eitaa logo
عرفان ناب
549 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
89 ویدیو
3 فایل
📡 http://www.ahlevela.com ديگر كانال ما: 👈 http://ble.ir/ahlevelaa ارتباط با ما: 👈 @adminsm 🌐 اينستاگرام:👈http://instagram.com/ahlevela 🔵 کانال ما در آپارات: 👈 https://www.aparat.com/ahle_vela/Ahlevela
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🌱 عبودیت در سیر ماه مبارک رمضان (قسمت اول) سالک در مسیر بندگی و عبادت، لااقل سه منزل را طی می‌کند. 1⃣ در آغازِ راه، منزلِ تعبّد است؛ و کسی که عبادت انجام می‌دهد، متعبّد است. متعبّد یعنی کسی که با سختی و دشواری خود را به عبادت وادار می‌کند. هنوز طعم شیرین و حلاوتِ عبادت در کام او ظاهر نشده است. برای او انجامِ وظایف عبادی، دشوار و سنگین و تلخ است. امّا این تلخی را بر خود هموار می‌کند و خود را به انجام عبادت وا می‌دارد. در این منزل، شخص، متعبّد است و عملِ او را تعبّد می‌نامند. 2⃣ انسان وقتی مدّتی راهِ تعبّد را طی کرد؛ به‌ تدریج با عبادت انس می‌گیرد و عبادت برای او عملِ روان و آسانی می‌شود. دیگر لازم نیست مثل سابق با خود بجنگد و خود را به ‌زور به عبادت وادارد. در منزل دوم به او عابد می‌گویند؛ یعنی عبادتگر، کسی که عبادت می‌کند. 3⃣ در اثر مداومتِ در عبادت، انسان به سومین منزل راه پیدا می‌کند که منزل عبودیّت است و شخص عبد می‌شود. یعنی از منزل تعبّد عبور کرد؛ عابد شد و از عابد بودن هم بالا آمد و عبد شد. اقتضاء وجودِ عبد، عبادت است. دیگر فاعلیتی در او دیده نمی‌شود. فعل عبادت از او صادر می‌شود؛ امّا نور عبادت به ‌طور عادی و طبیعی از او ساطع می‌شود. عطر عبادت به طور طبیعی از او پراکنده می‌شود. مثل گل خوش بویی که بدون هیچ تقلاّیی، عطر از آن ساطع می‌شود و محیط اطراف را معطّر می‌کند. وقتی انسان عبد شد؛ عبادت اینگونه از وجود او سرمی‌زند. 4⃣ در چهارمین مرحله، سر انجام عبد عینِ عبادت می شود؛ خودِ عبادت می‌شود؛ عبادتِ مجسّم می‌شود. نمازگزار، نماز؛ روزه‌دار، روزه؛ حج‌گزار، حج؛ و ... می‌شود؛ کما این که در مورد نیکی قرآن می‌فرماید: «لَیْسَ الْبِرَّ اَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ ... » نیکی این نیست که رویتان را به جانب مشرق و مغرب کنید؛ و لکن نیکی کسی است که به خدا ایمان آورد و ... . چنین شخصی از نظر قرآن، نیک نیست؛ بلکه عین نیکی است. در انجام هر یک از عبادات، همین مراحل چهارگانه قابل تصوّر است. ↩️ ماه مبارک رمضان، هم ماهِ صیام است، هم ماهِ قیام. هم ماهِ روزه گرفتن است و هم ماهِ به نماز ایستادن. هم در نمازها و روزه‌های این ماه، و هم در تلاوتِ قرآن و مناجات و دعاهای این ماه، مراتب چهاگانه ذکر شده، قابل طی شدن است. یک بار انسان خود را به زور وادار به نماز می‌کند؛ سپس نماز به ‌راحتی توسّط او خوانده می‌شود؛ آن‌گاه به جایی می‌رسد که نماز به طور طبیعی، بی‌هیچ احساس فاعلیتی از وجود او سرمی‌زند؛ و نهایتاً به جایی می رسد که خودِ شخص، نماز مجسّم می‌شود. در مورد روزه هم همین گونه است. در آغاز انسان به ‌زور، با سختی، با تلخی و با کُره، از خوردن و آشامیدن و دیگر مبطلاتِ روزه، خود را باز می‌دارد و وادارِ به روزه می‌کند. امّا بعد از مدّتی مداومت، روزه گرفتن برای او کار روان و آسانی می‌شود؛ صائم می‌شود. امّا به ‌تدریج از این منزل هم عبور می‌کند. به‌گونه‌یی می‌شود که به‌طور طبیعی و بی‌تقلاّ، وجودش وجود روزه‌داری است. دیگر به غذا رغبت پیدا نمی‌کند. به مبطلاتِ روزه ولو حلال باشد؛ مثل خوردن و آشامیدن، رغبت پیدا نمی‌کند. نهایتاً کار به جایی می‌رسد که خودِ عبد روزه‌ی مجسّم می‌شود؛ حقیقتِ روزه می‌شود. متحقّقِ به حقیقت روزه می‌شود؛ البتّه هر کس در حدّ و مرتبه‌ی خودش. عبادات در مرتبه‌ی مطلق و تام، شأنِ چهارده نور پاک، پیغمبر اکرم و اهل‌بیت عصمت و طهارت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین است. امّا هر سالک می‌تواند در حدّ خود، به مرتبه‌یی از مراتب عبادات متحقّق شود. نماز مجسّم، روزه‌ی مجسّم و ... شود. در آغاز به ‌زور خود را وادار می‌کند که قرآن بخواند؛ لذّتی هم نمی‌برد؛ برایش تلخ و سخت است؛ امّا خود را وادار می‌کند. کم‌کم قرآن خواندن برای او کارِ روانی می‌شود. به ‌تدریج آیات قرآن از درونِ او سر می‌زند و به زبان او جاری