eitaa logo
امتداد حکمت
185 دنبال‌کننده
228 عکس
33 ویدیو
0 فایل
آدرس کانال استاد در ایتا: http://eitaa.com/ahmad_farhani آدرس کانال استاد در بله: ble.im/join/YWY5ODE4OT آدرس کانال استاد در تلگرام: https://t.me/ahmad_farhani ارتباط با ادمین کانال: @nasr_2022
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 : مرگ در نظر منکران برزخ و معاد، یعنی عدم حیات، امّا در نظر معتقدان به برزخ و معاد، مرگ یعنی حالتی که در آن حالت، انسان از حیات مادّی ترقّی می کند به حیات برتر برزخی. پس مرگ آن حقیقتی است که انسان را به درجه برتر حیات می رساند. ✍ وجود دارد اما نه به‌عنوان پایان همه چیز بلکه به‌عنوان شروع حیات و زندگی؛ تنها استحاله ای شکلی صورت می‌گیرد نه معنایی و محتوایی، مرگ اگر عدم بود نیازمند فرآیند حیات نبود، نیازمند خلقت نبود؛ بلکه هر مخلوقی پس از حیات می‌رفت تا نابود شود، 🌸لذا خدا می فرماید «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ ... » (ملک آیه 2) او خود را کسی معرفی می‌فرماید که ابتدا خالق مرگ است و بعد حیات. مرگ خلق شدنی است، یعنی باید فرایندهایی طی شود(حرکت جوهری) تا پیدا شود. خلق مرگ از زیباترین مخلوقات الهی است که حیات را در خود نهفته دارد. ✍وقتی عزرائیل(ع) کسی را اماته می کند، از نسبت فعل او با فرد میّت (ترقّی کرده به برزخ) مفهومی انتزاع می شود به نام موت یا مرگ، لذا موت، است؛ و وجود رابط، قائم است به طرفین ربط
🔸 : باید توجّه داشت که از سه زاویه و با سه تخصص می توان به خلقت خدا نگریست؛ با نگاه عارفانه (تخصص ) و یک بار با نگاه حکیمانه (تخصص ) و بار دیگر با نگاه عالمانه یا فلسفی (تخصص ) یک بار از زاویه ی بالا به پایین(تخصص نوع اول و دوم) و بار دیگر زاویه ی پایین به بالا (تخصص نوع سوم) 🌸انسان در ابتدای کار که هیچ اطّلاعی از حقیقت ندارد تنها همین عالم مادّه را می بیند، لذا همه چیز را از همین زاویه نگاه می نگرد. لذا خیال می کند که وقتی مثلاً دانه ای تبدیل به درخت می شود، حقیقتاً خاک است که تبدیل به درخت می شود ولی از نگاه بالا به پایین (نوع دوم) حقیقت چیز دیگری است. در این نگاه، این حقیقت جبروتی و ملکوتی درخت است که به تدریج خود را در عالم مادّه ظاهر می کند. اینکه خداوند متعال در بیان آفرینش آدم (ع) فرمود ما انسان را از خاک آفریدیم، از زاویه ی نگاه ما سخن گفته (تخصص نوع سوم). ✍با تخصص کلّ عالم خلقت چیزی نیست جز ظهور اراده ی خداوند متعال. یعنی یک حقیقت است که رقیق شده از بالا به پایین وقتی از بالا به پایین نگاه میکنیم شخصیتی مقابل هستی وجود ندارد توضیح این مطلب از راه فلسفه برای افراد غیر متخصّص در فلسفه کار بسیار دشواری است؛ 🌸امّا قیاسی که بین اختراعات انسانی و خلقت الهی نموده اید، قیاس مع الفارق است؛ چون از نظر فلسفی چیزی به نام کامپیوتر و ماشین و امثال آن وجود ندارد. هیچکدام از این اشیاء یک شیء نیستند بلکه مجموعه ای از اشیاء می باشند که کنار همدیگر قرار گرفته اند و بین آنها نیست. متأسفانه توضیح این مطلب فراتر از کلاس فلسفه و برای افراد غیر متخصّص دشوار است؛ ✍بیان حقیقت خلقت الهی بسیار دشوار است و اهل حقیقت می دانند که مثالی برای آن نیست خلقت آدم(ع) مستقیماً از خاک بود؛ یعنی مقداری خاک را با آب آمیختند و گل ساختند؛ و از آن گل، بدن آدم(ع) پدید آمد؛ و به اذن خدا شأنیت اتّصال با نفس را پیدا نمود که از این ربط بین آن بدن و آن نفس، تعبیر می شود به نفس آدم(ع). یعنی است. چون خود این ربط، امر وجودی است؛ 🔸(برای فهم بهتر این مطالب باید با مبانی حکمت متعالیه و آشنا باشیم)
