eitaa logo
احمد رهبری ۴۷۰
148 دنبال‌کننده
268 عکس
415 ویدیو
9 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 🔴 چهار علت نمازهای روزانه از زبان رسول‌خدا‌‌ (صلی‌الله‌علیه‌وآله) : 🔹چرا نماز صبح میخوانیم؟ صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را درمعرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان میماند. ‌🔹چرا نماز ظهر میخوانیم؟ ظهر، همه عالم تسبیح خدا میگویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که درین ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه میشود. 🔹چرا نماز عصر مخوانیم؟ عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم درین ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم. 🔹چرا نماز مغرب میخوانیم؟ «مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نماز میخوانیم.» 🔹چرا نماز عشا میخوانیم؟ «خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.» 📚علل‌الشرایع ص۳۳۷ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
45.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ معرفی شخصیت با عظمت حضرت نفیسه خاتون "سلام الله علیها" نوه امام حسن مجتبی "سلام الله علیه" https://eitaa.com/AhmadRahbari470
🔻 شرح احوالات حضرت بنت سلام‌الله علیهما 🔻 🥀 سیده شریفه () بنت امام حسن مجتبی سلام‌الله علیهما، و فرزند بلافصل آن حضرت، از امامزادگان مشهور و واجب‌التعظیم نزد شیعه و حتی اهل خلاف می‌باشد. 🥀 آن مخدره، در سال ۵۰ قمری، یک ماه پیش از شهادت پدر بزرگوارش، به دنیا آمد، و پس از شهادت امام حسن علیه‌السلام، تحت کفالت عمویش امام حسین علیه‌السلام قرار گرفت. 🥀 بنابر اقوال، هنگام ولادت او را و رقیه نامیدند، اما به سبب کثرت اسماء فاطمه و علی در اهل‌بیت علیهم‌السلام، کنیه‌اش را نهادند. 🥀 او به همراه عموی گرامی‌اش امام حسین علیه‌السلام از مدینه خارج شد، و پس از واقعه عاشوراء با کاروان اسراء همراه گردید. 🥀 اما به علت ضرب و شتم و جسارت اعداء لعنةالله علیهم اجمعین، در مدتی کوتاه دچار ضعف و بیماری شدید شد، و عمر شریفش از یازده سال تجاوز نکرد، و در ۲۰ محرم‌الاحرام سال ۶۱ در حله، به دست امام سجاد علیه‌السلام و حضرت زینب کبری سلام‌الله علیها به خاک سپرده شد. 🥀 رفته‌رفته مردم با محل دفن آن مخدره آشنا شدند، و با گرفتن حاجات خود از او، ایشان را با القابی مانند: باب‌الحوائج، ام‌محمد، ام‌هادی، و مسیح یاد کردند. 🥀 زنده کردن چند مُرده، باعث شد تا ایشان مشهور به اهل‌بیت علیهم‌السلام گردد، همچنین شفا دادن بیماران متعدد او را شهیر به آل‌محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم نمود. 🥀 بحث کرامات ایشان خارج از گفتار و نوشتار است و مشهور است، کسی متوسل به ساحتش نمی‌شود، مگر آنکه حاجت‌روا خواهد شد. 📕 أنساب‌العترة الطاهرة، صفحه ۶۶ 📕 حقیقت سیده شريفة بنت الحسن عليهاالسلام، صفحه ۸۴ https://eitaa.com/AhmadRahbari470
17.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 تصاویری از حرم مطهر حضرت شریفه خاتون سلام الله علیها https://eitaa.com/AhmadRahbari470
