هدایت شده از ۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر قیامت نبود .... ضرر ما...؟
ولی اگر قیامت بود... ضرر شما ....؟
از حجت الاسلام و المسلمین قرائتی بشنوید
هدایت شده از اینستای انقلابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج نادر را من در ایران نشناختم، او را وقتی شناختم که شاگرد لبنانی اش اینطور به یاد روزهای سخت و شیرین سال های مقاومت با او صحبت میکند و اشک میریزد.
داستان این فیلم:
مربوط می شود به سفر چند ماه پیش من با آقا جواد رمضان نژاد به کشور سوریه برای بازدید از یک پروژه تلویزیونی در این کشور. وقتی آقا جواد متوجه شد بعضی از عوامل این مجموعه از بچه های قدیم حزب الله لبنان که از قضا شاگرد حاج نادر هم بودند، با حاج نادر طالب زاده که مدتی در بستر بیماری بود تماس تصویری گرفت. لحظات زیبایی بین این شاگرد مکتب حزب الله و معلمش شکل گرفت. لحظاتی که مرا به عمق رابطه حاج نادر با بچههای مقاومت برد.
محسن اقبال
💬 #mohsen_eghbal
@insta_enghelabi
هدایت شده از بیداری ملت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تهران/ امروز / راهپیمایی روز قدس
▪️همخوانی «سلام فرمانده» توسط مادری با فرزندش که روی سن قرار دارد.
✅ رحمت خدا بر حاج قاسم که تاکید بر نگاهِ جامعِ جذبِ حداکثری همه آحاد مردم را داشت.همه مردم در دایره نظام هستند.همه فرزندان این سرزمینند، همه دل در گروه امام و انقلاب و رهبری دارند...
آری، سلام فرمانده، سیدعلی دهه نودی هاشو فراخوانده...
بعد از دهه هفتادی هایی مثل محسن حججی و دهه هشتادی هایی مثل علی لندی نوبت دهه نودی هایست...
🌷اللهم عجل لولیک الفرج
✍"محمدصالحی"
🔴به پویش #بیداری_ملت بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
هدایت شده از فقه و احکام رهبری (leader.ir)
📚 پرداخت کفارۀ غیر سید به سید
💠 سؤال: پرداخت کفاره روزۀ غیر سید به سادات چه حکمی دارد؟
✅ جواب: مانعی ندارد؛ البته احتیاط مستحب، اجتناب از این کار است.
#احکام_کفارات #پرداخت_کفاره_به_سید
🆔 @leader_ahkam
هدایت شده از ۱۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرآن رو می بوسیم و سر می گیریم ولی...
از حچت الاسلام و المسلمین قرائتی بشنویم
إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
🔹بی حاشیه ترین رزمنده تاریخ رسانه
🔹جای تورا هیچکس برای ما پر نخواهد کرد سردار رسانه
🖤طالبزاده متولد ۱۳۳۲ در تهران، مستندساز، تهیهکننده و مجری تلویزیون و بازیگر و کارگردان سینما بود.
🔻وی همچنین دبیر کنفرانس بینالمللی افق نو، دبیر جشنواره فیلم عمار و از افراد مؤثر در تأسیس شبکه افق سیما و عضو هیات اندیشهورز این شبکه بود.
🔻طالب زاده کارگردانی سریال «بشارت منجی» را در کارنامه حرفه ای خود دارد.
وی فعالیت هنری خود را از ۱۳۵۹ در صدا وسیما با ساخت فیلمهای مستند آغاز کرد.
از دیگر فعالیتهای او میتوان به تدریس در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی و مدیریت مرکز تحقیقات و مطالعات سینمایی در معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره کرد.
👌طالب زاده که در لیست شخصیتهای تحریم شده از سوی آمریکا قرار دارد در جنگ بوسنی نیز شرکت داشته است
▪️خداوند آن مرحوم را مورد مغفرت و رحمت بیکران خود قرار دهد و با انبیاء و اولیای خود محشور فرماید.
الحق و الانصاف در دفاع از ارزش های دینی و انقلابی مجاهدت های ستودنی داشت.
🏴روحت شاد حاج نادر طالب زاده
🇮🇷من انقلابی ام
@anglabe✌️
🔴نادر جان!
🔹می دانم از امشب پوستر هایت را فراوان چاپ خواهند کرد و برایت کلیپ ها و مستند ها خواهند ساخت اما از غصه های این سالهای آخر تو نخواند گفت.
◾️از بی مهری های کسانی که تو برایشان نردبان فراهم کردی. از حرفهای در گوشی که بارها برایم گفتی و مرا هم به صبوری دعوت کردی!
◾️از اینکه می گفتی مسعود جان! نسل جنگچیز دیگری بود و تکرار نشدنی است و از همسنگران امروز باید به اندازه فهم شان توقع داشت.
◾️می گفتی چک دست کسانی است که خودمان دسته چک دستشان دادیم اما به اسم #نو_انقلابی_گری از روی ما رد شده اند. کاری که ما با نسل خودمان و سید مرتضی آوینی نکردیم
◾️می دانم درست مثل شهید آوینی همانها که خون به جگرش کردند و برایش مرثیه خواندند برای تو هم همانها که قلبت را آزردند سیاهپوش خواهند شد.
