eitaa logo
خاطرات علمی اخلاقی تربیتی
9 دنبال‌کننده
14 عکس
4 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 🔆حضرت آیت الله العظمی نیز مانند بقیه مراجع به طلاب حوزه علمیه شهریه می‌دادند. 🔆 روز ماه بود و برای فردا که اول ماه باشد، زمینه‌ای برای شهریه نداشتند. 🔆 به فرموده بودند: مرکب را آماده کن تا به مسجد جمکران بروم. عازم مسجد جمکران می شوند، بعد از نماز صاحب الزمان و دعا، می کنند :آقا امام زمان این حوزه علمیه مال شماست این طلبه ها سربازان حضرتعالی هستند، آبروی ما مربوط به شماست، راجع به شهریه حوزه عنایتی فرمایید. 🔆 وقتی به تشریف آوردند، خادم عرض کرد :آقا بعد از رفتن شما دو نفر آمده‌اند و منتظر شما هستند. 🔆 پس از آن معلوم می‌شود جهت دادن وجوه شرعیه آمده‌اند و مبلغی خدمت آیت الله حجت می دهند، وقتی آن را می شمارند، می‌بیند به اندازه همین ماه است. کتاب مسجد جمکران ص221، 220 🔱نمونه دیگر متوسلان جمکرانی 👈.... می گفت: نیاز شدیدی به دانستنی های معارفی پیدا شده بود و هزینه تایپ و ... شب ولادت امام هادی (ع) در جمکران در به آن حضرت (ع) گفتم : لطف کنید اینقدر نوشتار اطلاعات دینی در اختیارم بگذارید که بیش از نتوان ... باشد، فردا صبح یکی از نزدیکان که آشنا با کامپیوتر و اینترنت و .. بود خبر دانلود کتاب داد پس از ارائه لیست نام کتاب ها و ...از او خواستم برایم کتاب های مورد نیاز تهیه کند و با نوشته ای که بر روی درختی بود با کتابخانه سازی آشنا شدم، اکنون نیز پس از گذشت سال ها؛ هنوز هم این کتاب ها، مشکل گشاست. 🌷گفتنی است سفارش شده در ایام خاص به مکان های مقدس بیشتر توجه شود توسل = شفای بيمار https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سید جمال الدین گلپایگانی می فرمود: 🔆وقتی از شهر اصفهان به نجف مشرف شدم تا مدتی مردم را به صورت های آنان می دیدم. 🔆به صورت‌های و حیوانات و ، تا آن که از کثرت مشاهده ملول شده‌ام. 🔆یک روز که به مشرف شدم از خواستم که این حالت را از من بگیرد من طاقت ندارم. 🔆آن حضرت هم آن را از من گرفت. از آن به بعد مردم را به صورت های می دیدم. کتاب ستارگان سپهر سلوک ص88 https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 حلال و حرام 🔆مرحوم آخوند آیت الله ملاعلی معصومی همدانی به خانه یکی از جهت صرف غذا دعوت شدند. 🔆 در سر سفره غذا متوجه می‌شود که آخوند ملاعلی از خورش موجود در سفره تناول نمی فرماید. 🔆 از آنجا که او فرد پارسایی بوده متوجه این مسئله می‌شود که ممکن است اشگالی از جهت در خورش وجود دارد که ایشان نمی کنند. لذا از خود سوال می کند معلوم می شود اشگال از طرف خانواده نیست. 🔆 سپس به دنبال می‌رود که شاید گوشت آن شبهه دارد. 🔆 قصاب نیز اظهار بی اطلاعی می کند و می گوید که گوشت را از کس دیگری خریده و خود نکرده است. 🔆 به ناچار آن شخص رفته و مساله را از او سوال می کند. 🔆 وی ابتدا وجود هر شبهه ای را انکار می کند. 🔆 ولی وقتی با اصرار سائل مواجه می شود، می گوید: 🔆 ما داشتیم و در صحرا آن را به جایی بسته بودیم. 🔆 بعد از چند که به سراغ حیوان رفتیم، دیدیم از بس که جست و خیز کرده طناب به گردنش پیچیده و او را کرده است. چون متحمل ضرر زیادی شده بودیم تصمیم گرفتیم گوسفند مرده را سر بریده و گوشت ان را به بفروشیم. 🔆 وقتی عیب کار رامتوجه می‌شود سراغ مرحوم آخوند می رود و عرض می کند :آقا شما چطور شد که از نخوردید؟ 