eitaa logo
سبک زندگی اهل بیت(ع)
560 دنبال‌کننده
983 عکس
1.2هزار ویدیو
9 فایل
ارتباط با مدیر کانال @Aasadi8431
مشاهده در ایتا
دانلود
✍آیت الله بهاءالدینی  می فرمودند: اگر زنان چادری می خواستند نشانشان می دادم عرقی که در فصل گرما به خاطر حفظ حجاب می ریزند، دانه دانه اش خورشید است. شما خورشید خدا هستید. و ایشان این روایت را از ثواب الاعمال نقل می کردند عرقی که زن زیر چادر می ریزد سه جا برای او نور می شود: 🔸در درون قبر 🔸 در برزخ 🔸 در قیامت و اگر زنان بی حجاب از من می خواستند همین الان نشانشان می دادم که این موی سر که به نامحرم نشان می دهند آتش است. آنها در آرایش زیبایی نیستند، بلکه در آرایش آتش هستند. منبع : وبگاه گزارش مشرق سبک زندگی اهل بیت(ع) https://t.me/ahlbeyt110 https://eitaa.com/ahlebit110
چه وحشتناک! شهید مطهری در کتاب حماسۀ حسینی آورده است: حاجی نوری - محدث نوری، استاد شیخ عباس قمی - حکایت دیگری را نقل می‌کند که تأثرآور است و آن اینکه مردی‏ رفت نزد مرحوم صاحب مقامع - فرزند وحید بهبهانی - و گفت: دیشب خواب وحشتناکی دیدم . چه خواب دیدی ؟ گفت خواب دیدم با این دندان‌های خودم‏ گوشت‌های بدن امام حسین (ع) را دارم می‌‏کنم! این مرد عالم لرزید، سرش را پایین انداخت، مدتی فکر کرد و گفت: شاید تو مرثیه‌خوان هستی، گفت بله . فرمود: بعد از این یا اساساً مرثیه‌خوانی را ترک کن و یا از کتاب‌های معتبر نقل کن. تو با این دروغ‌هایت گوشت بدن امام حسین (ع) را با دندان‌هایت می‌‏کنی!" چیزی از این وحشتاک‌تر هم هست؟ بدن امام حسین(ع) روزی چند بار زیر دندان تحریف‌گران حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای پاره پاره می‌شود؟ چرا کسی فکرای برای برخی روضه ها که تحریف شده و جعلی هستند نمی کند! چرا کسی به برخی مداحان و منبری ها در این باره تذکر نمی دهد؟! سبک زندگی اهل بیت(ع) https://t.me/ahlbeyt110 https://eitaa.com/ahlebit110
❗️داستان «ارمنی بادمجان» 🔷 ‌اشتباه است اگر خیال کنیم که یک جامعه به اصطلاح دینی حساسیت‌هایش همیشه رنگ و شکل دینی دارد و احیانا انگیزه دینی هم دارد، آیا اگر حساسیت‌ها در موضوعات دینی بود و حتی انگیزه‌ها هم دینی بود کافی است که آن حساسیت‌ها را با آن دین و مصالح آن دین منطبق بدانیم؟ 🔷 جواب این است: نه، نکته مهم همین جا است. ‌گاهی مردم به علل خاص اجتماعی درباره بعضی مسائل بسیار اصولی دین حساسیت خود را از دست می‌دهند، گویی شعورشان نسبت به ان اصول خفته است، به چشم خود می‌بینند که آن اصول پایمال می‌شود ولی ککشان به اصطلاح نمی‌گزد. ‌ولی درباره‌ بعضی مسائل که از نظر خود دین جزء اصول نیست، جزء فروع است، یا احیانا جزء فروع هم نیست، جزء شعائر است، یا خیر جزء اصول است ولی بالاخره اصلی است در عرض اصل‌های دیگر، آن چنان حساسیت نشان می‌دهند که حتی توهم خدشه‌ای بر آن، یا شایعه دروغ خدشه بر آن، آنها را به جوش می‌آورد. ‌گاهی هم حساسیت‌های کاذب در جامعه بوجود می‌آورند یعنی مردم درباره اموری حساسیت نشان می دهند که دلیلی ندارد. 🔷 ‌یکی از آقایان نقل می‌کردند که در یکی از شهرستان‌ها مردی از کسبه که خیلی مقدس بود، خدا به او فرزندی نداده بود جز یک پسر، آن پسر برایش خیلی عزیز بود، طبعا لوس و ننر و حاکم بر پدر و مادر بار آمده بود، این پسر کم‌کم جوانی برومند شد. ‌جوانی، فراغت، پولداری، لوسی و ننری دست به دست هم داده بود و او را جوانی هرزه بار آورده بود. کار به جایی رسید که کم‌کم در خانه پدر که هیچ وقت جز مجالس مذهبی ‌مجلسی تشکیل نمی‌شد بساط مشروب پهن می‌کرد. ‌تدریجا زنان هر جایی را می‌آورد، پدر بیچاره دندان به جگر می‌گذاشت و چیزی نمی‌گفت. ‌ 🔷 در آن اوقات تازه «گوجه فرنگی» به ایران آمده بود. ‌عده‌ای علیه این گوجه ملعون فرنگی! تبلیغ می‌کردند به عنوان این که فرنگی است و از فرنگ آمده حرام است و مردم هم نمی‌خوردند و تدریجا مردم آن شهر حساسیت شدیدی درباره گوجه فرنگی پیدا