می‌شود؛ بی‌این‌که هیچ تقلاّ و تصمیمی داشته باشد. در خواب و بیداری زبانش به آیاتِ قرآن مترنّم است. تا این¬که نهایتاً وجودش قرآنِ مجسّم شود. در مورد دعا و مناجات هم همین طور است. در آغاز به زور خود را وادار می‌کند مثلاً دعای سحر بخواند؛ دعای ابوحمزه‌ی ثمالی بخواند؛ دعای افتتاح بخواند؛ و رغبتی به دعا خواندن ندارد. کم‌کم خواندنِ دعا برای او کار روانی می‌شود؛ با دعا و مناجات انس می‌گیرد. نهایتاً به مرتبه‌یی می رسد که دعا از درونش سر می‌زند و به زبانش جاری می‌شود. اکنون وجودش وجود داعی و ناجی، وجود مناجات‌گر و دعاکننده است. تا اینکه نهایتاً وجودش حقیقت دعا، حقیقت مناجات می‌شود؛ متحقّقِ به آن می‌شود. در محضر استاد مهدی طیب - ۱۳۹۱/۰۵/۰۵ ادامه دارد…. 🆔 @ahlevela 🆔 instagram.com/ahlevela 🆔 aparat.com/ahle_vela
‍ ● 🌙ماه رمضان شهرالله و ضيافت‌الله است اگر هميشه با خدا معامله داشته باشيد، همه‌ی ماه‌ها برای شما شهرالله خواهد بود و هميشه خود را در ضيافت‌الله ميهمان خدا خواهيد يافت و نفستان تسبيح، خوابتان عبادت، اعمالتان مقبول و دعايتان مستجاب خواهد بود. ✔️ در كتاب ره‌توشه‌ی ديدار اشاره کرده‌ام، تمام عباداتی كه خدا در زندگی برای ما مقرّر كرده تمرين‌های كوچكی است؛ مثل يك مانور آموزشی كه نيروهای نظامی در منطقه انجام می‌دهند و تمرين جنگيدن می‌كنند كه اگر روزی جنگ واقعی رسيد، آمادگی داشته باشند؛ تا بتوانند خوب بجنگند. عباداتی كه ما داريم همين است، مانورهای كوچكی است؛ تمرين می‌كنيم كه تمام زندگيمان به آن رنگ درآيد. پنج وعده نماز می‌خوانيم؛ نه برای اينكه تمام نماز اين پنج تاست؛ خير، الَّذِينَ هُمْ عَلىٰ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ‏. خوشا آنان كه دائم در نمازند  که حمد و قُلْ هُوَ الله كارشان بی ↩️ وضویی بگيريم كه اين وضو باطل نشود؛ همه‌ی عمر باوضو باشيم. تكبيره‌الاحرام نمازی را بگویيم كه تا آخر عمر از آن نماز بيرون نيامده باشيم؛ می‌خوابيم در نماز باشيم؛ بیداریم در نماز باشیم؛ غذا می‌خوريم در نماز باشيم؛ حرف می‌زنيم در نماز باشيم؛ كسب می‌كنيم در نماز باشيم. اگر به ماه رمضان رسیدیم و روزه می‌گيريم، نه به‌خاطر اينكه اوّل ماه رمضان روزه بگيريم و روز آخر كه عيد فطر است، افطار كنيم و تمام شود، خير، اين تمرين را انجام می‌دهيم تا همه‌ی عمر در روزه بمانيم. روزه، همه‌ی فضای زندگی ما را بگيرد. ↩️ پيامبراكرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم در آخر ماه شعبان، خطبه‌ی شعبانيه را خواندند و آمدن ماه رمضان را بشارت دادند؛ فرمودند: اَيُّهَا النّاسُ! عجيب است كه نفرمودند: يا ايّها الذين امنوا؛ من هنوز مانده‌ام كه پيامبراكرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم چه می‌گويند؟ به مؤمنان نمی‌گويند؛ به مسلمانان نمی‌گويند؛ به همه‌ی ناس از كافر و مؤمن می‌گویند: اَيُّهَا النّاسُ اِنَّهُ قَدْ اَقْبَلَ‏ اِلَيْكُمْ‏ شَهْرُ اللهِ‏ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ: ماه خدا، شهرالله با بركت، رحمت و مغفرت به‌سوی شما روی آورد. اگر ماه رمضان شهرالله است، ماه‌های ديگر ماه‌های غير خداست؟ مگر ماه غير خدایی هم داريم كه مثلاً ماه شوّال بشود ماه غير خدا؛ ماه صفر بشود ماه غير خدا؟ همه‌ی ماه‌ها، ماه خداست. ماه رمضان را به ما گفته‌اند شهرالله، تا كم‌كم اين شهرالله را به دوازده ماه سال تعميم دهيم و همه‌ی دوازده ماه سال، شهرالله شود. بعد حضرت فرمودند: هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ اِلىٰ ضِيافَةِ اللهِ: در ماه خدا شما به میهمانی خدا دعوت شده‌ايد. ما در ماه رمضان، میهمان خدا بودن را تمرين می‌كنيم تا خودمان را در همه‌ی ماه‌های سال، میهمان خدا بدانيم. اگر اين‌گونه شود، همه‌ی ايّام عمرمان ايّام‌الله می‌شود. مگر روزهای عمرمان غير روزهای خداست؟ كدام روز؟ شنبه غير خداست؟ يكشنبه غيرخداست؟ پنجشنبه غير خداست؟ همه‌ی ايّام هفته و سال ايّام‌الله است. همه‌ی ماه‌های سال شهرالله است. ↩️ حقيقت شهرالله و حقيقت بيت‌الله، قلب مؤمن است؛ حقيقت، دل است. امام صادق علیه‌السّلام در مسجدالحرام نشسته و به كعبه چشم دوخته بودند و افراد، مشغول طواف كعبه بودند؛ قریب به این مضمون حضرت فرمودند: ای كعبه! عجب شرافتی خدا به تو داده است! مردم از دور و نزديك به دور تو طواف می‌كنند؛ امّا شرافت مؤمن، فوق شرافت تو است. خدا به تو شرافت زياد داده‌ است؛ امّا شرافت مؤمن، فوق شرافت تو است. به تعبيری، كعبه يك ماكت است. ديده‌ايد از ساختمان‌های بزرگ یک ماكت كوچك می‌سازند. كعبه يك ماكت است؛ ماكت قلب و دل است. از روی دل، يك ماكت كوچك ساخته‌اند و وسط مسجدالحرام گذاشته‌اند. كعبه، ماكت دل است. خانه‌ی حقيقی خدا كجاست؟ خدای متعال فرمود: لا یَسَعُنِی اَرْضِی وَ لا سَمائِی: نه زمين و نه آسمانم وسعت و گنجايش مرا ندارد؛ بلكه قلب عبدِ مؤمنِ من است كه جای مرا دارد. الْقَلْبُ‏ حَرَمُ‏ اللهِ‏: امام صادق علیه‌السّلام فرمودند: قلب، حرم خداست؛ خانه‌ی خداست. دل خانه‌ی خداست؛ بيت‌الله، دل است. آنچه وسط مسجدالحرام ساخته‌اند، يك ماكت است که از روی اين ساخته‌اند و آنجا گذاشته‌اند. سايه‌ی دل در عالم مكان افتاد؛ كعبه شد.‌ سايه‌ی دل در عالم زمان افتاد؛ ماه رمضان و شهرالله شد. ↩️ شهرالله سايه‌ی دل مؤمن در عالم زمان است؛ اگر از دل سر درآوريم. فرمود: مَنْ‏ يَخْرُجْ‏ مِنْ‏ بَيْتِهِ‏ مُهاجِراً اِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ: كسی كه از بيت نفس خود، به قصد هجرت كردن، به‌سوی خدا و رسول خارج شود. اگر من بخواهم از خانه‌ی نفسم بيرون بيايم و به‌سمت خدا و رسول بروم، خدا و رسول كجايند؟ در قلب هستند. الْقَلْبُ‏ حَرَمُ‏ اللهِ‏: قلب حرم خداست. پس من بايد از بيت و خانه‌ی نفسم به‌سمت قلب و دل هجرت کنم. ادامه دارد….
‍ مَنْ‏ يَخْرُجْ‏ مِنْ‏ بَيْتِهِ‏ مُهاجِراً اِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ؛ بین راه حركت از نفس به قلب، موت هم به دست می‌آيد. فرمود: مُوتُوا قَبْلَ‏ اَنْ‏ تَمُوتُوا. بميريد، بميريد در اين عشق بميريد كزين عشق چو مرديد همه روح پذيريد وقتی از بيت نفس بيرون آمديد، بين راه، موت شما را در می‌يابد؛ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ. وقتی به موت رسيديد، فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَى اللهِ: اجر اين بر خداست. صورت ظاهر اگر كسی از تهران به‌سوی مکّه حركت كند، نرسیده، بين راه، حج را به جا نياورده، تصادف كند و كشته شود، مریضی بگیرد و بمیرد، حج بر گردنش نيست. اين صورت ظاهرش است؛ امّا صورت باطن اين است كه از بيت نفس، از منيّت، خودبينی، خودخواهی، انانيّت و انيّت بيرون آید و به‌سوی خانه‌ی خدا كه دل است، حركت كند، حاجی حقيقی اين است. ممكن است انسان صدبار مسجدالحرام را ببيند؛ ولی حاجی نشده باشد و ممكن است يك‌بار هم مسجدالحرام را نديده باشد و حاجی حقيقی هم او باشد. به كعبه رفتم و حسرت خورم بر آن قومی که از زيارت دل‌های‌خسته می‌آيند *** كعبه يك سنگ نشانی است كه ره گم نشود ماه رمضان در عالم زمان، سايه‌ی دل مؤمن است. اگر از عالم دل سر درآورديم، اهل دل شدیم، كسی كه اهل دل است، برايش همه‌ی روزها ايّام‌الله و همه‌ی سال‌ها، سال‌های خدایی و همه‌ی ماه‌ها، ماه‌های خدایی است و او میهمان هميشگی خدا می‌شود. او فقط در ماه رمضان در ضيافت‌الله نيست؛ او دائم خودش را بر سر سفره‌ی خدا ميهمان می‌بيند. پيغمبراكرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم در همان خطبه‌ی شعبانيّه فرمودند: در اين ماه رمضان، عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ: اعمال شما مورد قبول خداست. الان يكی در اين ماه روزه می‌گيرد؛ نماز می‌خواند؛ ذكر می‌گويد؛ درحالی‌كه نمی‌داند اين عمل مورد قبول حق است يا نه؟ امّا در ماه رمضان خدا تضمين كرد؛ فرمود: نگران نباشيد! عملی كه انجام داديد مقبول است. دعا می‌كنيم؛ نمی‌دانيم اجابت می‌شود يا نه؛ امّا فرمود: دُعاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجابٌ: در ماه رمضان دعای شما مستجاب می‌شود؛ ردخور ندارد. اَنْفاسُكُمْ‏ فِيهِ‏ تَسْبِيحٌ: نفس شما تسبیح است. هوا بالا و پایین می‌رود، تسبیح است. نگفت اجر تسبیح دارد؛ نه، نفس شما تسبیح است. این بلندتر از آن است که اجرش را به شما بدهند. خود این نفس، تسبیح است. نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبادَةٌ: در ماه رمضان می‌خوابیم عبادت است. بِسْمِ اللهِ. ↩️ كسی از دل سر در آورد، همه‌ی ايّام عمرش میهمان خدا می‌شود و در ضيافت‌الله است. هر وقت بخوابد، عبادت كرده است. نفس كه می‌كشد، نفسش‌، های و هوی است؛ نفسی نيست