eitaa logo
احمد وحیدی
22.5هزار دنبال‌کننده
557 عکس
209 ویدیو
14 فایل
. احمد وحیدی هستم🧔🏻 با بیش از ده سال سابقه آموزش حضوری قراره ایــن موارد رو بصورت تخصصی بهت آموزش بدم😉 . آموزش مداحی🎙 قرائت قرآن🤲🏻 صداسازی🗣 ترحیم خوانی🖤 اجرا در عروسی مذهبی اگه سوال داشتی،اینجام 👇 (آیدی پاسخگویی) @malakoott
مشاهده در ایتا
دانلود
گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست مثل جدش شده در کنیه «اباعبدالله» در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست من اگر مورم اگر هیچ، ولی می‌‌دانم «او سلیمان زمان است که خاتم با اوست» زندگی‌نامهٔ او سطر به سطرش روضه‌ست که مصیبات همه عالم و آدم با اوست در غمش اشک، اگر ریخت اگر جاری شد بانی روضهٔ سقاست و زمزم با اوست لفظی از کوچه در این مرثیه محزون‌تر نیست وارث محنت زهراست اگر غم با اوست ✍ http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او کدام بیت مرا می‌برد به خانهٔ او شبی دلم به هوای زیارت آمده است مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او ... از او بپرس به عقلم نمی‌رسد اصلاً که چیست فلسفهٔ عشق بی‌کرانهٔ او خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد گذاشته‌ست سرش را فقط به شانهٔ او گذشته‌ها نگذشته‌ست باقی است هنوز زبانه می‌کشد آتش از آشیانهٔ او بگو چگونه از این شهر، صبح صادق رفت بگو برای من از رفتن شبانهٔ او نه از غم است که من گریه می‌کنم امشب فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او... ✍ http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
حتی قلم ز شرح چنین غصه قاصر است قبر امام، تولیتش دست کافر است حین قدم زدن به امامت سلام کن کمتر بایست! زائر این خاک عابر است ما شیعه‌ی حلاوت یک قال صادقیم نَقل حدیث اوست که نُقل منابر است شیخ الائمه، عالم آل محمد اوست یعنی یمی که یک نم از آن، علم جابر است فرموده حضرتش که "نوحوا علی الحسین" بانی گریه اوست اگر روضه دایر است در شیوه‌ی جسارت ابن ربیع‌ها نسل علی و فاطمه‌بودن مؤثر است بانوی پا به ماه ندارد به خانه‌اش حداقل از این جهت آسوده خاطر است هرجا دری یا جگری سوخت شک نکن آتش‌بیارِ شهر مدینه مقصّر است... http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت من سفره‌ام کباب، به غیر از جگر نداشت «ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم» جز داغ دل نصیب، جگر بیشتر نداشت بردند اگر به بزم عدو نیمه‌شب مرا آن جا یزید و چوبِ تر و تشتِ زر نداشت از کودکانِ لرزه به پیکر فتاده‌ام یک تن امید دیدن روی پدر نداشت گویی مدینه رسم شده خانه سوختن سهمی دگر ز مادر خود این پسر نداشت غم نیست خانه‌ام اگر آتش گرفت، شکر گر خانه سوخت، فاطمه‌ای پشت در نداشت http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
دوباره پای برهنه شبانه آوردت شبانه باز که از کُنجِ خانه آوردت کسی نگفت که از راه دور آمده است کسی نگفت به منصور، نور آمده است عبا نداری و عمامه و ردایت کو؟ چقدر خون شده پایت! بگو عصایت کو؟ بمیرم آمدی و ردِ پایِ تو پیداست چقدر زخم روی دست‌های تو پیداست به گرد خویش غلام و کنیز دارد باز به زیر بالش خود تیغ تیز دارد باز نگاه تو  پُرِ صبر است و سینه‌ات آرام نگاه او پُرِ خشم و دلش پُر از دشنام سه بار سمت تو آمد ولی برِ تو نشست سه بار تیغ کشید و قلاف کرد و نشست سه بار خواست بتازد ولی سلامت کرد بجای دشنه و دُشنام احترامت کرد هزار شُکر شکست از نهیبِ پیغمبر بجای خویش نشست از نهیبِ پیغمبر هزار شُکر جسارت نشد به پیر حرم هزار شُکر که رفتی حرم امیرِ حرم تو کوه بودی و او در مقابلِ تو شکست اگرچه پیش تو خم شد ولی دل تو شکست شکست تا دل تو گفت: یا رسول الله به گریه مقبل تو گفت با رسول الله_ "بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین اُفتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد" تمام پیکر‌ش از تیغ، غرق خون گردید "عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید" مزاحم نفسش نیزه با عصا شده بود هزار تیغ شکسته به زور جا شده بود لبش پُر از ترک و آب را بردند به روی ناقه‌ی عریان رُباب را بردند... ✍ http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
مباد آن كه عباي تو يك كنار بيفتد ميان راه، تن تو بي اختيار بيفتد تو را خميده خميده ميان كوچه كشيدند كه آبروي نجيبت از اعتبار بيفتد توقع اثري غير آبله نتوان داشت مسير پاي برهنه‌ت اگر به خار بيفتد چه خوب شد كه لباست به ميخ در نگرفت و چه خوب شد كه نشد پهلويت ز كار بيفتد اگر چه سوخت حريمت، ولي نديد نگاهت ز گوش دختركان تو گوشوار بيفتد هنوز هم كه هنوزست جلوه‌هاي تو جاري‌ست كه آفتاب، محال‌ست در حصار بيفتد ✍ http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
نه رواقی، نه گنبدی، حتی سنگ قبری سرمزار تو نیست! غیر مُشتی کبوترِ خسته خادمی، زائری، کنار تو نیست بغض‌هایم کجا دخیل شوند؟! پس ضریحت کجاست آقاجان؟! روضه‌خوان‌ها چرا نمی‌خوانند؟! گریه‌ها بی‌صداست آقاجان گنبدی نیست تا دلم بپرد پابه‌پای کبوترانِ شما کاش می‌شد که دانه‌ای گیرم امشب از دستِ مهربان شما حرفِ گلدسته را نباید زد تا حسودانِ شهر بسیارند از شما خانواده آقاجان در مدینه همه طلبکارند! کاش ایران می‌آمدی آقا نزد ما اهل‌بیت محترمند پیر مظلوم بی حرم! اینجا پسران تو صاحبِ حرمند کاش ایران می‌آمدی آقا مُلک ری قبله‌ی ولا می‌شد مثل مشهد برایتان اینجا مشهدالصادقی بنا می‌شد کاش ایران می‌آمدی آقا مردمش از مغیره بیزارند حُرمت گیسوی سپیدت را در مدینه نگه نمی‌دارند... ✍ http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
؛ ؛ ؛ (فرازهایی از یک ) "بر جبین آسمان، آثار غم شد آشکار اشک می‌ریزند نم نم ابرهای داغدار در میان سنگ‌ها، آیینه‌ای تنها شده روضه‌ی تنهایی‌اش هرگوشه‌ای برپا شده غرق باران است هرکس جان او لایق شده‌ست باز عالم سوگوار حضرت صادق شده‌ست" حضرت صادق که جان ما فدای درس او دانش‌آموزان او هستیم و پای درس او "یادگار مصطفی را قوم سرکَش می کِشند خانه ی وحی و نبوت را به آتَش می‌کِشند باز در چشمم غم مولا مجسم می‌شود روضه‌های مادرش زهرا مجسم می‌شود قصه‌ی تلخ هجوم گرگ‌ها بر خانه‌ای ماجرای شعله و بال و پر پروانه‌ای وای من شیخ الائمه بی عمامه بی ردا زنده شد در خاطر من روضه‌های کربلا آنچه پیرش کرده داغ کشته‌ی کرب و بلاست آنچه دائم پیش چشم اوست شرح روضه‌هاست روضۀ آن پیکر عریان به روی خاک‌ها بر سر او زخم‌ها، بر پیکر او چاک‌ها بر تن فرزند زهرا رد مرکب مانده است داغ این بی حرمتی بر جان زینب مانده است :: حاصل این روضه‌ها تنها نه اشک و آه ماست خون اهل بیت پیغمبر چراغ راه ماست" خون حق نورست و در ظلمت چراغ راه ماست تا قیامت راه ما از راه خُفاشان جداست راه ما: راه علی، راه حسین بن علی‌ست شاهراه ما درین بیراهه‌ها، امر ولی‌ست مرگ بر اسلام آمریکایی و مکر یهود بشنوید این نعره‌های مرگ بر آل سعود مرگ بر لبخندها و بر خیانت‌های گرگ بر جنایت‌های آمریکای شیطان بزرگ بار دیگر جنگ احزاب است و میدانی خطیر این سوی میدان علمداری‌ست بیدار و دلیر شیعه را دشمن شناسی و تبرا