کرده بودند و از هر حرامی در نظرشان حرام‌تر بود. ‌در آن شهر به این گوجه «ارمنی بادمجان» می‌گفتند، این لقب از لقب «گوجه فرنگی» حادتر و تندتر بود، زیرا کلمه گوجه فرنگی فقط وطن این گوجه را مشخص می‌کرد، ولی کلمه «ارمنی بادمجان» مذهب و دین آن را معین کرد! قهرا در آن شهر تعصب و حساسیت مردم علیه این تازه وارد بیشتر بود. ‌ 🔷 روزی به آن حاجی که پسرش هرزه و لاابالی شده بود و خودش خون می‌خورد و خاموش بود، اهل خانه خبر دادند که امروز آقا پسر کار تازه‌ای کرده است، یک دستمال «ارمنی بادمجان» با خود به خانه آورده است. ‌پدر وقتی که این خبر را شنید دیگر تاب و توان را از دست داد آمد پسر را صدا زد و گفت : پسر شراب خوردی صبر کردم، دنبال فحشاء رفتی صبر کردم، قمار کردی صبر کردم، خانه‌ام را مرکز شراب و فحشاء کردی صبر کردم، حالا کار را به جایی رسانده‌ای که «ارمنی بادمجان» به خانه من آورده‌ای، این دیگر برای من قابل تحمل نیست. ‌دیگر من از تو پسر گذشتم باید از خانه من به هر گوری که میخواهی بروی! 📚 استاد شهید مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص153- 155 @motahari_ir سبک زندگی اهل بیت(ع) https://t.me/ahlbeyt110 https://eitaa.com/ahlebit110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گرایش ذاتی دختران به مادری از دوران طفولیت، تمایل به مادری در وجود دختران نهادینه شده است. این فطرت پاک و اصیل، نقشی اساسی در هویت و تعالی آنها ایفا می‌کند. متاسفانه، گاه شاهد آن هستیم که با تشویق دختران به ادامه تحصیل، ورود به دانشگاه و بازار کار، ناخواسته آنها را از مسیر این تمایل طبیعی دور می‌کنیم.
🔰پاسخ به ادعای حضور همه جور آدم در عزاداری امام حسین ع توسط استاد حاج شیخ حسین انصاریان: 🔹مجلس عزای امام حسین(ع) پذیرای همه نوع افکار است، اما نه همه نوع ابزار. 🔹شراب‌خوار هم شاید به مجلس امام حسین بیاید اما نه با شیشه شراب، قمارباز هم می‌تواند به مجلس امام حسین بیاید اما نه با آلات قمار. 🔹آن سگ‌باز و میمون‌باز هم می‌توانند به مجلس امام حسین بیایند اما نه با سگ و میمون. 🔹طبیعتا آن کسی هم که کاشف حجاب است و در خیابان‌ها تن‌نمایی می‌‌کند هم می‌تواند به مجلس امام حسین بیاید اما وقتی به مجلس امام حسین وارد شد حق ندارد با ابزار گناه و با تظاهر به گناه یعنی با سر لخت و یا تن لخت وارد شود. پس حتماً باید آداب پوشش را رعایت کند. 🔹بله دستگاه امام حسین بزرگ است ‌و پذیرای همه افکار و ادیان است. ولی قائده و قانون دارد، احترام دارد. 🔹همه نوع آدمی حق دارد وارد مجلس امام حسین شود،حتی آن گنهکار هم حق دارد، اما هیچ‌کس حق ندارد آداب این مجلس را به سخره گرفته و بی‌حرمتی کند. 🔹هیچ کس حق ندارد با ابزار گناه و با تظاهر به گناه وارد این مجلس شود و حرمت این مجلس را بشکند و قبح زدایی کند. 🔹مهمان حرمت دارد به شرط اینکه حرمت صاحب خانه را حفظ کند.  جنگ نرم ودشمن شناسی به کانال خودتان بپیوندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/1676804212C6788504d95 سبک زندگی اهل بیت(ع) https://t.me/ahlbeyt110 https://eitaa.com/ahlebit110
همش‌تقصیر مادر‌هاست!!! ■من کلاس اول دبستان بودم.‌ این اخوی ما که اکنون دو سال از من بزرگتر هستند، كه بخاطر می آورم که در آن زمان هم، دو سال از من بزرگتر بودند، در همه جا و در همه کار با هم بودیم، عینهو دو تا شریک. یک روز دو نفری با هم رفتیم نان بخریم. نان در آن روزگار دانه ای دو قران یا شاید پنج قران بود. البته نه اینکه نان آن موقع مثل همه چیز این موقع، دو نرخی و یا چند نرخی باشد، نه، در اصل من یادم نیست. خلاصه! به سمت نانوایی می رفتیم که به یکباره اخوی هیجان زده گفتند: «پول، پول!». گفتم: «کو، کجاست، کو پول؟!». یک دو قرانی روی زمین توی خاک ها افتاده بود. آن زمان مثل حالا نبود که تا توی دهن خلق الله را هم آسفالت کنند! (به سلامتی شما) خیابان ها و کوچه های اطراف خانه ما، همه خاکی بود. خلاصه، ... اخوی دو زاری را برداشتند. نان را خریدیم و به خانه برگشتیم. مرحومه مادر در زیرزمین مشغول طبخ غذا بودند. اخوی خوش خیال ما، نان را روی میز گذاشت و گفت: «اینم پیدا کردیم.» و دو قرانی را به مادر نشان داد. مرحومه مادر پرسیدند: «از کجا؟!» اخوی گفت: «توی خیابون، روی زمین افتاده بود. صاحب نداشت.» مادر گفتند: *«مگر پول، بی صاحب میشه؟! پول، روی زمین افتاده بود، تو هم برداشتیش؟!»