#امام_زمان_عج_ولادت
#امام_زمان_عج_مناجات
در حوالیِّ نیمه شعبان بود
عطرِ یاسی عجیب میآمد
سامرا بود و خانۀ پدری
باز طفلی نجیب می آمد
باید اسپند، دود میکردند
نوهء ماه، میرسید از راه
حاملِ پرچم ابالفضل و
ذوالفقارِ علی ولی الله
گل نرگس که زیرِ پاهایش
باغِ گل فرش شد همان اول
مثلِ جدَّش حسین، قنداقش
شرفِ عرش شد همان اول
بر غمِ اهل بیت در حُکمِ
جرعهای آب بود بر آتش
از همان کودکی به دوشش بود
پرچمِ سرخِ یالثاراتش
وَ ورق خورد صفحۀ تقویم
تا که هنگامِ غیبتش آمد
آسمانِ وجود، ابری شد
دوری از ماه، نوبتش آمد
بیشتر از هزار و صد سال است
جمعهها را شمردهایم آقا
دردش اینجاست بعدِ این مدت
از فراقت نمردهایم آقا
ظاهراً زخمیِ فراقیم و
منتظرهای یازده صدهایم
شَرم داریم این همه جمعه
ندبهات را فقط ورق زدهایم
در سخن، عهد خواندهایم و فرج
در عمل، کم صداقتیم آقا
مثلِ بحرالعلومها کم بود
غالباً بی لیاقتیم آقا
از تو غافل شدیم از بس که
ماتِ غربیم و خیرهی شرقیم
یادمان میرود که تو هستی
بس که در روزمَرِّگی غرقیم
مثل حیدر برای پیغمبر
مردِ بدر و اُحُد نداری تو
سیصد و سیزده نفر، حتی
دور و اطرافِ خود نداری تو
من بمیرم، غریب یعنی تو ...
تو که تنها شدیّ و بی لشگر
نه کنارِ تو زینبی هست و
نه ابالفضل و نه علی اکبر
نکند پایِ سفرههای ظهور
میهمانِ اضافیات باشیم
پسر فاطمه دعایی کن
مثلِ مرحوم کافیات باشیم
باز هم غیرتِ قدیمیها...
اندکی از گناه، پرهیزی
عصرِ جمعه، و یا سهشنبه غروب
یک سَماتی، توسلی، چیزی
الغرض، سهله، کوفه یا عرفات
یا که خلوت نشینِ سردابی
هر کجایی خدا نگهدارت
غایبِ قصههای بی تابی
دلِ ما تنگِ این دو تا رنگ است
دلِ ما را تو کهکشانی کن
گنبد زرد، گنبد آبی
کربلاییّ و جمکرانی کن
شاه بیتِ همه غزلهایم
همه کار و کسم بیا برگرد
به بدیِّ دلم نگاه نکن
جان زهرا قسم بیا برگرد
@AhmadRahbari470
#امام_زمان_عج_ولادت
#نیمه_شعبان
شبی خمارِ غزل گرم گفتگو بودیم
به وجد و شور و نشاط و به هایوهو بودیم
مدام در طلب باده و سبو بودیم
تمام مستی شب را به جستجو بودیم
ندا رسید که امشب طلوع خواهد شد
کسی میآید و فردا شروع خواهد شد
شکوفه زد غزل و روی لب هجا گل کرد
ردیف و قافیه در صورت دعا گل کرد
سحر رسید و اذان آمد و خدا گل کرد
بهار فاطمه در صبح سامرا گل کرد
((رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند))
امین وحی خدا با خودش خبر آورد
خبر برای وصی پیامبر آورد
که نخل عسکری از فیض حق ثمر آورد
عروس فاطمه و مرتضی پسر آورد
جمال مهدویش آنچنان که پیغمبر
ز هیبتش چه بگوییم، وارث حیدر
زمان به قدرت او اعتراف خواهد کرد
و زیر سایهی او اعتکاف خواهد کرد
و تیغ دشمن او را غلاف خواهد کرد
و کعبه دور قد او طواف خواهد کرد
بخوان که حضرت صاحب به راه میافتد
که حق میآید و باطل به چاه میافتد
ببخش کوچهی ما را که مثل میکده است
گلوی شاعرت آقا اسیر عربده است
ز ما هرآنچه نباید اگر چه سر زده است
تمام حسرت ما جمعهی نیامده است
دخیل بستهی این نیمههای شعبانیم
به جان فاطمه سوگند که پشیمانیم
@AhmadRahbari470
#امام_زمان_عج_ولادت
باز قدسینفسان زمزمهپرداز شدند
به سوی سامره آمادهی پرواز شدند
چهرهها با گل لبخند و شعف باز شدند
