eitaa logo
احمد وحیدی
22.7هزار دنبال‌کننده
557 عکس
209 ویدیو
14 فایل
. احمد وحیدی هستم🧔🏻 با بیش از ده سال سابقه آموزش حضوری قراره ایــن موارد رو بصورت تخصصی بهت آموزش بدم😉 . آموزش مداحی🎙 قرائت قرآن🤲🏻 صداسازی🗣 ترحیم خوانی🖤 اجرا در عروسی مذهبی اگه سوال داشتی،اینجام 👇 (آیدی پاسخگویی) @malakoott
مشاهده در ایتا
دانلود
اشکی بود مرا که به دنیا نمی دهم این است گوهری که به دریا نمی دهم عمری بود که گوشه نشین محبتم این گوشه را به وسعت دنیا نمی دهم گر لحظه ای وصال حبیبم شود نصیب آن لحظه را به عمر گوارا نمی دهم در سینه ام جمال علی نقش بسته است این سینه را به سینه ی سینا نمی دهم تا زنده ام ز درگه او پا نمی کشم دامان او ز دست تمنا نمی دهم سرمایه ی محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم ✍️: https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
🏴 ایـّام عزای جان پیغمبر شد یاس نبوی، عشق علی پرپر شد پرچم بزنید بر درِ خانه تان هنگام اقامه‌ی غم مادر شد ✍️: https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
ابریست کوچه کوچه، دل من ، خدا کند نم نم، غزل ببارد و توفان به پا کند حسّی غریب در قلَمَم بغض کرده است چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند با واژه های از رمق افتاده آمدم می خواست این غزل به شما اقتدا کند حالا اجازه هست شما را از این به بعد این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟ مادر! دوباره کودک بی تاب قصه ات ... تا اینکه لای لای تو با او چها کند یادش بخیر مادرم از کودکی مرا می برد تکیه تکیه که نذر شما کند یادم نمی رود که مرا فاطمیه ها می برد با حسین شما آشنا کند در کوچه های سینه زنی نوحه خوان شدم تا داغ سینه ی تو مرا مبتلا کند مادر ! دوباره زخم شما را سروده ام باید غزل دوباره به عهدش وفا کند: یک شهر ، خشم و کینه ، در آن کوچه – مانده بود دست تو را چگونه ز مولا جدا کند باور نمی کنم که رمق داشت دست تو مجبور شد که دست علی را رها کند... تو روی خاک بودی و درگیر خار بود چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند نفرین نکن ، اجازه بده اشک دیده ات این خاک معصیت زده را کربلا کند زخمی که تو نشان علی هم نداده ای چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند باید شبانه داغ علی را به خاک برد نگذار روز ، راز تو را برملا کند... گفتند فاطمیه کدام است ؟ کوچه چیست ؟ افسانه باشد این همه ؛ گفتم خدا کند با بغض ، مردی آمد از این کوچه ها گذشت می رفت تا برای ظهورش دعا کند از کوچه ها گذشت ... و باران شروع شد پایان شعر بود که توفان شروع شد ✍: https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