* اخوی گفت: «بله برداشتم.» مادر گفتند: «با کدوم دستت پول رو برداشتی؟!» اخوی از همه جا بی خبر گفت: «با این دست!». آقا! ... این دست داداش ما که بالا آمد (خدا بیامرزد رفتگان شما را) این مرحومه مادرمان مثل اینکه دزد گرفته باشند، جوری این مچ دست اخوی را در دست گرفتند گویی دزدی در چنگ یک عدالتی گرفتار آمده که اصلاً عدالتش اهل پارتی بازی و سفارش و حق حساب و زير ميزی نیست. از ترس مجازات و سوز کیفر یک رعشه ای به تن ما اخوان افتاد، که انگار هر دو به بیماری پارکینسون مادرزادی مبتلا هستیم. مرحومه مادر این اخوی نگون بخت ما را همینطور که به سمت چراغ خوراك پزي می بردند، فرمایش می کردند: *«الان یک قاشق داغ می کنم، پشت دستت میذارم تا یادت بمونه پولی که مال تو نیست، بهش دست نزنی».* عزم مرحومه مادر برای مبارزه با هر گونه فساد اقتصادی (اعم از دانه ریز و یا دانه درشت) یک جزمی داشت، بیا و ببین. چشم تان روز بد نبیند، مادر شعله چراغ گاز را که روشن کردند، این اخوی ما زد زیر گریه. مثل ابر بهار اشک می ریخت. از همان فاصله چند متری من هم سوزش آن داغ را زیر پوستم حس کردم و زدم زیر گریه. ... محشر کبری به پا شده بود. با کم و زیادش حداقل پنجاه دفعه این اخوی ما هی گفت: «غلط کردم مادر! مادر غلط کردم!» بالاخره دل مادر به رحم آمد و گفتند: «این دفعه اول و آخرت بود؟! اخوی هم به جمیع کائنات در عالم هستی، قسم یاد کرد که دفعه اول و آخرش باشد. مادر دست اخوی را که رها کردند، نگاه پر جذبه مادر به من دوخته شد. قلبم آمد توی دهنم. فهمیدم که به عنوان مشارکت یا معاونت در برداشتن دو زاری مردم، متهم ردیف دوم پرونده هستم. در کسری از ثانیه تجزیه تحلیل کردم که باید به یک جایی پناه برد. آن موقع امکانات نبود و ما نمی توانستیم به کانادا پناهنده شویم، پس هیچ جا بهتر از گوشه حیاط به ذهنم نرسید. مثل تیری که از چله‌کمان رها شده باشد، پله‌های زیرزمین را دو تا یکی کردم و رفتم داخل حیاط و چهارنعل دويدم سمت مستراح و (گلاب به رویتان) به مستراح گوشه‌ حیاط پناهنده شدم. در را هم از داخل به روی‌خودم قفل کردم.‌ صدای هر تپش قلبم را دو بار می شنیدم که صدای دومش مربوط به پژواک صدای قلبم از دیوارهای مستراح بود.‌ مادر به پشت درب اقامتگاه من رسیدند و گفتند:‌ «بیا بیرون!» ولی من فقط عاجزانه التماس می کردم: «غلط کردم مادر! مادر غلط کردم!». مرحومه مادر دریافتند با توجه به محل پناهندگی من، این «غلط کردم!» خیلی فراتر از یک «غلط کردم» معمولی است و حواشی زیادی بر آن مترتب است! بالاخره با کلی عجز و لابه، مادر امان دادند. اکنون من از یک حبس خود خواسته مستراحی و یک کیفر داغ، رهایی جسته بودم. ندایی از درون به من نهیب زد که: «استثنائا" همین یک بار جستی ملخک!». از آن زمان تا امروز بیش از چهل‌ و اندی سال میگذرد. شما الان کل بودجه جاری و عمرانی ایالات متحده آمریکا را بسپار به این اخوی ما، دور از جان، اگر از گرسنگی بمیرد به پول دشمنش هم دست نمی زند كه هيچ، اصلاً نگاهش هم نميكند. سبک زندگی اهل بیت(ع) https://t.me/ahlbeyt110 https://eitaa.com/ahlebit110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷به این تصاویر دقت کنید! چقدر آقا با محبت و از صمیم قلب، حاج قاسم را می بوسد و نوازش می کند! گمانم گاهی دل آقا خیلی برای حاج قاسم تنگ می شود! رضایت کامل رهبری از سردار دلها در این تصویر به روشنی پیداست! و چقدر خوب خدا در دنیا و آخرت عزیز و سربلند کرد!