بلبلانِ چمنِ حُسن در آواز شدند
نورشادی به زمین و به فلک موج زند
از فلک تا به زمین فوج ملک موج زند
باز هم شاهد غیبی به شهود آمده است
پیک شادی به سلام و به درود آمده است
چه وجودی است که اکنون به وجود آمده است
این خبر چیست که جبریل فرود آمده است
محشری گشت به پا گر که قیامت کردند
همـه در هالهای از نور اقـامت کردند
نوری از بیت ولایت شده پیدا امشب
که از او گشته جهان غرق تجلا امشب
همه عالم شده چون وادی سینا امشب
مات از این نور بُوَد دیدهی موسی امشب
عشق پرسید چرا همهمه برپا شده است
همه گفتند که مهدیست هویدا شده است
برهمه خلق جهان خیر کثیر آمده است
سورهی نور خداوندِ قدیر آمده است
به محمد، به علی، باز نظیر آمده است
هاشمیون همه را ماه منیر آمده است
او بُوَد جنت ما، کعبهی ما، مقصد ما
خال رخسارهی او شد حجرالاسود ما
هستی از یُمن قدومش ز غم آزاد بُوَد
خُرم از جلوهی او گلشن ایجاد بُوَد
این همان وعدهی موعود و خداداد بُوَد
هرکه شد منتظر مَقدم او شاد بُوَد
آری ای اهل ولا موسم دیدار شده
آیت نَصــرُ مِــنَ الله پــدیــدار شده
غرق آیات مبین است رخ رخشانش
شبنشینان سماوات همه حیرانش
عرشیان مات ز قدر و شرف و ایمانش
کرده در عرشِ خداوند سه شب مهمانش
در سماوات کنون فصل گل و هم عهدیست
میزبان خالق و مهمان عزیزش مهدیست
خیز کز مقدم مولا همگی بنده شویم
همچو گلها ز نسیم سحری زنده شویم
پیرو مکتب آن دولت پاینده شویم
نکند روز وصالش همه شرمنده شویم
دل او را همــه با پیــرویاش گرم کنیم
همه در محضر اوئیم، از او شرم کنیم
همه گویند «وفایی» گل توحید کجاست
مروه پرسید کجا کعبه بپرسید کجاست
آن دلانگیزترین مایهی امید کجاست
آفتاب دل زهرا گل خورشید کجاست
کاش ما را ز وفا ره به حضورش بدهند
عیدی ما همه را حکم ظهورش بدهند
@AhmadRahbari470
#امام_زمان_عج_ولادت
ای طلوع صبحدم نور دگر آوردهای
آفتابی بهتر از شمس و قمر آوردهای
شاهدی از جان و دل محبوبتر آوردهای
یا که وجه الله بر اهل نظر آوردهای
مُصلح کل، حجّت ثانی عشر آوردهای
مهدی موعود کز خلق خدا او را سلام
آسمان امشب چه سیمای تو روحانی شده
دامنت چون قلب نرگس پاک و نورانی شده
سینهات لبریز از انوار ربّانی شده
صحنههایت روضۀ سر سبز رضوانی شده
ماه با لبخند، گرم نور افشانی شده
تا طلوع صبح دور سامره گردد مدام
ای زمین آغوشِ جان بگشا که جانان است این
سامره تطهیر کن خود را که قرآن است این
آسمان در بر بگیرش یک جهان جان است این
سیزده معصوم را روح است و ریحان است این
قلب قرآن، هستی دین، رُکن ایمان است این
خود امام و یازده آباء معصومش امام
ای ز آوای تو قرآن مفتخر قرآن بخوان
ای دمت از فیض عیسی خوبتر قرآن بخوان
ای شده پروانهات مرغ سحر قرآن بخوان
ای یگانه مصلح کلّ بشر قرآن بخوان
ای نوایت خوشتر از جان، بر پدر قرآن بخوان
تا ببوسد لعل لبهای تو را با احترام
سامره جان شد که این نوزاد جانان من است
نرجس پاکیزه دامان گفت ریحان من است
عسکری بوسید لبهایش که قرآن من است
عیسی مریم به وجد آمد که این جان من است
شب ندا در داد این ماه فروزان من است
صبح گفتا از زمین تابید خورشیدم به بام
پاک جسم و پاک جان و پاک باب و پاک مام
سرو قد، گلچهره، شورانگیز لب، شیرین کلام
کبریایی جاه و احمد طینت و حیدر مقام
