🔰#ترحم
#ایت_الله_میرزا_جواد_اقا_تهرانی
#خدمت_به_مورچگان
🔆گاهی که به دیدن#اقا می رفتیم، ایشان یک جعبه#بیسکوبیت داشتند که برای پذیرایی میآوردند، وقتی بیسکوبیت ها تمام می شد، #خاکه آنها در جعبه باقی
می ماند.
🔆 #جعبه را از طرف کناره آن سوراخ می کردند و می بردند جلوی #لانه مورچه ها می گذاشتند و می فرمودند:
🔆 برای اینکه مورچه ها به#زحمت نیفتند و از دیواره جعبه بالا نروند، این#تونل را درست کردهام تا به راحتی به درون آن وارد شوند و#تغذیه نمایند.
کتاب خاطراتی از آیینه اخلاق ص35
https://eitaa.com/ahlebet1
🔰#تواضع و فروتنی
👈یک بار که مردم به اشتیاق دیدن آیت الله کوهستانی آمده بودند براثر ازدحام جمعیت و شلوغی
نرده چوبی سکو شکست. فردا که ایشان
متوجه شکستگی نرده شد، پرسید:نرده راچه کسی شکست.
گفتند:دراثر فشار جمعیت این طور شد.
ایشان باکمال خونسردی ومتواضعانه با خود گفت:مردم چه می گویند؟
خیال می کنند ماادمیم.
✨تواضع آیت الله العظمی گلپایگانی
یک جوان مصری خدمت مرجع تقلید
وقت آیت الله گلپایگانی آمده بود.
آقای گلپایگانی فرموده بود:ممکن است
من حمد و سوره ام را برای شمابخوانم
تا ببینید درست می خوانم یا خیر.✨
⭐️اخلاص حاج شیخ عباس قمی ⭐️
✨آیت الله سلطان الواعظین شیرازی نقل می کند:
در ایامی که تازه مفاتیح الجنان منتشرشده بود روزی درسرداب سامرا
آن رادر دست داشتم ومشغول زیارت بودم دیدم شیخی باقبای کرباس
وعمامه کوچک نشسته و مشغول ذکراست.
شیخ ازمن پرسید:این کتاب از کیست؟
پاسخ دادم :ازمحدث قمی آقای حاج شیخ عباس است وشروع به تعریف ازکتاب کردم.
شیخ عباس گفت :این قدر هم تعریف نداردوبی خودتعریف می کنی.
باناراحتی گفتم :اقابرخیزوازاین جابرو.
کسی که پهلوی من نشسته بود، گفت:مودب باش. ایشان خودمحدث قمی هستند.
من برخاستم وبا مرحوم روبوسی کردم وعذرخواستم وخم شدم که دست ایشان راببوسم، ایشان نگذاشت وخم شددست مرابوسیدوگفت: شماسیدهستید. ✨
https://eitaa.com/ahlebet1
🔰#توسل
🔆حضرت آیت الله العظمی#حجت نیز مانند بقیه مراجع به طلاب حوزه علمیه شهریه میدادند.
🔆 روز#اخر ماه بود و برای فردا که اول ماه باشد، زمینهای برای شهریه نداشتند.
🔆 به #خادم فرموده بودند: مرکب را آماده کن تا به مسجد جمکران بروم.
#معظم_له عازم مسجد جمکران
می شوند، بعد از نماز صاحب الزمان و دعا، #عرض می کنند :آقا امام زمان این حوزه علمیه مال شماست این طلبه ها سربازان حضرتعالی هستند، آبروی ما مربوط به شماست، راجع به شهریه حوزه عنایتی فرمایید.
🔆 وقتی به #منزل تشریف آوردند، خادم عرض کرد :آقا بعد از رفتن شما دو نفر آمدهاند و منتظر شما هستند.
🔆 پس از آن معلوم میشود جهت دادن وجوه شرعیه آمدهاند و مبلغی #پول خدمت آیت الله حجت می دهند، وقتی آن را می شمارند، میبیند به اندازه #شهریه همین ماه است.