🔸حکم پخش صدای سخنرانی و مداحی از بلندگوی مسجد و حسینیه ⁉️ آیا پخش سخنرانی و مداحی و مانند آن، از بلندگوی مسجد و حسینیه جایز است؟ ✅ اگر چه اقامه مراسم و شعائر دینی در زمان‌های مناسب در مسجد و حسینیه از بهترین کارها و جزو مستحبات مؤکد می‌باشد، ولی واجب است برگزارکنندگان مراسم و عزاداران تا حد امکان از اذیّت و ایجاد مزاحمت برای همسایگان بپرهیزند هرچند با کم کردن صدای بلندگو و تغییر جهت آن به طرف داخل مسجد و حسینیه باشد. 🆔 @khamenei_ahkam
✅ داستانی شگفت درباره آثار زیارت عاشورا 1⃣ شماری از بزرگان و فقها همانند شیخ حر عاملى در وسائل الشیعه خواندن زیارت عاشورا را بر زن و مرد واجب کفائى مى دانند. ائمه به ویژه امام زمان(ع) تاکید فراوانی بر مداومت به خواندن این زیارت شریف داشته اند، چنانچه در ملاقاتی که سید رشتی با امام زمان(ع) داشته است، امام زمان به سید رشتی می فرمایند: که چرا عاشورا نمی خوانید و بعد سه بار می فرمایند: عاشورا، عاشورا، عاشورا. 2⃣ زیارت عاشورا اگرچه به ظاهر از امام باقر(ع) و امام صادق (ع) نقل شده ولی در واقع این زیارت از ناحیه خداوند متعال تعلیم شده است و از احادیث قدسی به شمار می رود.    شیخ عباس قمى(ره) در کتاب مفاتیح الجنان از امام صادق(ع) نقل مى کند که " آن حضرت از پدر بزرگوارش و ایشان از اجداد طاهرینش و آنان از پیامبر اکرم و آن حضرت از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال نقل مى کنند که خداوند به ذات مقدس خود قسم خورده که هر کس امام حسین (ع)را با این زیارت، از دور یا نزدیک زیارت کند، زیارت او را مى پذیرم و خواهش و حاجت او را برآورده مى کنم و فوز به بهشت و آزادى از جهنم را به او عطا مى کنم و شفاعت او را در حق هر کس که بخواهد قبول مى نمایم."   در سند زیارت آمده است که امام صادق (ع) به صفوان مى فرماید: زیارت عاشورا را بخوان و در خواندن آن استمرار داشته باش، من به خواننده آن چند چیز را تضمین می کنم: زیارت او قبول، تلاشش مشکور و حاجت وى از جانب خداوند متعال بر آورده می شود و با دست خالى باز نخواهد گشت. 3⃣ شیخ عباس قمی( ره) در کتاب مفاتیح الجنان قبل از زیارت عاشورا حکایتی شگفت انگیز از یک بانوی مومن یزدی را نقل می کند که خداوند به دلیل مداومت در خواندن زیارت عاشورا عذاب را از اهل قبرستانی که وی در آن دفن شده بود دور کرد و در حالیکه به زیارت امام حسین(ع) نرفته بود، سیدالشهدا سه بار به دیدن این بانو آمدند.  این حکایت در مفاتیح الجنان چنین آمده است: صاحب کتاب دارالسلام، مرحوم علامه محدث نورى نقل می کند: حاج ملاحسن یزدى که مردی عابد، با تقوا و مورد اعتمادی و از جمله کسانى است که در کنار قبر حضرت امیر (ع) مجاورت داشته و حق همسایگى حضرت را بجا مى آورد و در انجام عبادت بسیار پشتکار دارد، از حاج محمدعلی یزدى که او نیر مردى ثقه و امین بود نقل کرد که در یزد مردی صالح و فاضل بود که به فکر آخرت خویش بود و شبها در مقبره اى خارج شهر یزد که به آن مزار گویند، مى خوابید. این مرد همسایه اى داشت که از کودکى در مکتب و غیره با هم بودند، تا اینکه بعدها شغل عشارى (باج خواهى و پول زورگرفتن ) را انتخاب کرد و تا آخر عمر هم چنین بود، تا اینکه مُرد و در همان مقبره مذکور نزدیک محلى که حاج محمد على یزدى مى خوابید او را دفن کردند. هنوز یک ماه نگذشته بود که حاج محمد على او را در خواب دید، با حالت زیبا و سر حال و برخوردار از نعمت. حاج محمد می گوید: نزدش رفتم و به او گفتم: من اول و آخر و باطن و ظاهر کار تو را مى دانم، تو از کسانى نبودى که در باطن نیکو باشى و ظاهرت بخاطر برخى جهات چون تقیه یا ضرورت و یا کمک به مظلوم، توجیه شود؟ و کار تو جز عذاب نتیجه اى نداشت، چگونه به این مقام رسیدى ؟!   آن مرد گفت: آرى مسئله همانطور است که تو گفتى، من تا دیروز در سخت ترین عذاب بودم، تا اینکه همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفت و او را در اینجا دفن کردند و اشاره کرد به مکانى که صد ذراع فاصله داشت. در همان شبى که او را به خاک سپردند، حضرت امام حسین(ع) سه بار به دیدن او آمدند، و در مرتبه سوم دستور فرمود: تا عذاب را از اهل این قبرستان بردارند، به این جهت حال من نیکو شد و در نعمت و وسعت قرار گرفتم. حاج محمدعلى گوید: با تعجب از خواب بیدار شدم، استاد اشرف آهنگر را نمى شناختم و جاى او را نمى دانستم، در میان بازار آهنگرها جستجو نمودم تا استاد اشرف را پیدا کردم، از او پرسیدم، آیا شما همسر دارى؟ گفت: داشتم، ولى دیشب فوت کرد و او را در فلان جا دفن کردیم و همان جائى را گفت که در خواب، آن مرد به من نشان داد. از او پرسیدم: آیا همسر شما به زیارت امام حسین (ع) رفته بود؟ گفت: خیر، پرسیدم: آیا غم و اندوه مصیبت حضرت را مى خورد؟ گفت: خیر. پرسیدم: آیا او براى امام حسین مجلس مصیبت برپا مى کرد؟ جواب داد: خیر، منظورت از این سوالها چیست ؟ آن مرد داستان خواب خود را بیان کرد و گفت مى خواهم رمز آن ارتباط میان او و امام حسین را دریابم. استاد اشرف گفت: آن زن همواره به خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت. کانال سبک زندگی اهل بیت(ع) https://eitaa.com/ahlebit110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در سوگ فرزند زهرا، نغمه حزن، عالمگیر شد! کالیفرنیا، آمریکا سیاهی پرچم‌ها، ماتم خانه‌ها را در برگرفته، گویی آسمان نیز هم‌نوا با اشک شیعیان، در سوگ فرزند زهرا گریان است. انگار سیلاب اشک‌های عاشقان اباعبدالله، از اعماق تاریخ جاری شده و در سراسر گیتی به راه افتاده است. چه زیبا و شکوه‌مند، این نغمه حزن‌آلودی که از دل‌های عاشقان در این سرزمین دور برمی‌خیزد! ده سال پیش، تصور چنین شور و شعوری در غربت، دشوار به نظر می‌رسید. اما اکنون، زمزمه‌های یا حسین(ع) در گوش جهانیان طنین‌انداز شده و ندای مظلومیت آن امام همام، مرزهای جغرافیایی و اختلافات فرهنگی را درنوردیده است. گویا ندای رسای "هل من ناصر" از کربلا به کالیفرنیا رسیده و قلب‌های تشنه حقیقت را بیدار کرده است. آری، این شور و شعور، نویدبخش جهانی است که در پرتو عدالت و آزادگی مهدوی، منتظر طلوع خورشید ظلم‌ستیزی و مهرورزی است. یا حسین! اشک‌های ما، نثار مظلومیت تو و یارانت، و فریادمان، پژواک رسالت جاودان عاشوراست. راه تو چراغ راه بشریت، و ندای تو ندای رهایی از ظلم و ستم است. تا ابد، در سوگ تو خواهیم گریست و پرچم سرخ شهادتت را برافراشته نگه خواهیم داشت. کانال سبک زندگی اهل بیت(ع) https://eitaa.com/ahlebit110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیدنی استرالیا برپایی نماز جماعت بعد از مراسم عزاداری! کانال سبک زندگی اهل بیت(ع) https://eitaa.com/ahlebit110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ♻️ از شهدای ایرانی عاشورا چه می‌دانید آیا می‌دانستید که بین یاران امام حسین علیه السلام چهار ایرانی حضور داشتند که روز عاشورا در رکاب ایشان به فیض شهادت رسیدند؟ کانال سبک زندگی اهل بیت(ع) https://eitaa.com/ahlebit110
زمینه‌های پیدایش حادثه عاشورا (۱) مقدمه حادثه عاشورا، یکی از مهم‌ترین رویدادهای تاریخ اسلام است. این واقعه، همانند بسیاری از رویدادهای سیاسی و اجتماعیِ دیگر، به طور ناگهانی رخ نداد، بلکه ریشه در دگرگونی‌های عمیق اجتماعی داشت که پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) در جامعه اسلامی پدیدار گشت. این دگرگونی‌ها، شامل تغییرات گسترده‌ای در ساختار، ارزش‌ها و یا نهادهای جامعه بود که بر جنبه‌های مختلف زندگی مسلمانان اثر گذاشت. این دگرگونی‌ها به صورت تدریجی و در طول زمان رخ دادند و نه به طور ناگهانی و در قالب یک رویداد خاص. برای درک عمق این دگرگونی‌ها، کافی است به این نکته توجه کنیم که روزی مردم برای بردن آب وضوی پیامبر(ص) از باب تیمن و تبرک، از هم سبقت می گرفتند. اما پنجاه سال پس از رحلت پیامبر، در همین جامعه، عده‌ای برای کشتن نوه‌ی همان پیامبر از یکدیگر سبقت می‌گرفتند و آن را مایه‌ی رستگاری ابدی خود می‌دانستند! عمر سعد پس از نماز عصر عاشورا خطاب به سپاهیان خود، آنان را لشگریان خدا خواند و به آنان بشارت بهشت داد: يا خيل الله اركبي وبالجنة أبشري!( الارشاد/۲۳۰؛ تاریخ طبری۳/۳۱۴) این دگرگونی‌ها که بر خلاف آموزه‌های قرآن و پیامبر(ص) بودند، به مثابه انحراف از دین تلقی می‌شدند. این انحرافات را می‌توان در سه دسته کلی انحراف سیاسی، انحراف فرهنگی و تبعیض و بی‌عدالتی طبقه‌بندی کرد. ادامه دارد... ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