🔆 می فرماید:((من دیدم که در ظرف خورش، وجود دارد.)) کتاب همچو سلمان ص96 https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅پاداش یک تواضع شخصی از تحصیلداران ،مالیات یکی از زوّار را در نجف، به شدت مضروب ساخت؛ به طوری که آن مرد از زندگی خود ناامید شد. به تحصیلدار گفت: «شکایتت را به امیرالمؤمنین می کنم.» جواب داد هر چه میخواهی بکن من از این حرفها نمی ترسم صبحگاه هنگام تشرف با اشک جاری عرض کرد: «یا علی! من زائر تو هستم، سزاوار است زائرین خود را حفظ فرمائی، عرض نیاز به پیشگاه تو آورده ام و پناهنده به آستان مقدست شده ام؛ یا علی! فلانی به من این چنین کرده؛ داد مرا از او بگیر!» هنگام ظهر برای مرتبۀ دوّم مشرف شد و حاجت خود را تکرار نمود. شامگاه نیز همین کار را کرد. در این سه وقت کسانی که از زوار شاهد بیدادگری تحصیلدار بودند به همراهی او آمین می گفتند. همان شب در خواب مردی را سوار بر اسب سفیدی دید که با تمام مشخصات او را صدا می زند پرسید: «شما کیستید؟» جواب داد: «تو به زیارت من آمده ای؛ من علی ابن ابیطالب (ع) هستم!» خواستم دست و پای مبارکش را ،ببوسم :فرمود: «همانجا بایست دیگر مرا قدرتی نماند که از جا حرکت کنم. فرمود: از فلانی شکایت داری؟ عرض کردم بلی! مرا برای ارادت به شما آزار کرده.» فرمود: به خاطر ما از او بگذر» عرض کردم نمیگذرم تا سه مرتبه تکرار نمود من قبول نکردم. در این هنگام از خواب بیدار شدم داستان خواب را برای زائرین شرح دادم همه گفتند خوبست فرمان مولا را اطاعت کنی. سه روز متوالی من شکایت می کردم و و شامگاه همان خواب را می دیدم که حضرت می فرمود: «از او به خاطر ما بگذر. شب سوم فرمود من مایلم ،بگذری تا پاداش یک کار خوبی که آن مرد کرده داده باشم پرسیدم: «چه کار کرده؟» فرمود: در فلان تاریخ با عده ای به طرف بغداد می رفت؛ عبورشان از محلی افتاد که قبه مرا مشاهده کردند؛ در میان این عده تا چشم او به دورنمای بارگاه من افتاد تواضع ،نموده از اسب پیاده شد؛ اینک میخواهم جبران این کارش را بکنم؛ او از دوستان ما خواهد شد؛ در ضمن برای تو پاداشی در قیامت ضمانت می کنم. از خواب بیدار شدم فردا صبح او را ،دیدم ،گفت: «به آقایت شکایت کردی؛ جوابت را نداد؟ :گفتم مولایم جواب داد ولی فرمود: به واسطه یک کار خوبی که انجام داده ای من از تو بگذرم آن کار این بود که تو با عده ای از دهکده سموات به طرف بغداد می رفتی همین که چشمت به قبه منوره علی افتاد، از اسب پیاده شدی و مقدار زیادی از نظر احترام و کوچکی پیاده راه ،پیمودی تا محلی که قبه را دیگر نمی دیدی. در ضمن آن ،جناب اجداد تو را به این نام و نشان یک به یک به من فرمود. تحصیلدار پیش آمد که دست و پای مرا ببوسد. گفت: «به خدا هر چه فرموده درست است؟ از من عذر خواست و به میمنت این ،سعادت که او را نصیب شده بود هزار دینار بین زوار تقسیم نموده آنها را ضیافت شایانی کرد. دار السلام، ج ۲، ص ۵۴ محدث نوری (ره) به نقل از بند تاریخ، ج ۳، ص ۱۵ https://eitaa.com/manabe_eslami/157