فاطمی خو، مجتبایی حلم، ثارالله قیام
مو کمند و ابرویش شمشیر و مژگانش سهام
تا که اش گردد شکار و تا که اش افتد به دام
کعبه میخندد که آغاز ظهورش در من است
مکّه میبالد که آثار عبورش در من است
کوفه مینازد که تشریف حضورش در من است
کربلا گوید که اشک و سوز و شورش در من است
دل ندا در داد کاین خورشید نورش در من است
جان به طوف مهد او چون زائر بیت الحرام
دُرّ دندان پیمبر انتظارش میکشد
صورت خونین حیدر انتظارش میکشد
سینۀ مجروح مادر انتظارش میکشد
مجتبی با سوز دیگر انتظارش میکشد
زخم ثارالله به پیکر انتظارش میکشد
تا نیاید او، نیابد زخم قرآن التیام
ای ز پشت ابر غیبت خلق را خورشید و نور
ای فروغت کرده پیش از خلقتِ عالَم ظهور
ای وجودت غایب و خَلق جهانت در حضور
یابن کوثر، یابن طاها، یابن یاسین، یابن طور
تو به ما نزدیکتر از مایی و ما از تو دور
ما ز تو اعمی و تو پیداتر از ماه تمام
باغبانا بار دیگر در گلستان باز گرد
یوسفا از چاه کنعان سوی کنعان باز گرد
موسیا بر کشتن فرعون و هامان باز گرد
عیسییا تا جان دهی بر جسم بی جان باز گرد
احمدا بر یاری اسلام و قرآن باز گرد
حیدرا در دست تو زیباست تیغ انتقام
ای وصالت آرزوی دوستان، هجران بس است
ای بباغ آفرینش باغبان، هجران بس است
ماه کنعان، آفتاب مصر جان، هجران بس است
سیّدی الغوث الغوث الامان، هجران بس است
مصلح کل، مهدی صاحب زمان، هجران بس است
تا به کی "میثم" بریزد بی تو خون دل به جام
✍ استاد #غلامرضا_سازگار
@AhmadRahbari470
#امام_زمان_عج_ولادت
دل رمیده حوالی آستانه ی اوست
تمام دلخوشی ام جشن شادیانه ی اوست
ترانه ی لب من از غزل ترانه ی اوست
" رواق منظر چشم من آشیانه ی اوست "
"اگر چه عرض هنر پیش یار بی ادبی ست
زبان خموش و لیکن دهان پر از عربی ست "
ستاره های درخشان به جلوه آمده اند
شبیه ماه فروزان به جلوه آمده اند
بسان یوسف کنعان به جلوه آمده اند
" اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده اند "
" کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد
به دلپذیری نقش نگار ما نرسد"
پیمبران اولوالعزم بی گمان جمع اند
کنار اهل زمین، اهل آسمان جمع اند
به شوق آمدن صاحب الزمان جمع اند
" حضور خلوت انس است و دوستان جمع اند "
" وان یکاد بخوانید و در فراز کنید
معاشران، گره از زلف یار باز کنید "
برای عرض ارادت به ساحت نرگس
رسیده حضرت مریم به خدمت نرگس
عزیز عسگری و جان حضرت نرگس
نظر به چهره ی ماهش عبادت نرگس
حَسن جمال و حَسن سیرت و حَسن سکنات
به شادی دل مهدی و مادرش #صلوات
وقار و شأنِ سلیمان، شرافت یعقوب
نگاه رحمت نوح و تحمل ایّوب
مِلاحت و نفَس و حُسن یوسف محبوب
شمیم ناب مسیح از شمال تا به جنوب
تمام نور محمد به چهره اش پیداست
چکیده ای ز تمام پیمبران خداست
شبیه پرچم در حال اهتزاز آمد
امیر مُطلَقِ از خلق بی نیاز آمد
علی و جعفر طیار و حمزه باز آمد
قسم به تیغ دو دم فارس الحجاز آمد
ز نسل احمد مختار و رونوشت علیست
سرشت مهدی کرار از سرشت علیست
شعور جاری در هر شعار اباصالح
بهانه ی غزلی ماندگار اباصالح
پر از جلال و شکوه و وقار اباصالح
ترانه ام صد و سی و سه بار اباصالح
قسم به هر گره ابرویش که حساس است
چقدر خَلقاً و خُلقاً شبیه عباس است
