eitaa logo
خاطرات علمی اخلاقی تربیتی
9 دنبال‌کننده
14 عکس
4 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 خدا 👈 از جمله منابع تأثير گذار در فرهنگ سازی دينی ياد آوری زندگی نامه بزرگان است آنان که هم در رساندن آموزهای دینی و نیز در بقاء نام دین نقش ایفا کردند https://eitaa.com/ahlebet1/32 از این رو این برنامه تهیه شد تا بدانیم که اين شخصيت ها از چه ويژگی هائی برخوردار بودند که موفق شدند خادم مردم شوند. در اين راستا مؤسسه فرهنگی هنری حضرت حجه بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشريف) 👇. https://eitaa.com/manabe_eslami/157 علاوه بر شفاف سازی منابع دينی اخلاقی اجتماعی، اقدام به اين کار خدا پسندانه کرده و ادامه دارد. اميد است خداوند در عبرت گیری و اثر بخشی این درس های آموزنده ما را ياری فرمايد. نمونه کاربرد این خاطرات👇 https://eitaa.com/ahlebet1/15 https://eitaa.com/ahlebet1
ادامه مقدمه 📕کار برد آگاهی از خاطرات بزرگان در : 1️⃣ - تقویت باورهای دینی اعتقادی https://eitaa.com/ahlebet1/232 2️⃣ - فرهنگ سازی دینی 👈بسیاری از آموزش های معارف اسلامی با نقل حکایت و خاطره امکان پذیر است از این رو می بینیم در قرآن هم از این ادبیات استفاده شده و حکایت انبیاء و ...آورده شده. برای اثبات این ادعا، این نمونه خاطره ذکر می شود. https://eitaa.com/ahlebet1/10 امید است عزیزان، مقدار اثر گذاری آن ها متوجه شده و در آموزش و پیاده کردن فرهنگ دینی تلاش کنند. 🌾اهمیت احترام بزرگان 🔸پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: مَن أكرَمَ فَقيهاً مُسلِماً لَقِيَ اللَّهَ يَومَ‌القِيامَةِ وهُوَ عَنهُ راضٍ ومَن أهانَ فَقيهاً مُسلِماً لَقِيَ اللَّهَ يَومَ‌القِيامَةِ وهُوَ عَلَيهِ غَضبانُ. 🔹هركس، فقیهى را احترام كند، روز قیامت خدا را ملاقات می‌کند؛ درحالى‌كه خدا از او خشنود است و هركس فقیهى را اهانت کند، روز قیامت، خدا را ملاقات می‌کند؛ درحالی‌كه خدا بر او خشمگین است. 📚 بحارالأنوار: ج ۲، ص ۴۴، ح ۱۳ 🌷 همنشينى با خردمندان ❤️امام حسین علیه السلام : : 🌸من دَلائِلِ عَلاماتِ القَبولِ الجُلوسُ إلى أهلِ العُقولِ؛ 🌹از نشانه‏ هاى خوش‏نامى و نيك‏بختى، همنشينى با خردمندان است. 📕گزیده تحف العقول، ح۱۰۳ 👈 و از جمله همنشینی با آن ها مطالعه خاطرات آنان است 👈 ضمناً ياد آور می شود جهت تسهيل و بهينه کردن کار مطالعه «خاطرات بزرگان» دو فهرست تهيه شده تا افراد با انتخاب موضوع يا شخصيت مورد نظر بتوانند دلخواه خود را مطالعه بفرمايند. والسلام مرتضوی 🍎ليست فهرست های موضوعی و اسامی شخصيت ها بصورت الفبايي 1️⃣ - فهرست موضوعی خاطرات بزرگان👇 https://eitaa.com/ahlebet1/12 2️⃣ - فهرست اسامی شخصيت ها https://eitaa.com/ahlebet1/68 ادامه مقدمه https://eitaa.com/ahlebet1/10 والسلام مرتضوی https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 و برکات 📚خلاصه 🌱از اين مرد دست برداريد، او معاند نيست 🍃حب امام على عليه السلام 👈علاّمه بزرگوار حاج سيد حسين طباطبائى رضوان اللّه تعالى عليه نقل فرمود: در كربلا واعظى بود به نام سيد جواد كه از اهل كربلاى معلى بود. و لذا او را سيد جواد كربلائى مى گفتند، او ساكن كربلا بود ولى در ايّام محرّم و عزا به اطراف و نواحى و قصبات دور دست جهت تبليغ و ارشاد مى رفت ، نماز جماعت مى خواند و مسئله مى گفت و سپس به كربلا مراجعت مى نمود. يك مرتبه گذرش افتاد به قصبه اى كه همه آن ها سنّى مذهب بودند و در آن جا با پير مردى كه محاسن سفيد و نورانى داشت، بر خورد نمود و چون ديد سنّى مذهب است از در مذاكره و صحبت وارد شد، ديد الآن نمى تواند تشيّع را به او بفهماند چون اين مرد ساده لوح و پاك دل چنان قلبش از محبّت افرادى كه غصب مقام خلافت را نموده اند سرشار است كه آمادگى ندارد و شايد ارائه مطلب نتيجه معكوس داشته باشد. تا اين كه يك روز كه با آن پير مرد صحبت مى كرد از او پرسيد: شيخ شما كيست ؟ (شيخ در نزد مردم عادى عرب بزرگ و رئيس قبيله را مى گويند) سيد جواد مى خواست با اين سؤ ال كم كم راه مذاكره را با او باز كند تا به تدريج ايمان در دل او پيدا شده و او را شيعه نمايد. پير مرد در پاسخ گفت : شيخ ما يك مرد قدرتمندى است كه چندين خان ضيافت دارد. (خان ضيافت به معناى مهمانسرى است كه در ميان اعراب مشهور است كه با اين خان ها، از هر كس كه وارد شود خواه آشنا و خواه غريب پذيرائى مى كنند.) چقدر گوسفند دارد، چقدر عشيره و قبيله دارد. سيد جواد گفت : به به از شيخ شما چقدر مرد متمكن و قدرتمندى است . بعد از اين مذاكرات پير مرد رو كرد به سيد جواد و گفت شيخ شما كيست ؟ گفت : شيخ ما يك آقائى است كه هر كس هر حاجتى داشته باشد برآورده مى كند. اگر در مشرق عالم باشى و او در مغرب عالم و يا در مغرب عالم باشى و او در مشرق عالم ، اگر گرفتارى و پريشانى براى تو پيش آيد اسم او را ببرى و او را صدا كنى فورا به سراغ تو مى آيد و رفع مشكل از تو مى كند. پير مرد گفت : به به عجب شيخى است ، شيخ خوبى است اگر اينطور باشد، اسمش چيست ؟ سيد جواد گفت : اسمش شيخ على است . ديگر در اين باره سخنى به ميان نيامد مجلس متفرق شد و از هم جدا شدند، و سيّد جواد هم به كربلا آمد. امّا آن پير مرد از شيخ على خوشش آمده بود و بسيار در انديشه او بود. تا پس از مدت زمانى كه سيّد جواد به آن قريه آمد با عشق و علاقه فراوانى كه مذاكره را به پايان برساند و شيخ را شيعه كند و با خود مى گفت : مادر آن روز سنگ زير بنا را گذاشتيم و حالا بنا را تمام مى كنيم ، مادر آن روز نامى از شيخ على برديم و امروز شيخ على را معرفى مى كنيم و پير مرد روشن دل را به مقام مقدّس ولايت آقا اميرالمؤ منين على (ع) رهبرى مى نمائيم . چون وارد قريه شد و از آن پير مرد پرسش كرد، گفتند: از دنيا رفته است خيلى متأثر شد با خود گفت : عجب پيرمردى ، ما به او دل بسته بوديم كه او را به ولايت آقا على و آل على (عليهم السلام) آشنا كنيم ، حيف از دنيا رفت بدون ولايت ، ما مى خواستيم كارى انجام دهيم و پيرمرد را دستگيرى كنيم ، چون معلوم بود كه اهل عناد و دشمنى نيست القائات و تبليغات سوء پيرمرد را از گرايش به ولايت محروم نموده است . بسيار فوت او در من اثر كرد و به شدّت متأثر شدم . بديدن فرزندانش رفتم و به آنها تسليت گفتم و تقاضا كردم مرا سرقبرش ببريد. فرزندانش مرا بر سر تربت او بردند و گفتم : خدايا من در اين پير مرد اميد داشتم چرا او را از دنيا بردى ؟ خيلى به آستانه تشيّع نزديك بود، افسوس كه ناقص و محروم از دنيا رفت . از سر تربت پير مرد باز گشتم و با فرزندانش به منزل پير مرد آمديم . من شب را همانجا استراحت كردم ، چون خوابيدم در عالم رؤ يا ديدم ، درى است وارد شدم ، ديدم دالان طويلى است و در يك طرف اين دالان نيمكتى است بلند، و در روى آن دو نفر نشسته اند و آن پير مرد سنّى نيز در مقابل آنها است ، پس از ورود سلام كردم و احوالپرسى نمودم ، ديدم در انتهاى دالان درى است شيشه اى و از پشت آن باغى بزرگ ديده مى شد. من از پيرمرد پرسيدم : اينجا كجاست ؟ گفت : اينجا عالم قبر و برزخ من است . و اين باغى كه در انتهاى دالان است متعلّق به من و قيامت من است . گفتم : چرا در آن باغ نرفتى ؟ گفت : هنوز موقعش نرسيده است ، اول بايد اين دالان طىّ شود و سپس در آن باغ بروم . گفتم : چرا طىّ نمى كنى و نمى روى ؟ گفت : اين دو نفر معلّم من هستند اين دو فرشته آسمانى اند آمده اند مرا تعليم ولايت كنند، وقتى ولايتم كامل شد مى روم ، آقا سيد جواد! گفتى امّا نگفتى (يعنى گفتى كه شيخ ما كه اگر از مشرق يا مغرب عالم او را صدا زنند جواب مى دهد و به فرياد مى رسد اسمش شيخ على است امّا نگفتى اين شيخ على ، آقا على بن ابيطالب (ع) است) به خدا قسم همين كه صدا زدم شيخ على بفريادم رس ، همين جا حاضر شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅بایدها و نباید های خاطره ای ❌راز داری و حفظ اسرار 👈از جمله بایدها و نباید های خاطره نویسی و آگاهی از خاطره ها، دقت در بیان آن ها؛ دقت در مکان و افراد خاص است. در این باره هشدار معصومان (ع) به حفظ اسرار کافی است. و در تحقیق میدانی هم دیده شده که چه افرد ... با شنیدن .... قصد سوء استفاده کردند. بنابر این نقل خاطرات، جز در جائی که اطلاع رسانی آن ها،افاده معرفتی داشته باشد در همه جا، جایز نیست چرا که : به دوست گرچه عزيز است راز دل مگشای که دوست نيز بگويد به دوستان دگر https://eitaa.com/danestanyhayshearefarsi/227 ⚜️نمونه خاطراتی که خدمت به جامعه است👇 https://eitaa.com/ahlebet1/26 https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰ادامه مقدمه نمونه ای ویژه از این خاطرات 💠 عنوان : پیش کسوتان فرهنگی این گونه بودند.! .... می گفت: مرحوم پدر علاوه بر مشغله فراوانی که داشت با محدودیت های بسیار، از کارهای عبادی غافل نمی ماند: 🌾بویژه در ایام و مناسبت های خاص از باب مثال این سه ماه رجب شعبان رمضان که خداوند آن ها را گرامی داشته و حساب ویژه ای برای آن قرار داده بود. اول رجب را با نماز ویژه دهه اول و خواندن هر روز دعای «یا من ارجوه لکل خیر» شروع می کرد بعضاً دعاهای متوسط این ماه مثل دعای «یا من یملک حوائج السائلین الخ» و «خاب الوافدون علی غیره» و... را نیز هم خود می خواند هم به فرزندان توصیه می فرمود: که از خواندن آن ها غافل نشوند. ماه رمضان چون جد بزرگوارش برنامه ویژه ای داشت که به نمونه ای از آن اشاره می کنم: قبل از رفتن به محل تبلیغی اش (قهساره) تعدادی منتخب مفاتیح الجنان و مقداری مشکلات تهیه می کرد: روزه یک بسته هفت کیلوئی مینو سه گوش که ترکیبی از رنگ های سبز و صورتی و سفید بود خریده بود به او عرض کردم پدر این همه شکلات را ما بخوریم دندانی سالم برای ما باقی نمی ماند؟ آن مرحوم فرمود: این ها را برای شما که نخریدم من با هر یک از این شکلات ها یک نفر را نماز خوان می کنم. در این مقام بودیم تا شیوه کارش را ببینیم وقتی به محل رسدیم با استقبال گرم همه گروه ها مواجه شد از جمله بچه ها بودند که یکی یکی اطرافش جمع شدند و گویا منتظر وقت موعود بودند.! وقت موعود رسید دورش حلقه زدند قرائت حمد و سوره هایشان را که خواندند پاکت فریزی از جیب پیر مرد بیرون آمد و تقسیم بچه ها شد هر روز مرتب این کار تکرار می شد تا زمان تقسیم منتخب مفاتیح ها رسید.! با اینکه تقریباً هر شب با حضور ایشان دعای افتتاح خوانده می شد و بعضی از شب ها دعای ابوحمزه ثمالی هم قرائت می شد اما شب های احیا برنامه کمی فرق می کرد. 