گفتم : داستان چيست ؟ گفت : چون از دنيا رفتم مرا آوردند در قبر گذاردند و نكير و منكر به سراغ من آمدند و از من سؤ ال كردند. مَنْ رَبُك وَ مَن نَبيُّك وَمَنْ اِمامُك ؟ من دچار وحشت و اضطراب سختى شدم و هر چه مى خواستم پاسخ دهم به زبانم چيزى نمى آمد، با آنكه من اهل اسلام هستم ، هر چه خواستم خداى خود را بگويم و پيغمبر را بگويم به زبانم جارى نمى شد. نكير و منكر آمدند كه اطراف مرا بگيرند و مرا در حيطه غلبه و سيطره خود در آورده و عذاب كنند، من بيچاره شدم ، بيچاره به تمام معنى ، و ديدم هيچ راه گريز و فرارى نيست ، گرفتار شده ام ، ناگهان به ذهنم آمد كه تو گفتى : ما يك شيخى داريم كه اگر كسى گرفتار باشد و او را صدا زند اگر او در مشرق عالم باشد يا در مغرب آن فورا حاضر مى شود و رفع گرفتارى از او مى كند. من هم صدا زدم : اى علىّ به فريادم رس . فورا على بن ابيطالب اميرالمؤ منين (ع) حاضر شدند اينجا و به آن دو ملك نكير و منكر فرمودند: از اين مرد دست برداريد، او معاند نيست او از دشمنان ما نيست ، اينطور تربيت شده ، عقايدش كامل نيست چون سِعِه نداشته است . حضرت آن دو ملك را ردّ كردند و دستور دادند دو فرشته ديگر بيايند و عقايد مرا كامل كنند اين دو نفرى كه روى نيمكت نشسته اند دو فرشته اى هستند كه به امر آن حضرت آمده اند و مرا تعليم عقايد مى كنند، وقتى عقايدم صحيح شد من اجازه دارم اين دالان را طىّ كنم و از آن وارد باغ گردم . (كرامات العلويه جلد اول) https://eitaa.com/ahlebet1
🌷فهرست مطالب 🔰بنام خدا ✅مقدمه https://eitaa.com/ahlebet1/3 🍎ليست فهرست های موضوعی و اسامی شخصيت ها بصورت الفبايي 1️⃣ - فهرست موضوعی خاطرات بزرگان👇 https://eitaa.com/ahlebet1/12 2️⃣ - فهرست اسامی شخصيت ها https://eitaa.com/ahlebet1/68 👈جهت اطلاع، شما اينجا 👇هستيد «شبکه معارف اسلامی» https://eitaa.com/manabe_eslami ✅راهنمای خدمات👇مؤسسه فرهنگی هنری حجه بن الحسن (عج) https://eitaa.com/manabe_eslami/157
نماز یکشنبه ماه ذی القعده فراموش نشود؛ 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «روزهای یکشنبه‌ی ماه ذی‌قعده ایّام توبه و انابه است و عملی دارد که مرحوم عارف بزرگوار حاج میرزا جواد آقای ملکی در المراقبات نقل میکند از رسول مکرّم اسلام که خطاب به اصحاب خود فرمود: کدامِ از شماها مایلید توبه کنید؟ همه گفتند ما میخواهیم توبه کنیم -ظاهراً ماه ذی‌قعده بوده است- طبق این نقل و این روایت حضرت فرمودند که در روزهای یکشنبه‌ی این ماه این نماز را -یک نمازی با یک خصوصیّتی در مراقبات ایشان ذکر میکنند- انجام بدهید. غرض، ایّام در ماه ذی‌قعده که اوّل ماه‌های حرام است در این سه ماه متوالی، ایّام و لیالی مبارک و متبرّکی است، پر از برکات است؛ باید از اینها استفاده کرد.» ۱۳۹۴/۶/۱۸
🕊 🕊 حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔶 مراجعه به تراجم(زندگی‌نامۀ) علمای سلَف(گذشته)، به منزله مراجعه به کتاب‌های معتبر اخلاقی است. هرکس که طالب تهذیب و ترقی در امور معنوی است و می‌خواهد از زندگی و عمر خود چیزی استفاده کند، شایسته است به شرح احوال آنها نگاه کند، که چه کارها می‌کردند. در محضر بهجت، ج٢، ص٣۴٧ ⚜️ @Ahkaam ⚜️
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت هشتاد و پنجم ❇️ پایان پیروزمندانه جنگ جمل 🔸گذشت از مجازات شکست‌خوردگان 🔻[ جنگ به پایان رسید: ] خداوند گروهی از آنان را کشت و گروهی هم فرار کردند و به شهرهای خود گریختند و در پایان، همان چیزی را تقاضا کردند که من از قبل آرزو داشتم؛ یعنی دست برداشتن از جنگ. من نیز پذیرفتم و شمشیر را از آنان برداشتم. سپس همگان را عفو کردم و در مورد آنان حق و سنت را به کار بستم. 