جمال غیب خداوند، مظهرش زهراست رسول، روح و روان مطهرش زهراست پیمبـری کـه به قرآن خویش می‌نازد یقین کنید که قرآن دیگرش زهراست نبـی تمامـی تـوحید را در او دیـده علی جمال خداوندْ منظرش زهراست درود باد به مردی که خاکِ درگه اوست سلام باد بر آن زن که رهبرش زهراست به هـر فلک که گذر کرد خواجۀ لولاک به چشم فاطمه بین دید، محورش زهراست علـی کـه کفـو نـدارد چو ذات اقدس حق از آن کشد به فلک سر که همسرش زهراست حسین گفـت: بـه نـزد ستمگـران هرگز ذلیل نیست عزیزی که مادرش زهراست چگونه خصم به روی علی کشد شمشیر؟ که جان به کف همه جا در برابرش زهراست بـه آیـه آیه‌ی قــرآن قســم کـه این قرآن زبان و روح و نگهبان و داورش زهراست حرامـزاده! مکــن شیعـه را چنیـن تهدید که هر که شیعه بوَد، یار و یاورش زهراست چگونـه دیـن رسـول خـدا رود از دست مگـر نـه دختـر اسـلامْ پرورش زهراست کجا ز نامه و میـزان و محشرش باک است کسی که نامه و میزان و محشرش زهراست نبـی کـه عـاشق روی بـلال اوست بهشت بهشـت قـرب خداونـدِ اکبـرش زهراست ✍: استاد https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ما را بیا ای مرگ یاری کن من افتاده از پا را نه دستی مانده تا گیسوی زینب را زنم شانه نه پایی تا برای گریه گیرم راه صحرا را ببر ای دست سالم دست مجروح مرا بالا که از صورت بگیرم قطره قطره اشک مولا را ز تو ای دست، ممنونم که بر یاری دست حق گرفتی از غلاف تیغ قنفذ اجر زهرا را علی تنها، همه دشمن، تو بشکسته، من افتاده خدا را، پس که یاری میکند آن یار تنها را؟ اجل را دور سر گردانده ام تا بر علی گریم و گرنه پشت آن در گفته بودم ترک دنیا را من از بهر علی گریان، علی از بهر من گریان به نوبت زینب غمدیده دلداری دهد ما را سراپا دردم و لب بستم و خاموشم از گفتن مگر گاهی که دور از چشم زینب بینم اسما را ✍ استاد حاج https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
🚨اطلاعیه فوری و مهم🚨 با سلام مجموعه تصنیف های ویژه ۱۴۰۲ از تاریخ ۱۴۰۲/۹/۱۳ ساعت ۲۱:۰۰ به تدریج در کانال های(تلگرام، ایتا و روبیکا) انجمن ادبی تصنیف سرایان تکیه نوکری بارگزاری خواهد شد. 🔹لطفا رسانه باشید...🔹 @tekyenokari
احمد وحیدی
سلام الله علیها مگه میشه،فاطمیه،بشه آسمون نگیره مگه میشه،بگی زهرا،دل مُرده جون نگیره مگه میشه،غربت تو،گریه مون و در نیاره تقصیر چشمای ما نیست،اسم زهرا گریه داره *چرا داد نزنم؟چرا بی تابی نکنم؟همه ی مادرا وقتی حاضرند بمیرن، که دختر رو عروس کنن،پسر رو داماد کنن،روزگار چی به سر مادر ما آورد،بچه های قد و نیم قد داشت،اما دستش رو بالا آورد صدا زد"اللهم عجل وفاتی سریعا" علامه امینی رو منبر توی مشهد این روضه رو میخوند،آیت الله العظمی میلانی(ره) دیگر علماء نشتن،علامه ی امینی گفت:فاطمه دستش رو بالا آورد صدا زد:"عجل وفاتی سریعا"..آیت الله میلانی بلند شد،آقای امینی! یه سئوال دارم،چی شد روزگار یه کاری کرد فاطمه از خدا طلب مرگ کرد؟صدا زد:آقای میلانی،آدم زنده پهلو میخواد،بعد از در و دیوار پهلوی فاطمه شکست... صدا زد سلمان هر نفسی که میکشم خون تازه..... هر دردی رو باهاش میشه راه رفت،دست بشکنه،پا بشکنه کمک می گیری راه میری می شینی،اما تنها دردی که نفس کشیدن هم سخته درد پهلوست...از بعدِ در و دیوار نه زینب و بغل گرفت نه حسین رو.... مادر همیشه دختر رو کنار خودش می خوابونه،فضه میگه نگاه کردم بی بی اشاره کرد،فرمود:جای زینب رو دور تر از من بنداز...چرا خانوم جان؟دخترِ طاقت نداره میخواد کنار شما باشه،صدا زد فضه! زینب دیگه باید به بی مادر خوابیدن عادت کنه...