كه هوا بالا و پایين بیاید؛ اين نفس ذكر است؛ چون جوهر ذكر، اين نفس است. ذكرهای مختلفی است؛ شما «لا اِلـٰـهَ اِلاّ اللهُ»، «یا اللهُ»، «اللهُ اَكْبَرُ»، «يا هُو؛ یا هُو؛ یا مَنْ هُو؛ یا مَنْ هُوَ اِلاّ هُو» می‌گویيد، آخرش «يا هُو» می‌گویید. يای آن را هم می‌اندازيد و «هُو هُو» می‌گویيد. ته قضیه واو آن را هم انداختید، «هُ» می‌شود؛ خود نفس می‌شود. کسی اهل دل باشد، نفس که می‌کشد ذکر خداست. همه‌ی وجودش ذكر می‌شود. نبضش را هم بگيريد، «اللهُ، اللهُ، اللهُ» می‌گوید. در خواب و بيداری ذاكر است. حرف می‌زند، ذاكر است. ساكت است، ذاكر است. هر چه می‌كند، ذاكر است. ادامه دارد….. 🎤در محضر استاد مهدي طيب 🆔 @ahlevela 🆔 instagram.com/ahlevela 🆔 aparat.com/ahle_vela
‍ ✨ ثواب تلاوت سوره قدر هنگام سحر و افطار ✨وَ رُوِیَ عَنِ الْإِمَامِ الصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلَامُ‏ أَنَّهُ مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْقَدْرِ فِی وَقْتِ السَّحُورِ وَ الْإِفْطَارِ ثُمَّ مَاتَ مَا بَیْنَهُمَا، فَإِنَّ لَهُ ثَوَابَ مَنِ اسْتُشْهِدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مُضَرَّجاً بِدَمِهِ. امام صادق علیه السلام فرمودند :هر که سوره ی قدر را هنگام و قرائت کند و ما بین این دو زمان از دنیا برود ثوابش به اندازه کسی خواهد بود که در راه خدا شهید شده و در خون خود غلطیده باشد. @ahlevela 📔 وسائل‌الشیعه : ج  10 ، ص 149
‍ ✔️بخش سوم و پاياني گزارش جلسه ١٦ فروردين ١٤٠١ اميدواريم خدای متعال ما را اهل اين ماه قرار دهد؛ ما را عارفِ به اين ماه قرار دهد. همان‌طور كه امام سجّاد علیه‌السّلام در دعای ورود به ماه مبارک رمضان به خدای متعال عرضه می‌دارند كه معرفت فضل اين ماه و ادب اِجلال آن را به ما عنايت بفرما. أَلْهِمْنٰا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِ وَ إِجْلٰالَ حُرْمَتِهِ. شكر نعمت ماه مبارک رمضان جز با اظهار عجز دربرابر مُنعم امكان‌پذير نيست. آنچه كه خدا در اين ماه عطا كرده است، قابل احصاء نيست. وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّٰهِ لٰا تُحْصُوهٰا. قابل برشمردن نيست كه برشماريم و سپاس بگزاريم. لذا همين اظهار عجز در پيشگاه خدا، به‌عنوان شكر تلقّی می‌شود. ما نمی‌توانيم حقّ معرفت اين ماه و اِجلال و شكرش را ادا كنيم و از به‌جا آوردن ادب حضور در اين ماه عاجزيم. تقلاّیی می‌كنيم؛ دست و پایی می‌زنيم؛ همين تقلاّ و دست و پا زدن مورد توجّه و عنايت حق است. به عبادات خودمان، روزه، نماز، صيام و قيام­هايمان دل نبسته‌ايم؛ به اعمال اين ماه كه انجام می‌دهيم، دل نبسته‌ايم. اينها دل‌بستن ندارد. اينها فقط تقلاّیی است برای اينكه بگوييم خدايا دوستت داريم! خدایا ممنونت هستیم! به قول شاعر: به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل که گر مراد نجویم به قدر وسع بکوشم اینها تقلاّی عاجزانه‌ای در پیشگاه خداست؛ نه اینکه ما گمان می‌کنیم با این اعمال، حقّ این ماه به‌جا آورده می‌شود. البتّه خدا همین تقلاّ را دوست دارد. به قول شاعر: گه تناقض گاه ناز و گه نیاز گاه سودای حقیقت گه مجاز مرد غرقه‌گشته جانی می‌کَند دست را در هر گیاهی می‌زند دوست دارد یار این آشفتگی کوشش بیهوده به از خفتگی امیدواریم خدای متعال همین کوشش‌های بیهوده‌ی ما را، این تقلاّهای کوچک و حقیر ما را با لطف و عنایت و فضل خویش پذیرا باشد و ما را از سرکشان و یاغیان، از کسانی که قهر کردند و به روی حقیقت این ماه در بستند، قرار ندهد؛ بلکه از پذیرندگان این ماه و از مستقبلین این ماه و از مرحومین این ماه قرار دهد. کما اینکه در آخر ماه مبارک رمضان این‌گونه دعا می‌کنیم که: وَ اجْعَلْنٰا مِنَ الْمَرْحُومِينَ وَ لٰا تَجْعَلْنا مِنَ الْمَحْرُومِينَ. گرچه روزهای نخست این ماه است، امّا بوی اتمام این ماه به شامّه‌ی جان­ها می‌رسد. از هم‌اکنون عاشقان و عارفان دلهره دارند و هر لحظه و ثانیه‌ای که طی می‌شود، احساس می‌کنند زمان حضورشان در کنار معشوق رو به اتمام است. از خدا می‌خواهم که به همه‌ی ما عنایت کند با لطف و فضل و کَرَم خودش و به دستگیری و لطف و عنایات ولیّ اعظم خودش، ما را در مسیری قرار دهد که مَرضیّ خاطر خودش و اولیائش باشد و ما را از کفران‌پیشگان در برابر این نعمت عظیم قرار ندهد.