🔻[ و دستور دادم: ] اسیران را نکشید، افراد مجروح کشته نشوند، فراریان را تعقیب نکنید، هر که سلاح خود را بر زمین گذاشت، در امان است و هر کس به خانه‌اش رفت و درِ آن را بست، در امان است. توجه داشته باشید کسانی را که در حال فرار هستند تعقیب نکنید و افراد زخمی را نکشید و وارد خانه‌های مردم نشوید! ❇️ اجازه عمومی برای دفن کشتگان 🔻[ ابتدا دستور کلی دادم: ] هرکس دوست دارد کشتگان خویش را دفن کند، مجاز است که دفن کند. [ و درباره شهدای سپاه خود به طور ویژه دستور دادم: ] کشته های ما را با همان لباسی دفن کنید که در آن به قتل رسیده‌اند، که آنان با مقام شهادت محشور می‌شوند و من خود شاهد بر وفاداری ایشان خواهم بود. ❇️ تجلیل از یاران باوفا و فداکار [ برای قدردانی از اصحابم، به آنان گفتم: ] 🔻شما یاران حق و برادران ایمانی و دینی من هستید. در روز جنگ همچون سپر محافظ، دور کننده ضربت‌هایید و در خلوت‌ها محرم اسرار من هستید. با کمک شما، پشت کنندگان به حق را درهم می‌کوبم و به راه می‌آورم و دوستانی را که به ما روی آورده‌اند امیدوار می‌کنم. پس با خیرخواهی خالصانه و سالم از هرگونه فریب و دورویی و تردید، مرا یاری کنید. به خدا سوگند، من به مردم از خودشان سزاوارترم. ❇️ بشارتی بزرگ به دوستداران اهل بیت در طول تاریخ 🔻[ یکی از یارانم با حسرت آرزو کرد: دوست داشتم برادرم نیز در این صحنه‌ها حاضر بود و این پیروزی بزرگ را می‌دید. از وی پرسیدم: آیا دل برادرت با ما بود؟ گفت: آری. به وی بشارت دادم: ] آری، او هم در این جنگ با ما بود. بلکه باید بگویم افراد زیادی در این جنگ با ما شریک خواهند بود که هنوز به دنیا نیامده اند و در پشت پدران و رحم مادران هستند؛ ولی با ما هم‌عقیده و هم‌آرمان‌اند. آنان به زودی متولد می‌شوند و دین و ایمان به یاری آنان تقویت می‌شود. 📚منابع: ۱. الجمل، ص۳۹۸ ۲. تاریخ طبری، ج۳ ص۵۴۵ ۳. نعمانی، الغیبة، ص۳۰۷ ۴. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۸ ۵. نهج البلاغه، کلام ۱۲ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد...
✅ امین در امانت داری شیخ مرتضی انصاری، مرجع تقلید شیعیان بود. وی روزی که از دنیا رفت، با آن ساعتی که به صورت یک طلبه فقیر دزفولی، وارد نجف شد، فرقی نکرد. وقتی مردم خانه او را دیدند، متوجه شدند که او مانند فقیرترین مردم زندگی می کند. روزی شخصی به ایشان گفت: آقا! خیلی هنر می کنید که این همه وجوهات به دست شما می آید و از آنها هیچ گونه استفاده شخصی نمی کنید. شیخ مرتضی گفت: چه هنری کرده ام! مرد سؤال کننده گفت: چه هنری از این بالاتر! شیخ مرتضی گفت: حداکثر، کار من، مثل کار خرک چی های کاشان است که می روند اصفهان و بر می گردند. خرک چی های کاشان پول می گیرند که بروند از اصفهان کالا بخرند و بیاورند. آیا شما دیده اید که اینها به مال مردم خیانت کنند! این مسئله، مسئله مهمی نیست که به نظر شما مهم آمده است 📙داستان های معنوی، ص 265 - 264 🆔 http://Eitaa.com/ahadith اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