کتاب مسجد جمکران ص221، 220
🔱نمونه دیگر متوسلان #حکایت جمکرانی 👈.... می گفت: نیاز شدیدی به دانستنی های معارفی پیدا شده بود و هزینه تایپ و ... شب ولادت امام هادی (ع) در جمکران در #توسل به آن حضرت (ع) گفتم : لطف کنید اینقدر نوشتار اطلاعات دینی در اختیارم بگذارید که بیش از نتوان ... باشد، فردا صبح یکی از نزدیکان که آشنا با کامپیوتر و اینترنت و .. بود خبر دانلود کتاب داد پس از ارائه لیست نام کتاب ها و ...از او خواستم برایم کتاب های مورد نیاز تهیه کند و با نوشته ای که بر روی درختی بود با کتابخانه سازی آشنا شدم، اکنون نیز پس از گذشت سال ها؛ هنوز هم این کتاب ها، مشکل گشاست.
🌷گفتنی است سفارش شده در ایام خاص به مکان های مقدس بیشتر توجه شود
توسل = شفای بيمار
https://eitaa.com/ahlebet1
#چشم_برزخی_ایت_الله_گلپایگانی
#عارف_بزرگ_و_متقی سید جمال الدین گلپایگانی می فرمود:
🔆وقتی از شهر اصفهان به نجف مشرف شدم تا مدتی مردم را به صورت های #برزخی آنان می دیدم.
🔆به صورتهای#وحوش و حیوانات و #شیاطین، تا آن که از کثرت مشاهده ملول شدهام.
🔆یک روز که به#حرم_مطهر مشرف شدم از#امیرالمومنین خواستم که این حالت را از من بگیرد من طاقت ندارم.
🔆آن حضرت هم آن#حال را از من گرفت. از آن به بعد مردم را به صورت های#عادی می دیدم.
کتاب ستارگان سپهر سلوک ص88
https://eitaa.com/ahlebet1
🔰#رعايت حلال و حرام
#کرامتی_از_ایت_الله_معصومی
🔆مرحوم آخوند آیت الله ملاعلی معصومی همدانی به خانه یکی از #محترمین جهت صرف غذا دعوت شدند.
🔆 در سر سفره غذا #میزبان متوجه میشود که آخوند ملاعلی از خورش موجود در سفره تناول نمی فرماید.
🔆 از آنجا که او فرد پارسایی بوده متوجه این مسئله میشود که ممکن است اشگالی از جهت #شرعی در خورش وجود دارد که ایشان#میل
نمی کنند.
لذا از #خانواده خود سوال می کند معلوم می شود اشگال از طرف خانواده نیست.
🔆 سپس به دنبال #قصاب میرود که شاید گوشت آن شبهه دارد.
🔆 قصاب نیز اظهار بی اطلاعی می کند و می گوید که گوشت را از کس دیگری خریده و خود#ذبح نکرده است.
🔆 به ناچار #سراغ آن شخص رفته و
مساله را از او سوال می کند.
🔆 وی ابتدا وجود هر شبهه ای را
انکار می کند.
🔆 ولی وقتی با اصرار سائل مواجه می شود، می گوید:
🔆 ما#گوسفند_چاقی داشتیم و در صحرا آن را به جایی بسته بودیم.
🔆 بعد از چند#ساعت که به سراغ حیوان رفتیم، دیدیم از بس که جست و خیز کرده طناب به گردنش پیچیده و او را#خفه کرده است.
چون متحمل ضرر زیادی شده بودیم تصمیم گرفتیم گوسفند مرده را سر بریده و گوشت ان را به#قصابی بفروشیم.
🔆 #میزبان وقتی عیب کار رامتوجه میشود سراغ مرحوم آخوند می رود و عرض می کند :آقا شما چطور شد که از
#خورش نخوردید؟
🔆 #آخوند می فرماید:((من دیدم که در ظرف خورش، #نجاست وجود دارد.))