باورست شیعه را اینک کسی از نسل حیدر رهبر است باز با نام حسین فاطمه، غوغا کنیم جان خود نذر حریم زینب کبرا کنیم دیگر از دست علمداری نمی‌افتد علم چشم ناپاک حرامی‌ها نیفتد بر حرم راه ما راه شهیدان، حرف ما حرف امام جنگ با مستکبرین تا رفع فتنه، یک کلام در صفوف ما، به غیر از شور بیداری مباد در دل ما، جز شمیم و عطر هشیاری مباد با جهاد و صبر، آری فتح در دستان ماست دست شیطان کی مگر بالاتر از دست خداست؟! راه ما تا روز آخر راه سرخ کربلاست پس بپاخیزید یاران! وقت عاشورای ماست در میان باد و توفان در میان فتنه‌ها شیعه هرگز گم نخواهد کرد راه خویش را شاعران: http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
امام از قَلَمِ در غلاف دلگیر است به جای آن همه شاگرد، یار می‌خواهد http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
باز ما را چشمه‌ای از اشک جاری داده‌اند روز و شب خاصیت ابر بهاری داده‌اند سینه شد کانون آه و دیده شد دریای اشک آب و آتش باز با هم دست یاری داده‌اند در غروب صبح صادق، ماه پنهان کرد روی شب‌نشینان فلک را بی‌قراری داده‌اند بر زمین سیل بلا جاری نشد، یا قدسیان آسمان را در عزایش بردباری داده‌اند؟ کعبه هم، در هجر اسماعیلِ زهرا، ندبه کرد زین سبب او را ردای سوگواری داده‌اند شد شهید آخر، مسیحایی که از انفاس او دانش و دین را قوام و استواری داده‌اند پیروان مذهب این آفتاب عشق را معرفت آموختند و رستگاری داده‌اند.. شد پریشان، خاطرِ صدیقۀ زهرا که دید از نمک مرهم برای زخم کاری داده‌اند دل بدین گلشن چه می‌بندی پس از تاراج گل؟ این چمن را آب از بی‌اعتباری داده‌اند سرمه کن خاک بقیعش را که در آن آستان عرشیان را رتبۀ خدمت‌گزاری داده‌اند شب که تاریک است آنجا، پرتو مهتاب را در گذرگاه نسیم آیینه‌داری داده‌اند گر چراغ لاله‌ای روی مزار او نسوخت لاله‌ها پایان به این چشم‌انتظاری داده‌اند آب شد شمع وجودش پشت دیوار بقیع هر که را پروانۀ شب‌زنده‌داری داده‌اند تا محبان را فراخواند به پابوس امام اشک‌های ما به دل، امیدواری داده‌اند ✍ http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
آتش فتنه چه داغی سرِ داغت می‌ریخت! سر زده از در و دیوار به باغت می‌ریخت خانه‌ات بی خبر از اشک زلالت می‌سوخت چه بگویم! دلِ همسایه به حالت می‌سوخت پشت مرکب، چه غریبانه کشاندند تو را پا برهنه سرِ بازار دواندند تو را پشت مرکب، رمقِ اندکِ پایت افتاد سرشناس همه‌ی شهر! عبایت افتاد... هیچ کس بغض تو را، مونس و غم‌خوار نشد کربلا، کارِ خدا بود که تکرار نشد باز هم شکر! به عمامه‌ی تو دست نخورد حرف غارت نشد و جامه‌ی تو دست نخورد زخمی نیزه‌ی هر بی سر و پایی نشدی بی کفن مانده‌ی گودال بلایی نشدی باز هم شکر! به خلخال، نگین باقی ماند اهل بیت حَرمت پرده‌نشین باقی ماند با دلی سوخته از غصه لبالب نشدند دخترانت ملأِعام معذب نشدند ✍ http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
قسم به غربت خاكي كه فوق تفسير است هواي شعر براي بقيع دلگير است نفس كشيدن بين غبارها سخت است سرودن از حرم بي مزارها سخت است چگونه شعر بگويد دلي كه مي‌گيرد الا بقيع! چرا شاعرت نمي‌ميرد قرار نيست تو را بي سبب بهانه كنم ولي بگو كه دلم را كجا روانه كنم كبوتري كه در اين خانه لانه داشته است در آستان رضا آشيانه داشته است چگونه باخبر از آن سراي درد و غم است دلش خوش است كه نامش كبوتر حرم است بقيع، سامره و كربلا و مشهد نيست در اين سرا خبري از رواق و گنبد نيست بقيع مثل نجف نيست تا كه مهمانش به راحتي بنشيند ميان ايوانش ولي بقيع، بهشتي‌ست