eitaa logo
احمد رهبری ۴۷۰
153 دنبال‌کننده
399 عکس
566 ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باز در شعر تو نوآوری ام گل کرده باز انگار رگ حیدری ام گل کرده هوس خواندن اوصاف علی کردم من عشقِ مدّاحیِ پامنبری ام گل کرده دفترم مست و قلم مست و خودم دیوانه باز اشعارِ علی اکبری ام گل کرده یک علی گفتم و صد زلزله افتاده به شعر باز روحیّۀ ویرانگری ام گل کرده سینیِ شربت و شیرینی وگل آوردم باز خادم شدم و نوکری ام گل کرده هر که با لحنِ خودش عرض ادب کرده و من لهجۀ فارسیِ مادری ام گل کرده شعر با نام علی رنگ طلا می گیرد صد و ده بیت علی ، زرگری ام گل کرده هست مرآت نبی در حرَکات و سکنات به علی ابن حسین ابن علی صد صلوات پسری مثل تو البته که فخر پدر است به دلش راحتِ دل روی سرش تاج سر است رفته روبند ببندد به روی تو زینب چارقل خوانده پدر بس که رخت در نظر است یل لیلاست در آغوش یل ام بنین خانۀ حضرت ارباب قمر در قمر است این همان است که آینده برای پدرش یک نفر هست که در حکم هزاران نفر است اشبه الناس به سیمای رسول الله است نصِّ آیات پیمبر به رخش جلوه گر است خارج از حوصلۀ عالم و آدم باشد بس که توصیف جمالِ علوی وقت بَر است پسر حضرت لیلاست که مجنون دارد عاشق او شده جبریل امین دربه در است ای جوانان جهان روز جوانش عشق است صوت ولحنِ ملکوتیِّ اذانش عشق است آمده تا به ابد یوسف لیلا باشد پرچم آل علی یکسره بالا باشد پسر ارشد ارباب ، علی آمده تا کمترین کارِ دمش کارِ مسیحا باشد در مرام و منش و بینشِ دینی والاست حق همین است که الگوی جوانها باشد پسر فاطمه روی پسرش حساس است آمده تا که جگر گوشۀ بابا باشد زیر پاهای پدر جای گرفته است که تا زیر پای پدرش جنتِ دنیا باشد بین این بیتِ پر از گل به خدا جا دارد که گل سر سبد حضرت زهرا باشد بادهء شُرب طهورا همه از خوشۀ اوست گوشۀ دِنج جهان گوشۀ شش گوشۀ اوست حمدُلله که ما را به شما مایل کرد پیش درگاه شما نوکرِ ناقابل کرد دمِ او گرم که اینگونه رقم زد دنیا که تو را سید و ارباب و مرا سائل کرد گفته شد ذکر علی هست عبادت ، شُکرش که مُزیَّن به علی یکسره این محفل کرد جبرئیلِ سخنم شکر خدا هر شب و روز یک سلامی به شما را به لبم نازل کرد قلبِ خود را به جز او رهن ندادم به کسی که علی اکبر لیلا به دلم منزل کرد نمک مجلس ما جمله ای از کرببلاست شعرِ ما را نمکی ریخته و کامل کرد مقتل اینگونه نوشته است : به یک حملۀ خود... یکصد و بیست نفر را به درک واصل کرد گر چه قند و عسل از هر دو لبش می ریزد آیۀ قهرِ خدا از غضبش می ریزد یک جمال نمکین و قد رعنا داری در صفِ لشگر عباس علی جا داری با تو اعراب ، همه یاد علی می اُفتند وقت شمشیر زدن ، بَه که تماشا داری نوهء شیر اُحُد حیدرِ مرهب فکنی داخلِ معرکه ها هیبت مولا داری دشمن از میسره تا میمنه در هم پیچید به گمانم مدد از حضرت زهرا داری بارها گفته ام و بار دگر می گویم "هرچه خوبان همه دارند تو یکجا داری " به خداوند قسم بعدِ ابالفضل علی شأنِ فرما ندهیِ کل قوا را داری آسمان تکیه به دستان ابالفضل زده مُرشِدی در قد و اندازهء سقا داری هرکه شد مدعی و روی تو شمشیر کشید سرش افتاد زمین و بدنش تیر کشید تب دلدادگی ات بود که جان داد مرا حرف اوصاف تو شور و هیجان داد مرا گرچه گویند عیان را به بیان حاجت نیست خوبی ات بود عیان ، شوق بیان داد مرا دل اگر می تپد از معجزهء عشق بُود عشقت ای یوسف لیلا ضربان داد مرا به ثنای تو زبان باز ، فقط باید کرد علت این بود خداوند زبان داد مرا اولین بار که شش گوشۀ تو بوسیدم به خدا برقِ ضریح تو تکان داد مرا أَشهدُ أَن علیاً ولی اللهِ تو بود کاین چنین شوقِ نماز عشقِ اذان داد مرا از کرامات شما اهل کرم این بس که هرچه من خواستم ارباب همان داد مرا @AhmadRahbari470