کتاب همچو سلمان ص96
https://eitaa.com/ahlebet1
✅پاداش یک تواضع
شخصی از تحصیلداران ،مالیات یکی از زوّار #امیرالمؤمنین را در نجف، به شدت مضروب ساخت؛ به طوری که آن مرد از زندگی خود ناامید شد.
به تحصیلدار گفت: «شکایتت را به امیرالمؤمنین می کنم.» جواب داد هر چه میخواهی بکن من از این حرفها نمی ترسم صبحگاه هنگام تشرف با اشک جاری عرض کرد: «یا علی! من زائر تو هستم، سزاوار است زائرین خود را حفظ فرمائی، عرض نیاز به پیشگاه تو آورده ام و پناهنده به آستان مقدست شده ام؛ یا علی! فلانی به من این چنین کرده؛ داد مرا از او بگیر!» هنگام ظهر برای مرتبۀ دوّم مشرف شد و حاجت خود را تکرار نمود.
شامگاه نیز همین کار را کرد.
در این سه وقت کسانی که از زوار شاهد بیدادگری تحصیلدار بودند به همراهی او آمین می گفتند.
همان شب در خواب مردی را سوار بر اسب سفیدی دید که با تمام مشخصات او را صدا می زند
پرسید: «شما کیستید؟»
جواب داد: «تو به زیارت من آمده ای؛ من علی ابن ابیطالب (ع) هستم!» خواستم دست و پای مبارکش را ،ببوسم :فرمود: «همانجا بایست دیگر مرا قدرتی نماند که از جا حرکت کنم.
فرمود: از فلانی شکایت داری؟
عرض کردم بلی! مرا برای ارادت به شما آزار کرده.»
فرمود: به خاطر ما از او بگذر»
عرض کردم نمیگذرم تا سه مرتبه تکرار نمود من قبول نکردم. در این هنگام از خواب بیدار شدم داستان خواب را برای زائرین شرح دادم همه گفتند خوبست فرمان مولا را اطاعت کنی. سه روز متوالی من شکایت می کردم و و شامگاه همان خواب را می دیدم که حضرت می فرمود: «از او به خاطر ما بگذر.
شب سوم فرمود من مایلم ،بگذری تا پاداش یک کار خوبی که آن مرد کرده داده باشم
پرسیدم: «چه کار کرده؟»
فرمود: در فلان تاریخ با عده ای به طرف بغداد می رفت؛ عبورشان از محلی افتاد که قبه مرا مشاهده کردند؛ در میان این عده تا چشم او به دورنمای بارگاه من افتاد تواضع ،نموده از اسب پیاده شد؛ اینک میخواهم جبران این کارش را بکنم؛ او از دوستان ما خواهد شد؛ در ضمن برای تو پاداشی در قیامت ضمانت می کنم.
از خواب بیدار شدم فردا صبح او را ،دیدم ،گفت: «به آقایت شکایت کردی؛ جوابت را نداد؟
:گفتم مولایم جواب داد ولی فرمود:
به واسطه یک کار خوبی که انجام داده ای من از تو بگذرم آن کار این بود که تو با عده ای از دهکده سموات به طرف بغداد می رفتی همین که چشمت به قبه منوره علی افتاد، از اسب پیاده شدی و مقدار زیادی از نظر احترام و کوچکی پیاده راه ،پیمودی تا محلی که قبه را دیگر نمی دیدی. در ضمن آن ،جناب اجداد تو را به این نام و نشان یک به یک به من فرمود.
تحصیلدار پیش آمد که دست و پای مرا ببوسد. گفت: «به خدا هر چه فرموده درست است؟
از من عذر خواست و به میمنت این ،سعادت که او را نصیب شده بود هزار دینار بین زوار تقسیم نموده آنها را ضیافت شایانی کرد.
دار السلام، ج ۲، ص ۵۴ محدث نوری (ره) به نقل از بند تاریخ، ج ۳، ص ۱۵
https://eitaa.com/manabe_eslami/157
گفتم : داستان چيست ؟
گفت : چون از دنيا رفتم مرا آوردند در قبر گذاردند و نكير و منكر به سراغ من آمدند و از من سؤ ال كردند.