* دیگر حسین را نتوانم بغل گرفت بازو به ناتوانیِ من گریه می کند در هر قدم نشینم و خیزم میان راه پیری بر این جوانی ِ من گریه می کند *آره،اگه پهلو شکسته باشه،سینه زخمی باشه،چه جوری زندگی میشه...صدا زد زینبم! میدونم نگاه تو،نگاه علی،نگاه حسنین،میگه بمونم،ولی چه جوری بمونم....* بر خشت خشت خانه بُوَد رد دست من دیگر ز دست گیری دیوار خسته ام *علت میدونی چیه؟* از آن روزی که سیلی خورده ام دشوار می بینم به چشم نیمه باز خود جهان را تار می بینم دلم میخواست چشمانم نمی دیدند جایی را که خون محسن خود بر در و دیوار می بینم *نمک خلقت علیست،نمک خونه ی علی حسینِ...جایی رو قرار داد به نام بیت الاحزان،که مادر روزا می رفت،حسنین دستاشو می گرفتن می اومد تو بیت الاحزان می نشست زیر یه درخت خشکیده،یه مقدار سایه داشت بی بی گریه می کرد،اما یه روز علی وارد خونه شد دید بچه ها یه جور دیگه صورت هاشون سوخته،گفت:چه خبر شده؟گفت بابا! امروز با مادر رفتیم،به دستور دومی درخت رو بریدن،اما من وحسین دیدیم مادر سیلی خورده است،دستامون رو سایه کردیم صورت مادر آسیب نبینه،آخه صورتی که سیلی می خوره پوست ورم میکنه،اگه آفتاب بخوره میسوزه...از اون به بعد دیگه بچه ها حواسشون بود صورت ها نسوزه، از مدینه هم بیرون زدن مراقب بودن صورتا نسوزه،هر جا هر منزلی هم که می رسیدن،می دیدن تا آفتاب مستقیم میخوره،پایین می اومدن،رباب گوشه ی چادر رو جلو آورده...چرا این کاری میکنی خانوم جان؟ می گفت:پوست بچه شیرخواره ام نسوزه،صورتش نسوزه،تا کربلا مراقب بود آفتاب به صورت علی اصغر نخوره،اما همچین که سرها بالا نیزه رفت،دیدن یه مادر دستش رو بالا آورده،گفت: می بینم آفتاب به صورتت میخوره...حسین...... https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
علی بود صدف عشق و گوهرش زهراست علی است اهل کسائی که محورش زهراست علی است صاحب بیت شرافت و عظمت علی ابوالحسنین است و همسرش زهراست کسی که سینه سپر می کند برای علی یقین،که دادرس روز محشرش زهراست قسم به صاحب محشر که تشنه لب نشویم علی است ساقی حوضی که کوثرش زهراست شناسنامه ی ما روشن است هم چون صبح علی بود پدر شیعه،مادرش زهراست غمی نداشت نبی تا که مرتضی را داشت غمی ندارد علی تا که یاورش زهراست علی است حیدر کرّار خیبر و احزاب میان کوچه ببیند که حیدرش زهراست کشید فاطمه آه و مدینه گشت سیاه بگفت:أشهد أنّ علی ولیّ الله ✍: https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
با هر نفس نفس زدنت گريه ميكنم در لا به لاي هر سخنت گريه ميكنم فكري به حال بي كسي حيدرت بكن حتي مقابل حسنت گريه ميكنم در پشت در فتادي بر خاك خانه ات از درد استخوان تنت گريه ميكنم رويت چو لاله سرخ است مادر حسن با زخم هاي بر بدنت گريه ميكنم لحظه به لحظه بايد جامه به تن كني از خون روي پيرهنت گريه ميكنم هجده بهار حيدر زود است رفتنت با ديدن كفن به تنت گريه ميكنم https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
ای اشک! چاره‌ای! غم کوثر نگفتنی‌ست باران! ببار! روضه سراسر نگفتنی‌ست با آن‌که روضه‌خواندن ما با کنایه است اما هنوز روضه‌ی مادر نگفتنی‌ست تاریخ شرم دارد از آن روزهای تلخ آن روزهای بعدِ پیمبر نگفتنی‌ست جا مانده بین کوچه دلِ بی‌قرارمان اما حکایتِ گلِ پرپر نگفتنی‌ست باران شوی اگر نود و پنج روز، باز حال غریب مادر و دختر نگفتنی‌ست آن‌شب وصیتش به علی ناتمام ماند باران گرفت... روضه‌ی آخر... نگفتنی‌ست https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
