eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
389 دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
5.1هزار ویدیو
486 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی
مشاهده در ایتا
دانلود
انا لله و انا الیه راجعون سردار مهدوی نژاد فرمانده اسبق سپاه قم و جانشین معاونت بازرسی سپاه پاسداران به علت عوارض شیمیایی جنگ، امروز سه شنبه دار فانی را وداع گفتند و به یاران شهیدش پیوست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷😭سلام علیکم... به امام علی (ع ) قسمتون می دهم... تا پایان بشنوید... انشاالله علوی باشیم... علوی زندگی کنیم... و علوی به سوی خدا برویم😭🌷
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
رجبیون کیانند؟ 🖌 ار حضرت (ع) شنیدم که می فرمود: در روز قیامت منادی از دل عرش ندا می دهد کجایند اهل رجب! آنگاه کسانی می ایستند که صورتشان در بین جمع می درخشد... حضرت فرمودند این درباره کسانی ست که ماه رجب روزه گرفته باشند و لو یک روز از اول وسط یا آخر آن. 🖌 سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع یَقُولُ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ أَیْنَ الرَّجَبِیُّونَ فَیَقُومُ أُنَاسٌ یُضِی ءُ وُجُوهُهُمْ لِأَهْلِ الْجَمْعِ ... ثُمَّ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع هَذَا لِمَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ شَیْئاً وَ لَوْ یَوْماً وَاحِداً فِی [مِنْ] أَوَّلِهِ أَوْ وَسَطِهِ أَوْ آخِرِهِ. 📚 فضائل الأشهر الثلاثة، ح ۱۳. @hadith_daily
مراسم عزاداری به مناسبت وفات حضرت زینب سلام الله علیها سخنران:حجت الاسلام صادقی واعظ شاعر:حاج احمد بابایی مداح:کربلایی ابوالقاسم زمانی زمان:پنجشنبه همزمان با نماز مغرب و عشاء مکان:بنیاد خیابان پائیزان خیابان دکتر حسابی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها مهمان سفره اهل بیت علیهم السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👏ما میتوانیم .. (۱۲) برطبق گزارش های بین المللی: ❌ ایران رتبه دوم شاخص توسعه انرژی در حهان را دارد. ۲۰
هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت شصت و چهارم قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/536 فصل ششم برادران خوش‌زخم (۲) یکی از بسیجی‌های محل را دیدم یک ترکش به سرش خورده بود خیلی خونسرد و عادی توی سنگر نشسته بود به اصرار مسئول تپه که میگفت برو عقب توجهی نمی‌کرد همان جا ماندیم در تپه‌ای که فقط توپ و خمپاره رد و بدل می شد پاس بخش شدیم شبها به سنگرها سرکشی می‌کردیم و نگهبان ها را تعویض روزها هم از خستگی تا نزدیک ظهر می‌خوابیدیم بعد از سه چهار روز بادپا و خوش‌خاضع گفتند؛ "برمی‌گردیم عقب پیش بچه‌های همدان" من هم راضی شدم تا قصرشیرین پیاده رفتیم جای پای نیروهای همدان را در مقری نزدیک شهر پیدا کردیم آماده عملیات بودند غلغله نیرو بود هرچه سر چرخاندم آشنایی ندیدم یکی که بیشتر جنب و جوش داشت، پرسید: "شما از کجا آمده‌اید؟!" گفتم: "از بسیجیان همدان هستیم." تحویلم نگرفت و رفت تویوتاها داشتند نیروها را سوار می‌کردند و آماده حرکت بودند و ما درمانده و نگران که حتی یک چوب دستی نداشتیم داخل یک چادر رفتم که پیدا بود خالی از نیرو شده چشمم به سه قبضه کلاش افتاد با جیب خشاب و نارنجک اسلحه‌ها را برداشتم گفتم خدا که بخواهد همه چیز راست و ریس می‌شود خنده‌مان گرفت و دور از چشم همان کسی که تحویلم نگرفت داخل ستون تویوتاها رفتیم نیروهای بسیجی کیپ تا کیپ با تجهیزات پشت ماشین‌ها نشسته بودند خوش‌خاضع و بادپا با زحمت خودشان را جا کردند من با یک ژست ستادی و مسئولانه جلو رفتم و نشستم کنار راننده و نفر کناری او که تا حدی آشنا آمد شب بود و هوا تاریک هی فکر و فکر که این آقا را کجا دیده‌ام جوری نگاه می‌کرد که انگار مرا می‌شناسد پرسیدم: "اخوی! شما را کجا زیارت کرده‌ام؟" خندید و گفت: "انشاالله امام رضا را زیارت کنید. من شما را قبلاً در تنگه کورک، وقتی شهدا را پیدا می‌کردیم