کلامی را نمیبینم  که شأنَش را عیان سازد مگر لطف خدا جاری کلامی بر زبان سازد مقامی را که ممسوس است در ذات خداوندی چگونه میتواند چون منی آن را بیان سازد چگونه میتوان گفتن ز مولودی که میلادش دوباره روی احمد را در این عالم عیان سازد رُخش احمد قدش حیدر نفسهایش مسیحایی خدا آورده اورا تاکه رشک انس و جان سازد از آن خُلق کریمانه که ارث از مجتبی برده تواند از کرم دریا کران تا بی کران سازد جنان آمد پدید از گوشه ی لبخند بابایش در آغوش پدر خندد جنانی در جنان سازد پِی آب حیاتندو نمیدانند اگر خواهد جهان پیر را با یک نگاه خود جوان سازد اگر افتاده از پایی بزن درب سرایش که زِ هَر افتاده گیرد دست از او یک قهرمان سازد دلا غافل مشو یکدم ز الطاف علی اکبر که هر چه از خدا خواهی علی اکبر همان سازد ** پدر آمد به بالینش که ای سرو رشید من مخواه اینگونه داغ تو قد من را کمان سازد @AhmadRahbari470
چه قیامتی و چه محشری، چه صنوبری و چه سروری چه محمدی و چه حیدری، شه ماسِواء، علی اکبری به مقامِ تو همه دم سلام،همه انبیا به درت غلام، نفست صفای علی الدوام ،که تویی شفاء علی اکبری به فدای خنده‌ی قند تو ، به فدای سرو بلند تو به فدای زلف کمند تو ، قمرُ السماء علی اکبری منم آن خمارِ سبوی تو ، وَ اسیر طره‌ی موی تو به فدای گلشن روی تو ، که تو دلربا علی اکبری تویی آن دلیل حیات من ، تویی آن صراط نجات من وَ تو اصل صوم و صلات من ، علم الهداء، علی اکبری همه مضطرب ز شجاعتت ، متحیر از تو و هیبتت به فدای شور و صلابتت ، اسدُ الولاء ، علی اکبری مه کهکشان یل قهرمان ، شه لا مکان شرف الزمان وجناتِ تو، شعف البیان، جبلُ الوفاء علی اکبری @AhmadRahbari470
فلک یک آسمان خورشید و ماه و اختر آورده ملک ساغر به بزم عاشقان از کوثر آورده به مکّه آمنه بار دگر پیغمبر آورده و یا بنت اسد از جوف کعبه حیدر آورده و یا امّ البنین ماه محمّد منظر آورده عروس فاطمه لیلا علیّ اکبر آورده جمال بی مثال حیّ سرمد زاده ای لیلا خدا را بهترین عبد مؤیّد زاده ای لیلا پسر زادی و یا روح مجرّد زاده ای لیلا به خُلق و خوی و منطق هر سه احمد زاده ای لیلا محمّد را محمّد را محمّد زاده ای لیلا قیامت قامتی زادی که با خود محشر آورده الا ای رهروان حقّ چراغ راه پیدا شد جوانان جهان را رهبری آگاه پیدا شد بشارت اهل دل را ملک دل را شاه پیدا شد به روی شانۀ شمس ولایت ماه پیدا شد ولیّ الله، فرزند ولیّ الله پیدا شد زهی مامی که فرزند ولایت گستر آورده جمال بی مثال حضرت ربّ جلیل است این حسین و حیدر و زهرا و احمد را سلیل است این رخش جّنت، لبش کوثر، دهانش سلسبیل است این کلیم است این، مسیح است این، ذبیح است این، خلیل است این ز آل الله در دشت بلا اوّل قتیل است این برای هدیه در راه خدا دست و سر آورده سزد جبریل از کوثر وضو گیرد زبان شوید مگر از غنچه ی لبهاش گل در وصف او روید ملک در مصحف رخسار او روی خدا جوید بشر عطر محمّد را ز باغ خُلق او بوید نه تنها یوسف زهرا، که دشمن مدح او گوید به حیرت خصم را هم این خدایی منظر آورده سلام انبیا بر غیرت و