله تعالی عليه، نقل شده، چند روزی قبل از پيروزی انقلاب، مرحوم امامٰ مردم را دعوت به ريختن به خيابان ها کردندٰ با این کار عرصه بر ... تنگ شد و مانع فعاليت خرابکارنه آن ها شد. 🔰 بيت (ع) ✅توسل خادم به اهل بيت (ع) امام جعفر صادق علیه‌السلام فرمودند: از ام ایمن نقل شده که در راه "مکه" به جحفه، به "عطش"شدیدی دچار شدم تا آنجا که جانم به خطر افتاد پس روبه آسمان نموده عرض کردم: پروردگار من، مرا دچار تشنگی نموده ای، در حالی که من "خادمه"ی دختر پیغمبرت می باشم؟ در آن هنگام "دیدم" سطلی‌ از آب "بهشتی" ظاهر شد ، از آن نوشیدم. قسم‌ به‌خانم فاطمه زهرا علیهاالسلام که‌ بعد از آن تاهفت سال ‌گرسنگی و تشنگی بر من عارض نشد بحارالانوار، جلد ۶۲ ، ص ۱۰۲ https://eitaa.com/ahlebet1
❌اشتباه 👈در خاطرات آمده: فردی که به در منطقه ای دور دست رفته بود چنين گونه تعريف می کرد: ❤️یک سؤال مردم گفتند: ما شنيده ايم اگر کسی پس از وضو، يک چای خورد، غسل بر او واجب می شود. ☺️وقتی اين شکوه را نزد او برده بودند ... آن عالم برای حفظ آبروی گوينده، که .... و حاضر در جلسه بود، گفته بود. 👈گوينده حتما! در خواندن مطلب اشتباه کرده، سپس اضافه کرده بود، 👈به گمانم اين مورد ،شبيه حکايتی است که در کتاب های شهيد دستغيب (ره) آمده (فردی در، دستور قبر کندن، کلمه ای را اشتباه خوانده بود و به جای «پَهن» تر، کندن، قسمت پائين قبر، می گفته، «پِهِنِ» تر بريزيد است. https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 1️⃣ - حرف الف ✳️اصفهانی https://eitaa.com/ahlebet1/61 . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 2️⃣ - حرف ب . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 3️⃣ - حرف پ . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 4️⃣ - حرف ت . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 5️⃣ - حرف ث . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست الفبائی اسامی بزرگان 6️⃣ - حرف ج . https://eitaa.com/ahlebet1