دیدم." مشتاقانه پرسیدم: "من علی خوش‌لفظم. شما؟" گفت: "مصیب مجیدی" به ذهنم فشار آوردم قیافه او را وقت پیدا کردن شهدا در تنگه کورک به خاطر آوردم از قیافه‌اش جالب‌تر لهجه‌اش بود که برایم جذاب می‌نمود گفتم: "ما توی دره مرادبیک باغ داریم" و از اوصاف باغ آجی‌جان گفتم. ماشین پشت یک تپه بزرگ ایستاد نیروها آرام پیاده شدند و حرکت از آنجا آغاز شد منورهای عراقی که بالا رفت نمای کلی چند تپه از دور پیدا شد ستون ایستاد و بعد از خاموشی منور حرکت دوباره آغاز شد یکی دو بار مسیر ستون را به عادت شب‌های عملیات رفتم و برگشتم به خوش‌خاضع گفتم: "بابا ما را سر کار گذاشته‌اند! عملیات که اینجوری نمی‌شود! این به مانور شبیه‌تر است تا به یک عملیات جدی!" دوباره برگشتم سرستون ۲-۳ نفر از من جلوتر بودند یکی گفت: "همین جا می‌ایستیم!" همان‌جا از خستگی خوابم برد. نمی‌دانم چقدر خوابیدم. دوباره مسیری را بی صدا رفتیم و نشستیم. باز تردیدمان دوچندان شد آهسته از نفر جلویی پرسیدم: "معلوم است چه خبر است؟!" انگشتش را جلوی دهان برد: "هیسس! یک دسته جلوتر رفته‌اند داخل میدان مین و مشغول خنثی سازی هستند." جلوتر چیزی پیدا نبود جز یک تپه بزرگ و یک آدم هیکلی که داشت جست و خیز می‌کرد. یکباره فریاد زد: "جیش‌الایرانی!، جیش‌الایرانی!" و رگبار تیربار به سمت ما روانه شد هر کس به سمتی می‌رفت حدس زدم که مقابلم میدان مین باشد به راست دویدم چند نفر هم دنبال من آمدند از زیر تپه همان تیربارچی را زدم و غلتید و پایین آمد... ◀️ ادامه دارد ... هر روز با ما باشید با یک قسمت از خاطرات قهرمان ملی "علی خوش‌لفظ" از جانبازان و شهدای همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد"؛ https://eitaa.com/salonemotalee/308
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
راه رسیدن به ملکوت اعلی 🖌 حضرت (ع) فرمودند: هر که هفت روز از ماه رجب را روزه بدارد، هنگام مرگ دروازه آسمان های هفتگانه بر روحش گشوده می شود، تا به ملکوت اعلی می رسد. 🖌 قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا ع ...وَ مَنْ صَامَ سَبْعَةَ أَیَّامٍ مِنْ رَجَبٍ فُتِحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ بِرُوحِهِ إِذَا مَاتَ حَتَّی یَصِلَ إِلَی الْمَلَکُوتِ الْأَعْلَی. 📚 فضائل الأشهر الثلاثة، ح ۱۸. @hadith_daily
هدایت شده از ۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقان حضرت امیر المؤمنین لذت ببرند قسم به وعده ی شیرین من یمت یرنی که ایستاده بمیرم به احترام علی یا امیر المؤمنین ارواحنا لک الفداء
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ تشکر از صحبت های عالی حاج آقای عالی پخش زنده حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها 🗓 ۲۷ بهمن، شبکه قرآن ❌مسئولین وزارت ارشاد باید بزنن تو دهن اون خانمی که حرف از ازدواج سفید زده! ☎️ تماس با 162 سامانه پیامکی 3000025 ، 30000162 پست الکترونیکی pr@irib.ir شورای نظارت 64040 پیامک 200064040 تارنما http://www.64040.ir پست الکترونیکی info@64040.ir گویای بازرسی 021 22164343 ✅ کانال در سروش، ایتا و بله @phonemotalebe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خشونت و ظلم علیه زنان مسلمان محجبه در هند ! 🔹 چقدر ناراحت کننده است که از فلان مفتی فلان کشور تا فلان ستاره ی فوتبال به این اتفاقات هند واکنش نشون دادن ولی صدایی از ایران بلند نشد😭 ❌اقدام ما👈تماس با افراد و ارگانهای زیر و درخواست دفاع از بانوان محجبه و مظلوم هند ☎️ مجلس تلفن 39931 با کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی و دفتر نمایندگان این کمیسیون ارتباط بگیرید. ☎️ وزارت امور خارجه 021 61151 ☎️ دفاتر آیات عظام مظاهری 025 37739026 وحید خراسانی 025 37740611 مکارم شیرازی 025 371020 سامانه پیامکی 10000100 نوری همدانی 025 37748218 صافی گلپایگانی 025 37479 سامانه پیامکی 30007479 شبیری زنجانی 025 37740322 علوی گرگانی 025 37741132 جوادی آملی 025 37744769 سبحانی 