هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
راه رسیدن به ملکوت اعلی
🖌 حضرت #امام_رضا (ع) فرمودند: هر که هفت روز از ماه رجب را روزه بدارد، هنگام مرگ دروازه آسمان های هفتگانه بر روحش گشوده می شود، تا به ملکوت اعلی می رسد.
🖌 قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا ع ...وَ مَنْ صَامَ سَبْعَةَ أَیَّامٍ مِنْ رَجَبٍ فُتِحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ بِرُوحِهِ إِذَا مَاتَ حَتَّی یَصِلَ إِلَی الْمَلَکُوتِ الْأَعْلَی.
📚 فضائل الأشهر الثلاثة، ح ۱۸.
#حدیث #ماه_رجب
@hadith_daily
هدایت شده از ۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقان حضرت امیر المؤمنین لذت ببرند
قسم به وعده ی شیرین من یمت یرنی
که ایستاده بمیرم به احترام علی
یا امیر المؤمنین ارواحنا لک الفداء
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ تشکر از صحبت های عالی حاج آقای عالی
پخش زنده حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها
🗓 ۲۷ بهمن، شبکه قرآن
❌مسئولین وزارت ارشاد باید بزنن تو دهن
اون خانمی که حرف از ازدواج سفید زده!
☎️ تماس با 162
سامانه پیامکی 3000025 ، 30000162
پست الکترونیکی pr@irib.ir
شورای نظارت 64040
پیامک 200064040
تارنما http://www.64040.ir
پست الکترونیکی info@64040.ir
گویای بازرسی 021 22164343
#مطالبه_اثر_دارد
#پیش_به_سوی_لشکر_مطالبه_گری
#رهبرم_عَلَم_مطالبه_گری_بالاست
✅ کانال #مطالبه_تلفنی در سروش، ایتا و بله
@phonemotalebe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خشونت و ظلم علیه زنان مسلمان محجبه در هند !
🔹 چقدر ناراحت کننده است که از فلان مفتی فلان کشور تا فلان ستاره ی فوتبال به این اتفاقات هند واکنش نشون دادن ولی صدایی از ایران بلند نشد😭
❌اقدام ما👈تماس با افراد و ارگانهای زیر و درخواست دفاع از بانوان محجبه و مظلوم هند
☎️ مجلس
تلفن
39931
با کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی و دفتر نمایندگان این کمیسیون ارتباط بگیرید.
☎️ وزارت امور خارجه
021 61151
☎️ دفاتر آیات عظام
مظاهری
025 37739026
وحید خراسانی
025 37740611
مکارم شیرازی
025 371020
سامانه پیامکی
10000100
نوری همدانی
025 37748218
صافی گلپایگانی
025 37479
سامانه پیامکی
30007479
شبیری زنجانی
025 37740322
علوی گرگانی
025 37741132
جوادی آملی
025 37744769
سبحانی
025 37743151
☎️مرکز مدیریت حوزه های علمیه مراکز برخی از استانها👇
♦️یزد : 035-36287250
♦️شیراز :
۰۷۱۳۲۲۳۲۲۸۰
شماره پیامک ۵۰۰۰۲۹۳۱۰۳۴
♦️تهران : ۰۲۱۷۷۴۸۸۹۰۰
♦️اصفهان :
03133944
ایمیل
info@esfhozeh.ir/
♦️مشهد :
🍃قسمت پیشنهاد و انتقاد👇
https://hozehkh.com/CommentsWhite
🍃روابط عمومی حوزه های علمیه خراسان رضوی :
ارتباط با مدیر کانال:
@news_howzehkh_admin
♦️مرکز حوزه های علمیه سطوح و دروس خارج فقه :
02637740971_4
داخلی6
♦️سایت حوزه علمیه قم(بخش ارتباط با ما):
hawzahqom.ir ›
#مطالبه_اثر_دارد
#پیش_به_سوی_لشکر_مطالبه_گری
#رهبرم_عَلَم_مطالبه_گری_بالاست
✅ کانال #مطالبه_تلفنی در سروش، ایتا و بله
@phonemotalebe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تیم_رسانه
#تولید_محتوا
#پایگاه_شهید_قلی_زاده
رحلت شهادت گونه حضرت زینب سلام الله علیها بر عموم شیعیان تسلیت باد
هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷
✒قسمت شصت و پنجم
قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/539
فصل ششم
برادران خوشزخم (۳)
تپه را بالا رفتیم
از هر طرف تیر میآمد حتی از پشت سر خودمان
به یک کانال رسیدیم
آنقدر عمیق بود که باید با نردبان از آن بالا میرفتیم
از کانال به سمت مقابل دویدم