زمینه‌های پیدایش حادثه عاشورا (۲) ۱. انحراف سیاسی الف. حاکمیت افراد ناشایست پیامبر اکرم (ص) با هدایت الهی، اهل بیت (ع) و در رأس آنان، علی (ع) را برای جانشینی خود و حکومت و رهبری مردم برگزید. اما مسلمانان به محض رحلت رسول خدا، اهل بیت او را کنار زده و با انگیزه‌های مختلف، ابوبکر را برای خلافت و رهبری برگزیدند. پس از وی عمر و عثمان به خلافت رسیدند. این افراد هرگز شایستگی های علی ابن ابی طالب (ع) را نداشتند و به مرور جامعه اسلامی را در زمینه‌های گوناگون به بیراهه بردند. به ویژه در زمان عثمان انحراف زیاد شد به گونه‌ای که مردم و بسیاری از اصحاب پیامبر اعتراض و در نهایت با محاصره خانه عثمان، وی به دست معترضان کشته شد. در پی خلافت این افراد، به ویژه در زمان عثمان، افراد ناشایست به حاکمیت رسیدند و مناصب مهم حکومتی را عهده‌دار شدند. به ویژه در زمان خلافت عثمان، بنی امیه که سال‌های سال به رهبری ابوسفیان، دشمن اصلی اسلام بودند، بر جامعه مسلط شدند. ابوسفیان و بنی امیه پس از سال‌ها جنگ علیه پیامبر، در سال فتح مکه و از سر ناچاری به ظاهر ایمان آوردند. افرادی مانند مروان بن حکم، معاویه، زیاد بن ابیه، مغیره بن شعبه، ولید بن عتبه، عمرعاص، عبیدالله بن زیاد و یزید از شاخص‌ترین افراد بنی امیه بودند که به حکومت رسیدند و در انحراف جامعه اسلامی و پیدایش حادثه عاشورا نقش مهمی داشتند. کنار زدن اهل بیت (ع) و سر کار آمدن افراد ناشایست، اساس انحراف جامعه اسلامی و پیدایش حادثه عاشورا بود؛ برای همین در زیارت عاشورا کسانی که اهل بیت (ع) را از جایگاه الهی آنان کنار زده و سنگ بنای ظلم به آنها را بنا نهادند، مورد لعن قرار گرفته‌اند: فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ... وَلَعَنَ اللهُ اُمَّهً دَفَعَتکُم عَن مَقامِکُم وَ اَزالَتکُم عَن مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللهُ فیهَا. در ادامه با شخصیت شماری از کسانی که پس از پیامبر به حاکمیت رسیده و جامعه را به سوی گمراهی سوق دادند آشنا خواهیم شد.۱۴۵۳/۴/۲۵ ادامه دارد... ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ♻️ جواب عالیِ استاد عالی به کسانی که می‌گویند اگر بی‌حجاب هم بیاد هیئت اشکال نداره کانال سبک زندگی اهل بیت(ع) https://eitaa.com/ahlebit110
29.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوربین مخفی / روضه بی ریا گوشه خیابون دم سازنده کلیپ گرم🖤❤️😭 کانال سبک زندگی اهل بیت(ع) https://eitaa.com/ahlebit110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هموطن ارمنی که در موکب برای عزادران امام حسین(ع) خدمت می کند! کانال سبک زندگی اهل بیت(ع) https://eitaa.com/ahlebit110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه‌خوانی دروغ، یعنی بیان وقایع و داستان‌های مجعول و خلاف واقعیت در مجالس عزاداری امام حسین (ع) و یارانشان، پیامدهای منفی متعددی به دنبال دارد. از جمله: تضعیف باورها، تحریف حقایق، بی احترامی به مقدسات، ترویج خرافه، استفاده ابزاری از احساسات مذهبی و ایجاد تفرقه و اختلاف. سخنان شهید مطهری را درباره تاریخ و منشأ پیدایش روضه های دروغ بشنویم‌. ‏ کانال سبک زندگی اهل بیت(ع) https://eitaa.com/ahlebit110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ♻️ پذیرایی از عزاداران در میشیگان آمریکا شبیه پیاده روی اربعین کانال سبک زندگی اهل بیت(ع) https://eitaa.com/ahlebit110
آفتابِ بر نی (۶) کربلا صحنه نبرد حق و باطل بود. کفر در لباس ایمان به مصاف دین آمده بود. باطل نقاب حق به چهره داشت. سپاه یزید را، لشگر خدا خواندند! با قصد قربت آمده بودند، به جنگ حسین! تنها پسر دختر رسول الله؛ به فرمان خلیفه برحق پیامبر! گفتند: حسین، " خارجی" است و شوریده است علیه خلیفه برحق رسول الله! عاشورا که شد با مژده بهشت فرمان حمله صادر شد: یا خَیلَ اللهِ ارکبی و ابشری بالجنه! شناخت حق و باطل و کفر و ایمان دشوار می نمود؛ تلبیس ابلیس! خیلی ها در چاه گمراهی و هلاکت افتادند. کفر و نفاق پوستین دین و ایمان به تن کرده بود. به نام خدا و دین بر مسلمانان حکومت می کردند. حسین(ع) حق را نمایان کرد؛ با گفتار و رفتارش. غبار از چهره اسلام ناب برگرفت. پرده نفاق از چهره اسلام اُموی افتاد. یزیدیان به دست خود رسوا شدند؛ رفتارشان با خاندان پیامبر رسوای عام و خاصشان کرد؛ جنایت های آنان رنگ و بویی از اسلام و انسانیت نداشت؛ بی سابقه بود در تاریخ زندگی آدمیان؛ به قدری بی سابقه که