‍ ✔️جلسۀ این هفتۀ خانم‌های اهل ولاء در روز دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۱ در مهدیۀ اهل ولاء با حضور استاد مهدی طیّب برگزار شد. یکی از نکاتی که استاد در پاسخ یکی از حاضران، دربارۀ نفس بیان فرمودند، این بود که واژه‌ی نفس، معانی مختلفی دارد و برای مصادیق مختلفی به کار رفته است. مثلاً یک وقت قرآن می‌فرماید: وَ أَنفُسَنٰا و أَنفُسَكُمْ: خود ما و خود شما. یا می‌فرماید: رَبَّنٰا ظَلَمْنٰا أَنفُسَنٰا: خدایا! ما به خودمان ضرر زدیم؛ ظلم و ستم کردیم. اینجاها نفس به‌معنی خود است. بعضی جاها نفس به‌معنی روح است. بعضی جاها هم به‌معنی واسط و لایه‌ای بین روح و جسم انسان است که جایگاه عقاید و علایق و روحیّات و خُلقیّات انسان است. ↩️ هر کس یک بدن دارد که تحت‌تأثير عوامل ژنتیک و غیره، با جنسیّت و قیافه‌ی خاصّی متولّد شده است. یک روح هم دارد که حقیقت کامل و جامعی است و کوچک‌ترین نقصی ندارد. در فاصله‌ی روح بی‌نقص با این چیزی که از خودمان می‌بینیم، نفس قرار دارد. فرض کنید خورشید دارد می‌تابد؛ منتها در فاصله‌ی بین خورشید تا شما، فضایی است که نور خورشید در مسیر رسیدن به شما، از آن عبور می‌کند و بسته به میزان تیرگی یا شفافیّت آن فضا، نور در عبور از آن، تدریجاً ضعیف شود تا جایی که ممکن است از آن نور به شما یک کورسو برسد. نفس این‌گونه است. یعنی ممکن است کدورت نفس سبب شود نور و کمالات خورشید روح خیلی کم به شما برسد. امّا می‌توانید روی نفستان کار کنید. یعنی همین لایه‌ی وسط بین روح و خودتان را کم‌کم تصفیه و تزکیه و زلال کنید. نفس در ابتدای مسیر تهذیب، مثل یک صخره‌ی سیاه است که اجازه نمی‌دهد از نور روح، جز بسیار اندک رد شود و به شما برسد. امّا اگر روی این لایه‌ی واسط کار کنید، کَدِر بودنش کم‌کم کاهش می‌یابد و هرچه کدر بودنش کاهش یابد، نور خورشید روح به شما بیشتر می‌رسد. ↩️ تعابیر مختلفی که در قرآن درباره‌ی نفس آمده است،  (نفس امّاره، نفس لوّامه، نفس مُلهَمه، نفس مطمئنّه، نفس راضیه و نفس مرضیّه) در مورد حالات یک چیز واحد است در مراتب مختلف تصفیه و کدورت‌زدایی؛ که از کدرترین حالتش، که نفس أمّاره‌ی به سوء است و قرآن درباره‌ی آن فرمود: إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّٰارَةٌ بِالسُّوءِ: همانا نفس بسیار به بدی‌ها فرمان می‌دهد، شروع می‌شود که در آن مرحله، لایه‌ی واسط کاملاً سیاه است و لذا از کمالات روح، در شما بسیار اندک ظهور دارد. همان‌طور که عرض کردم، روح، کامل و بی‌نقص و عیب است. لازم نیست ما روحمان را  بسازیم. روح ما ساخته شده و کامل است. امّا الان از کمالات روحمان چقدر بهره داریم؟ بسیار اندک! حالا شما شروع می‌کنید روی آن شیء کدر که نمی‌گذارد نور خورشید روح به شما منتقل شود، کار کردن و آن را تصفیه و کدورت‌زدایی کردن. تدریجاً از امّارگی نفس کم می‌شود و به نفس لوّامه، نفس سرزنش­گر تبدیل می‌شود؛ که قرآن در اشاره به آن فرمود: لٰا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیٰمَةِ وَ لٰا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّٰامَةِ: به روز قیامت سوگند نمی‌خورم و به نفس سرزنشگر سوگند نمی‌خورم. پس نفس، اوّل امر به سوء می­کرد، دائم شما را به کار بد تشویق می‌کرد. ↩️ در مناجات‌الشّاكين از مناجات خمس‌عشر منسوب‌به امام سجّاد عليه‌السّلام در مقام شکایت از نفس امّاره است که: إلٰهِی إِليْكَ أَشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمّٰارَةً وَ إِلَى الْخَطيئَةِ مُبٰادِرَةً وَ بِمَعٰاصِيكَ مُولَعَةً وَ لِسَخَطِكَ مُتَعَرِّضَةً؛ تسْلُكُ بِی مَسٰالِكَ الْمَهٰالِكِ وَ تَجْعَلُنِی عِنْدَكَ أَهْوَنَ هٰالِك، مَيّٰالَةً إِلَى اللَّعِبِ وَ اللَّهْوِ، مَمْلُوَّةً بِالْغَفْلَةِ وَالسَّهُوِ، تُسْرِعُ بِی إِلَى الْحَوْبَةِ وَ تُسَوِّفُنِي بِالتَّوْبَةِ: خدایا! نزد تو از نفسی شکایت می‌کنم که بسیار به بدی فرمان می‌دهد و به کارهای خطا مبادرت می‌ورزد و نسبت‌به انجام