🔰کوتاه و خواندنی 💠ما را از فضیلت ماه رجب محروم کردی! یکی از خادمین آیت الله کوهستانی (ره) نقل می‌ کند: روزی آقا جان از من خواست به ‌اتفاق هم به آسیاب آبی ایشان برویم، به سمت آسیاب حرکت کردیم و پس از رسیدن و استراحتی کوتاه، آقا آسیابان را خواست و به او گفت: چند روز قبل آرد چه کسی را به منزل ما فرستادی؟ آسیابان گفت: شخصی به نام میرزا علی اکبر (ظاهراً مردی متمکن و بهایی بوده است) گندم خوبی داشت و آردش بسیار سفید بود و من مزد آن را برای شما فرستادم، تا این جمله را گفت، آقا چهره ‌اش تغییر کرد و با عصبانیت فرمود: مؤمن! ما را از فضیلت ماه رجب محروم کردی. این توجه و مراقبت به خاطر آن بود که آیت الله دیدند، مدتی قلبشان اقبال و رغبت چندانی به عبادت ندارد و مانند گذشته از عبادت و نمازش لذت نمی ‌برد. در فکر و اندیشه بود که این نقطه تاریک را بیابد، ابتدا از منزل جستجو کرد و از خانواده پرسید آیا شما آرد از کسی قرض گرفته ‌اید یا از آرد وقفی و یا سهم امام استفاده کرده ‌اید؟ وقتی از منزل مطمئن شد، سراغ آسیابان را گرفت و متوجه گشت که این عدم رغبت از آن آردی است که آسیابان برای او فرستاده بود. 👇👇👇 🆔 @hadanair 🖥 https://hadana.ir
کوتاه و خواندنی ✅نجف چیز دیگریست ♦️علاقه بسیار حضرت استاد آیت الله کشمیری به حرم امیرالمؤمنین علیه السلام و دریافت کثرت برکات وافرمادی و معنوی سبب شد که در هجران دیار موحدان دائما" بسوزد! گاهی آنقدر توصیف نجف می کردند که انگار شهر دیگری در دنیا وجود ندارد و می فرمود: ♦️خاک نجف مربی است، خاک منحصریست، مخصوصاً برای کارهای سلوکی راه را برای انسان باز و روح را گشاده می کند. نجف خوبش خوب می شود و بدش هم بد! افراد شرور در نجف منحصرند و در مقابل خوب ها هم منحصرند و این خصوصیت شهر نجف است! نجف چیز دیگری است، حتی مساجد کوچک آن جا دارای یک معنویتی است که مساجد بزرگ ایران مثل مسجد گوهرشاد خراسان آن معنویت را ندارد. در نجف سیصد و شصت پیامبر دفن هستند و در کربلا دویست و شصت پیامبر، قبر حضرت آدم و نوح در کنار قبر امیرالمومنین علیه السلام می باشد. آن قدر نجف مهم است که مانند مرحوم شیخ زین العابدین مرندی که مجتهدی مسلّم و با تقوا بودگاهی می آمد جلوی در صحن امیرالمومنین علیه السلام آن جا که گداها می نشستند می نشست! می گفتند: آقا اینجا خوب نیست. می فرمود: اینجا جایی است که امام زمان علیه السلام و حضرت خضر علیه السلام به طرف حرم می روند، من هم نشسته ام تا شاید توجهی به من کنند. ♦️همچنین می فرمودند : کعبه من نجف است، قبله من نجف است، هر وقت راه باز شد مرا ببرید نجف. من نجف بروم همه دردهایم درمان می شود . 👇👇👇 🆔 @hadanair 🖥 http://hadana.ir
♨️ صبر بر بداخلاقی همسر 📚 شیخ_جعفر_کاشف_الغطاء 🔻یکی از خصوصیاتی که انسان را در امور معنوی خیلی رشد می دهد و او را به کمال می رساند، صبر بر بداخلاقی اطرافیان است. قطعا خودمان نباید بداخلاق باشیم، بر بداخلاقی اطرافیانمان هم باید صبر کنیم. مثلا شخصی پدر و مادرش پیر شده اند و اخلاق تندی دارند. یا شاگرد بر بداخلاقی استادش صبر کند. 👈 اما شاید هیچ چیز مانند صبر بر بداخلاقی همسر انسان را به کمال نرسانده؛اینکه همسر انسان بد اخلاق باشد و صبر کند. 📕 داستان: 💠 مرحوم شیخ_جعفر_کاشف_الغطاء از بزرگ‏ترین فقیهان عالَم تشیّع بوده است، در حدّى که علماى بزرگ شیعه از قول او نقل کرده ‏اند که فرموده بود: اگر تمام کتاب‏هاى فقهى شیعه را در رودخانه بریزند و به دریا برود و شیعه دیگر یک ورق فقه دستش نباشد، من از اول تا آخر فقه شیعه را در سینه ‏ام دارم، همه را بیرون مى‏ دهم تا دوباره بنویسند. مرجع هم شده بود. 