یکباره در اوج ناباوری برادرم جعفر را دیدم که مقابلم سبز شد
فکر میکردم هنوز در خوابم
آموزش درست و حسابی ندیده بود
اصلاً دیدن او در آغاز عملیات، داخل کانال، زیر پای عراقیها بهت زدهام کرد
یک لحظه هر دو به هم نگاه کردیم
حرفی نزدیم
دویدیم
او به یک طرف و من به سمت مقابل او
به هر مشقتی بود از کانال بالا رفتم و رسیدم به خط الراس تپه
شروع کردم به انداختن نارنجک
از چند طرف بچهها شروع به پاکسازی کردند
در کمتر از نیم ساعت، تپه سقوط کرد
دنبال جعفر بودم که پلکهایم مجدداً سنگین شد
از تپههای دیگر صدای تیر میآمد ولی اراده حرکت نداشتم
کنار یک سنگر عراقی نشستم و همانجا خوابم برد
وقتی آفتاب به صورتم زد بیدار شدم
شوکه شدم
بیشتر به علت اینکه خودم را تک و تنها میدیدم
دور و برم کسی نبود جز چند تا جنازه عراقی
داشتم بچهها را پیدا میکردم که صدای شنی تانکها حقیقت ماجرا را معلوم کرد
تانکها با روشن شدن هوا تیر مستقیم میزدند و برای بازپسگیری تپه جلو میآمدند
تا خواستم حرکت کنم توپی کنارم منفجر شد
موج انفجار مرا میان زمین و هوا چرخاند و محکم به زمین کوبید
تمام تنم مورمور شد
به سختی خودم را به داخل کانال کشیدم
هنوز لب کانال بودم که تیر تانک نشست توی شکم کانال
با انفجاری بدتر از قبلی، زمین و آسمان دور سرم چرخید
ضربه گلوله تانک، دو سه متر زیر پایم را خالی کرده بود
تمام خاکها شاید به اندازه یک بار کمپرسی روی تنم ریخته بود
فقط چشم و دهانم از خاک بیرون بود
شده بودم مثل آدمهای زنده به گور
چشمهایم به چپ و راست میچرخید
اما از نوک پا تا بالای گردنم زیر خاک بود
نمیتوانستم حتی دستهایم را زیر خاک جابجا کنم
به سختی سرم را تکان دادم
صدایی شنیدم
یکی داشت خرخر میکرد و جان می داد
ترکش یا موج همان تیر تانک، او را از ناحیه سر و گردن مجروح کرده بود
داشت دست و پا میزد
بعد از نیم ساعت سه نفر به سمت کانال آمدند
مرا دیدند
باورم نمیشد
با مژههایی که از سنگینی خاک بالا نمیآمد، تصویر محو جعفر در چشمانم نشست
بالای سرم ایستاد
داد کشید: "داداشم شهید شده! داداشم شهید شده!"
مثل مردهها با چشمان باز به او خیره مانده بودم
صدای گریهاش دلم را همان زیر خاک لرزاند...
◀️ ادامه دارد ...
هر روز با ما باشید با یک قسمت از خاطرات قهرمان ملی "علی خوشلفظ" از جانبازان و شهدای همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد"؛ https://eitaa.com/salonemotalee/308
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
حاجت داری؟ تعجیل در ظهور؟
🖌 حضرت #امام_رضا (ع) فرمودند: هر که پانزده روز از ماه رجب را روزه بدارد، هر خواسته ای داشته باشد خداوند می دهد، مگر آنکه درباره گناه یا قطع ارتباط فامیل باشد.
🖌 قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا ع ...وَ مَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ خَمْسَةَ عَشَرَ یَوْماً قَضَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ کُلَّ حَاجَةٍ إِلَّا أَنْ یَسْأَلَهُ فِی مَأْثَمٍ أَوْ فِی قَطِیعَةِ رَحِمٍ .
📚 فضائل الأشهر الثلاثة، ح ۱۸.
#حدیث #ماه_رجب
@hadith_daily
○
•
شب تار سحـــر میگردد...
یک نفر مانده ازین قوم که برمیگردد!
البتہ اگر ما بخواهیم...
امروز به مناسبت #وفات_حضرت_زینب سلام الله علیها توفیق شد رفتم زیارت شهدای #مدافع_حرم #تیپ_زینبیون و #فاطمیون.
فرزند دو #شهید به مناسبت روز پدر برای باباهاشون نامه نوشته بودن
واقعا تکان دهنده بود. با خودم فکر می کردم فردای #قیامت چطور می خواهیم جواب این شهدا و خانواده هاشون رو بدیم.
👈🏻به نظر شما با این کارها که ما می کنیم عدم تقید به #احکام اسلامی؛ مال مردم خوری؛ عدم رعایت #حجاب و.... ما در برابر شهدا و خانواده هاشون که تمام وجودشون رو فدای اسلام کردن چه جوابی خواهیم داشت.