مَنْ رَبُك وَ مَن نَبيُّك وَمَنْ اِمامُك ؟
من دچار وحشت و اضطراب سختى شدم و هر چه مى خواستم پاسخ دهم به زبانم چيزى نمى آمد، با آنكه من اهل اسلام هستم ، هر چه خواستم خداى خود را بگويم و پيغمبر را بگويم به زبانم جارى نمى شد.
نكير و منكر آمدند كه اطراف مرا بگيرند و مرا در حيطه غلبه و سيطره خود در آورده و عذاب كنند، من بيچاره شدم ، بيچاره به تمام معنى ، و ديدم هيچ راه گريز و فرارى نيست ، گرفتار شده ام ، ناگهان به ذهنم آمد كه تو گفتى : ما يك شيخى داريم كه اگر كسى گرفتار باشد و او را صدا زند اگر او در مشرق عالم باشد يا در مغرب آن فورا حاضر مى شود و رفع گرفتارى از او مى كند.
من هم صدا زدم : اى علىّ به فريادم رس .
فورا على بن ابيطالب اميرالمؤ منين (ع) حاضر شدند اينجا و به آن دو ملك نكير و منكر فرمودند: از اين مرد دست برداريد، او معاند نيست او از دشمنان ما نيست ، اينطور تربيت شده ، عقايدش كامل نيست چون سِعِه نداشته است .
حضرت آن دو ملك را ردّ كردند و دستور دادند دو فرشته ديگر بيايند و عقايد مرا كامل كنند اين دو نفرى كه روى نيمكت نشسته اند دو فرشته اى هستند كه به امر آن حضرت آمده اند و مرا تعليم عقايد مى كنند، وقتى عقايدم صحيح شد من اجازه دارم اين دالان را طىّ كنم و از آن وارد باغ گردم .
(كرامات العلويه جلد اول)
https://eitaa.com/ahlebet1
🌷فهرست مطالب 🔰بنام خدا ✅مقدمه
https://eitaa.com/ahlebet1/3
🍎ليست فهرست های موضوعی و اسامی شخصيت ها بصورت الفبايي
1️⃣ - فهرست موضوعی خاطرات بزرگان👇
https://eitaa.com/ahlebet1/12
2️⃣ - فهرست اسامی شخصيت ها
https://eitaa.com/ahlebet1/68
👈جهت اطلاع، شما اينجا 👇هستيد «شبکه معارف اسلامی»
https://eitaa.com/manabe_eslami
✅راهنمای خدمات👇مؤسسه فرهنگی هنری حجه بن الحسن (عج)
https://eitaa.com/manabe_eslami/157
هدایت شده از MĂĤĐÎ
نماز یکشنبه ماه ذی القعده فراموش نشود؛
🔻 حضرت آیتالله خامنهای: «روزهای یکشنبهی ماه ذیقعده ایّام توبه و انابه است و عملی دارد که مرحوم عارف بزرگوار حاج میرزا جواد آقای ملکی در المراقبات نقل میکند از رسول مکرّم اسلام که خطاب به اصحاب خود فرمود: کدامِ از شماها مایلید توبه کنید؟ همه گفتند ما میخواهیم توبه کنیم -ظاهراً ماه ذیقعده بوده است- طبق این نقل و این روایت حضرت فرمودند که در روزهای یکشنبهی این ماه این نماز را -یک نمازی با یک خصوصیّتی در مراقبات ایشان ذکر میکنند- انجام بدهید. غرض، ایّام در ماه ذیقعده که اوّل ماههای حرام است در این سه ماه متوالی، ایّام و لیالی مبارک و متبرّکی است، پر از برکات است؛ باید از اینها استفاده کرد.» ۱۳۹۴/۶/۱۸
هدایت شده از حکمش چیه؟
🕊 #نڪته_اخلاقی 🕊
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔶 مراجعه به تراجم(زندگینامۀ) علمای سلَف(گذشته)، به منزله مراجعه به کتابهای معتبر اخلاقی است. هرکس که طالب تهذیب و ترقی در امور معنوی است و میخواهد از زندگی و عمر خود چیزی استفاده کند، شایسته است به شرح احوال آنها نگاه کند، که چه کارها میکردند.