🔸اهل علم و اصحاب سرّش فهمیدند که همسرش در خانه بداخلاقى مى ‏کند، ولى خیلى هم خبر از داستان نداشتند. این قدر در مقام جست‏وجو برآمدند تا به این نتیجه رسیدند که این مرد بزرگ الهى، این فقیه عالى ‏قدر گاهى که به داخل خانه مى ‏رود، همسرش حسابى او را کتک مى ‏زند. یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند گفتند: آقا ما داستانى شنیده ‏ایم از خودتان باید بپرسیم، آیا همسر شما گاهى شما را مى ‏زند؟! 🔹 فرمود : بله، عرب است، قدرتمند هم هست، قوى البنیه هم هست، گاهى که عصبانى مى ‏شود، حسابى مرا مى ‏زند. من هم زورم به او نمى‏ رسد. گفتند: او را طلاق بدهید.گفت: نمى ‏دهم.گفتند: اجازه بدهید ما زن‏هایمان را بفرستیم، ادبش کنند.گفت: این کار را هم اجازه نمى ‏دهم.گفتند: چرا؟ 🔸 گفت: این زن در این خانه براى من از اعظم نعمت‏هاى خداست، چون وقتى بیرون مى‏ آیم و در صحن امیر المومنین مى ‏ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز مى‏ خوانند، مردم در برابر من تعظیم مى‏ کنند؛ ⚠️ گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمى ‏دارد، همان وقت مى ‏آیم در خانه کتک مى‏ خورم، هوایم بیرون مى ‏رود! این چوب_الهى است، این باید باشد. 📚 کتاب نفس؛ شیخ حسین انصاریان، ص 328 🌎 کانال بیان ناب ╭┅─────────┅╮ 🌺 @BayaneNab ╰┅─────────┅╯
💚 بسم الله الرحمن الرحیم💚 🌸 چه صاحب خانه با محبتی 🌺رجبعلی خیاط مستاجری داشت که زن و شوهر بودند با ۲۰ ریال اجاره. ✅بعد از چند وقت این زن و شوهر صاحب فرزند شدند. رجبعلی به دیدنشون رفت و به مرد گفت: "داداش جون، فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن، این ۲۰ ریال رو هم بگیر، اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی، هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت" @anhar1
✨﷽✨ 🌼موهبت‌های خداوند به اشخاص توبه کار ✍️خداوند به کسانی که توبه کرده اند چه موهبت ها می بخشد. آشیخ عبدالوهاب خراسانی(ره) از مقدسین و از اولیای خدا بود که یک دسته از تربیت شده های بازار شاگرد او بودند. ایشان هفتاد سال پیش در زیر زمین مسجد جامع نماز جماعت می خواند. شخصی به من گفت: «من در ایام جوانی خدمت سربازی‌ام که در تبریز بودم، شبی در خواب دیدم که زیرزمین مسجد جامع خراب شد، تاریخ خوابم را یادداشت کردم، وقتی به تهران آمدم متوجه شدم که آشیخ عبدالوهاب در همان شب که من این خواب را دیده بودم از دنیا رفته است.» در زمان حیات آشیخ عبدالوهاب، داشی توبه کرد و پای منبر ایشان می نشست. آشیخ عبدالوهاب در اثر کهولت سن، گاهی بر روی منبر ادامهٔ حدیث یا آیه را فراموش می کرد، خداوند به این داشی که توبه کرده بود یک علمی داده بود که او از پای منبر ادامه آیه یا حدیث را از حفظ مےخواند. پس شما هم اگر توبه کنید و گناه نکنید، علم پیدا می کنید، گناه یکی،از چیز هایی است که آفت طلبه است. گناه که بکنی از طلبگی خارج می شوی. اگر به نامحرم نگاه کنی، از طلبگی خارج مےشوی. گناه ، آفت طلبگی است. 📚منبع: ڪتاب بدیع الحکمة حکمت ۳۹ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره) ✅ نشر آثار استاد قرائتی ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ ➣ @Gharaati_tv ┄┅┅❅❁❅┅┅┄