اخلاص و ایمانش درود جان و تن تا صبح محشر بر تن و جانش چه قابل جان من همه عالم به قربانش حسین ابن علی بگرفته و بوسد چو قرآنش سزد تفسیر گردد سوره ی والشّمس در شانش مگو، کز مهر گردون هم رخی زیباتر آورده رخش جنّت، قدش طوبی، دلش کعبه، لبش زمزم پیامش روح قرآن و کلامش آیت محکم به تار طرّه اش بسته حیات عالم و آدم نه تنها بیت ثارالله جهان از او شده خرّم ملایک در سما بگرفته اند این ذکر را با هم که لیلا بر حسین ابن علی پیغمبر آورده سلام الله بر لیلا و این پاکیزه فرزندش به بازوی ولی الّلهی وجه خداوندش ملایک دستبوس و انس و جان تا حشر پابندش شرافت آستانبوس و شهادت آبرومندش حسین و مجتبی و زینب و عبّاس بوسندش سپهر حسن را این پاک مادر محور آورده نبّوت بر جمال کبریایی منظرش نازد امامت بر دم گرم شهادت پرورش نازد بزرگی سر فرود آورده بر خاک درش نازد شفاعت بر کرامت های روز محشرش نازد شهادت بر همه گلزخمهای پیکرش نازد شجاعت بر دو بازویش سلام از حیدر آورده جوانان جهان آیینه دار خطّ و آیینش ندیده تا شهادت جز خدا چشم خدا بینش به وقت حمله دشمن هم گشاید لب به تحسینش عجب نبود اگر خون بگذرد از عرشه ی زینش عطش گلبوسه ها بگرفته از لبهای شیرینش اگر چه بر پدر دریایی از چشم تر آورده زمین رزمگاه معرکه بدر و پیمبر او قتال پهندشت کربلا صفّین و حیدر او به رزم صحنه ی عاشور ثارالله دیگر او زعیم و اسوه ی رزمندگان تا صبح محشر او ز آل الله روز جان فشانی پیشروتر او به حق ایمانی از کوه گران محکمتر آورده سلام ای آفتاب سرخ عاشورا علی اکبر درود ای آرزوی یوسف زهرا علی اکبر گل باغ جنان در دامن صحرا علی اکبر تویی در بزم جان ماه جهان آرا علی اکبر کرامت کن برات کربلا ما را علی اکبر که داغ کربلایت ناله از دلها برآورده تو قرآنی تو فرقانی تو یاسینی تو طاهایی تو در کوی ذبیح الله اعظم ذبح عظمایی تو اوّل کشته در دشت بلا از آل زهرایی تو از صبح ولادت تا شهادت عشق بابایی تو در دشت بلا همچون شجر در طور سینایی که نخل «میثم» از باغ کمالاتت بر آورده ✍ استاد @AhmadRahbari470
و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر نوشتم اول خط سیدی علی اکبر خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت و جلوه کرد در عالم علی دوباره علی که برد نام علی را به هر مناره علی علیست وارث والایی و وقار علی به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی حسین بر لبش الله اکبر آورده خدا برای جهان باز حیدر آورده به سینه مُهر(( انا فاطمی نسب )) دارد زمان زمان تبراست، پس غضب دارد به انتقام،سر از دشمنان طلب دارد همیشه نعره ی یا فارس العرب دارد... علی کنار ابالفضل مثل جان و تن اند بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن اند اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد ولی مقابل زینب همیشه زانو زد حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت اگر نبود...، علمدارمن رفیق نداشت میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_ _علی شده ، که برای حسین جان بدهد چرا بهانه به دست حرامیان بدهد نخواست تا به امان نامه ها امان بدهد نظام لشکر خودکامه را به هم می زد همین که دور و بر خیمه ها قدم می زد @AhmadRahbari470