14.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"توسّـــل هندوی‌اعدامی به‌امام‌زمان سلام الله علیه " ✍🏼چرا امــــــام، گرهِ‌کار شیعیانو باز نمیکنه؟ - جواب امــــــام رو بشنوید... 🎥 عالم ربانی استاد حاج شیخ عبدالحسین " دام عزه " https://eitaa.com/AhmadRahbari470
علیهاالسلام 🔹خطابۀ خورشید🔹 مسافرم من و گم کرده کوکب اقبال نه شوق بدرقه دارم، نه شور استقبال... من از نواحی «اللهُ نور» می‌آیم من از زیارت سر در تنور می‌آیم من از مشاهدهٔ مسجدالحرام وفا من از طواف حریم حضور می‌آیم درون سینه‌ام، اشراق وادی سیناست من از مجاورت کوه طور می‌آیم سفیر گلشن قدسم، همای اوج شرف شکسته بال و پر، اما صبور می‌آیم هزار مرتبه نزدیک بود جان بدهم اگرچه زنده ز آفاق دور می‌آیم ضمیر روشنم آیینهٔ فریبایی‌ست و نقش خاطر من آنچه هست، زیبایی‌ست سرود درد به احوال خسته می‌خوانم نماز نافله‌ام را، نشسته می‌خوانم... ز باغ با خود، عطر شکوفه آوردم پیام خون و شرف را به کوفه آوردم سِپُرد کشتی صبرم، عنان به موج آن روز صدای شیون مردم گرفت، اوج آن روز چو لب گشودم و فرمان «اُسکُتوا» دادم به شکوهِ پنجره بستم، به اشک رو دادم به کوفه دشمن دیرین سپر به قهر افکند سکوت، سایهٔ سنگین به روی شهر افکند میان آن همه خاکستر فراموشی صدای زنگ جرس‌ها، گرفت خاموشی چو من به مردم پیمان‌شکن، سخن گفتم صدا صدای علی بود، من سخن گفتم ... :: هلا جماعت نیرنگ‌باز، گریه کنید چو شمع کُشته، بسوزید و باز گریه کنید اگر به عرش برآید خروشِ خشم شما خداکند نشود خشک، اشک چشم شما شما که دامن حق را ز کف رها کردید شما که رشتهٔ خود را دوباره وا کردید شما که سبزهٔ روییده روی مُردابید شما که دشمن بیداری و گران‌خوابید شما ز چشمهٔ خورشید دور می‌مانید شما به نقرهٔ آذین گور می‌مانید شما که روبروی داغ لاله اِستادید چه تحفه‌ای پی فردای خود فرستادید؟ شما که سست نهادید و زشت رفتارید به شعله شعلهٔ خشم خدا گرفتارید عذاب و لعنت جاوید مستحَقّ شماست به‌جای خنده، بگریید، گریه حَقّ شماست شما که سینه به نیرنگ و رنگ آلودید شما که دامن خود را به ننگ آلودید دریغ، این شب حسرت سحر نمی‌گردد به جوی، آبروی رفته برنمی‌گردد به خون نشست دل از ظلم بی‌دریغ شما شکست نخل نبوت به دست و تیغ شما شما که سید اهل بهشت را کشتید چراغ صاعقهٔ سرنوشت را کشتید گرفت پرده به رخ آفتاب و خم شد ماه چو ریخت خونِ جگرگوشهٔ رسول الله... به جای سود ز سودای خود زیان بُردید امید و عاطفه را نیز از میان بردید شما که سکّهٔ ذلت به نامتان خورده‌ست کجا شمیم وفا بر مشامتان خورده‌ست؟ شما که در چمن وحی آتش افروزید در آتشی که بر افروختید می‌سوزید چه ظلم‌ها که در آن دشتِ لاله‌گون کردید چه نازنین جگری از رسول، خون کردید چه غنچه‌ها که دل آزرده در حجاب شدند به جرم پرده‌نشینی ز شرم آب شدند از این مصیبت و غم آسمان نشست به خون زمین محیط بلا شد، زمان نشست به خون فضا اگر چه پر از ناله‌های زارِ شماست شکنجه‌های الهی در انتظار شماست مصیبت از سرتان سایه کم نخواهد کرد کسی به یاری‌تان، قد علم