025 37743151 ☎️مرکز مدیریت حوزه های علمیه مراکز برخی از استانها👇 ♦️یزد : 035-36287250 ♦️شیراز : ۰۷۱۳۲۲۳۲۲۸۰ شماره پیامک ۵۰۰۰۲۹۳۱۰۳۴ ♦️تهران : ۰۲۱۷۷۴۸۸۹۰۰ ♦️اصفهان : 03133944 ایمیل info@esfhozeh.ir/ ♦️مشهد : 🍃قسمت پیشنهاد و انتقاد👇 https://hozehkh.com/CommentsWhite 🍃روابط عمومی حوزه های علمیه خراسان رضوی : ارتباط با مدیر کانال: @news_howzehkh_admin ♦️مرکز حوزه های علمیه سطوح و دروس خارج فقه : 02637740971_4 داخلی6 ♦️سایت حوزه علمیه قم(بخش ارتباط با ما): hawzahqom.ir ✅ کانال در سروش، ایتا و بله @phonemotalebe
هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت شصت و پنجم قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/539 فصل ششم برادران خوش‌زخم (۳) تپه را بالا رفتیم از هر طرف تیر می‌آمد حتی از پشت سر خودمان به یک کانال رسیدیم آنقدر عمیق بود که باید با نردبان از آن بالا می‌رفتیم از کانال به سمت مقابل دویدم یکباره در اوج ناباوری برادرم جعفر را دیدم که مقابلم سبز شد فکر می‌کردم هنوز در خوابم آموزش درست و حسابی ندیده بود اصلاً دیدن او در آغاز عملیات، داخل کانال، زیر پای عراقی‌ها بهت زده‌ام کرد یک لحظه هر دو به هم نگاه کردیم حرفی نزدیم دویدیم او به یک طرف و من به سمت مقابل او به هر مشقتی بود از کانال بالا رفتم و رسیدم به خط الراس تپه شروع کردم به انداختن نارنجک از چند طرف بچه‌ها شروع به پاکسازی کردند در کمتر از نیم ساعت، تپه سقوط کرد دنبال جعفر بودم که پلک‌هایم مجدداً سنگین شد از تپه‌های دیگر صدای تیر می‌آمد ولی اراده حرکت نداشتم کنار یک سنگر عراقی نشستم و همان‌جا خوابم برد وقتی آفتاب به صورتم زد بیدار شدم شوکه شدم بیشتر به علت اینکه خودم را تک و تنها می‌دیدم دور و برم کسی نبود جز چند تا جنازه عراقی داشتم بچه‌ها را پیدا می‌کردم که صدای شنی تانک‌ها حقیقت ماجرا را معلوم کرد تانکها با روشن شدن هوا تیر مستقیم می‌زدند و برای بازپس‌گیری تپه جلو می‌آمدند تا خواستم حرکت کنم توپی کنارم منفجر شد موج انفجار مرا میان زمین و هوا چرخاند و محکم به زمین کوبید تمام تنم مورمور شد به سختی خودم را به داخل کانال کشیدم هنوز لب کانال بودم که تیر تانک نشست توی شکم کانال با انفجاری بدتر از قبلی، زمین و آسمان دور سرم چرخید ضربه گلوله تانک، دو سه متر زیر پایم را خالی کرده بود تمام خاکها شاید به اندازه یک بار کمپرسی روی تنم ریخته بود فقط چشم و دهانم از خاک بیرون بود شده بودم مثل آدمهای زنده به گور چشمهایم به چپ و راست می‌چرخید اما از نوک پا تا بالای گردنم زیر خاک بود نمی‌توانستم حتی دستهایم را زیر خاک جابجا کنم به سختی سرم را تکان دادم صدایی شنیدم یکی داشت خرخر می‌کرد و جان می داد ترکش یا موج همان تیر تانک، او را از ناحیه سر و گردن مجروح کرده بود داشت دست و پا می‌زد بعد از نیم ساعت سه نفر به سمت کانال آمدند مرا دیدند باورم نمیشد با مژه‌هایی که از سنگینی خاک بالا نمی‌آمد، تصویر محو جعفر در چشمانم نشست بالای سرم ایستاد داد کشید: "داداشم شهید شده! داداشم شهید شده!" مثل مرده‌ها با چشمان باز به او خیره مانده بودم صدای گریه‌اش دلم را همان زیر خاک لرزاند... ◀️ ادامه دارد ... هر روز با ما باشید با یک قسمت از خاطرات قهرمان ملی "علی خوش‌لفظ" از جانبازان و شهدای همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد"؛ https://eitaa.com/salonemotalee/308
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
حاجت داری؟ تعجیل در ظهور؟ 🖌 حضرت (ع) فرمودند: هر که پانزده روز از ماه رجب را روزه بدارد، هر خواسته ای داشته باشد خداوند می دهد، مگر آنکه درباره گناه یا قطع ارتباط فامیل باشد. 🖌 قَالَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا ع ...وَ مَنْ صَامَ مِنْ رَجَبٍ خَمْسَةَ عَشَرَ یَوْماً قَضَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ کُلَّ حَاجَةٍ إِلَّا أَنْ یَسْأَلَهُ فِی مَأْثَمٍ أَوْ فِی قَطِیعَةِ رَحِمٍ . 📚 فضائل الأشهر الثلاثة، ح ۱۸. @hadith_daily