🔸 : امروز نه علوم حوزوی رایج پاسخگوی نیاز جامعه ی اسلامی هستند نه علوم دانشگاهی موجود. امروز به محتاج هستیم. دقّت فرمایید! مقصودم از علم دینی، فقه و اصول و تفسیر و امثال اینها نیست. 🌸 علم دینی، یک اصطلاح جدید است در کلام اندیشمندان حکمت متعالیه، که مراد از آن، مدل رشته های دانشگاهی است؛ یعنی روانشناسی اسلامی، اقتصاد اسلامی، علوم سیاسی اسلامی، جامعه شناسی اسلامی، مدیریّت اسلامی، علوم تربیتی اسلامی، زیست شناسی اسلامی، فیزیک اسلامی، ریاضیّات اسلامی، علم معماری اسلامی، مهندسی اسلامی و … . ✍ البته شکّی نیست که برای ورود به این حیطه، باید شخص با فلسفه ی اسلامی و مبانی حکمت متعالیه آشنا باشد مطابق فرمایشات ما دنبال فسلفی هستیم، که به ما فکر بدهد و دنبال فکری هستیم، که به ما علم بدهد و بدنبال علمی هستیم، که ما را به تمدن برساند 🔶 فلسفه، علمى است كه يادگيرى و فهم و درك آن از طريق خودآموزى يا مطالعه ی آزاد تا حدّ زیادی دشوار بوده، نيازمند استاد و كلاس است. لذا با صِرف کتاب و مطالعه نمی شود را به درستی آموخت.
: کارش حساب ندارد. بلکه هیچکدام از مخلصین حساب برزخی و اخروی ندارند. حساب مال غیر مخلصین است. مردم دو گروهند؛ عدّه ای به می رسند که حساب اعمال ندارند. چون اصلاً خودی ندارند که بخواهند حساب پس بدهند، آنها فانی فی الله هستند. امّا عدّه ای دیگر که کم یا بیش اهل دنیا بوده اند، باید حساب پس بدهند. 🔰 و فرمود: « وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْرى‏ فَإِذا هُمْ قِیامٌ ینْظُرُونَ ــــ و در «صور» دمیده مى‏شود، پس همه ی کسانى که در آسمانها و زمین هستند مدهوش می شوند، جز کسانى که بخواهد؛ سپس بار دیگر در «صور» دمیده میشود، ناگهان همگى به پا مى‏خیزند و در انتظار(حساب و جزا) هستند.» (الزمر:۶۸) 🔸پس عدّه ای هستند که صور اسرافیل اثری در آنها ندارد، و آنها مشمول حکم قیامت و حساب اعمال نیستند. بلکه طبق روایات، آنها خودشان از مردم حساب می کشند. چون حاکم بر قیامت هستند. اینها از صاحب صور (اسرافیل) نیز برترند؛ لذا سلطه ای بر آنها ندارد
امتداد حکمت
🌸 با عرض تبریک به مناسبت #عید_غدیر🌸 ⁉️ پرسش: آیا تشهد به #ولایت جزء اذان است؟ نظر شما راجع به #اشه
: مطلق شهادت به (ع)، نه تنها بدعت نیست بلکه از واجبات دین اسلام می باشد ؛ و انکار آن ـ چه از سوی شیعه و چه از سوی اهل سنّت ـ مساوی با انکار قرآن کریم می باشد چرا که خداوند متعال فرموده است:« إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُون ـــ ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏اند همانها که نماز را برپا مى‏دارند، و در حال رکوع، زکات مى‏دهند»(مائده:۵۵)     🔰شیعه و سنّی اتّفاق نظر دارند که منظور امیرمومنان علی (ع) می باشد. پس اصل شهادت به حضرتش لازمه ی تصدیق قرآن کریم می باشد؛ و اگر کسی به ولایت حضرتش معتقد نباشد منکر این آیه شریفه می باشد. 🔸گذشته از این آیه، من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه نیز ولی بودن حضرتش را اثبات می کند. دقّت شود، که می گوییم ولی نه امام از نظر شیعه، ولی شامل امام نیز می باشد؛ ولی اهل سنّت با اینکه ولایت حضرتش را به معنای محدودی قبول دارند ولی قائل به این نیستند که این آیه دلالت بر امامت داشته باشد.
