✅ خادم مردم
✍️حاج آقا قرائتی : دریكى از شهرها در ایام انتخابات خربزه فروشى با بلندگوى خود براى یكى از نامزدهاى مجلس تبلیغ مىكرد. گفتند: تو برو خربزهات را بفروش، چكارت به این كارها؟؟؟ گفت: اگر من ماشینم را هم بفروشم باید او به مجلس برود! گفتند: مگر از اقوام شماست و یا وعدهاى به شما داده است؟ گفت: هیچكدام، فرزندم به جبهه رفت و مجروح شد و الآن در خانه بسترى است و این نامزد مجلس، معلّمى است كه هفتهاى دو روز به عیادت فرزندم مىآید و درسهاى عقب افتادهاش را جبران مىكند و این بیانگر آن است كه او در خدمت نیازمندان و خدمتگزار مردم است.
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
✨﷽✨
❤️قول دوران کودکی
✍️در عالم کودکی به مادرم قول دادم که همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم. مادرم مرا بوسید و گفت: «نمیتوانی عزیزم!» گفتم: «میتوانم، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم.»
مادر گفت: «یکی میآید که نمیتوانی مرا بیشتر از او دوست داشته باشی.» نوجوان که شدم دوستی عزیز داشتم ولی خوب که فکر میکردم مادرم را بیشتر دوست داشتم. معلمی داشتم که شیفتهاش بودم ولی نه به اندازه مادرم. بزرگتر که شدم عاشق شدم. خیال کردم نمیتوانم به قول کودکیام عمل کنم ولی وقتی پیش خودم گفتم: «کدام یک را بیشتر دوست داری؟» باز در ته دلم این مادر بود که انتخاب شد.
سالها گذشت و یکی آمد. یکی که تمام جان من بود. همان روز مادرم با شادمانی خندید و گفت: «دیدی نتوانستی.» من هر چه فکر کردم او را از مادرم و از تمام دنیا بیشتر میخواستم. او با آمدنش سلطان قلب من شده بود. من نمیخواستم و نمیتوانستم به قول دوران کودکیام عمل کنم. آخر من خودم مادر شده بودم!
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
✅نمونه معلمان پرتلاش
مردم و تلاشگران عرصه دین و مذهب
✍️ او افزود👉🏻 وی فرزند پدری بود که :
در آن زمان غارتگران مصلح به محلی حمله می کردند و ...
مرحوم میرزا حسین علی آبادی برای نوه او تعریف کرده بود که : بخاطر جد شما، تیر به پای من خورد؟
او اصل حکایت را اینطوری تعریف می کرد
گفتند: افراد مصلح زیادی دارند می آیند و سیدی هم در جلو آنها در حرکت است. من رفتن بالای برج مناره نگهبانی، یکی از مصلح ها فهمید و از پائین تیری شلیک کرد به پای من خورد و مجروح شدم بالاخره مردم جمع شدند و با مهاجمان به صحبت نشستند، بناشد با پول جان سید را بخرند.! هرچه پول در خانه ها بود جمع کردیم هفتصد و پنجاه ریال قدیم جمع شد به آنها دادیم تا سید را آزاد کردند.
پرسیدیم قضیه چه بود گفتند دیشب برای غارت وارد محل شدیم مردم گفتند اگر رواحانی محل بنام سید مرتضی اجازه داد راهتان می دهیم.!
سید برای ماندن آنها در محل، شرطی گذاشت که اصلحه هایتان را در امام زاده بگذارید سپس پذیرائی می شوید و صبح اصلحه ها را تحویل بگیرید و بروید. ما که با این سیاست از غارت محروم شده بودیم صبح بعد پذیرائی، سید را هم همراه خود آوردیم تا در بیابان نابودش کنیم اما تیر به او اصابت نکرد و می خواستیم او را از کوه پرت کنیم تا کشته شود که شما جانش را خریدید.