بیانات حضرت آیت‌الله بهجت پیرامون شخصیت جناب سیدبن‌طاووس ▪️مثل سیدبن‌طاووس بنده ندیده‌ام، کسی که در این راه تعبدیات، برساند خودش رو به جایی که تالي تلوِ معصومین(از نظر رتبه و درجه پشت سر معصوم -علیهم‌السلام)است. ▪️دعاهایی را خودش می‌گوید: «من خودم انشاء کرده‌ام»- خودش می‌گوید- ملاحظه نمی‌کند؛الهام شده است، بلکه قائل به الهام است، وحی نه! الهام! خودش قائلِ به الهام است. ▪️[مثلا می‌گوید:]خدایا همین جوری که در مطالب به من اذن می‌دهی- مثلا امروز را یا هر روزی را که یک نعمتی بر من دادی- من برای شکر آن نعمت، روزه بگیرم؛ اگر اینجا هم آن نعمت را به من دادی، به من الهام کن که من روزه بگیرم. به من الهام شد که بعد از زوال ملک بنی العباس، خداوند می‌فرستد یکی از اهل‌بیت را که «یُشیر بالتُقی و یعمل بالهُدی و لایأخذ فی الحکم، الرُشا»، دیدم بعد از بنی العباس کسی به این صفات نیامده است غیر از من که خود سیدبن طاووس باشد. ▪️[یا درجای دیگر میگوید:] خدایا اگر من مقصود امام صادق علیه‌السلام هستم، از این روایت، به من اعلام کن، الهام کن، همان طوری که الهام می‌کنی چیزهای دیگر را، که من برای شکر این نعمت، روزه بگیرم امروز -تا آن وقت هم افطار نکرده بوده است- دیدم بله، الهام شدم که بله، روزه بگیر برای شکر این نعمت. من هم بعد از اینکه خیلی[آفتاب] بالا آمده بود، پیغام دادم برای خانواده که ناهار برای من درست نکنید، ناهار برای من حاضر نکنید، من امروز روزه‌ام. 📚درس خارج حج، ١٩ آذر ١٣٨۵ ✅ کانال حکمت و اسرار آل محمد صلوات الله علیه ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ ➣ @hekmat_110 ┄┅┅❅❁❅┅┅┄
📣سخنراني آيت الله یکی از اولیاء الهی بود به نام مرحوم حاج مؤمن که استاد آیت الله دستغیب رحمت الله علیه بود.، ايشان برای بنده نقل کرد: من خدمت یکی از اولیای الهی رسیدم. دستوری به من داد و گفت که مثلاً فلان جا غذا نخور. من هم گفتم چشم. داستانش خیلی مفصل است. مي‌گفت: ما با آن شخص که گفته شده بود در خانه‌اش غذا نخورم، مرتبط بودیم. یک روز در خانه ایشان نماز را که خواندیم، سفره انداختند و من خجالت کشیدم بلند بشوم. گفت: «بنشین ناهار بخور». گفتم: «آقا! من معذورم». گفت: «نه؛ بنشین ناهار بخور». حاج مؤمن مي‌گفت: «غذا را کشیدیم و من دو سه تا لقمه خوردم». یک دفعه دیدم آن ولي الهي پیدایش شد. اشاره کرد گفت: «بلند شو بیا». بلند شدم رفتم. گفت: «چرا از این غذا خوردی؟» گفتم: «من خجالت کشیدم. برایم کشیدند و کاسه گذاشتند و نتوانستم نخورم». گفت: «خوب، حالا اگر مي‌توانی، برو بخور». آمدم نشستم. دیدم تمامش چرک و خون است، خدا شاهد است. گفت: از بوي تعفن غذا حالم خراب شد. نگاه کردم دیدم آن‌ها همه دارند مي‌خورند؛ اما دارند چرک و خون مي‌خورند. حالم به هم خورد و بلند شدم. (بعضي از غذا‌ها حقیقتش این است.) نمی دانیم چیست. انسان مقداری برای به دست آوردن غذای حلال و پاک سعی و کوشش بکند. غذا، در فرزندان ما، در عبادات ما آثاری دارد. در روایت دارد کسی که یک لقمه حرام بخورد، تا (چهل روز دعاهايش مستجاب نمي‌شود). 📚بحارالأنوار، ج 63، ص 314. 💽 @kotahshenidanie 💽
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ⭕️✍️حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 مقدس اردبیلی سحرگاهی وارد حمام شد دید حمامی دارد در خلوت خود می‌گوید: *خدایا شکرت که شاه نشدیم، خدایا شکرت که وزیر نشدیم، خدایاشکرت که مقدس اردبیلی نشدیم** مقدس اردبیلی با تعجب پرسید : آقا خُب شاه و وزیر ظلم می‌کنند، شکر کردی که در آن جایگاه نبودی، اما چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟!!! مگه اون چه ظلمی کرده!!!؟ گفت : او هم بالاخره *اخلاص ندارد !