نخواهد کرد شمیم رحمت حق بر مشامتان مَرِساد و قال عَزَّوَجَل: رَبّکُم لَبِالمِرصادِ :: سخن رسید به اینجا که ماهِ من سَر زد کبوتر دلم از شوق دیدنش پر زد هلال یک شبه‌ام را به من نشان دادند دوباره نور به این چشم خون‌فشان دادند... به کاروان شقایق به یاس‌های کبود نسیم عاطفه از یار مهربان دادند دوباره در رگ من خون تازه جاری شد دوباره قلب صبور مرا تکان دادند دوباره عشق به تاراج هوشم آمده بود صدای قاری قرآن به گوشم آمده بود به شوق آن‌که به باغ بنفشه سر بزند دوباره همسفر گل‌فروشم آمده بود صدای روح‌نوازش غم از دلم می‌برد اگرچه کوه غمی روی دوشم آمده بود دلم چو محمل من روشن است می‌دانم صدا صدای حسین من است، می‌دانم هلال یک‌شبهٔ من که روبروی منی! که آگه از دل تنگ و بهانه‌جوی منی!... خوش است گرد ملال از رخ تو پاک کنم خدا نکرده گریبان صبر چاک کنم بیا که چهرهٔ ماهت غم از دلم بِبَرد ز موج‌خیز حوادث به ساحلم بِبَرد... شبی که خواهر تو در نماز نافله بود تو باز، گوشهٔ چشمت به سوی قافله بود چو خار، با گل یاسین سَرِ مقابله داشت سه‌ساله دختر تو پایِ پُر ز آبله داشت... امام آینه‌ها طوقِ گُل به گردن داشت امیـر قافـلهٔ نور غُل به گردن داشت مصیبتی که دلِ «سَهلِ ساعدی» خون شد ز غصه نخل وفا مثل بید مجنون شد برای دیدن ما صف نمی‌زدند ای کاش میان گریهٔ ما کف نمی‌زدند ای کاش... کویر، نورِ تو را دید و دشت زر گردید سر تو آینه‌گردانِ طشت زر گردید الا مسافر کُنج تنور و دِیْر بیا مُصاحب دل زینب! سفر بخیر بیا اگر چه آیتی از دلبری‌ست گیسویت چه روی داده که خاکستری‌ست گیسویت؟ سکوت در رَبَذه از ابی‌ذران هیهات لب و تلاوت قرآن و خیزران هیهات خدا کند پس از این آفتاب شرم کند عطش بنوشد و از روی آب شرم کند ستاره‌ای پس از این اتفاق سر نزند «شفق» نتابد و ماه از محاق سر نزند 📝 https://eitaa.com/AhmadRahbari470
💠 تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد «تفألی به مرثیه علیه‌السلام در اشعار حافظ» 🔹همواره این سؤال برای حافظ‌پژوهان مطرح بوده است که آیا حافظ در مورد معصومین علیهم‌السلام شعری سروده و اساساً به حوزه شعر ولایی ورود پیدا کرده است یا خیر؟ ابیاتی را می‌توان مثال زد که حافظ در آن‌ها به تصریح یا تلویح اشاره‌ای به اهل‌بیت علیهم‌السلام داشته است. به‌عنوان نمونه در بیت زیر صراحتاً به این موضوع پرداخته است: حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقه رهت شود همت شحنه نجف و در مثال بعدی این‌گونه برداشت می‌شود که تلویحاً نگاهی به ماجرای عاشورا داشته است: رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآنجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت 🔸ایهامی که در شعر حافظ حکم‌فرماست، باعث شده است تا اشعار او جنبه چندوجهی و رازآلود پیدا کند و می‌توان برای ابیات او تأویل‌های مختلفی ارائه کرد. تفأل به شعر حافظ نیز نتیجه همین چندوجهی بودن و تأویل‌پذیری شعر او است. وجود چنین ظرفیتی در اشعار حافظ و شعرایی مانند او، باعث می‌شود که از نگاه یک ستایشگر، اشعار ایشان در زمره اشعار «کاربردی» قرار بگیرد تا بتوان از آن‌ها در محافل اهل‌بیت علیهم‌السلام بهره برد. چرا که شعر «کاربردی» شعری است که ناظر به شخص، زمان و مکان خاصی نیست و قابلیت این را دارد که بر حال افراد مختلفی منطبق ‌شود. در اشعار کاربردی باید دید فضای کلی شعر و کلمات به کار رفته در آن، با حالات کدام‌یک از معصومین علیهم‌السلام تناسب دارد تا بتوان آن شعر را در مجلس مورد نظر استفاده کرد. به این دو نمونه دقت کنید: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم... سعدی آیا این بیت عاشقانه و ابیات بعدش نمی‌تواند خطاب به مثلاً امیرالمؤمنین علیه‌السلام خوانده شود؟ یا این شعر عاشقانه نمی‌تواند زبان حال حضرت مسلم علیه‌السلام در کوفه باشد؟ بيدل و خسته در اين شهرم و دلدارى نيست غم دل با كه توان گفت كه غمخوارى نيست... هُمای شیرازی 🔹نمونه‌های فراوانی را می‌توان به‌عنوان شاهد مثال آورد که یک شعر با رویکرد عاشقانه، قابلیت این را دارد تا در محافل اهل‌بیت علیهم‌السلام مورد استفاده قرار بگیرد. طبق آنچه بیان شد به این غزل حافظ دقت کنید: تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد سلامت همه آفاق در سلامت توست به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد جمال صورت و معنی ز امن صحت توست که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد در این چمن چو درآید خزان به یغمایی رهش به سرو سهی قامت بلند مباد در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند بر آتش تو به جز جان او سپند مباد شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد آیا این شعر عاشقانه نمی‌تواند با حال و هوای امام سجاد علیه‌السلام در شام غریبان منطبق باشد؟ پیشنهاد می‌کنم یک بار دیگر شعر را مرور کنید. ... https://eitaa.com/AhmadRahbari470
🔸حال نشانه‌های به کار رفته در شعر و فضای حاکم در شعر را با هم بررسی می‌کنیم. تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد بیت اول می‌تواند اشاره‌ای شاعرانه به بیمار بودن امام سجاد علیه‌السلام در شام غریبان داشته باشد. سلامت همه آفاق در سلامت توست به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد بیت دوم می‌تواند دعا برای سلامتی حضرت باشد. علاوه بر اینکه اشاره‌ای به مقام امامت دارد که طبق آنچه در روایت آمده اگر لحظه‌ای امام بر روی زمین نباشد زمین اهلش را در خود فرو می‌برد و هستی از بین می‌رود. جمال صورت و معنی ز امن صحت توست که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد بیت سوم نیز حرف از صحت است که با بیماری حضرت مرتبط است. هرچند به‌خاطر حضور واژه‌های دژم و نژند قابل استفاده در هیأت نباشد. در این چمن چو درآید خزان به یغمایی رهش به سرو سهی قامت بلند مباد در بیت چهارم کلمه خزان این ظرفیت را دارد که استعاره از قاتلان سیدالشهدا علیه‌السلام باشد که پس از شهادت حضرت، دست به غارت خیمه‌ها زدند و هرچه در خیمه‌ها بود را به یغما بردند. در مصرع بعد دعا می‌کند که آسیبی از این آشوب به جان امام نرسد که جان عالم فدای او