🏁 برنامه ویژه شب های احیاء علاوه بر دعاخوان های هر شبی عده ای دیگر از مردم در مجلس حاضر می شدند در بین افراد جدید نوجوان ها هم دیده می شد. ایشان برنامه را طوری تنظیم می کرد که پس از 4 بند دعای جوشن کبیر نوبت خواندن دعا به نوجوانان می رسید با شوق و ذوق بسیار بندهای تقریباً آسان این دعا را که با «اللهم انی اسئلک یا الله و یا رحمن و ...» شروع می شود را به نوبت می خواندند شوق و ذوقشان به دعا خوانی زیاد می شد اصرار داشتند بقیه بندها را هم بخوانند اما.! بعضی از آن ها برای اثبات اینکه می توانیم همه دعا را بخوانیم آمادگی خود را برای امتحان حاضر می کردند و پس از قبولی در قرائت صحیح دعا و قرآئت قرآن بسته منتخب مفاتیح ها حاضر می شد و بلآخره با این مختصر هزینه عده ای قرآن خوان و دعا خوان می شدند. سرشناسه این استاد👉🏻 📒روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد. 🌾ادامه مقدمه . https://eitaa.com/ahlebet1/232 https://eitaa.com/ahlebet1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰فهرست موضوعی خاطرات 2️⃣ - حرف ب 🔰 https://eitaa.com/ahlebet1/112 🔰 https://eitaa.com/ahlebet1/108 🔰 و جهنم https://eitaa.com/ahlebet1/117 🔰 🔱یادی از آیه الله العظمی فاضل لنکرانی (ره) 👈نقل شده ایشان دچار کمر درد شدید شدند دکتر حاذقی برای درمان ایشان گفت: باید از نزدیک با نشست و برخواست ایشان آشنا گردم شوم، ایشان نظاره گر کیفیت نشست و مطالعه آن بزرگوار شد. مشاهده کرد آقا کتابی را که ... بر داشتند و در حال تکیه به بالشت ... بطور به اصطلاح «لمیده و خم شده» روی یک سمت بدن چندین ساعت مطالعه فرمودند. دکتر فرمود: علت بیماری ایشان را متوجه شدم دستور داد برنامه ریزی کنند که ایشان در نشستن متنوع بنشیند روی یک سمت بدن فشار نیاید مدتی نگذشت که درد کمر ایشان خوب شد. ❇️خاطره بیماری یکی از انبیاء الهی https://eitaa.com/ahlebet1/119 . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست موضوعی خاطرات 4️⃣ - حرف ت ✅موضوع تعلیم و تربیت 👈 خاطره بهلول و امام حسن عسکری (ع) https://eitaa.com/jadid3/58 🔰 «تکرار تاریخ » 🔰 داستان کوتاه 🌹 شهید بزرگوار حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ عبدالله میثمی رحمة الله علیه نمایندگی امام رحمة الله تعالى عليه در قرارگاه خاتم الانبياء (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می گوید: ✍️ قبل از انقلاب در زندان ساواک شاه، برای زجر و شکنجه روحی، مرا با یک کمونیست هم سلول کردند که به من خیلی بدی می کرد. از جمله به آب و غذای من دست می زد که نجس شود و من نخورم. وقتی عبادت می کردم مرا مسخره می کرد. شب جمعه ای که او خواب بود دعای کمیل می خواندم، رسیدم به این فراز از دعا که: ... فَلَئِنْ صَيَّرْتَنى لِلْعُقُوباتِ مَعَ أَعْدائِكَ وَ جَمَعْتَ بَيْنى وَ بَيْنَ اهْلِ بَلائِكَ وَ فَرَّقْتَ بَيْنى وَ بَيْنَ احِبّائِكَ وَ أَوْلِيائِك؛ پیش تواگر مرا با دشمنانت به انواع عقوبت معذب گردانی و با اهل عذاب همراه کنی و از جمع دوستانت و اوليائت جداسازی. 📌 دلم شکست و گریه شدیدی سر دادم. وقتی به خودم آمدم متوجه شدم که او (هم سلولم که کمونیست بود) نیز فطرتش بیدار شده و سرش را به سجده روی خاک گذاشته است. 