در محضر بهجت، ج٢، ص٣۴٧
⚜️ @Ahkaam ⚜️
هدایت شده از 🎶 شهر موزیک 🎶
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت هشتاد و پنجم
❇️ پایان پیروزمندانه جنگ جمل
🔸گذشت از مجازات شکستخوردگان
🔻[ جنگ به پایان رسید: ]
خداوند گروهی از آنان را کشت و گروهی هم فرار کردند و به شهرهای خود گریختند و در پایان، همان چیزی را تقاضا کردند که من از قبل آرزو داشتم؛ یعنی دست برداشتن از جنگ. من نیز پذیرفتم و شمشیر را از آنان برداشتم. سپس همگان را عفو کردم و در مورد آنان حق و سنت را به کار بستم.
🔻[ و دستور دادم: ]
اسیران را نکشید، افراد مجروح کشته نشوند، فراریان را تعقیب نکنید، هر که سلاح خود را بر زمین گذاشت، در امان است و هر کس به خانهاش رفت و درِ آن را بست، در امان است.
توجه داشته باشید کسانی را که در حال فرار هستند تعقیب نکنید و افراد زخمی را نکشید و وارد خانههای مردم نشوید!
❇️ اجازه عمومی برای دفن کشتگان
🔻[ ابتدا دستور کلی دادم: ]
هرکس دوست دارد کشتگان خویش را دفن کند، مجاز است که دفن کند.
[ و درباره شهدای سپاه خود به طور ویژه دستور دادم: ]
کشته های ما را با همان لباسی دفن کنید که در آن به قتل رسیدهاند، که آنان با مقام شهادت محشور میشوند و من خود شاهد بر وفاداری ایشان خواهم بود.
❇️ تجلیل از یاران باوفا و فداکار
[ برای قدردانی از اصحابم، به آنان گفتم: ]
🔻شما یاران حق و برادران ایمانی و دینی من هستید. در روز جنگ همچون سپر محافظ، دور کننده ضربتهایید و در خلوتها محرم اسرار من هستید. با کمک شما، پشت کنندگان به حق را درهم میکوبم و به راه میآورم و دوستانی را که به ما روی آوردهاند امیدوار میکنم. پس با خیرخواهی خالصانه و سالم از هرگونه فریب و دورویی و تردید، مرا یاری کنید. به خدا سوگند، من به مردم از خودشان سزاوارترم.
❇️ بشارتی بزرگ به دوستداران اهل بیت در طول تاریخ
🔻[ یکی از یارانم با حسرت آرزو کرد: دوست داشتم برادرم نیز در این صحنهها حاضر بود و این پیروزی بزرگ را میدید. از وی پرسیدم: آیا دل برادرت با ما بود؟ گفت: آری. به وی بشارت دادم: ]
آری، او هم در این جنگ با ما بود. بلکه باید بگویم افراد زیادی در این جنگ با ما شریک خواهند بود که هنوز به دنیا نیامده اند و در پشت پدران و رحم مادران هستند؛ ولی با ما همعقیده و همآرماناند. آنان به زودی متولد میشوند و دین و ایمان به یاری آنان تقویت میشود.
📚منابع:
۱. الجمل، ص۳۹۸
۲. تاریخ طبری، ج۳ ص۵۴۵
۳. نعمانی، الغیبة، ص۳۰۷
۴. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۸
۵. نهج البلاغه، کلام ۱۲
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
هدایت شده از طب سنتی و اسلامی🍎]
#داستانک
✅ امین در امانت داری
شیخ مرتضی انصاری، مرجع تقلید شیعیان بود.
وی روزی که از دنیا رفت، با آن ساعتی که به صورت یک طلبه فقیر دزفولی، وارد نجف شد، فرقی نکرد.