#حجاب
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
🌸@Azadye_Hejab🌸
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷
✒قسمت شصت و ششم
قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/543
فصل ششم
برادران خوشزخم (۴)
چشمهایم را به سختی جنباندم تا بفهمد زندهام
اما زنده به گور
فهمید
داد زد و دوید
با خوشخاضع و بادپا برگشت
خاکها را کنار زدند
تن بیرمقم را از زیر خاک بیرون کشیدند
جعفر ذوق کرده بود
هنوز باور نمیکرد زنده باشم
دست روی سر و سینهام میکشید
من به پیکر آن شهید نگاه میکردم که شاهد جان دادنش بودم
عراقیها داشتند از تپه بالا میآمدند
جعفر کلاش را برداشت
به سمت آنها هجوم برد و برگشت
خیلی خوشحال و هیجانزده گفت:
"سه نفرشان را کشتم. جلوتر نمیآیند."
کسی از عقب آمد و با عجله گفت: "همه بچهها برگشتهاند.
عقبنشینی شده است. فقط شما مانده اید."
این را گفت و رفت.
جعفر گفت: "من نمیآیم! تو توان عقب رفتن نداری، داداش! داریی؟"
گفتم: "اگر تو بیایی، دارم."
ساکت شد
عراقیها نارنجک به سمت ما میانداختند
شروع به عقب نشینی کردیم
اما این بار ناخواسته افتادیم داخل همان میدان مینی که ابتدا پشت آن کپ کرده بودیم
در مسیر شش نفر دیگر هم زمینگیر شده بودند
ما را که دیدند جان گرفتند
افتادند پشت سر ما
من معبر را میشناختم
به جعفر گفتم: "پشت سر من بیاید"
اما در آن وانفسا مشکل تازهای سراغم آمده بود
دستشویی و فشار و عذاب آوری که پیچ و تابم میداد
چپ و راست مین بود
به همه چیز میشد فکر کرد الا قضای حاجت
آن هم در معبر
پشت سرم چند نفر بودند
اگر ته صف بودم باز فرصت بود
اما جلودار بودن آنجا کار دست من داده بود
خواستم به جعفر بگویم لحظهای بایست و به بقیه بگو رویشان را برگردانند که رگبار عراقیها منصرفم کرد
یک راه مانده بود
آنقدر سریع بدوم تا به چالهای برسم
تمام رمقم را در پاهایم ریختم و دویدم
از بخت خوب من یک کانال عریض دیگر پیدا شد
داخل کانال پریدم
جعفر و نفرات پشت سرش هم کنار آمدند
آنجا تعدادی مجروح بود که توان بالا رفتن از کانال را نداشتند
حالا مصیبت شده بود چند تا
مجروحان را ببرم
تن کوفته و موج زدهام را بالا بکشم یا دنبال قضای حاجت باشم
چشمم به مجروحی افتاد که از شکم تیر خورده و در خودش مچاله بود و مثل کسی که به سجده افتاده باشد پیشانی روی خاک گذاشته بود
تا ما را دید که به ظاهر سرپاییم، گفت: "عراقی ها دارند میآیند. پا بگذارید روی من و از کانال بالا بروید."
مخم به دلیل فشارهای متعدد از کار افتاده بود.
معطل نکردم
گفتم: "حلال کن اخوی!"
پا رویش گذاشتم و از کانال بالا رفتم.
پشت سرمن جعفر آمد و آن چند نفر دیگر
شاید میخواستند به مجروحان کمک کنند اما مجال درنگ نبود
با جعفر از جلو میدویدیم
به سمتی که فکر میکردیم نیروهای خودیاند
ناگهان یک خمپاره ۱۲۰ زوزه کشید و بین من و جعفر فاصله انداخت...
◀️ ادامه دارد ...
هر روز با ما باشید با یک قسمت از خاطرات قهرمان ملی "علی خوشلفظ" از جانبازان و شهدای همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد"؛ https://eitaa.com/salonemotalee/308
هدایت شده از روشنگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پرچم عزت...
#استوری
🆘 @Roshangari_ir
هدایت شده از
امام زادگان عشق
انا لله و انا الیه الراجعون
خبر دار شدیم که پدر بزرگوار شهید سعید بزرگی راد (پدر شوهر سرکار خانم بزرگی) امشب به رحمت خدا رفته اند.
بدینوسیله به خانم بزرگی و همسر گرامیشان تسلیت عرض نموده و برای آن مرحوم علو درجات را از خداوند منان خواستاریم.
ان شاء الله روح آن مرحوم با شهیدشان محشور گردد.
ستاد یادواره امام زادگان عشق
مسجد حضرت زینب علیها السلام