بر مشامم میرسد بوی عزای فاطمه میشوم آماده ی گریه برای فاطمه ... فاطمه یا فاطمه ، فاطمه یا فاطمه ... هاتفی از آسمان میدهد امشب ندا فاطمیه آمده ، فاطمیه آمده ماه عزای فاطمه میشوم آماده ی گریه برای فاطمه ... فاطمه یا فاطمه ، فاطمه یا فاطمه ... فاطمیه آمده اِی فاطمیون غیور خانه ی دل را کنید امشب سرای فاطمه در عزایش بر تنم دارم لباس نوکری این لباس مشکی اَم باشد عطای فاطمه ... فاطمه یا فاطمه ، فاطمه یا فاطمه ... من کجا و گریه در بزم عزای او کجا اشک چشمانم بُوَد لطف خدای فاطمه بر جراحات عمیق فاطمه مَرهَم نهد هر کسی گِریَد میان روضه های فاطمه ... فاطمه یا فاطمه ، فاطمه یا فاطمه ... هر کسی بر بام خانه پرچم زهرا زند میشود ایمن زِغم تحت لوای فاطمه مِهر زهرا را خدا با طینتم کرده عجین افتخارم این بُوَد هستم گدای فاطمه ... فاطمه یا فاطمه ، فاطمه یا فاطمه ... در قنوت هر نمازم بر لبم دارم دعا بار الها جان من گردد فدای فاطمه ... فاطمه یا فاطمه ، فاطمه یا فاطمه ... یاری زهرا نمودن با زبان است و عمل ای که هستی در پِی رضای فاطمه میرسد آوای یا مهدی هنوز از پشت در ذکر تعجیل فرج باشد دعای فاطمه کِی می آیی تا بگیری انتقام مادرت مهدی زهرا بیا ای دلربای فاطمه مِهر زهرا را خدا با طینتم کرده عجین افتخارم این بُوَد هستم گدای فاطمه ... فاطمه یا فاطمه ، فاطمه یا فاطمه https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
بغض دارم در گلو شب تا سحر این روز ها می کند در مرگ من آخر اثر این روز ها بوی دود و آتش و خاکستر و مسمار در می کند حال مرا آشفته تر این روز ها هر نشانی که شود یاد آور آن روز تلخ می نماید شیعه را خونین جگر این روزها تا صدای زنگ در گاهی به گوشم می رسد بغض می گیرد مرا در پشت در این روز ها مادری تا می زند شانه به موی دخترش می شود چشمان هر بیننده تر این روز ها  چادر خاکی مادر هم  گواهی روشن است تا شود آشفته احوال پدر این روز ها ای بسا حق می دهم از شدت این غم کسی جان شود از پیکرش بیرون اگر این روز ها ما کجا و گریه کردن در عزای فاطمه (س) گر نبود از جانب بالا نظر این روز ها https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
یا فاطمه من عقده دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم چشم انتظارم، مهدی بیاید تا تربتت را، پیدا نماید یا فاطمه من عقده دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم چشم انتظارم، مهدی بیاید تا تربتت را، پیدا نماید مادر چرا رنگ از رخ ماهت پریده مادر چرا خون از گریبانت چکیده مام دو عالم، مادر، خانه نیاز است سجاده بگشا مادر، وقت نماز است یا فاطمه من عقده دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم چشم انتظارم، مهدی بیاید تا تربتت را، پیدا نماید در کودکی شد قسمت من خانه داری هم خانه داری می کنم هم سوگواری گریم برای، نور دو عینت هر شب دهم آب، دست حسینت دیشب نشستی