ملک قنداقه اش را با شکوه محشر آورده و گل از خاک پای شاهزاده سر در آورده برای شاخه ی سدره خدا برگ و بر آورده گمانم نسل زهرا باز هم پیغمبر آورده و بعد از لؤلؤ و مرجان، خدا یک گوهر آورده همان که مات خود کرده است ماه آسمانی را به لبخندش دو چندان کرده شوق زندگانی را محبت را سیادت را رسول مهربانی را علم کرده است در تاریخ مفهوم جوانی را که حرفی از تمام حرف ها زیباتر آورده زمین از ابر رحمت موج زد مانند دریا شد دم عیسی بن مریم باد زلف این مسیحا شد نبی بعد نبی در احترام مقدمش پا شد حواس عرش محو دست های ام لیلا شد همان دستی که ماهی چون علی اکبر آورده علی روح جوانی شد که غم از پیر میگیرد که خورشید از نگاهش نور عالم گیر میگیرد وقار از راه رفتن های او تأثیر میگیرد اذان روزی سه نوبت از لبش تکبیر میگیرد که اسلام از لبان او اذانی دیگر آورده پس از خورشید تشنه میشود مهتاب هم تشنه برای دیدن لب‌های تو شد آب هم تشنه زبان میگفت گشته مثل تو ارباب هم تشنه از آن داغی که شد گهواره ی بی تاب هم تشنه ببخش این شعر ها را که فقط چشم تر آورده @AhmadRahbari470
طُفِیل عشق حسین‌اند آدمی و پری تو آمدی، که دل از دلبر جهان ببری جوانِ خوش قد و بالا! کریم آل حسین! چنان حسن، به کرامت در این قبیله، سری تو قلب نسل جوان را، به خود گره زده‌ای نشان توست، هر آنجاست از جوان، اثری برای قلب پریشان مادران شهید علی‌ِ اکبر لیلا! تو مرهم جگری به خَلق و خُلق: محمد، مرام و نام: علی به تو رسیده، چه میراث‌های پر گهری چه کرده است عبور تو با دلش؟ وقتی که از مقابل چشم حسین، می‌گذری ندیده ذات هوالعشق، چون تو مجنونی فقط حواله‌ی لیلا ست، این‌چنین پسری تو کیستی؟ که به یک آن، محمدی و علی تو کیستی؟ که به پا خاست، پیش تو قَمری به سوی کرب و بلا، راهی است، قافله‌ای خوشا به حال سوارانِ با تو هم‌سفری اذان بگو، که نماز وصال یاران است بگو که نام علی را به کربلا ببری چگونه شِبه نبی! در کمین جسم تو اَند؟ «تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری» رسید جان جهان، بر لبش، از این روضه: که بوسه زد به لبانت، لبان تشنه‌تری وداع با پسری چون تو، می‌کُشد همه را دگر ببین، چه کُنَد؟ با دلِ چو او، پدری قدم بزن، دم آخر، که چشم‌های حسین دوباره بر قد و بالای تو، کُنَد نظری سلام کردم و باور نمی‌کنم یارا! دل شکسته‌ی ما را، به پاسخی نخری @AhmadRahbari470
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست حرکات و سکنات و وجناتش طاها مادرش آمنه بوده ست مگر یا لیلا؟ با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد این پیمبر چه قدر تازه مسلمان دارد ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست "پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست" سنگ در دستش از اعجاز، قمر میگردد گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد جان علی، جسم نبی، جلوه ی کوثر بوده سرّ لولاک، ازاول علی اکبر بوده هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخواست نفس پنج تن آل عبا بر میخواست ذاتش آئینه در آئینه پیمبر گشته بارها از شب معراجِ خودش برگشته قاب قوسینِ خداوند خمِ ابرویش زد قدم زینب کبری به سر زانویش بی نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است به ابالفضل قسم قامت او دیدنی است چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت حرف حق را قلم خواجه ی شیراز نوشت: "شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان" زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده سمت و سو داده به تحریر موذن زاده کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود تشنه ی صوت اذان علی اکبر شده بود أشهدُ أنّ به این مرد ولی باید گفت اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است باد آورده به همراه، شمیم می‌وزد بر سر کوی تو نسیم ابر رحمت تویی و تشنه ی الطافِ تو دشت مشک از چشمه ی چشمان تو پر برمیگشت کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات باز هم بر گل روی علی اکبر چشم دنیا به تنت جامه ی احسان دیده ست حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده ست؟ رحمت واسعه ای، اسب تو از روی کرم وسط لشکر دشمن زده ناگاه قدم می‌روی پشت سرت باد شده پا به رکاب نام اسب تو عقاب است، عقاب است عقاب می‌شود صید نگاهت دل میدان حتی باز شد روی تو آغوش بیابان حتی رفتی آنگونه که شد دشت پر از عطر تنت کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت ذات تو گرچه خلاصه شده ی پنج تن است بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است بیشتر ریخت بهم رفتن تو قاسم را کشت داغ تو جوانان بنی هاشم را @AhmadRahbari470
السلام ای تجلی داور السلام ای شبیه پیغمبر ای‌که نامت علی، نهاده علی السلام ای تجسم حیدر فاطمه افتخار کرده به تو که قدوم تو بُرده بر کوثر ای‌که هم، هست نسل تو حسنی هم حسینی است، در قضا و قدر همه آل رسول عاشق تو همه مشتاق این رخ انور همه گویند مصطفی آمد ای چو احمد شدی تو فخر بشر تو که هستی که می‌شوی پس از این بر جوانان عالمی رهبر؟ خُلق و خویت محمدی، آری خَلقِ نیکوی تو چو آن سرور ابروانت تبلور محراب گیسوانت چو شب، نوید سحر برق دندان توست عین صدف لعل لب‌های تو چو درّ و گهر دست‌هایت پر از قنوت و دعا چشم‌هایت مثال مِهر و قمر ایکه عبد خدا، به علم و عمل... شده الگوی شیعه تا محشر چه وقاری، چه هیبتی داری چه عیاری، ز انبیا برتر همه پیغمبرانِ حق ماندند در مقام تو ای علی اکبر بسکه ممسوسِ ذات حق هستی بُرده‌ای دل ز اول و آخر مستی از ابتدای آمدنت در جمال و جلال حق یکسر همه جا هستی ای نبی رخسار همه جا هستی ای علی منظر پدرِ اطهرت امام حسین ام لیلاست بهر تو مادر فاطمیات محو روی توأند ای به چشم جهانیان اختر □  □  □ ای پس از این، سکینه‌ات یاور وی پس از آن، رقیه‌ات خواهر چشم‌های نجیب تو گویند واجب است احترام هر دختر چشم تو چشم تیزبین حرم خشم تو خشم ثانیِ حیدر عمو عباس عاشق رویت و تویی دست بوسِ آن دلبر  عمه‌ات گفت: عمه قربانت نجمه بگذاشت بر قدوم تو سر بانوان دود کرده‌اند اِسپند دختران عود کرده در مِجمر □  □  □ یاد روزی‌که آینه قرآن پیشِ روی تو باشد و بر سر همه از خیمه آمدند برون دیده گریان و جملگی مضطر ز خیامِ حرم بیا بیرون! شد به میدان مُعَطّلت لشکر! حیدرِ کربلا به هیئتِ رزم بست بر تن زِرِه، به دست سپر با غضب، با وقار، با عزت زد برون از حرم چو پیغمبر همه گفتند این رسول خداست که می‌آید به کارزارِ خطر دست مولای خویش را بوسید رخصت از او گرفت و اشکِ بصر با اَنابنُ النبی نقاب افکند با اَنابنُ الحسین شد یاور رُعب انداخت در دل دشمن کرد احیای صحنه‌ی خیبر هنرِ خویش را نشان داد و یاعلی گفت و زد بر آن لشکر زد به قلب سپاهِ کفر و نفاق از یمین و یسار، آن سرور ساعتی در میانه‌ی میدان تیغِ او بود و گردنِ کافر رَدِ شمشیرِ ذوالفقاریِ او بر زمین ریخت دست و پا و سر نزد مولا رسید تشنه لبان کامِ او شد به کامِ بابا تر ساعتی بعد در میانه‌ی رزم حیله کردند کوفیان به غَدَر حلقه‌ای از محاصره ناگاه  جسمِ او را گرفت چون در بر تیغی از پشت، فرقِ او بشکافت تیغی از پیش زد بر آن پیکر نیزه ها قطعه قطعه‌اش کردند ارباً اربا شد آن جوانِ پدر پدر آمد کنار جسمِ پسر پسر اما شبیه گل پرپر چونکه صورت به صورتش بنهاد ناله کرد از فراق او ز جگر آنکه در اوج گریه شد یارش بود قدِ خمیده‌ی خواهر @AhmadRahbari470