باد. در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد با توجه به زندگی‌نامه حضرت، بیت پنجم می‌تواند اشاره به طعنه‌هایی باشد که حضرت در کوفه و شام از دشمنان می‌شنیدند. هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند بر آتش تو به جز جان او سپند مباد در بیت ششم نیز واژه آتش، به تب داشتن حضرت در شام غریبان می‌تواند اشاره داشته باشد، علاوه بر اینکه شاید، تصویر در آتش بودن خیمه‌ها را هم به نوعی برای مخاطب تداعی کند. شاعر دعا می‌کند دود این آتشی که دشمنان به راه انداخته‌اند در چشم خودشان رود و نتیجه این سوء رفتار به خودشان بازگردد. 🔹پیداست که نشانه‌های «طبیبان، سلامت،‌ صحت، خزان، یغما، طعنه و آتش» به همراه فضای کلی شعر، حال و هوای شام غریبان را در شعر حاکم کرده‌اند. مضاف بر این مطلب، سیر شعر که با مدح آغاز می‌شود و به مرثیه ختم می‌شود، کاملا با فضای شعر مناسب اجرا در هیأت همخوانی دارد. مهم نیست که حافظ هنگام سرودن این شعر نیم‌نگاهی به ماجرای شام غریبان و امام سجاد علیه‌السلام داشته است یا نه، مهم این است که یک ستایشگر با کمی دقت می‌تواند شعر را در مرثیه ایشان اجرا کند. بی‌شک اجرای شعر عاشقانه حافظ در مرثیه این امام بزرگوار، برای مخاطب بسیار جذاب خواهد بود و احساس او را به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد. ✍🏻 https://eitaa.com/AhmadRahbari470
علیه‌السلام 🔹امام غریب🔹 بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت گر تشنگی، ز پا نفکندش غریب نیست آب آن قدر، که دست بشوید ز جان، نداشت در کربلا کشید بلایی که پیش وَهم عرش عظیم، طاقت نیمی از آن نداشت ز آمد شد غم اسرا، در سرای دل جایی برای حسرت آن کشتگان نداشت در دشت فتنه‌خیز که زان سروران، تنی جز زیر تیغ و سایۀ خنجر امان نداشت - این صید هم که ماند، نه از بابِ رحم بود صیاد دهر، تیر جفا در کمان نداشت... 📝 https://eitaa.com/AhmadRahbari470
علیه‌السلام 🔹شمع قافله🔹 در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت در کربلا هر آنچه بلا بود، عرضه شد تیری دگر قضا و قدر در کمان نداشت از این شراره خرمن عمر ستاره سوخت بود آسمان به جای ولی کهکشان نداشت بعد از عروج حجت رحمان به عرش نی دیگر زمین سکون و قرار آسمان نداشت زین‌العباد باز به گیتی قرار داد ورنه سکون، عوالم کون و مکان نداشت او شمع راه قافله در شام تار بود حاجت به نور ماه، دگر کاروان نداشت... با کوله‌بار درد در آن دشت پر لهیب جز دود آه بر سر خود سایه‌بان نداشت گفتند: ماه بود و درخشید و جلوه کرد دیدم که مه به گردن خود ریسمان نداشت گفتند: سرو بود و خرامید و ناز کرد دیدم که سرو، طاقت بند گران نداشت در انقلاب سرخ حسینی کسی چو او نقش حماسه‌ساز «ولی» را بیان نداشت در گیر و دار معرکۀ کفر و شرک نیز دوران چو او سوار حقیقت‌نشان نداشت... حق را زیان ز جانب باطل نمی‌رسد بیمی گل همیشه بهار از خزان نداشت تنها نه شمع از شرر شعله برفروخت «پروانه» هم ز شعلۀ آتش امان نداشت 📝 https://eitaa.com/AhmadRahbari470