معصیتِ تو حریص است و متعرّض آنچه موجب غضب تو است، می‌شود؛ مرا به راه‌های هلاکت و تباهی می‌برد و نزد تو از پست‌ترین هلاک‌شدگان قرار می‌دهد؛ به لهو و لعب بسیار تمایل دارد و از غفلت و اشتباه‌کاری آکنده است؛ حرکتم به‌سوی گناه را شتاب می‌بخشد و توبه‌کردنم را به تأخیر می‌افکند. این، خصوصیات نفس امّاره است؛ سياهِ‌سياه و كَدر و تمام توانش را گذاشته است روی وادار کردن من به بدی. امّا شما شروع می‌كنيد به كار كردن روی آن؛ كمی كه آن را شفّاف كرديد، می‌شود نفس لوّامه؛ نفس سرزنش­گر. كه در اثر آن، بعد از اینکه كار بدی می‌كنید، به خود می‌گويید اين چه كاری بود من كردم؟ كاش نكرده بودم! خودتان را سرزنش می‌کنید. اين مرحلۀ لوّامگی نفس است. اين همان نفس قبلی است كه از امّارگی به لوّامگی منتقل شده است. همین نفس لوّامه را هم باز می‌توانید تزکیه، تصفیه، تهذیب، پاک و کدورت‌زدایی کنید. ادامه دارد…..
‍ ✔️ مراتب نفس (بخش دوم گزارش جلسه ٢٢ فروردين ١٤٠١) در این صورت به نفس مُلهَمه می‌رسید؛ که قرآن دربارۀ آن فرمود: وَ نَفْسٍ وَ مٰا سَوّٰاهٰا، فَأَلْهَمَهٰا فُجُورَهٰا وَ تَقْوٰاهٰا: و سوگند به نفس و آنچه آن را متناسب و متوازن ساخت و آلودگی‌ها و پرواپیشگی‌ها را به آن الهام فرمود. این شد نفس مُلهَمه. نفسی که الهامات را دریافت می‌کند. آن سنگ خارای سیاه اوّلیّه حالا تبدیل شده است به یک شیشه‌ی مات. اگر نفس را از این هم بیشتر تصفیه و کدورت‌زدایی کنید، شفّاف‌تر می‌شود و به نفس مطمئنّه تبدیل می‌شود که قرآن خطاب به آن فرمود: يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلىٰ رَبِّكِ: ای نفس به آرامش رسیده! به‌سوی پروردگارت بازگرد. آن نفس دیگر بین خوبی و بدی آمدوشد ندارد و در خوبی تثبیت شده و به آرامش رسیده و حسابش یک­سره شده است. همان‌طور که اوّل در حالت امّارگی، یک­سره بدی بود، حالا در خوبی حسابش یک­سره شده است. این‌طور نیست که یک روز گناه کند و یک روز ثواب؛ یک روز دروغ بگوید و یک روز راست؛ یک روز حسد بورزد و یک روز با خوشحالی، موفقیّت­های دیگران را پذیرا باشد؛ یک روز از خدا غافل باشد و یک روز ذاکر و به یاد خدا باشد. در این مرحله نفس به آرامش رسیده است و متلاطم و متلوّن و متغیّر نیست. ↩️ اگر باز هم از نفس کدورت‌زدایی کنید، از این هم شفّاف‌تر می‌شود و به نفس راضیه تبدیل می‌شود. قرآن فرمود: يٰا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلىٰ رَبِّكِ رٰاضِيَةً: ای نفس به آرامش رسیده! به‌سوی پروردگارت بازگرد در حالی که از خدا خشنود و راضی هستی. این نفسِ راضیه است و از خدا راضی است و از هرچه خدا می‌کند و می‌گوید، با خشنودی استقبال می‌کند و مقدّرات الهی را به شیرینی تحویل می‌گیرد و پذیرا می‌شود. هم از مقدّرات تکوینیِ خداوند راضی است، یعنی از هر اتّفاقی که خدا برایش پیش می‌آورد و از هر شرایطی که او را در آن قرار می‌دهد، راضی است، هم از مقدّرات تشریعی خدا راضی است، یعنی از دستورات و احکامی که خدا برای او در قالب اوامر دینی صادر کرده است، راضی است و آنها را هم به خشنودی تحویل می‌‎گیرد و می‌پذیرد. با تلخ‌کامی چادر سرش نمی‌کند؛ بلکه از چادر سر کردن لذّت می‌برد. با تلخ‌کامی نماز نمی‌خواند؛ به زور خودش را وادار به روزه نمی‌کند؛ بلکه به گوارایی و خشنودی دستورات الهی را انجام می‌دهد. این نفس راضیه است. ↩️ در صورت ادامه‌ی کدورت‌زدایی و تزکیه‌ی نفس، نهایتاً به نفس مَرضیّه تبدیل می‌شود؛ که قرآن فرمود: رٰاضِيَةً مَرْضِيَّةً: در حالی که هم تو از پروردگارت خشنودی و هم پروردگارت از تو راضی است. حالا دیگر او مورد رضایت خداست. خدا او را پسندیده است. به قول شاعر: یار پسندید مرا. این نفس، مَرضیّه‌ی خداست. این همان نفس است که پی‌درپی متحوّل شد؛ تغییر کرد و از امّارگی رسید به نفس مرضیّه. نفس هر چه شفّاف می‌شود، نور و کمالات روح، در ظاهر وجود شخص بیشتر ظهور می‌کند. تا اینکه به‌قدری زلال می‌شود که گویا اصلاً وجود ندارد. یعنی حائلی که