نگاه مرحمتش خلق را کفاف کند
به خوبی اش همه ی شهر اعتراف کند
به زیر سایه ی الطافش اعتکاف کند
میان عرش، مَلَک دور او طواف کند
همیشه از سر دلتنگی اند محتاجش
فرشته ها همه چشم انتظار معراجش
قلم برای سرودن دوباره گرم وضوست
سرودن از پسر فاطمه همیشه نکوست
" سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما می رود ارادت اوست "
دمی که صحبت یار است صحبت از " من " نیست
سرور شیعه که تنها به ریسه بستن نیست
خدا کند که بیابم نشانِ مهدی را
نشان دهم به همه دوستان مهدی را
به عالمی ندهم قرص نان مهدی را
دوباره زنده کنم گفتمان مهدی را
ز جور جعفر کذاب هایمان فریاد
که سال های پیاپی ظهور عقب افتاد
نگاه روشن و بیدارمان عوض نشود
بیان محکم گفتارمان عوض نشود
مسیر و موضع و کردارمان عوض نشود
نظام و نحوهی پیکارمان عوض نشود
به غیر میل شهادت نبوده در دل مان
مسیر ماست مسیر امام راحل مان
قسم به کرببلا حریّت فروشی نیست
وفا و غیرت و انسانیت فروشی نیست
ولایت و شرف و امنیت فروشی نیست
به خون نوشته شد این مملکت فروشی نیست
هنوز مشی شهیدانمان به خاطر هست
بقای نهضت ایران گران تمام شدهست
یگانه منجی عالم که حق ضمیمه ی اوست
و شیعه تشنه ی یک نَظرَةً رَحیمه ی اوست
وجب وجب وطن ما هماره بیمه ی اوست
زمانه منتظر دولت کریمه ی اوست
گره گشایی در مشکلات با مهدی ست
نوای شیعه ی مظلوم ذکر یا مهدی ست
@AhmadRahbari470
#امام_زمان_عج_ولادت
دل شکسته شد شب اجابت دعا بیا
نیازهای کهنه را عطا کند خدا بیا
به دستهای ملتمس شبیه یک گدا بیا
مرو به سمت دیگری به این طرف کجا؟ بیا
دل از هوای مهر این و آن رها نما بیا
که دردها به میکده فقط شود دوا بیا
نسیم صبح میوزد ز کوچههای آشنا
گمان کنم که میرسد صدای پای آشنا
به انتظار مقدم گرهگشای آشنا
نشسته بیقرار و دل غمین گدای آشنا
گوش بده دمی دلا به این صدای آشنا
بگیر با ملائکه تو هم دم بیا بیا
قلم گرفت شاعری نوشت میرسد کسی
غزل نویس ماهری نوشت میرسد کسی
دم سحر مسافری نوشت میرسد کسی
به کوچه مرد عابری نوشت میرسد کسی
زن شکسته خاطری نوشت میرسد کسی
نگار بی بدیل را ز دل بزن صدا بیا
بگیر تیر ذکر و هر چه خواستی هدف بزن
دست توسلی به سوی میر لو کشف بزن
پیالهای ز دُردِ خم تا نشدی تلف بزن
به حکم من حرام نیست به پای یار دف بزن
نثار مقدم امیر عاشقانه کف بزن
به بزم مستی و جنون دگر مکن حیا بیا
شب است و باز دلشده اسیر بیقراریم
قلم به کف گرفتهام بیا برای یاریم
ز هر چه غیر یاد تو نگاه کن که عاریم
دوباره بر لبم تویی ترانهی بهاریم
به عشق بوسه بر لب مطهرت قناریم
نوای استغاثه ی اسیرِ مبتلا بیا
تمام مشکلات را لبت شکست میدهد
شرارهی حجیم را تبت شکست میدهد
شب سیاه ظلم را شبت شکست میدهد
سپاه کفر را که مذهبت شکست میدهد
بنای شرک را که مرکبت شکست میدهد
به دست تو بنای عدل و دین شود به پا بیا
به عشق پای بوسی است لب رکاب منتظر
به شوق دست تو دعای مستجاب منتظر
کنار صالحان تو منِ خراب منتظر
بیا تمام فلسفه، قلم کتاب منتظر
شبیه چشم فاطمه ابوتراب منتظر
جواب ذکر یارب کمیل مرتضی بیا
سلام عشق فاطمه سلام سورهی خدا
سلام کعبهی کرم سلام قبلهی دعا
سلام دافع البلا سلام سایهی صفا
سلام عدل منتظر سلام حق مرتضی