گیسویم را شانه کردی امشب در آغوش لحد کاشانه کردی دیشب گرفتی اشکم ز دیده امشب ز داغت، مادر، رنگم پریده یا فاطمه من عقده دل وا نکردم گشتم ولی قبر تو را پیدا نکردم چشم انتظارم، مهدی بیاید تا تربتت را، پیدا نماید دیشب دعا کردی اجل جانت بگیرد امشب دعا کن دخترت زینب بمیرد دیشب تو بودی، مادر کنارم امشب به دیوار عزا سر میگذارم ای مادر مادر، ناله بزن یا زهرا... https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
چند روزی بیشتر مهمان حیدر نیستم شعله را بخشیدم اما راضی از در نیستم فکر می کردم که زینب را عروسش میکنم حیف در آن لحظه ها من پیش دختر نیستم بعد از این دیگر علی با چاه صحبت می کند در هجوم فتنه ها غمخوار شوهر نیستم تیغ دشمن که به فرق همسرم آید فرود مرهم زخمش منم،آن لحظه دیگر نیستم غصه دارم من که در دشت بلا وقتی حسین زیر لب آهسته می گوید که مادر نیستم در غم محسن شبانه اشک میریزم ولی شاهد قنداقه ی خونین اصغر نیستم https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
شالِ مشکـیِ غمِ تو به گدا قیمت داد اشکِ روضه به غلامانِ تو حیثیت داد مادرِ کـرب و بلا... مادرِ گریه... وَالله فاطمـیه به حرم حُرمت و حُـرِّیت داد مادری هایِ تو از مادرِ من بیشتر است مادرم شیر اگـر داد به این نیت داد... نیتش بود که من نوکـرِ حیـدر باشم فاطمـیه به غـلامِ تو عـُبودیت داد به حسینیه اگر آمده ام می دانم ذکرِ مادر به دلِ ساده صمیمیت داد ذکرِ یا فاطِرُ یا فاطمه یِ فاطمیه هویت داد به این نوکر و شخصیت داد روزِ رَجعت که بیاید همگان می بینند روضه یِ فاطمه بر ندبه صلاحیت داد تو زمین گیر شدی شیرِ خدا خورد زمین پوسخندی به علی نامه یِ تسلیت داد اول و آخرِ این روضه دمِ العـجـلم سمت و سو داد به این گریه و کیفیت داد https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
خداحافظ ای صفای مدینه خداحافظ ای گل بی قرینه خداحافظ هستی حیدر خداحافظ ای گل پرپر خداحافظ نور دیده حیدر خداحافظ غم رسیده حیدر ز داغ تو خون شده دل زینب نگر بر قد خمیده حیدر خداحافظ ای گل پرپر خداحافظ هستی حیدر خداحافظ نور چشم پیمبر که بودی عمری تو یاور حیدر چه سازم بی تو امید دو عالم به حال من فاطمه جان تو بنگر خداحافظ هستی حیدر خداحافظ ای گل پرپر خداحافظ همنشین ولایت خداحافظ کوه صبر و شهامت منم شرمنده ز روی تو زهرا که کردی حمایت زجان امامت خداحافظ هستی حیدر خداحافظ ای گل پرپر خداحافظ ای فدایی مکتب که روز تو شد از ستم ها چنان شب بدون تو خانه بیت الحزن شد بسوزاند ،داغ تو سینه زینب خداحافظ هستی حیدر خداحافظ ای گل پرپر خداحافظ ای پرستوی خسته خداحافظ یار پهلو شکسته کجا رفتی ای صفای دل من علی بی تو در غم تو نشسته خداحافظ هستی حیدر خداحافظ ای گل پرپر خداحافظ یار خوب و حبیبم به درد من بوده ای تو طبیبم کجا رفتی ای ضیاء دو عینم که بی تو کم شد توان و شکیبم خداحافظ هستی حیدر خداحافظ ای گل پرپر حسن گریداز برای تو زهرا حسین نالددر عزای تو زهرا کنار قبرت غمینم و گریان مگر گردم جان فدای تو زهرا خداحافظ هستی حیدر خداحافظ ای گل پرپر https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