🔸 در اینجا بیاد آن زن بدکاره ای افتادم که هارون الرشید لعنة الله عليه بخاطر اذیت و آزار باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر به سلول آن آقا برده بود افتادم (داستانهایی از علماء/۲۶) ╭┅─────────┅╮ 🌺 @BayaneNab ╰┅─────────┅╯ 🔰 ✅ تربيت شاگرد برجسته و خلاق نمونه حاضر جوابی در قبال تمسخر و جسارت عنوان : شیطان می آید روزی ابوحنیفه با اصحاب خود در مجلسی نشسته بود که مومن طاق، شاگرد برجسته امام صادق علیه السلام از دور پیدا شد و به طرف آن ها متوجه گردید. وقتی نگاه ابوحنیفه به او افتاد از روی دشمنی به اصحاب خود گفت: قد جاءکم الشیطان: شیطان به سوی شما آمد. وقتی مومن طاق این سخن را شنید و نزدیک آمد این آیه را خواند: ...انا ارسلنا الشیطان علی الکافرین تؤزهم ازّا: ما شیاطین را به سوی کافران فرستادیم تا آنان را شدیدا تحریک کنند. https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست موضوعی خاطرات 6️⃣ - حرف ج . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست موضوعی خاطرات 7️⃣ - حرف چ . 🔰 برزخی https://eitaa.com/ahlebet1/133 https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست موضوعی خاطرات 8️⃣ - حرف ح . 🔰# حلال و حرام https://eitaa.com/ahlebet1/135 https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست موضوعی خاطرات 9️⃣ - حرف خ ❇️موضوع خیانت https://eitaa.com/vigenameh/26. https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست موضوعی خاطرات 🔟 - حرف د 🔰 ✅نسبت به مسئله دعا ✳️رهبر بزرگوار امام خمينى (رضوان الله تعالی عليه) و دعا 👈يادم است يك وقت امام از من مفاتيح ، خط درشت خواستند، براى ايشان تهيه كردم . يك روز مانده به رحلت ايشان ، يكى از خانم ها به من گفتند: ((شما بياييد بالاى سر امام دعا بخوانيد)). من هم دعاى عديله را خواندم ، يك وقت متوجه شدم كه امام در يك جاى مفاتيح نشانه اى گذاشته اند. نگاه كردم ديدم دعاى عهد حضرت مهدى ((عج )) است كه چون مستحب است چهل روز خواند شود. ايشان روى كاغذ تاريخ شروع را از هشتم شوال مرقوم فرموده بودند و تا آن روز خوانده بودند! تا اين اندازه امام به دعاها، آن هم با انجام خصوصيات و شرايط مقيّد بودند. 📚 مختارى ، رضا، سيماى فرزانگان ، ص 159 https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست موضوعی خاطرات 1️⃣1️⃣ - حرف ذ ✅ذکر و گوینده آن https://eitaa.com/ahlebet1/207 https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست موضوعی خاطرات 2️⃣1️⃣ - حرف ر 📒خاطره ای از امام رضا (ع) ❇️موضوع حسب و نسب حضرت 👈چه کسی به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نزدیک تر است؟ مأمون به امام رضا علیه السلام گفت: «من درباره ی نسب خودم و شما فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که ما و شما یکی هستیم؛ جدّ ما عباس؛ عموی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بود و مادر شما؛ فاطمهB، دختر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و اختلافاتی که بین پیروان ما هست ناشی از هیجان و تعصب بی دلیل است». امام فرمودند: «در این جا مطلبی هست که اگر دوست داشته باشی می گویم و اگر نه، نمی گویم». گفت: «این حرف را زدم که نظر شما را بدانم!» حضرت فرمودند: «اگر همین حالا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از پشت این پرده ظاهر شود و از دختر تو خواستگاری کند، آیا دخترت را به ایشان می دهی؟» گفت: «سبحان الله! آیا کسی هست که دخترش را به پیغمبر ندهد؟» امام فرمودند: «خوب آیا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می تواند دختر مرا خواستگاری کند؟» جواب روشن بود؛ چنین چیزی امکان نداشت. مأمون سکوت کرد، لحظاتی بعد سرش را بلند کرد و گفت: «به خدا قسم شما از ما به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم نزدیک ترید!»