.
💠خاطرات استادی و معلمی
✍️استاد با تجربه ای، در ارتباط با #بایدها و شیوه های آموزش... مینویسد.
به جلسهای خصوصی دعوت شدم در بین افراد حاضر فردی بود که آداب تعلیم و تربیت را رعایت نمیکرد هرچه او را نصیحت کردم و هشدار دادم توجه نمیکرد.! تا اینکه یکی از حضار خطاب به او گفت فلانی چرا به گفتههای استاد توجه نمیکنی پاسخی که او داد شنیدنیست.!
اظهار داشت این سخنان در جایی کاربرد دارد که طرف سخن انسان را بشنود و عمل کند، وقتی زیر مجموعه اهمیت به این سخنان نمیدهد این سخنان کاربرد ندارد؟
#علت ها و راهکار
اینجا بود که یاد استادم افتادم که به #راهکاری اشاره کرد:
#تمثیل آموزشی
ابتدا با تمثیلی شروع کرد و گفت: همان گونه که فرزندان به غذاهای با پخت و پز قدیم،علاقه نشان نمیدهند به گفتاری که مطابق ذوق و سلیقه آنها نباشد نیز توجه نمیکنند.
بنابراین ما باید دو کار انجام دهیم اول آنچه (مطلبی که) میخواهیم آموزش دهیم را به صورت و با شیوه مورد پسند (با ادبیات مناسب ذوق و سلیقه) زیر مجموعه تنظیم کرده سپس در انتظار فرصت مناسب باشیم تا آن محتوای مورد پسندش به او آموزش دهیم.
در توضیح مطلب نمونه حکایتی بیان داشت حتماً شما برنامه شکار وحش را مشاهده کردهاید وقتی جناب شیر به گله آهوان حمله ور میشود در پی آهویی میدود که از گله جدا شده باشد حتی نزدیک او هم که میرسد فوراً حمله را شروع نمیکند بلکه خود را در پشت خار و هیزم و درختی مخفی کرده و صبر میکند تا او از حرکت بیفتد مثلاً مشغول خوراک خوردن شود و از دشمن غافل گردد. در این زمان است که با حمله سریع موفق به شکار میشود.
✍️آموزش هم به همین صورت است. یعنی اگر شما (خوراک مناسب و مورد پسند فرزند خود را تهیه کرده) و او را در وقت غیر مناسب مثلاً وقت بازی و ورزش صدا بزنی برای خوردن آن غذای میبینی استقبال نکرده حتی بعضاً حالت پرخاش هم به خود میگیرد و چه بسا جسارت هم میکند؟ اما اگر همین غذا را در زمانی که و از خود علاقه نشان میدهد مثلاً سؤال میکند مامان عزیزم چی برام تهیه کردی؟ آن را در اختیار او بگذاری با کمال میل استفاده میکند و نهایت تشکر را از شما دارد.!
من هم به این شیوه عمل کردم و پس از آماده شدن مجلس به سخنانم ادامه دادم.
https://eitaa.com/ahlebet1
🌷فهرست مطالب 🔰بنام خدا ✅مقدمه
https://eitaa.com/ahlebet1/3
🌾کاربرد آگاهی از خاطرات در فرهنگ سازی دینی
https://eitaa.com/ahlebet1/4
🍎ليست فهرست های موضوعی و اسامی شخصيت ها بصورت الفبايي
1️⃣ - فهرست موضوعی خاطرات بزرگان👇
https://eitaa.com/ahlebet1/12
2️⃣ - فهرست اسامی شخصيت ها
https://eitaa.com/ahlebet1/68
👈جهت اطلاع، شما اينجا 👇هستيد «شبکه معارف اسلامی»
https://eitaa.com/manabe_eslami
✅راهنمای خدمات👇مؤسسه فرهنگی هنری حجه بن الحسن (عج)
https://eitaa.com/manabe_eslami/157