وقتی مردم خانه او را دیدند، متوجه شدند که او مانند فقیرترین مردم زندگی می کند.
روزی شخصی به ایشان گفت: آقا! خیلی هنر می کنید که این همه وجوهات به دست شما می آید و از آنها هیچ گونه استفاده شخصی نمی کنید.
شیخ مرتضی گفت: چه هنری کرده ام!
مرد سؤال کننده گفت: چه هنری از این بالاتر!
شیخ مرتضی گفت: حداکثر، کار من، مثل کار خرک چی های کاشان است که می روند اصفهان و بر می گردند.
خرک چی های کاشان پول می گیرند که بروند از اصفهان کالا بخرند و بیاورند.
آیا شما دیده اید که اینها به مال مردم خیانت کنند! این مسئله، مسئله مهمی نیست که به نظر شما مهم آمده است
📙داستان های معنوی، ص 265 - 264
🆔 http://Eitaa.com/ahadith
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
🔰کوتاه و خواندنی
💠ما را از فضیلت ماه رجب محروم کردی!
یکی از خادمین آیت الله کوهستانی (ره) نقل می کند:
روزی آقا جان از من خواست به اتفاق هم به آسیاب آبی ایشان برویم، به سمت آسیاب حرکت کردیم و پس از رسیدن و استراحتی کوتاه، آقا آسیابان را خواست و به او گفت: چند روز قبل آرد چه کسی را به منزل ما فرستادی؟ آسیابان گفت: شخصی به نام میرزا علی اکبر (ظاهراً مردی متمکن و بهایی بوده است) گندم خوبی داشت و آردش بسیار سفید بود و من مزد آن را برای شما فرستادم، تا این جمله را گفت، آقا چهره اش تغییر کرد و با عصبانیت فرمود: مؤمن! ما را از فضیلت ماه رجب محروم کردی.
این توجه و مراقبت به خاطر آن بود که آیت الله دیدند، مدتی قلبشان اقبال و رغبت چندانی به عبادت ندارد و مانند گذشته از عبادت و نمازش لذت نمی برد.
در فکر و اندیشه بود که این نقطه تاریک را بیابد، ابتدا از منزل جستجو کرد و از خانواده پرسید آیا شما آرد از کسی قرض گرفته اید یا از آرد وقفی و یا سهم امام استفاده کرده اید؟ وقتی از منزل مطمئن شد، سراغ آسیابان را گرفت و متوجه گشت که این عدم رغبت از آن آردی است که آسیابان برای او فرستاده بود.
👇👇👇
🆔 @hadanair
🖥 https://hadana.ir
کوتاه و خواندنی
✅نجف چیز دیگریست
♦️علاقه بسیار حضرت استاد آیت الله کشمیری به حرم امیرالمؤمنین علیه السلام و دریافت کثرت برکات وافرمادی و معنوی سبب شد که در هجران دیار موحدان دائما" بسوزد!
گاهی آنقدر توصیف نجف می کردند که انگار شهر دیگری در دنیا وجود ندارد و می فرمود:
♦️خاک نجف مربی است، خاک منحصریست، مخصوصاً برای کارهای سلوکی راه را برای انسان باز و روح را گشاده می کند. نجف خوبش خوب می شود و بدش هم بد! افراد شرور در نجف منحصرند و در مقابل خوب ها هم منحصرند و این خصوصیت شهر نجف است! نجف چیز دیگری است، حتی مساجد کوچک آن جا دارای یک معنویتی است که مساجد بزرگ ایران مثل مسجد گوهرشاد خراسان آن معنویت را ندارد. در نجف سیصد و شصت پیامبر دفن هستند و در کربلا دویست و شصت پیامبر، قبر حضرت آدم و نوح در کنار قبر امیرالمومنین علیه السلام می باشد. آن قدر نجف مهم است که مانند مرحوم شیخ زین العابدین مرندی که مجتهدی مسلّم و با تقوا بودگاهی می آمد جلوی در صحن امیرالمومنین علیه السلام آن جا که گداها می نشستند می نشست! می گفتند: آقا اینجا خوب نیست. می فرمود: اینجا جایی است که امام زمان علیه السلام و حضرت خضر علیه السلام به طرف حرم می روند، من هم نشسته ام تا شاید توجهی به من کنند.