علیه‌السلام 🔹پیام‌آورِ قبیلۀ عشق🔹 سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی نخورد دشمنت اما جُوِی ز گندم ری سری که بود دمادم به روی دوشِ نبی سری که بر سرِ نی شد به جرم حق‌طلبی سرت شریف‌ترین سجده‌گاهِ باران است سرت امانتِ سنگینِ روزگاران است منم مسافر بی‌زاد و برگ و بی‌توشه سلامِ من به تو، ای قبله‌گاهِ شش‌گوشه سلام وارث آدم، سلام وارث نور سلام ماه درخشانِ آسمان و تنور سلام تشنه‌لبِ کشتۀ میانِ دو رود سلام خیمۀ جانت اسیر آتش و دود سلام ما به تو ای پادشاه درویشان چه می‌کنند ببین با تو این کج‌اندیشان تو آبروی شرف، آبروی مرگ شدی کتاب وحی تو بودی و برگ‌برگ شدی تو در عراقی و رو کرده‌ای به سمت حجاز میان معرکه هم ایستاده‌ای به نماز بخوان که دل به نوایی دگر نمی‌بندم که خورده تیر غمت بر دوازده‌بندم چه با مرام شما کرده‌اند بی‌دینان هزار بار تو را سر بریده‌اند اینان چه سود بعدِ تو چون برده، بندگی کردن حباب‌وار، یزیدانه زندگی کردن حسین گفتن و دل باختن به خویِ یزید بدا به غیرت ما کوفیانِ عصر جدید چه زود در کنفِ رنگ و رِیب فرسودن مدام بردۀ تزویر و زور و زر بودن چه سود دل به غمت دادن و زبانم لال حسین گفتن و... آتش زدن به بیت‌المال حسین، کوفی پیمان‌شکن نمی‌خواهد حسین، سینه‌زنِ راهزن نمی‌خواهد حسین را، ز مرامش شناختن هنر است حسین دیگری از نو نساختن هنر است «بزرگ فلسفۀ قتل شاه دین این است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است» :: شبی رسیده ز ره، شب نگو، بگو سالی ببین ز خواجۀ رندان گرفته‌ام فالی «نماز شام غریبان چو گریه آغازم به مویه‌های غریبانه قصه پردازم» سلام، کوهِ غم و کوهِ صبر و کوهِ بلا سلام، حنجرۀ بی‌بدیل کرب‌وبلا تو با مرامِ حسینی میان کوفه و شام بنای ظلم فرو ریختی به تیغ کلام بگو به ما که به گوشَت مگر چه خواند حسین بگو! مگر ز لبانش چه دُرّ فشاند حسین بگو که گفت من این راه را به سر رفتم به پای‌بوسیِ این راهِ پرخطر رفتم تو هم به پای برو ما نگاهمان که یکی‌ست مراممان که یکی رسم و راهمان که یکی‌ست بگو که گفت: هلا نور چشم من زینب! بخوان به نام گل سرخ در صحاریِ شب بخوان که دود شود دودمان دشمن تو بنای جور بلرزد ز خطبه خواندن تو نبینمت که اسیر حرامیان باشی اسیر فتنه و نیرنگ شامیان باشی که در عشیرۀ ما عشق، ارث اجدادی‌ست اسارت است که سنگِ بنای آزادی‌ست سلام ما به اسارت، سلام ما به دمشق سلام ما به پیام‌آورِ قبیلۀ عشق ببین نشسته به خون، مقتل لهوفیِ ما گرفته رنگِ فغان نامه‌های کوفیِ ما شرابِ نور که هشیار و مست خورده تویی که گفته‌ است که کشتی شکست‌خورده تویی سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی نخورد دشمنت اما جُوِی ز گندم ری 📝 🌐 https://eitaa.com/AhmadRahbari470
💠 (علیه‌السلام) «مَنْ سَقَى مُؤْمِناً مِنْ ظَمَإٍ سَقَاهُ اللهُ مِنَ الرَّحِيقِ الْمَخْتُوم‏» هر کس مؤمن تشنه‌ای را آب دهد، خداوند او را از شرابِ خالص و صاف بهشتی سیراب گرداند. 📗 الکافی، ج۲، ص۲۰۱ 🔹روشنی آب🔹 می‌خواهی اگر روشنی آب شوی یا در شب تیره مثل مهتاب شوی آبی به لبِ تشنۀ مؤمن برسان تا از لبِ جام دوست، سیراب شوی 📝 https://eitaa.com/AhmadRahbari470