بین روح و او بود، گویا دیگر اصلاً نیست. تمامیّت کمال و نور روح در شخص ظهور می‌کند. مسیر تهذیب و تزکیه‌ی نفس این است. ↩️ جهاد با نفس، مبارزه‌ی­ با تمنیّات نفس امّاره است که می‌خواهد شخص را  به آلودگی‌ها مبتلا کند. جهاد و مبارزه‌ی با نفس یعنی مبارزه‌ی با امّارگی نفس. یعنی مبارزه‌ی با آلودگی­هایی که گریبان‌گیر نفس ما شده است. در جهاد با نفس نمی‌خواهیم نفسمان را نابود کنیم؛ می‌خواهیم نفسمان را تهذیب، تزکیه، پاک، کدورت‌زدایی و تطهیر کنیم. ↩️ حالات نفس مثل یک طیف است که نفس تدریجاً از حالت قبلی خارج و به حالت بعدی وارد می‌شود. مثل بین‌الطّلوعین که از وقتی که فجر طالع می‌شود تا وقتی که خورشید طلوع می‌کند، یک طیف از تاریکی به روشنایی است. موقع اذان صبح  آسمان تاريك است و فقط يك ذرّه فجر طالع شده و سفيدی بسیار کمی در آسمان وجود دارد؛ ولی تاريكی غالب است. امّا هرچه زمان می‌گذرد، تدریجاً از تاريكی كم و به روشنایی اضافه می‌شود. كدورت‌زدایی يا تهذيب و تزكيه و تطهير نفس هم، چنين حالتی دارد. نفس یک طيف را طی می‌كند؛ از كدورت كامل به شفافيّت كامل. تا اینکه شخص به جايي می‌رسد كه گويا اصلاً نفسی وجود ندارد. می‌گويند شخص از نفس عبور كرد و ديگر نفسی ندارد. درباره‌ی برخی از بزرگان عرفان همين تعبير به كار رفته است. ↩️ شخص هر چه در اين طيف، مسیر را به سمت شفافيّت و زلاليّت طی می‌كند، تأثيرگذاری جنبه‌های كدورت كم می‌شود. البتّه در قدم اوّل تهذیب نفس كدورت صد­درصد از بين نمی‌رود، يك درصد از كدورت کاسته و يك درصد به نور افزوده می‌شود. در قدم بعدی باز درصد كدورت كمتر و درصد نور بيشتر می‌شود، تا به جایی می‌رسد كه شخص كلاّ از میدان نفس خارج می‌شود. ادامه دارد…. 🆔 @ahlevela 🆔 instagram.com/ahlevela
‍ ✔️مراتب نفس (بخش سوم و پاياني گزارش جلسه ٢٢ فروردين ١٤٠١) مثل يك سفينه‌ی فضایی که وقتی از زمين پرتاب می‌شود، برای اينكه به آسمان برود، اوّل با انرژی فوق‌العاده‌ای كه پرتاب‌كننده­ به آن وارد می‌کند و با سوخت بسيار قوی‌یی كه مصرف می‌کند، خودش را از جاذبه‌ی زمین نجات می‌دهد. زور قضيّه تا وقتی است كه سفینه از جاذبه‌ی زمين خارج شود. وقتی كه از میدان جاذبه‌ی زمين خارج شد، به‌راحتی به حرکتش ادامه می‌دهد و ديگر به صرف انرژی، چندان نیازی ندارد و جاذبه‌ی زمين دیگر آن را به‌سمت خودش نمی‌كشد. زمين نفس امّاره‌ی ما، ما را می‌خواهد به‌سمت عالم خاك بكشد. به تعبير قرآن كه فرمود: أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ. می‌خواهد ما را جاودانه زمينی كند و به جنبه‌های حيوانی، نفسانی، طبيعی و مادّی بچسباند. اوّل این‌گونه است. لذا برای كنده شدنِ از اين زمين، زور زيادی باید زد. امّا هر چه شخص بالا می‌رود، زور و زحمت كمتر می‌شود؛ تا اینکه به نقطه‌ای می‌رسد كه كلاً از جاذبه‌ی نفس رها می‌شود. انسان به آن نقطه كه رسيد، ديگر كارش درست شده است و از آن پس با همان شتابی كه دارد، حركت می‌كند و بالاتر می‌رود. ديگر آنجا زور زدن زياد لازم نیست. هر قدم كه جلوتر می‌رود، كار آسان‌تر می‌شود. امّا به يك نقطه می‌رسد كه ديگر اصلاً كار تمام است. آنجا ديگر، به‌قول شاعر ملائك می‌آیند و بشارت می‌آوردند. دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند چه مبارك سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند اين نقطه‌ای است كه كار شخص تمام شده است و زور زدن­هايش به نتيجه رسيده و از نفس نجات پيدا كرده است و ديگر نگرانی ندارد و به سلامت و سهولت راهش را ادامه می‌دهد. والاّ تا وقتی نفس هست، احتمال سُرخوردن و به عقب برگشتن هم هست. خدای‌نكرده غفلت و غرور كه سراغ فرد بيايد، ممكن است زمين بخورد و هرچه بالاتر رفته باشد، بيشتر آسیب می‌بیند. اين است كه بايد در همه‌ی مسير، روحِ التجاء، توسّل، توكّل، استمداد طلبيدن از خدا و اولیای خدا، محفوظ باشد. منم نزنیم که من بودم که رسيدم به اينجا. من نرسيدم؛ خدا من را تا اينجا آورده است. همين الان هم اگر