♦️همچنین می فرمودند : کعبه من نجف است، قبله من نجف است، هر وقت راه باز شد مرا ببرید نجف. من نجف بروم همه دردهایم درمان می شود .
👇👇👇
🆔 @hadanair
🖥 http://hadana.ir
#منبر_کوتاه
♨️ صبر بر بداخلاقی همسر
📚 شیخ_جعفر_کاشف_الغطاء
🔻یکی از خصوصیاتی که انسان را در امور معنوی خیلی رشد می دهد و او را به کمال می رساند، صبر بر بداخلاقی اطرافیان است.
قطعا خودمان نباید بداخلاق باشیم، بر بداخلاقی اطرافیانمان هم باید صبر کنیم.
مثلا شخصی پدر و مادرش پیر شده اند و اخلاق تندی دارند.
یا شاگرد بر بداخلاقی استادش صبر کند.
👈 اما شاید هیچ چیز مانند صبر بر بداخلاقی همسر انسان را به کمال نرسانده؛اینکه همسر انسان بد اخلاق باشد و صبر کند.
📕 داستان:
💠 مرحوم شیخ_جعفر_کاشف_الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیّع بوده است، در حدّى که علماى بزرگ شیعه از قول او نقل کرده اند که فرموده بود: اگر تمام کتابهاى فقهى شیعه را در رودخانه بریزند و به دریا برود و شیعه دیگر یک ورق فقه دستش نباشد، من از اول تا آخر فقه شیعه را در سینه ام دارم، همه را بیرون مى دهم تا دوباره بنویسند. مرجع هم شده بود.
🔸اهل علم و اصحاب سرّش فهمیدند که همسرش در خانه بداخلاقى مى کند، ولى خیلى هم خبر از داستان نداشتند. این قدر در مقام جستوجو برآمدند تا به این نتیجه رسیدند که این مرد بزرگ الهى، این فقیه عالى قدر گاهى که به داخل خانه مى رود، همسرش حسابى او را کتک مى زند.
یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند گفتند: آقا ما داستانى شنیده ایم از خودتان باید بپرسیم، آیا همسر شما گاهى شما را مى زند؟!
🔹 فرمود : بله، عرب است، قدرتمند هم هست، قوى البنیه هم هست، گاهى که عصبانى مى شود، حسابى مرا مى زند. من هم زورم به او نمى رسد.
گفتند: او را طلاق بدهید.گفت: نمى دهم.گفتند: اجازه بدهید ما زنهایمان را بفرستیم، ادبش کنند.گفت: این کار را هم اجازه نمى دهم.گفتند: چرا؟
🔸 گفت: این زن در این خانه براى من از اعظم نعمتهاى خداست، چون وقتى بیرون مى آیم و در صحن امیر المومنین مى ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز مى خوانند، مردم در برابر من تعظیم مى کنند؛
⚠️ گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمى دارد، همان وقت مى آیم در خانه کتک مى خورم، هوایم بیرون مى رود! این چوب_الهى است، این باید باشد.
📚 کتاب نفس؛ شیخ حسین انصاریان،
ص 328
🌎 کانال بیان ناب
╭┅─────────┅╮
🌺 @BayaneNab
╰┅─────────┅╯
💚 بسم الله الرحمن الرحیم💚
🌸 چه صاحب خانه با محبتی
🌺رجبعلی خیاط مستاجری داشت که زن و شوهر بودند با ۲۰ ریال اجاره.