◾️حیف که به صبر و سکوتم فرا خواندی وگرنه گفتنی ها بسیار است.
عزت و ذلت دست خداست نادر جان. سلام مرا هم به امام و شهدا برسان و بگو رفقای قدیمی در راه هستند.
✍ مسعود دهنمکی
#نادر_طالب_زاده
🌐 کانال شم سیاسی ↙️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬 ماجرای ترور بیولوژیک نادر طالب زاده
🔹️ مرحوم #نادر_طالبزاده: هنگامی که در عراق بودم، حدود ساعت ۳ نیمه شب نیروهای امنیتی عراق که مسلح به کلاشینکف و سلاح های ۹ میلیمتری بودند به هتل ما ریختند و با حاضر شدن در بالای سر من خواستند که چمدان هایمان را به آنها تحویل دهیم
🔹این نیروها با اصرار زیاد چمدانهایمان را گرفتند، آنها به ما گفتند که یک هفته بعد بیایید در کربلا و آنجا چمدان های خود را تحویل بگیرید
🔹️ بعد از اینکه از نیروهای وابسته به سازمان امنیتی آمریکا چمدانها را تحویل گرفتیم برداشت من این بود که هدف آنها سرقت اطلاعات داخل لپ تاپ و همچنین مکاتبات من با مهمانان دعوت شده به برنامه های مختلف بوده است
🔹️ بعد از آنکه لباسهای داخل چمدان را پوشیدم دو روز بعد دچار تنگی نفس شدید شدم ولی در ابتدا تصورم این بود که به خاطر تغییرات آب و هوایی است. با ادامه این وضعیت و اختلال در وضعیت جسمیام و همزمانی این حوادث متوجه شدم که مورد ترور بیولوژیک قرار گرفتهام.
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عربستان به دستور نظام سلطنتی مذهب شیعه جعفری را برسمیت شناخت
وبنا به دستور دولت ساخت حسینه ها و مساجد و چاپ و تدریس کتب شیعی در مدارس ازاد و سخنرانی در ملا عام ازاد و ساخت ضریح بقیع ازاد میباشد ... *ستاد توسعه وبازسازی ائمه بقیع امادگی خودرا اعلام میدارد*
--------------
انشاءالله که راست باشه.
دست آل سعود ...
بشکنه الهی.
مرگ بر آل سعودی که پوست عوض کرد و بجای گرگ لباس روباه پوشید.
هدایت شده از سالن مطالعه
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷
✒قسمت صد و ششم
قسمت قبل:https://eitaa.com/salonemotalee/739
فصل نهم
من، مهتاب، مین(۱۶)
باز خندید
با همان ملاحت همیشگی گفت: "تو که راهکارت قفل شده؟"
گفتم: "آره یه قفل خاطرجمع!"
گفت: "قرار است تا ماه در نیامده و مهتاب نزده، امشب ما هم راهکارمان را قفل کنیم."
گفت: "انشاءالله راهکار شما هم قفل خواهد شد!"
گفت: "تیم شناسایی را من باید جلو ببرم! علی جان! تنهایم! با من میآیی!؟"
این درخواست را با معصومیت و مظلومیت عجیبی بیان کرد.
نمیدانم چرا آن جملهای که در جوانرود گفته بود به یادم آمد: "قرار نیست اینجا اتفاقی بیفتد!"
علی پاره تن من بود
میدانست نمیتوانم از او جدا باشم
لحن ملتمسانهی او آتشم زد
گفتم: "چرا نیایم عزیزم! من تو را به جبهه آوردهام. به واحد آوردهام. حالا رهایت کنم؟!"
همانجا از محمود حمیدزاده معاون واحد اجازه گرفتیم
او هم موافقت کرد
دم غروب، قبل از حرکت، دیدم علی محمدی گوشهای نشسته و زیارت ناحیه مقدسه را میخواند
صورتش پر از اشک بود و بی صدا گریه میکرد
باز به دلشوره افتادم؛ "خدایا! نکند امشب خبری باشد و این جا اتفاقی بیفتد؟!"
با خودم درگیر بودم
دلم نمیخواست؛ نه خودم به این گشت بروم و نه علی و همراهانش
اما انگار دهانم کلید شده بود
اذان نشده بود که پشت تویوتا نشستیم تا از مقر اطلاعات به خط برویم
داخل تویوتا بچهها اسم هم را صدا میزدند و میگفتند: "برای شادی روح شهید (مثلاً) قربانی صلوات!" و همه صلوات میفرستادند
طعم این شوخی هم با شوخیهای معمول قبل از گشت متفاوت بود.
ظاهرا میخندیدم ولی ته دلم شور میزد
به خط که رسیدیم، حسین جعفری که قبلاً با علی محمدی و سایر اعضای تیم این مسیر را آمده بود، گفت: "برادر خوشلفظ! من دیشب خوابی دیدهام که خیلی نگرانم کرده!"