سلام غربت حسن سلام اشک کربلا
قسم به خشکی لب شهید کربلا بیا
تو انتهای غربت شهید فاطمیهای
تو آخرین ستارهی امید فاطمیهای
طلوع کن غروب غم که عید فاطمیهای
تو روضهخوان گریهی شدید فاطمیهای
تو جمعهی عزیز سر رسید فاطمیهای
صدای ناله میرسد میان کوچهها بیا
تو بانی هزار سالهی غم محرّمی
تمام صبح و شامِ سال... همدم محرمی
همیشه فکر اعتلای پرچم محرمی
صفای ذکر و زمزمه تو زمزم محرمی
تو انتظارنامهی منظم محرمی
نوای گرم حنجر ذبیح مِن قفا بیا
خوشا دلی که با نگاه نافذت شکار شد
و خوشتر آن که از فراق یار بیقرار شد
خوشا کسی که دائماً ملازم نگار شد
خوشا سری که در مسیر راه تو غبار شد
خوشا خسی که بر لب عبای تو سوار شد
شکسته دل نشستهام خراب و بی نوا بیا
گدا برای دیدن تو انتظار میکشد
نوای العجل ز عمق قلب زار میکشد
ترانه...؟ نه که در هوای تو هوار میکشد
غم تو عاقبت مرا به پای دار میکشد
خوشا کسی که درد را به عشق یار میکشد
مراد اسمه دوا، و ذکرُه شفاء بیا
ندارم از ملامت کسی به جز تو واهمه
نوشتم این سروده را به سوز و اشک و زمزمه
به اصل حرف تا رسم گذشتم از مقدمه
قسم به آن دمی که میروی به سمت علقمه
قسم به لحظهای که میروی بقیع فاطمه
به "مجتبی" عنایتی به جان*مجتبی* بیا
✍ #مجتبی_روشن_روان
@AhmadRahbari470
#امام_زمان_عج_ولادت
#محاوره
شب میلادت نشستم سر راه
هیچ کسی منو نخواس، شما بخواه
واسه تو که حاضری، کمه یه جشن
پیش تو اما زیاده یه گناه
وقتی که گذر از این محل کنی
غصههامو به خوشی بدل کنی
راس میگن که تو بابای امتی
باباجون! میشه منو بغل کنی؟
اینکه واسم تو عزیزی، راضیام
تو طبیبی، به مریضی راضیام
چجوری دلیل لبخند تو شم؟
تو واسم اشک نریزی راضیام
بی تو من عبادتم ریا شه چی؟
عاشقیم اگر که ادعا شه چی؟
چی میشه ولادتت ببینمت؟
ساله دیگه عاشقت نباشه چی؟؟
گمونم بسته شده دعای من
گره افتاده به کربلای من
امشب آقا کربلا رفتی، میشه
ببوسی شیش گوشه رو بجای من؟
به آقا بگو دلم تنگه براش
کاش که عاشقش براش بمیره، کاش...
شبا تب میکنم از داغ غمش
روزامو میگذرونم با روضههاش
**
از هجوم نیزهها نمیگذرم
از سه شعبه به خدا نمیگذرم
شده از تیر یا نیزه بگذرم
ولی از سنگ و عصا نمیگذرم
پیراشون حلقه زدن دور و برش
زدنش تا نفسای آخرش
سرشو وقتی حسابی تشنه شد
بریدن جلو چشای مادرش...
✍ #مرضیه_نعیم_امینی
@AhmadRahbari470
#امام_زمان_عج_ولادت
#نیمه_شعبان #حاج_قاسم_سلیمانی
#مربع_ترکیب
قسم به آب..، به روز نخستِ پیدایِش
قسم به باد..، به طوفانِ عاصیِ سَرکِش
قسم به خاک..، به آن کوههای بی جنبش
قسم به شعلهی خورشید، وقت هر تابش
دلیل خلقت ربّانی جهان آمد
بگو به اهل زمین، صاحبَ الزَّمان آمد
زبان گشودی و تا عرش ذکر «یارب» رفت
قلم به دست گرفتی، دل مُرَکَّب رفت
نفس کشیدی و بادصبا..، مؤدَّب رفت
دمی که پرده گرفتی ز چهرهات..، شب رفت
به یُمن طَلعَت رویِ تو میکنم خیرات
به آخرین سحرِ آلِ صُبحدم صلوات
نسیم، عطر تو را هر کجاست، میجوید
تو آن گُلی که زمانِ بهار میروید
خوشا مشامِ تَری که «وصال» میبوید
به قول خواجهی شیرازمان که میگوید:
«به حُسن و خُلق و وَفا کس به یار ما نرسد
به یارِ یکجهتِ حقگزارِ ما نرسد»
چه یوسفیست که هجرش کشیدنی باشد!