✅بعد از چند وقت این زن و شوهر صاحب فرزند شدند. رجبعلی به دیدنشون رفت و به مرد گفت:
"داداش جون، فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن، این ۲۰ ریال رو هم بگیر، اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی، هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت"
#اخلاق
@anhar1
✨﷽✨
🌼موهبتهای خداوند به اشخاص توبه کار
✍️خداوند به کسانی که توبه کرده اند چه موهبت ها می بخشد. آشیخ عبدالوهاب خراسانی(ره) از مقدسین و از اولیای خدا بود که یک دسته از تربیت شده های بازار شاگرد او بودند. ایشان هفتاد سال پیش در زیر زمین مسجد جامع نماز جماعت می خواند. شخصی به من گفت: «من در ایام جوانی خدمت سربازیام که در تبریز بودم، شبی در خواب دیدم که زیرزمین مسجد جامع خراب شد، تاریخ خوابم را یادداشت کردم، وقتی به تهران آمدم متوجه شدم که آشیخ عبدالوهاب در همان شب که من این خواب را دیده بودم از دنیا رفته است.»
در زمان حیات آشیخ عبدالوهاب، داشی توبه کرد و پای منبر ایشان می نشست. آشیخ عبدالوهاب در اثر کهولت سن، گاهی بر روی منبر ادامهٔ حدیث یا آیه را فراموش می کرد، خداوند به این داشی که توبه کرده بود یک علمی داده بود که او از پای منبر ادامه آیه یا حدیث را از حفظ مےخواند.
پس شما هم اگر توبه کنید و گناه نکنید، علم پیدا می کنید، گناه یکی،از چیز هایی است که آفت طلبه است. گناه که بکنی از طلبگی خارج می شوی. اگر به نامحرم نگاه کنی، از طلبگی خارج مےشوی. گناه ، آفت طلبگی است.
📚منبع: ڪتاب بدیع الحکمة حکمت ۳۹
از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره)
✅ نشر آثار استاد قرائتی
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
➣ @Gharaati_tv
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
بیانات حضرت آیتالله بهجت پیرامون شخصیت جناب سیدبنطاووس
▪️مثل سیدبنطاووس بنده ندیدهام، کسی که در این راه تعبدیات، برساند خودش رو به جایی که تالي تلوِ معصومین(از نظر رتبه و درجه پشت سر معصوم -علیهمالسلام)است.
▪️دعاهایی را خودش میگوید: «من خودم انشاء کردهام»- خودش میگوید- ملاحظه نمیکند؛الهام شده است، بلکه قائل به الهام است، وحی نه! الهام! خودش قائلِ به الهام است.
▪️[مثلا میگوید:]خدایا همین جوری که در مطالب به من اذن میدهی- مثلا امروز را یا هر روزی را که یک نعمتی بر من دادی- من برای شکر آن نعمت، روزه بگیرم؛ اگر اینجا هم آن نعمت را به من دادی، به من الهام کن که من روزه بگیرم.
به من الهام شد که بعد از زوال ملک بنی العباس، خداوند میفرستد یکی از اهلبیت را که «یُشیر بالتُقی و یعمل بالهُدی و لایأخذ فی الحکم، الرُشا»، دیدم بعد از بنی العباس کسی به این صفات نیامده است غیر از من که خود سیدبن طاووس باشد.
▪️[یا درجای دیگر میگوید:] خدایا اگر من مقصود امام صادق علیهالسلام هستم، از این روایت، به من اعلام کن، الهام کن، همان طوری که الهام میکنی چیزهای دیگر را، که من برای شکر این نعمت، روزه بگیرم امروز -تا آن وقت هم افطار نکرده بوده است- دیدم بله، الهام شدم که بله، روزه بگیر برای شکر این نعمت. من هم بعد از اینکه خیلی[آفتاب] بالا آمده بود، پیغام دادم برای خانواده که ناهار برای من درست نکنید، ناهار برای من حاضر نکنید، من امروز روزهام.
📚درس خارج حج، ١٩ آذر ١٣٨۵
✅ کانال حکمت و اسرار آل محمد صلوات الله علیه
┄┅┅❅❁❅┅┅┄
➣ @hekmat_110
┄┅┅❅❁❅┅┅┄