وِلم كند، خدا می‌داند از چه مزبله‌ای سر در می‌آورم! غرور نبايد دامنگير فرد شود؛ والاّ ممكن است خدای‌نكرده از قلّه‌های خیلی بلند هم زمين بخورد. شيطان كمين كرده و به اين زودی ول‌كن نيست. تا ما در آسمان دنيا هستيم، شيطان ول‌كن نيست. اين‌طور كه در روايات نقل شده، ابلیس ابتدا تا هفت آسمان ‌راه داشت. حضرت عيسی علیه‌السّلام كه ظهور كردند، شیطان را تا آسمان چهارم پایین راندند و دیگر به بالاتر راه نداشت. پیامبراکرم صلّی‌الله‌علیه‌و­آله‌وسلّم که ظهور کردند، شیطان را پایین راندند و به آسمان دنیا محدود کردند. لذا به برکت پیامبرخاتم صلّی‌الله‌علیه‌و­آله‌وسلّم شیطان نمی‌تواند از آسمان دنیا بالاتر بیاید. از آسمان دنیا که عبور کردید، دیگر شیطان دستش به شما نمی‌رسد. خداوند فرمود: إِنَّ عِبٰادِی لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطٰانٌ: تو به بندگان تمام‌عیار من تسلّط نداری. خودش هم اعتراف کرد که من به آنها زورم نمی‌رسد. لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إّلّٰا عِبٰادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ: تمامی آنها را اغوا می‌کنم جز بندگان خالص‌شده‌ی تو را. یعنی آنها از تیررس من خارج شده‌اند. 🆔 @ahlevela 🆔 instagram.com/ahlevela 🆔 aparat.com/ahle_vela 🆔 @ahlevela_channel 🌐 www.ahlevela.com
‍ جلسۀ این هفتۀ آقایان اهل ولاء در روز سه‌شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۱ در مهدیۀ اهل ولاء با حضور استاد مهدی طیّب برگزار شد. در خاتمه‌ی جلسۀ مزبور استاد خطاب به حاضران فرمودند: در اين فضای لطيف، دوست‌داشتنی و صميمی، اميدواريم خدای متعال عنايت كند و صميميّت و يگانگی و صفا را بین دوستان عميق‌تر نماید. خدای‌ناكرده غبار كدورت نسبت‌به یکديگر بر دل­هایمان ننشيند. مجالس اهل معرفت و محبّت، بالاتر از بهشت و بهشت‌آفرین است. 🍀 بهشت جایی است كه قرآن درباره‌ی اهل آن فرمود: وَ نَزَعْنٰا مٰا فِى صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ: در آستانه‌ی بهشت هر غلّ و ناخالصی و كدورتی را که در سينه‌ی آنها بود، کَندیم. در نتیجه آنها در حالی وارد بهشت می‌شوند که: إِخْوٰناً عَلىٰ سُرُرٍ مُّتَقٰبِلِينَ: برادرانه روبه‌روی یکدیگر می‌نشینند. بهشت جای كدورت، دوگانگی، اختلاف و تلخیِ نسبت‌به يكديگر نيست. بهشت جای صميميّت و صفاست. اميدواريم خدای متعال اين صفا و صميميّت و محبّتی را که در جمع ما قرار داده است، که به‌راستی یکدیگر را دوست می‌داريم و دلمان برای يكديگر تنگ می‌شود، برقرار بدارد. خدای‌ناكرده شيطان به آن آسیب نزند. ↩️ همّ شيطان بر اين است كه بین مؤمنان كدورت و اختلاف ايجاد كند. إِنَّمٰا يُرِيدُ ٱلشَّيْطٰنُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ ٱلْعَدٰوَةَ وَٱلْبَغْضٰاءَ: همانا شيطان اراده كرده است كه بين شما دشمنی و كينه ايجاد كند. اين هدف شيطان است. هر وقت ديديد خدای‌ناكرده کدورت یا دوگانگی‌یی نسبت‌به مؤمنی پيدا كرده‌ايد، بدانید کار شیطان است. بلافاصله استغفار كنيد و أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطٰانِ الرَّجِيمِ بگوييد و بلافاصله براي گرم‌تر كردن رابطه اقدام كنيد. همان كسی را كه دیدید دارد در دلتان نسبت‌به او دلخوری به وجود می‌آيد، محکم در آغوش بگیرید و بغلش كنيد و ببوسيد و با او شوخی و مزاح کنید و  سربه‌سر بگذاريد و کاری کنید که کدورتی را كه شيطان دارد القاء می‌كند، از بين برود و صفای قبلی برگردد. والاّ اگر خدای‌ناکرده كدورت و دوگانگی به‌وجود بیاید، راهبندان می‌شود و راه عناياتی كه قرار بود به ما بشود، به‌دست خودمان بسته می‌شود. به‌نحوی عمل کنیم که صفا و صميميّت هر روز بین ما عميق‌تر و ريشه‌دارتر شود؛ تا شيطان به مخيّله‌اش هم خطور نكند كه بتواند بين ما اختلافی، تلخی‌یی، گلايه‌مندی‌یی ايجاد كند. ادامه دارد….. 🆔 @ahlevela 🆔 instagram.com/ahlevela 🆔 aparat.com/ahle_vela 🆔 @ahlevela_channel 🌐 www.ahlevela.com