زمین و آسمانها هم گریه کردند! آفتاب حقیقت برای همیشه بر تارک تاریخ درخشید. حسین چراغ هدایت بود و کشتی نجات امت! حجت خدا در روی زمین! با غروب حسین، دین خدا طلوعی دوباره کرد. ▪️گفت لباسی کهنه برایش بیاورند، به قدری کهنه که کسی در آن رغبت نکند! پاره پاره اش کرد. پوشید زیر لباس هایش. می دانست لباس هایش را غارت می کنند. می خواست کسی در آن طمع نکند. وقتی که شهید شد، لباس کهنه را هم به غارت بردند! هنوز خیلی ها داستان پدرش علی(ع) با عمرو بن عبدود را به یاد داشتند. او را که در جنگ خندق کشت، دست به لباس و زرهش نزد. می گفت نباید بزرگ قومی را خوار و خفیف کرد! خواهر عمرو که چنین دید، گفت: جاداشت تا زنده ام برایت گریه کنم، اما چون به دست چنین جوانمردی کشته شدی برایت گریه نمی کنم! ▪️فقط چندماه داشت. بغلش کرد. برد به سمت دشمن. گفت: خانواده ام را که کشتید، همه را. حداقل به این کودک آب دهید! هنوز داشت حرف می زد که یکی تیری انداخت؛ گلوی کودک بریده شد. دستش را گرفت زیر گلوی بریده. پر از خون شد.خون ها را پاشید سمت اسمان! گفت: خدایا! خودت می بینی! چقدر آسان است تحمل این مصیبت ها در راه تو! از آن خون یک قطره هم به زمین برنگشت! ▪️یک نقطه را مرکز قرار داده بود. از آنجا حمله می کرد. وقتی هم دور می شد دوباره بر می گشت همان جا. بلند می گفت: لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم! آرامش می کرد نام و یاد خدا. زن و بچه ها صدایش را که می شنیدند می فهمیدند هنوز زنده است. گفته بود از خیمه ها بیرون نیایند! ▪️حسین می جنگید؛ تنهایِ تنها. از پسش بر نمی آمدند. حمله کردند به خیمه ها، به خانواده ها! فریاد زد: ای پیروان خاندان ابوسفیان! اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید، لااقل آزاده باشید! شما با من می جنگید، چه کار دارید به زن و بچه ها؟! شمر گفت: راست می گویی پسر فاطمه! و دستور داد برگردند. ▪️خودش را رساند به آب. ترسیدند آب بخورد، نیرو بگیرد. یکی شان گفت: ریخته اند به خیمه هایت. آن وقت تو داری آب می خوری؟ آب نخورده برگشت. دروغ گفته بودند. گفت: حالا که تا اینجا آمده ام، دوباره خداحافظی کنم! زن و بچه ها جمع شدند. گفت: خودتان را آماده کنید. از این به بعد خیلی سختی می بینید، اما خواری و ذلت نه. ▪️اول تن به تن با حسین می جنگیدند. دیدند نمی شود؛ هر که می رود کشته می شود. عمر سعد فریاد زد: این پسرِ کشنده ی عرب است! خون علی در رگ های اوست. یکی یکی به جنگش نروید. دسته جمعی حمله کردند به او. با شمیشیر، با تیر، با سنگ، با نهایت نامردی ▪️بدنش زخم های فراوان برداشته بود. نمی توانست راه برود.با سرِ زانو حرکت می کرد. چند قدمی می رفت و می افتاد، دوباره بلند می شد. تیر که خورد به گلویش، نشست. تیر را کشید بیرون. دست های خونی اش را کشید به صورتش. گفت: می خواهم با چهره خونین به ملاقات پروردگارم بروم. ▪️یک نفر گفت: راحتش کنید. کسی رفت که راحتش کند. نتوانست، لرزید و برگشت. شمر گفت: چرا می لرزی؟ امان از ترس! خودم می روم. رفت. برگشت. آفتاب در دست. همان آفتابی که روی نی رفت. بدن خودش هم می لرزید. ▪️صدای شیهه ی ذوالجناح را شنیدند. خوش حال شدند. فکر کردند حسین آمده است تا برای بار سوم خداحافظی کند. از خیمه ها بیرون دویدند. اسب امده بود، اما بی سوار! با یال خونین! اشگ بود که از دیدگان می چکید. فریاد بود که در گلو خفه می شد! آسمان و زمین هم گریه می کرد!۱۴۰۲/۵/۷ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
متخصصانی که برای آسایش مردم تا مرز جهنم رفتند! 🔹ساعت ۹ صبح، کندانسور توربین ⁧ نیروگاه رامین⁩ اهواز نشتی پیدا کرد. ترجمه این خرابی برای شبکه برق، خارج شدن نیروگاه از مدار و خاموشی بخش عظیمی از خوزستان از جمله اهواز در گرم‌ترین روزهای سال بود. 🔹در یک حالت طبیعی مطابق پروتکل، باید ابتدا فعالیت نیروگاه متوقف و پس از سرد شدن محیط نیروگاه که حداقل ۲ روز زمان می‌برد، عملیات تعمیرات از سر گرفته شود. اما... 🔹تعمیر نیروگاه در حالت آماده به کار زمانی دشوار می‌شود که بدانیم دمای محیط توربین نزدیک به ۷۰ درجه و رطوبت بالای ۹۰ درصد است. به عبارت دیگر نیروها باید در یک دریای آب جوش عملیات می‌کردند. 🔹کار ۹ صبح آغاز شد، ۱۸ ساعت عملیات پیچیده مهندسی بدون وقفه ادامه یافت و ساعت ۳ بامداد فردای آن روز تعمیرات با موفقیت به انتها رسید. یک رکورد بی‌نظیر جهانی در زمان تعمیر ثبت شد و نیروگاه بدون ثانیه‌ای توقف به تامین برق پرداخت. 🔹رضا خسروی و محمد امیری از مهندسان مکانیک و کارشناسان توربین تنها ۲ تن از ده‌ها متخصصی بودند که برای روشنایی مردم به طبقه آخر جهنم رفتند و برگشتند./ کیهان آنلاین ✅ @Khabar_Fouri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹پیکر سرگرد شهید ارتش حسین سامی مقام پس از ۴۴ سال تفحص شد @kayhan_online