با چهار مزار بقيع مژده‌ی سالي‌ست با چهار بهار چهار مظهر غربت، چهار تن مظلوم چهار قبر غريب از چهارده معصوم فقط ميان بقيع است اين قرار و تمام به يك سلام شوي زائر چهار امام ولي نه، آه دلم ناتمام مانده هنوز به سينه حسرت عرض سلام مانده هنوز سلام از عمقِ دلِ ديده‌اي كه پُر ابر است به مادري كه بدون حرم، نه بي قبر است اگر سلام تو آتش به سينه‌ات افروخت از آن دري‌ست كه روزي ميان آتش سوخت مرا ببخش! نمي‌خواهم آتشت بزنم چگونه گويم از آن روز، خاك بر دهنم ز هرُم شعله‌ي در، ياس را كه پژمردند در آن هجوم، علي را به ريسمان بردند ميان تلخي آن صحنه‌ي غبارآلود شكست قامت مرد و مدينه شاهد بود از آن غروب غم‌انگير چند سال گذشت كه باز خاطره‌ي كوچه از خيال گذشت مدينه همدم اندوه دودمان علي‌ست و باز شاهد مردي ز خاندان علي‌ست... ...كه باز آمده آتش در آستانه‌ي او هزار شكر كه محسن نداشت خانه‌ي او :: رسيده‌اند كه از باغ، لاله را ببرند امام صادق هفتاد ساله را ببرند تصورش چقدر سخت مي‌شود اي واي بزرگ طايفه در كوچه مي‌دود اي واي ميان سينه‌ي او روضه‌ي مدينه به‌پاست طنين روضه‌اش از «واي مادرش» پيداست عزيز فاطمه را بي اراده مي‌بردند همه سواره و او را پياده مي‌بردند دويد و از نفس افتاد پشت آن مركب دويد و از نفس افتاد گفت يا زينب اگرچه رفت ولي قامتش خميده نبود به ني مقابل چشمش سَر بُريده نبود اگرچه رفت ولي سلسله به شانه نداشت به جاي جاي تنش رد تازيانه نداشت... ✍ http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
نه حرف من، سخن هر فقیه آگاه است: عزای حضرت صادق شعائر الله است بهشت مقصد هر دسته‌ی عزاداری‌ست سلوک شیعه در این شاه‌راه، کوتاه است مدینه منتظر دسته‌های سینه‌زنی‌ست مدینه چشم به راه بقیة الله است به ذوالفقار قسم فتح مکه نزدیک است به شُرطه‌ها برسانید بَدْر در راه است بقیع، جنت الاعلاست در سراسر روز بقیع عرش خداوند در سحرگاه است چراغ را چه حضوری در آن حریم شگفت که ماه بنده و خورشید عبد درگاه است چه شمع‌ها به بقیع از خجالت آب شدند نگاه کردن قبر غریب، جانکاه است به جعفر ابن محمد چنین نخواهد ماند مدینه چشم به راه بقیة الله است ✍ http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت مدینه‌ای که شب پیش صبح صادق داشت میان حوزهٔ علمیه اختلاف نبود که بهر رحلتش استاد، میل سابق داشت و تا همیشه دگر بی‌مراد می‌مانند چهار هزار مریدی که مَرد عاشق داشت به سمت مغرب اگر رفت عمر خورشیدش هزار قلّهٔ پر نور در مشارق داشت چه با شُکوه غم خود به دل نهان می‌کرد چه شِکوه‌ها که از آن فرقهٔ منافق داشت به غیر داغ محرم گلی ز باغ نچید چقدر روضهٔ گودال در دقایق داشت خلیل بود ولی آتشش سلام نشد همان که در نفسش عطری از حدائق داشت هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت و ماند شیعه که «قال الامامُ صادق» داشت سخن به محضرش این است ای حقیقت علم ندیده چشم زمانه طلوع این همه حلم :: کدام بغض گلوگیر در پگاهت بود؟ که رو به پنجرهٔ آسمان نگاهت بود؟ هنوز در تب شمشیر علم و حکمت توست حریم مدرسه‌هایی که رزمگاهت بود گواه گفته‌ام این نخل‌ها که همچو علی شب مدینه پر از بغضِ سربه‌چاهت بود نمانده جز گل لاله به باغ ابراهیم که بین خانه فقط شعله‌ها پناهت بود چنان به نیمه‌شبی می‌شکست حرمت تو که قلب دشمن تو نیز عذرخواهت بود چه خوب می‌شد اگر دستِ کم سه شمع و ضریح به قبر سادهٔ ارواحُنا فداهت بود برای غصهٔ تو کاش جای صبری بود و دستِ کم به مزار تو سنگ قبری بود ✍ http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11