: 🔰 وقتی معلّم جواب سوالات را می داند، برای چه از دانش آموزان می پرسد؟ برای آنکه بهتر در خاطرشان بماند. وقتی مادر خودش نام اشیاء را می داند، برای چه از کودک تازه زبان باز کرده اش می پرسد که « این چیه؟» می خواهد فرزندش نام اشیاء را یاد بگیرد. پس سوال کردن، لزوماً ناشی از جهل نیست 🔸 (ع) نیز پرسیدند تا مطلب به صورت حدیث در آید و در تاریخ بماند، تا آیندگان بفهمند که حضرتش اتّفاقی در آن نقطه فرود نیامده اند، بلکه برنامه ی از پیش تعیین شده دارند. نحوه ی سوال نمودن حضرت نیز نشان می دهد که برای دانستن نمی پرسند؛ بلکه می پرسد که آنها نام را بیاورند تا حضرتش بفهماند که برنامه ای پیش تعیین شده برای آن حضرت است، که خداوند متعال به واسطه ی.پیغمبرش از آن خبر داده است.
🔸 : عنصری که این جماعت داشتند، (بزرگواری) بود. اینان افرادی بودند که مرگ را بر زندگی ذلیلانه ترجیح می دادند. در خودشان نوعی احساس بزرگی داشتند؛ امّا نه از سنخ کبر و عجب؛ بلکه از سنخ عزّت نفس در اینها روحیه ای بود که با خود می گفتند: من بزرگتر از آنم که کسی یا چیزی بتواند مرا تحقیر کند. بزرگتر از آنم که خود را به قیمت اندکی مثل دنیا بفروشم. این احساس را می گویند کرامت. لذا (ع) یاران خود را این گونه مخاطب قرار می دهند: «یا بنی الکرام … » 🔰خصلت دیگری که مشترک در عاشورائیان می باشد، شجاعت است. در سابقه ی تمام آن بزرگواران، شجاعت ثبت است؛ از زن و مرد. زهیر و حرّ نیز سابقه ای درخشان در این امر دارند. و شجاعت آن است که شخص، قوّه ی غضب خویش را تحت فرمان عقل آورد؛ و نگذارد که افراط و تفریط نماید. ✍خصلت بعدی که باز مشترک در تمام آن اهل کرامت می باشد، ادب است. زهیر و حرّ هر دو مردان جنگ بوده اند؛ و البته زهیر، تاجر هم بوده است؛ و این گونه مشاغل، با ادب (ظرافت در رفتار و گفتار) چندان سازگار نیستند؛ امّا وقتی در رفتار اینها دقّت می کنیم، ادب در کلام و رفتارشان موج می زند. حرّ (ع) را محاصره نموده، امّا هنگام نماز، به حضرتش اقتدا می کند. می خواهد توبه کند؛ می تواند به صورت عادی بیاید و عذرخواهی کند؛ امّا آمدنش یک آمدن مؤدّبانه است؛ ظریف و زیبا می آید. پا برهنه، دست بسته، سر به زیر، با کلماتی بسیار ظریف که دلبری می کند. زهیر نیز هر جا سخنی گفته و رفتاری نموده نشانه های ادب در آن هویداست
🔸 : تک تک امامان معصوم (ع) باب الحوائج می باشند؛ حال اگر در مورد برخی از آن بزرگواران، مثل موسی بن جعفر(ع) این لقب به کار رفته، دلیل نیست که باقی اهل بیت(ع) باب الحوائج نبوده اند. کما اینکه همه ی آن بزرگواران شجاع بوده اند، همه ی آنها سجّاد (بسیار سجده کننده) بوده اند؛ همه ی آنها عالم آل محمّد بوده اند؛ همه ی آنها هادی و تقی و صادق و جواد و مهدی (هدایت یافته) بوده اند. اینکه برخی القاب به برخی ائمه(ع) داده شده، از آن جهت است که به خاطر شرائطی خاصّ، آن صفات از برخی ائمه(ع) بیشتر نمودار گشته است. بسیاری از این القاب نیز توسّط مردم زمان به آن بزرگواران داده می شد و به مرور شایع می گشت 🔰 ما روایتی مبنی بر باب الحوائج بودن طفل شیرخواره ی (ع) نیافتیم. لذا حدس می زنیم که این لقب را مردم به آن شهید کربلا داده اند؛ از آن جهت که با تقدیم نذورات به آن طفل شهید، حاجات خویش را می گرفتند