آفتابِ بر نی(۲) ▪️راه درست همیشه روشن است. به شرطی که انسان نشانه های راه را بشناسد و رهرو راه راست باشد. نسل سوم سرگردان بودند. نمی دانستند حسین(ع) راست می‌گوید یا یزید !؟ هر دو دم از اسلام و قرآن می‌زدند، اما تکلیفشان را محمد(ص) روشن کرده بود. با اینکه نسل سوم هیچ وقت او را ندیده بودند،اما بارها گفته او را شنیده بودند: حسین از من است و من از حسین! و این نشانه راه بود. ▪️حسین(ع)که در کربلا توقف کرد عبیدالله هر روز نیرو می‌فرستاد. فرماندهی همه شان با عمر بن سعد بود. آن روز که علی(ع) فریاد زد: هرچه می خواهید از من بپرسید پیش از اینکه از میان شما بروم. به خدا سوگند به راههای آسمانها آشناترم تا راههای زمین! سعد ابی وقاص، پدر عمر سعد گفت : اگر راست می‌گویی، بگو موهای سر من چند تاست؟ علی(ع) گفت: خبر دیگری به تو می‌دهم! تو پسری در خانه داری که روزی پسر من حسین را خواهد کشت! ▪️عمر بن سعد آمده بود با او مذاکره کند. حسین(ع) فرمود: می‌دانم چرا با من می‌جنگی! همه‌اش به خاطر حکومت ری است! ولی اگر مرا هم بکشی گندم ری را نمی‌توانی بخوری! عمر سعد خندید و گفت: حالا گندم نبود به جو هم راضی هستیم! حسین(ع) را کشت، اما خواب ری را هم ندید چه برسد حکومتش را! ▪️عاشورا. کربلا. جنگ با یک تیر شروع شد، با یک تیر هم تمام شد. تیر اول را عمر سعد زد و گفت: لشکر شاهد باشید و شهادت بدهید پیش عبیدالله که اولین تیر را من زدم. تیر آخر را هم وقتی زدند که دیدند نمی‌شود با حسین جنگید. تیر زهرآلود که خورد به قلبش جنگ تمام شد! ▪️سه بار برای لشکر عمر سعد سخنرانی کرد. از اسب می آمد پایین، می‌رفت بالای شتر تا همه ببینندش. عمر سعد دفعه آخر گفت: دست‌هایتان را بزنید به دهانتان و هلهله کنید تا صدای حسین(ع) را نشنوید! ترسید حرف‌های حسین(ع) اثر کند در دل لشگریانش! ▪️سوار شتر شد. رفت و برگشت. لباس پیامبر را پوشید. عمامه او را گذاشت سرش. دوباره رفت، شاید کسی از آنها به خود بیاید. چند نفر اگر از چندین هزار نفر جدا می‌شدند باز هم حسین(ع) کشته می‌شد. اگر این کارها را می‌کرد فقط به خاطر آنهایی بود که غفلت آورده بودشان مقابل پسر پیامبر(ص). شاید از خواب غفلت بیدار شده و از هلاکت ابدی نجات یابند. او پسر پیامبری بود که غصه ایمان نیاوردن مشرکان را می خورد، به گونه ای که نزدیک بود روح از بدنش جدا شود! پسر رحمه للعالمین! ۱۴۰۲/۵/۳ ✍️ علی اسدی @ali_asadi_zanjani
«بسم الله الرحمن الرحیم» محسن ۱۹ ساله و محمد ۱۷ ساله که هر دو به دلیل ازدواج فامیلی با معلولیت ذهنی و جسمی به دنیا آمده اند، به یمن وجود مادری فداکار و خداشناس است که زندگی می کنند! مادر با وجود آنکه از حقوق طبیعی خود چشم پوشیده و آسایش خود را فدای فرزندانش نموده ولی در عین حال از اینکه فرزندانش همانند یتیم ، از لذت حضور پدر محرومند غمی سنگین بر دل دارد. نمیدانم پدر بچه‌ها چگونه توانسته وجدان خود را راضی کند که به جای ماندن در کنار چنین همسر فداکاری و همکاری در نگهداری اطفال بیگناه ، آنها را ترک کرده و زندگی مستقلی برای خود تشکیل داده و سراغی هم از آنها نمی گیرد تا رنج آنها را مضاعف کند! و اکنون این مادر خداشناس با وجود فقر و تنگدستی ، ناگزیر است خلأ وجود پدر را نیز پر کند تا فرزندانش کمتر رنج بی پدری را حس کنند. اطرافیان وی بارها به او توصیه کرده اند که بچه ها را به مراکز بهزیستی تحویل بدهد ولی وجدان او نمی پذیرد که با چنین کاری فرزندان محروم از پدر را به فراق مادر نیز مبتلا کند! این مادر گرفتار، جهت هزینه های درمان ، معیشت و کرایهٔ منزل نیازمند مساعدت است. درباره این خانواده تحقیق کاملی انجام گرفته و اوضاع اسفبار زندگی آنها مورد تایید است. عزیزانی که مایل به کمک هستند در پی وی اطلاع دهند. ضمناً آدرس، شماره تماس و اطلاعات کامل این خانواده در صورت نیاز تقدیم می گردد.