غم فراق ظهورت چشیدنی باشد
چِقَدر ناز نگاهت خریدنی باشد
علی علیِ لب تو شنیدنی باشد
به عشق ذکر تو، ذاکر شویم..، میچسبد
نجف کنار تو زائر شویم میچسبد
نیازِ اهل یقین را شکوه ناز، تویی
برای قبلهی توحیدیان نماز، تویی
دری که سمت خداوند گشته باز، تویی
قسم به بیتِ خدا، فارس الحجاز تویی
به کعبه تکیه بده صبح روز سروریات
سرم فدای دم ذوالفقار حیدریات
تمام میشود این هجر ناتمام آقا
به احترام تو دنیا کند قیام آقا
فقیر سفرهی تو میشوم مدام آقا
کریم زادهی نسل حسن، سلام؛ آقا
شبیه جد کریمت، سخاوتت علنی است
کرامت تو به قرآن کرامتِ حسنی است
کلام نافذ تو واژه واژه بی همتاست
نگاه آبیِ تو بی کرانهی دریاست
فقیر کوی تو بودن عروج هرچه گداست
محبت تو شبیه محبت زهراست
شبیه فاطمه پُر دامنه است شوکت تو
چقدر حضرت زهرایی است خصلت تو
صدای بانگ اذانِ چهارده معصوم
تپش..، تپش..، ضربانِ چهارده معصوم
ای آخرین جریانِ چهارده معصوم
عزیزِ فاطمهجانِ چهارده معصوم
تویی که منتقم خون فاطمه هستی
به داستان خداوند، خاتمه هستی
برای نوح، دمت ساحلی به دریا شد
مسیح، ذکر تو را بُرد..، کور بینا شد
خلیل با مدد تو بلای بتها شد
ولایت تو عصایی به دست موسی شد
شروع نقطهی توحید هر قیام، تویی
رسولهای اولوالعزم را امام تویی
به شعله میکشدم آن غم شبافروزم
شبیه شمع، سحرهای هجر میسوزم
هنوز چشم به فصل وصال میدوزم
تویی مُحول الاَحوالِ عید نوروزم
نوید آمدن تو پیام امّید است
برای شیعه زمان ظهور تو..، عید است
برای قفل ظهورت، کلید بودم کاش
میان لشکر عشقات، شهید بودم کاش
منم همان که به یارش رسید بودم کاش
شبیه شیخِ مفیدت، مفید بودم کاش
چقدر دل به هوسها سپرد نوکر تو
به درد فصل ظهورت نخورد نوکر تو
برای دفع بلا هر زمان که لازم هست
به سوی لشکر کـُفـّار صد مهاجم هست
هنوز سینهی سنگین من مقاوم هست
میان شاهرگم خون حاج قاسم هست
اگرچه رفت علمدار..، این علم برجاست
به روی شانهی ما بیرق خدا بالاست
چه سالها که بدون تو بی بهار گذشت
چه هفتهها که به ما در فراق یار گذشت
چه روزها که به این عاشق تو زار گذشت
تمام جمعهی عمرم در انتظار گذشت
بس است دوریِ از ما..، بس است..، خسته شدیم
به فاطمه قسم آقا..، بس است..، خسته شدیم
برای بُردَن نام خوشات دهان برسان
لبی بساز برایم سپس زبان برسان
به دست سینهزنِ من کمی توان برسان
مرا به کرببلای «حسین جان» برسان
تو را به جان رقیه..، مخواه غم باشم
فقط اجازه بده اربعین حرم باشم
چقدر آه کشیدی ز دست این اقبال
غروب روز دهم طبق سُنَّت هرسال
شنیدهایم..، تو دیدی چه شد در آن گودال...