* شما شنیدی میگویند مقدس اردبیلی، نیمه‌شب دلو انداخت آب از چاه بکشه دید *طلا بالا آمد* ، دوباره انداخت دید *طلا بالا آمد* ، به خدا گفت: خدایا من فقط یک مقدار *آب* می‌خواهم برای *نماز شب* ، کمک کن! مقدس گفت: *بله شنیدم* ... حمامی گفت : اونجا ، نصفه‌شب، کسی بوده با مقدس!! ؟ مقدس گفت: *نه ظاهراً نبوده* ... حمامی گفت: پس چطور همه خبردار شدند؟ پس معلوم می‌شود خالص، خالص هم نیست چون حتما *خودش تعریف کرده* .. ! و مقدس اردبیلی می‌گوید: یک‌ دفعه به خودم آمدم و به عمق این روایت پی بردم که : *ریا در مردم ، پنهان‌تر است از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک که مقدس اردبیلی را هم درگیر کرده است. ✅مواظب باشیم @ahadis_aemmeh 🍃 🌺🍃 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
✅ ارزش و ثوابِ "صبر" در برابر مصیبت‌ها روزی جمعی از مردم به خاطر نیامدن باران که قحطی به همراه داشت، تصمیم گرفتند نزد حضرت نوح(ع) بروند و از او بخواهند دعا کند تا بلکه باران ببارد، وقتی به در خانه رسیدند، در را زدند، زن نوح(ع) از خانه بیرون آمد. آنها گفتند: نوح کجاست؟ ما آمده‌ایم از او بخواهیم دعا کند تا باران ببارد. زن گفت: اگردعای نوح مستجاب می‌شد، برای خود ما دعا می‌کرد که وضع زندگیمان خوب شود. او اکنون به بیابان رفته تا هیزم جمع کند و بفروشد و آن چنان مقامی هم ندارد که دعایش مستجاب گردد. آنها به بیابان رفتند، ناگهان دیدند که نوح هیزم به پشت گرفته به آن حضرت گفتند: دعا کن تا باران بیاید، قحطی همه جا را گرفته است. نوح(ع) دعا کرد و باران آمد. آنها به نوح(ع) گفتند: تو که این‌گونه مستجاب‌الدعوه هستی چرا در مورد زن خودت نفرین نمی‌کنی که مثلاً از خانه‌ات بیرون رود و مجازات شود و پشت سرت بدگویی نکند. حضرت نوح(ع) در پاسخ فرمود: ارزش و ثواب تحمل و صبر با چنین زنی، بهتر از آن است که با نفرین، او را به مجازات برسانم. 📗 قصه‌های قرآن، درودگر، ص16 |کیهان
آب تو دلتون تکون نخوره ◽️ابو حمزه ثمالی می‌گوید: خدمت امام سجاد علیه السلام سخن از گرانی نرخها شد؛ حضرت فرمود: مرا با گرانی آن چه کار؟ اگر گران شود رزق بر خداست و اگر ارزان گردد هم رزق بر خداست. 📗الکافی، ج ۵ ،ص ۸۱ 📗بحارالانوار، ج۴۶،ص۵۵،ح۳ 👈 آب تو دلتون تکون نخوره، به هیچ وجه ناامید نباشید، خداروشکر که رزقمون دست خداست.😊
🔴 تأثیر عجیب شیر مادر، در تربیت فرزند! ☑️ نام شیخ فضل الله نورى را حتماً شنیده‌اید. 😱 نوه‏ ایشان رئیس توده‏‌ای‌هاى‌ ایران بود. 🔥 ایشان پسر هرزه‏‌اى داشت كه وقتى شیخ فضل الله را دار می‌ زدند، در پاى دار، كف می‌زد و می‌رقصید! ⭕️ در زندان قبل از اعدام، كسى به ایشان گفته بود: كه شما به این خوبی،چرا پسرتان این‌ قدر هرزه شده است؟! ☑️ ایشان فرمود: می‌دانستم هرزه می‌شود، چون در نجف بودم و مادرش شیر نداشت، دادیم به زنى تا به او شیر بدهد. 🔹 بعداً فهمیدم اون زن ناصبی (یعنی دشمن اهل بیت ) هرزه‏‌اى (زناکاری) بوده و معاذالله به امیرالمؤمنین توهین می‌كرده و فحش می‌داده است و شیرى كه این ناصبى در حلق بچه من ریخته، از این بهتر نمی‌شود! 📚 به نقل از استاد قرائتی، درس‌هایی از قرآن، ۶۷/۰۴/۱۶ ✍️ خانم هایی که مشکل کمبود یا خشک بودن شیر دارند حتما با تدابیر و توصیه های طب اسلامی و سنتی درمان کنند و اگر هم ناچار به استفاده از شیرخشک شدند حتما از شیرخشک های ایرانی و مطمئن استفاده کنند یا شیر گاو محلی استفاده کنند.