پرسیدم: "چه خوابی؟!"
گفت: "خواب دیدم که با علی محمدی به گشت رفتیم. شبهنگام آسمان سرخ شد! به حدی که چشم همه اعضای تیم به بالا بود. چیزی مثل ابر سرخ در هم میپیچید. من نمیدانستم چیست؟
از علیمحمدی پرسیدم: در آسمان چه خبر است!؟ گفت: هر کس بتواند نوشته داخل سرخی آسمان را بخواند، شهید میشود.
پرسیدم: مگر چه نوشته است!؟
گفت: شهادتین!!
جعفری که این خواب را تعریف کرد، باز به هم ریختم.
دیگر یقین کردم که قرار است اتفاقی بیفتد
پرسیدم؛ "خواب را برای علی تعریف کردهای؟"
گفت: "آره! ولی گفته به کسی نگویم!"
ناخواسته یاد نادر فتحی افتادم...
و یاد آن خواب...
و اینکه نادر هم گفته بود؛ خوابم را برای کسی تعریف نکن!!!...
زیر ارتفاع ساندویچی رسیدیم
تاریک بود
جلو رفتم و گفتم: "علی جان! وقت نماز است. نماز را بخوانیم؟"
فکر کردم بعد از نماز او را از این گشت منصرف کنم
باورم نمیشد او که در تمام عمرش حتی یک دقیقه نماز اول وقت را به تاخیر نمیانداخت، گفت: "بعد از شناسایی نماز میخوانیم."
گفتم: "الان اول وقت است!؟"
گفت: "محاسبه کردهام؛ مهتاب ساعت ۱۰ و ۱۷ دقیقه بالا میآید. باید قبل از مهتاب از میدان مین رد شده باشیم."
گفتم: "علی جان! چند بار زمان مهتاب وسط میدان مین بودهایم و اتفاقی نیفتاده. اصلاً گاهی مهتاب کمک میکند که روی مین نرویم."
لبخندی زد و گفت: "من و مین و مهتاب با هم کنار نمیآییم!"
راه افتادیم
علی جلو بود
تخریبچی پشت سرش
من، جعفری و قویدست هم با فاصله پشت سر آنها
در تاریکی با حسین جعفری به هم نگاه میکردیم
به گامهای مصمم علی محمدی
هر از گاهی مینشست
مادون میکشید
و به راه میافتاد
از میدان مین اول رد شدیم
خودم را به او رساندم و پرسیدم: "تا کجا میخواهی پیش برویم!؟"
گفت: "تا جایی که قرار است گردان را شب عملیات پیش ببرند."
گفتم: "من شنیدهام که شب های قبل فقط تا اینجا آمدهاید!"
گفت: "شما همین جا بمانید. من و قربانی جلوتر میرویم. اگر تا ۱۰:۱۵ نیامدیم، شما برگردید."
تا آن موقع از علی حرف دستوری نشنیده بودم.
مجال بحث نبود
تصمیمش را گرفته بود که آن شب هر طور شده تا زیر سنگرهای ارتفاع ساندویچی برود
همین که خواست راه بیفتد آهسته دستش را گرفتم و انگشترش را درآوردم و انگشتر خودم را به او دادم
همان لبخند زیبا را برای آخرین بار در چهرهی او دیدم
دلواپس شده بودم
علی حتی اسلحه هم با خود نبرد
اگر به کمین میافتاد....
◀️ ادامه دارد ...
هر روز با ما باشید با یک قسمت از خاطرات قهرمان ملی "علی خوشلفظ" از جانبازان و شهدای همدانی در کتاب "وقتی مهتاب گم شد"؛ https://eitaa.com/salonemotalee/308
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#افطارهای_مهدوی
💠 به یاد توام یاامام زمان
خدا ڪنه بار منم بخری😔
🍂دم افطاره اسمتو بردم
خدا کنه اسم منم ببری....
🍂به یاد توام یا امام زمان
خدا کنه بارِ منم بخری....
🤲 افطارمان را با شیرینی دعا برای ظهور آغاز کنیم.
#اللهمعجللولیکالفرج
#ماه_رمضان
---------------------------------🌸
@Golhayebeheshti313
🌸--------------------------------
#شهیدانه
زیر آن همه آتش،قرآن مے خواند
روے یڪ تپه ے سنگي،بالای شیار،یڪ گوشه ے دنجے،یڪ حال خوبی پیدا ڪرده بود.تنهاے تنها نشسته بود.قرآن مے خواند .
عمامه گذاشته بود.معمولا توے خط عمامه نداشت.
انگار نه انگار زیر آن همه آتش نشسته .آرام و ساڪت بود.مثل اینڪه توے مسجد قرآن مے خواند.
#شهیدمصطفےردانیپور
هدایت شده از قرآن روزی یک صفحه🇵🇸
سلام علیکم
امروز ظاهرا روز آخر ماه مبارک رمضان است
لذا جزء ۲۹ و جزء ۳۰ قرآن کریم در یک روز بارگذاری می شود
التماس دعا