همان دمی که ز گریه تو میروی از حال؛
بهم زند اثر نالهی تو هیئت را
حسین میکِشی و میکُشی جماعت را
رسید نیمهی شعبان..، دلم پُر آشوب است
نگاه کن به دلی کز گناه معیوب است
چقدر گریه به پای فراق مطلوب است
مرا سحر برسانی به جمکران..، خوب است
میان مسجد تو روضهای به پا بکنیم
برای مشک علمدار، گریهها بکنیم
خبر رسید به ایمان، ستون دین افتاد
وقارِ بیرق شاهَنشَهی زمین افتاد
امید تشنگیِ خیمه در کمین افتاد
بلندمرتبه سقّا ز صدر زین افتاد
کسی که چشم ندارد..، کمین خورَد سخت است
کسی که دست ندارد..، زمین خورد سخت است
✍ #بردیا_محمدی
@AhmadRahbari470
#امام_زمان_عج_ولادت
نام تو دوان کرده به پایت قدمم را
یاد تو روان کرده دوباره قلمم را
با چشم کرم کاش که بسیار ببینی
ناچیزی این عرض ارادات کمم را
هرچند که از برکت میلاد تو شادم
پنهان نتوانم کنم انگار غمم را
گفتند که یار آمده، بایست که امشب
پیدا کنم و سجده بر آرم صنمم را
با اینکه قسم خوردهام از باده ننوشم
واجب شده تا بشکنم امشب قسمم را
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
ای آمدنت مژده میلاد سحرها
خورشیدی و نور است پیامت به قمرها
ای جان جهان جان دو عالم به فدایت
باید که بیفتند به پاهای تو سرها
قنداقه ات از عرش زمین آمد و دیدند
آنقدر ملک آمده بسته است گذرها
قرآن خدایی تو و در حال نزولی
پس شب شب قدر است به فتوای خبرها
دیگر گره ی کار کسی بسته نماند
باز است به شکرانه ی نامت همه درها
دنیای خزان دیده! بهار آمده امشب
عطر قدم حضرت یار آمده امشب
در حال و هوای شب بارانی هر سال
گرم است سر من به چراغانی هر سال
در کوچه خیابان دلم ریسه کشیدم
دعوت کنمت تا که به مهمانی هرسال
با شبنم اشکم سر راهت گل نرگس
گل کاشته ام من به گلستانی هر سال
پاداش غزل های من این است بیایی
یک مرتبه در جشن غزلخوانی هر سال
هم خنده به لب دارم و هم اشک به چشمم
حالا منم و بی سر و سامانی هرسال
می خندم و با دیده ای از عاطفه جاری
می خوانمت ای حضرت باران بهاری
آزاد کن این روح زبان بسته ی تن را
تا بال ببخشی غزل خسته ی من را
بگذار که باز از تو بگوییم و بخوانیم
بگذار به وصف تو برانیم سخن را
بارانی و بر راه تو چشمان کویر است
زینت بده با سرو قد خویش چمن را
ای سامره دلتنگ مناجات شب تو
مرهم شوی ای کاش دل تنگ وطن را
خون از غم هجر تو دل سنگ عقیق است
ای نصر من الله! تو دریاب یمن را
ای نصر من الله! که فتح تو قریب است
برگرد که در غیبت تو شیعه غریب است
چندیست که قلب همگان بی ضربان است
با تو نفس باد صبا مشک فشان است
در حنجره ات داد علی اکبر لیلاست
برگرد مؤذن! که دگر وقت اذان است
بنگر به تمنای وصال تو یگانه
اشک غمت از هر مژه چون سیل، روان است
ای خسرو خوبان تو به فکر همه هستی
هرچند گدای تو فقط در پی نان است
زخم است دوتا پلک تو از گریه به جدت
گرچه سبب اشک تو یک قد کمان است
ای خسرو خوبان نظری سوی گدا کن
باز آ و نصیبم سفر کرب و بلا کن
در خانه نشستیم و به یادت ننشستیم
گاهی سر سجاده دعاگوی تو هستیم
از ترس بلا دست به دامان شماییم
در عافیت اما همه پیمانه به دستیم
تو بند زدی قلب ترک خوردهٔ ما را
ما قلب تو را در همهٔ عمر شکستیم
بر غیر تو خود را نسپردیم سپردیم
دل را به همه جز تو نبستیم که بستیم
با این همه ای داروی درد همه عالم
حالا به امیدی سر راه تو نشستیم
ای آنکه به هر درد دوایی و شفایی
دنیای بلاییم همه، کاش بیایی
✍ #محمدعلي_بياباني
@AhmadRahbari470
#امام_زمان_عج_ولادت
#نیمه_شعبان
بعد سرما بهار می آید
لطف پروردگار می آید
بی قراری؟ قرار می آید
به سر این انتظار می آید
جام اعلاتری دهید امشب
باده ی کوثری دهید امشب
مژده بر عسکری دهید امشب
دلبرِ گل عذار می آید
عید موعودِ نیمه ی شعبان
روز مسعودِ نیمه ی شعبان
برکت و جودِ نیمه ی شعبان
ناجی روزگار می آید
پسر نرجس، آفتاب زمین
بهجت و شور هر دل غمگین
آرزوی تمام صدیقین
نور لیل و نهار می آید
مهر جانانِ خود نگه دارید
در دل، ایمان خود نگه دارید
عهد و پیمان خود نگه دارید
مرد باشیم، یار می آید
لحظه لحظه گناه من را دید
واسطه شد، خدا مرا بخشید
باز چشم از معاصی ام پوشید
با بدی ام کنار می آید
دیده ام اشک بار می بیند
همه را جز نگار می بیند
مثل یعقوب، تار می بیند
مرهمِ چشم تار می آید
از کرامات حضرتش خجلم
مِهر خود ریخت بینِ آب و گلم
نخلِ خشکیده ی کویرِ دلم...