(1) 1- . بحارالانوار، ج 12، ص 56 . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست موضوعی خاطرات 3️⃣1️⃣ - حرف ز . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست موضوعی خاطرات 4️⃣1️⃣ - حرف ژ . 5️⃣1️⃣ - حرف س 🔰 بایدها و نباید های سخن گویی 1️⃣ - کامل بیان کردن مطلب ❇️ دو لنگه مطلب را بیان کن 👈استاد سخن مرحوم فلسفی <که همه گروه های سنی تحصیلی و ... را جزب کرده بود> می فرمود : مطلب را سنجیده و حساب شده و به اصلاح دو لنگه مطلب را بیان کنید. سپس خاطره ای از تعریف کرد که در باره حقوق زن در خانه اشاره داشتم که زن در قبال زحمات در خانه می تواند از شوهرش مطالبه حقوق کند! پس از پایان منبری مردی آمد گفت: با این سخنانت من را بیچاره کردی زنی دارم .... گفتم فردا شب حتماً او را بیاور تا درستش کنم پس ار مطرح کردن مسئله تعدد زوجات و ... آمد گفت خدا خیرت دهد تعادل برقرار شد این است که گفته شده : مردم را بین خوف و رجاء نگاه دارید.‍! 2️⃣ - در نظر گرفتن موقیت زمانی و .... https://eitaa.com/ahlebet1/108 🔰 . https://eitaa.com/ahlebet1
🔰فهرست موضوعی خاطرات ❌خاطره بد سفر 👈در علت گرفتاری به قند و و و می گفت : 📙 ... سفرهایی داشتم به مناطق... از جمله خاطرات بد این سفرها؛ سر سفره ای نشستم که توسط افراد متمول غذای فراوانی تهیه شده بود مثلا «موقع افطار چند ظرف آوردند، شبیه در دیگی بزرگ، که چند دسته داشت را چند نفر آوردند محتوای یک گوسفند بزرگ پخته شده «کم آب با کله و دنبه» روی برنگ گذاشته و بر سر این سینی ها تعداد محدودی نشستند یکی زبانش را در می آورد و می خورد دیگری راستا، را چنگ می زد و ...» من که در خانواده معمولی تقریباً ده نفری سر سفره مقدار کمی گوشت به اصطلاع «آب گوشت ستاره نشان» بزرگ شده بودم، بیش از اندازه معمول از این غذا خوردم و در جایی دیگر دیدم غذاهای اضافی را می ریختند آخه اسراف می شود و ... اوائل، از نظر محل استراحت امکانات بود لیکن بر اثر ... این امکانات از دست رفت بطوری که موقع خواب دست زیر سر می گذاشتم، این کار عادت شده بود و در خانه هم ادامه داشت برای مطالعه هم تکیه روی یک سمت بدن داشتم ،این بود که گرفتارم کرد. ❌عوارض اضافه خوری از نظر کیفیت و بدی نشستن و استراحت 👈در اثر اضافه خوردن، از نظر کیفیت دچار قند خون شدم . خوشبختانه بخت مرا یاری کرد و سوزش و آفت زدن زبان یاد آور کنترل قندم می شود و ... بناچار از خوردن شیرنی جات پرهیز کردم و با خوردن میوه جات خود را تقویت می کردم که یکی از میوه ها «خیار» بود که من را گرفتار کرد. در اثر «خوردن سردی» که یکی از علت ها بود، گرفتار بیماری و کمر و و شدم : هر چند درمان اطبا و فزیوترابی مسکن درد ها، بود اما علاج واقعی به اهلـبیت علیهم السلام بود. 👈در حال ... از خدا خواستم، در نماز طبق معمول بتوانم بایستم و بنشینم تا اینکه ظاهراً شد، که «خیار » خوردن را تعطیل کن. دوم : یاد خاطرت بیماری آیه الله العظمی فاضل لنکرانی (ره) کردم👇آن دستو ر هم عمل شد، از برکت این راهنمائی هر سه بیماری بحمد الله برطرف شده. جریان این بود که دکتر ایشان گفته بود: https://eitaa.com/ahlebet1/13 لذا چگونگی محل مطالعه و استراحت را نیز عوض کردم، البته شفادهنده خداست ابتدا باید از او طلب شفا کرد، چرا که اینها نمونه تجربه های شخصی بیمار و طبیبان 👇است و ممکن است سازکار همه مردم نباشد. ❇️دستور العمل «عملی» دکتر حبیبی ساکن امریکا https://eitaa.com/jadid6/10 https://eitaa.com/ahlebet1