چه قیامتی و چه محشری، چه صنوبری و چه سروری چه محمدی و چه حیدری، شه ماسِواء، علی اکبری به مقامِ تو همه دم سلام،همه انبیا به درت غلام، نفست صفای علی الدوام ،که تویی شفاء علی اکبری به فدای خنده‌ی قند تو ، به فدای سرو بلند تو به فدای زلف کمند تو ، قمرُ السماء علی اکبری منم آن خمارِ سبوی تو ، وَ اسیر طره‌ی موی تو به فدای گلشن روی تو ، که تو دلربا علی اکبری تویی آن دلیل حیات من ، تویی آن صراط نجات من وَ تو اصل صوم و صلات من ، علم الهداء، علی اکبری همه مضطرب ز شجاعتت ، متحیر از تو و هیبتت به فدای شور و صلابتت ، اسدُ الولاء ، علی اکبری مه کهکشان یل قهرمان ، شه لا مکان شرف الزمان وجناتِ تو، شعف البیان، جبلُ الوفاء علی اکبری @AhmadRahbari470
باز در مُلک نبی چشم فلک روشن شد ایه ی نصرمن الله طنین افکن شد در سماوات و زمین شور و شعف برپاشد خبر آمد که حسین بن علی بابا شد عرشیان واله ی آن قامت رعنا شده اند فرشیان محوِ جمال گل لیلا شده اند دور قنداقه ی تو خیل ملک آمده اند و همه بوسه بر آن هاله ی نیکو زده اند نَسَبِ فاطمی و جلوه ی احمد داری سیرَتت حیدری و زلف مُجَعّد داری شَهد لبهات علی جان شکر اندر شکر است نام اکبر ز همه بر تو برازنده تر است دربرت ماه رُخَش را به زمین می ساید مه لقا، نام علی برتو عجب می آید زلف جانانه ی تو شانه ڪشیدن دارد صوت زیبای اذان تو شنیدن دارد مدح رزم آوری🔻🔻 علت این است ڪه درقلب همه جاداری وقت شمشیر زدن سخت تماشاداری نوه ی شیرخدایی وجسارت داری عمویی همچون اباالفضل ڪنارت داری پسر ارشدارباب به لشڪر زده ای ؟ مثل حیدر به صف قلعه ی خیبر زده ای؟ میمنه یکسره تا میسره برهم ریزد ناله از لشکر اعداست که برمی خیزد تا ڪه این منظره را دید اباعبدالله گفت لاحول و لا قوة الا باالله @AhmadRahbari470
ملک قنداقه‌اش را با شکوه محشر آورده و گل از خاک پای شاهزاده سر در آورده برای شاخه‌ی سدره خدا برگ و بر آورده گمانم نسل زهرا باز هم پیغمبر آورده و بعد از لؤلؤ و مرجان خدا یک گوهر آورده همان که مات خود کرده است ماه آسمانی را به لبخندش دو چندان کرده شوق زندگانی را محبت را سیادت را رسول مهربانی را علم کرده است در تاریخ مفهوم جوانی را که حرفی از تمام حرف‌ها زیباتر آورده زمین از ابر رحمت موج زد مانند دریا شد دم عیسی بن مریم باد زلف این مسیحا شد نبی بعد نبی در احترام مقدمش پا شد حواس عرش محو دست‌های ام‌ لیلا شد همان دستی که ماهی چون علی اکبر آورده علی روح جوانی شد که غم از پیر می‌گیرد که خورشید از نگاهش نور عالم گیر می‌گیرد وقار از راه رفتن‌های او تاثیر می‌گیرد اذان روزی سه نوبت از لبش تکبیر می‌گیرد که اسلام از لبان او اذانی دیگر آورده پس از خورشیدِ تشنه می‌شود مهتاب هم تشنه برای دیدن لب‌های تو شد آب هم تشنه زبان می‌گفت گشته مثل تو ارباب هم تشنه از آن داغی که شد گهواره‌ی بی تاب هم تشنه ببخش این شعرها را که فقط چشم تر آورده @AhmadRahbari470