...با نگاهش به بار می آید
شده قلبم به ذکر او مأنوس
مُحرمش نیستم هزار افسوس
خسته ام از فراق، نه مأیوس
مژده بر دل، نگار می آید
چهره اش انعکاسی از مادر
روی دوشش عبای پیغمبر
بر سر خود عمامه ی حیدر
یار با اقتدار می آید
هیبتش مثل هیبت زهرا
وارث نور عصمت زهرا
باز با یادِ غربت زهرا...
... بر دل او فشار می آید
می شود دولتش به نام حسین
سر دهد در جهان، پیام حسین
می رسد روز انتقام حسین
صاحب ذوالفقار می آید
روضه با آه و ناله می خوانَد
روضه از باغ لاله می خواند
گر که از آن سه ساله می خواند
چشم ما هم به کار می آید
یاد عمه رقیه و حالش
یاد آتش گرفتنِ بالش
یاد حال کنار گودالش
اشک، بی اختیار می آید
✍ #محمدجواد_شیرازی
@AhmadRahbari470
#امام_زمان_عج_ولادت
صف به صف خیل ملائک به فلک استادند
بال بر بال زنند و ز طرب دلشادند
همه خاموش ز هر ولوله و فریادند
خبر از خلقت طاووس بهشتی دادند
دست بر سینه نهاده، همه گُل در دستند
دل ز کف داده و آمادهی وصلش هستند
ناگهان شور و نشاط دگری برپا شد
صحبت از قطره نبود و سخن از دریا شد
همهجا غرق تماشا، همهجا زیبا شد
آخرین مهر جهانتابِ ولا پیدا شد
واژههای همهی شعر مرا برهم زد
«عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد»
آه ای عشق! تو ما را به کجاها بُردی
از زمین اوج گرفتی، به ثریا بُردی
دل مارا به سوی گلشن طاها بُردی
نام زیبای گل نرگس مارا بُردی
شکرلله که چنین غرق ارادت شدهایم
باز دعوت شدهی جشن ولادت شدهایم
چند سالست که ما جشن ولادت داریم
با خیال خوش تو، ذکر و عبادت داریم
گرچه دوریم زتو، بر تو ارادت داریم
چشم بر راه تو ای صبح سعادت داریم
کاش جشنی به حضور تو بهپا میکردیم
جان خود را به قدوم تو فدا میکردیم
کافران از خبر آمدنت آشفتند
عرشیان اشک ز مژگان به وصالت سفتند
عاشقان مثل گُل از مقدم تو بشکفتند
عطر انفاس تو پیچید و ملائک گفتند:
«نفس باد صبا مُشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد»
ای جلالُ لـلَّه و ای نورِ علی نور! بیا
معنی آیۀ والشّمسی و والطّور، بیا
لیلة القدر بشر! آیۀ مستور! بیا
محیی دین! نَفَست نفخهای از صور، بیا
هستی دینِ خداوند زهست تو بُوَد
پرچم نصرُ من الله به دست تو بُوَد
گرچه در جان همه، شوق تمّنا باقیست
قطره فانی شود و جلوۀ دریا باقیست
جمعهی روز ظهور تو به دنیا باقیست
چند جمعه دگر از زندگی ما باقیست
اشک حسرت زچه در هجر نپاشیم همه
حیف باشد که در آن جمعه نباشیم همه
✍ #سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/AhmadRahbari470