ای گلِ خزانم،آتش زدی به جانم ای پرستویِ من،رفتی ز آشیانم مانده کنجِ سینه،غم هایِ بی حسابم بی تو در مدینه،سلام بی جوابم در غمت خمیدم،امیدم،رفیقِ خفته زیر گل ای فرشته رویم،چه گویم،چه کرده هجرانت به دل مرتضی و دوری،صبوری ندارم و بریده ام یادِ رویِ ماهت،بریزد ستاره از دو دیده ام یاسِ نیلوفری ... کی مرا می بری؟ وای از این غمِ جدایی ... بعد تو به عالم من دلخوشی ندارم بی تو با که گویم غمهایِ بی شمارم من که در مدینه غریب و ناشناسم سر بر آر و بشنو زهرا تو التماسم ای فدایِ چشمت نگاهم به دردِ من بوده طبیب با دلِ شکسته بخوانم شب تا سحر امن یجیب ای صفایِ خانه،شبانه،بار سفر را بسته ای با قدِ خمیده،شهیده،مگو که از من خسته ای یاسِ نیلوفری ... کی مرا می بری؟ وای از این غمِ جدایی ... در کنارِ قبرت،ببین در اعتکافم کعبه هستی و من،دورِ تو در طوافم از غمت بر آید ، زسینه آهِ سردم بی تو من که دیگر ، علیِ کوچه گردم کی رود ز یادم،غم تو،ای مانده بین کوچه ها کس خبر ندارد،زداغت،با من چه کردی کوچه ها کی رود ز یادم،که دشمن،هست تو را گرفته بود کی رود زیادم،که زینب،دستِ تو را گرفته بود یاسِ نیلوفری ... کی مرا می بری؟ وای از این غمِ جدایی ... https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
من خدایم که همه کوی مرا می جویند همه ذرات فلک حمد مرا می گویند من خدایم که همه راه مرا می پویند همه جانها به ید قدرت من می رویند همه چیز و همه کس در همه جا مال من است دل هر جامد و جنبنده به دنبال من است آن زمانی که زمان یاد ندارد چه زمان در مکانی که مکان یاد ندارد چه مکان نه شبی بود و نه روزی و نه چرخی، نه جهان نه پری بود و نه جبرئیل و نه دوزخ نه جنان دل من در پی یک واژه بی خاتمه بود اولین واژه که آمد به نظر فاطمه بود ز طفیل گل او ساخته ام دنیا را من به عشق رخ او ساخته ام طاها را میل او بود بسازم علی اعلی را جبرئیل و فلک و آدم و پس حوا را از ازل تا به ابد هر چه و هر کس هستند همه مدیون رخ فاطمه من هستند به خداوندی خود فاطمه ام بی همتاست فاطمه چون من تنها، به دو عالم تنهاست در میان همه آثار که از من بر جاست همه دار و ندارم گل روی زهرا ست نه همین بهر پدر پاره ای از تن باشد فاطمه پاره ای از جان و تن من باشد https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
در روضه های آل عبا قد کشیده ام این خانواده را ز ازل برگزیده ام همچون کبوتری که به دنبال دانه است هرجا که روضه ای شده بر پا پریده ام این جا گدا شدن به خدا اوج عزت است این را من از کلام سلیمان شنیده ام من اهل روضه ام به دعاهای مادرم گفته تو را برای همین پروریده ام دست خودم نبوده که اینجا نشسته ام ممنون لطف بانوی قامت خمیده ام لبخند من به عرش خدا میرسد اگر زهرا بگویدم که تو را من خریده ام یا فاطمه به چادر تو میدهم قسم با گریه بر شماست به جایی رسیده ام ا برکت همین دهۀ فاطمیه است عمری به زیر بیرقتان آرمیده ام انّ القلوب حرم الله یک کلام بشنو ز دل که فاطمه عشق است والسلام. https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد  نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد  ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف  دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد  هر چه کردم سپر درد و بلایش گردم  نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد  آه زینب تو ندیدی... به خدا من دیدم  مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد  سیلی محکم او چشم مرا تار نمود  مادر از من دو سه تا سیلی محکم تر خورد  حسن از غصه سرش را به زمین زد، غش کرد باز زینب غم یک مرثیه ی دیگر خورد  قصه ی کوچه عجیب است مهاجر اما  وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد  https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
"ناحله الجسم یعنی نحیف و دلشکسته میری .جوونی اما مادر پیری. بهونه سفر میگیری. باکِیَهَ العِین یعنی بارون غصه ها میباره .چشای مادر ما تاره. دیگه علی شده بیچاره .مُنهَدَهُ الرُکن یعنی توون برات نمونده بانو. کی قلبتو سوزونده بانو کی بالتو شکونده بانو. مُعَصَبَهُ الرَأس یعنی بستی سری رو که پر درده. رنگ رخ تو مادر زرده. تو کوچه کی جسارت کرده جوری لگد خوردی که. نمیتونی بلندشی از جات. جای غلاف روی بازوهات. داری میری کنار بابات. هیچ کسی ای وای من. نگفت تو کوچه به اون کافر. نزن زنو جلوی شوهر. بمیره زینبت ای مادر https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
"به مِـهر و عاطفه یِ مادرانه محتاجم به روضه خوانی و آه شبانه محتاجم به لطف حضرت حق من به ذکر یاحیدر به ذکـرِ شاه زمـین و زمـانه محتاجم کسی به روی شما بی بهانه سیلی زد به لـَعـنِ قاتلِـِتان بی بهانه محتاجم چه آتشی به درِ خانه یِ علی افتاد به سوز قـلب اهالیِ خانه محتاجم مَنی که نام و نشان دارم از غلامیِ تان به یک دعای گـُل بی نشانه محتاجم نَفَس نفس نفسم نذری حسین و حسن به هر دوتا پسرت عاجـزانه محتاجم چه فاطمیه…چه شبهای جمعه…بی تابم به شاه و گـریه یِ بر نازدانه محتاجم ندارد این سرِانگـشت ها رمق…عمه به دست های تو هم مثل شانه محتاجم ببیـن شکـسته شده مثل یار دندانم به ندبه خوانی تو عاشقانه محتاجم" https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
رفتی و مانـــده در دلم نالۀ بی‌صـــدای تو چه زودمستجاب شدفاطمه جان دعای تو تو تا حیات داشتـی بهـــر علی گریســـتی علی به طول عمر خــود گریه کند برای تو دست خزان رسیدو زد لطمه به برگ یاس من کاش کبودمی‌شدی صورت من به جای تو بعد شهادت تو چـون وارد خانه می‌شوم می‌نگرم به هر طرف می‌شـنوم صدای تو بود من و نبود من، رکـــن همه وجود من با چه گناه پشت در شکــست دنده‌های تو روز ز پا نشســته‌ای روز دو دیده بسته‌ای شب ز چه رفــت زیر گِل روی خدانمای تو تویی که با نثار جان گشـــود بین دشمنان بازوی بســــتۀ مرا دســـت گره‌گـــشای تو هـــم ‌زره علی شدی هم‌ ســــپر علی شدی فـــدایی ره علی، علی شــــــود فـــدای تو تو زیر تازیانه‌ها دویــــــده در قفـــای من چهــــار طفل نازنین دویـــــده در قفای تو قسم به اشک ماتمت قبول کن که "میثمت" ریخته با شـــرار جــــان پارۀ دل به پای تو شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار
جایی که اعتبار گدا فرق میکند حتماً اصول جود و سخا فرق میکند در خانه ی محقٌر زهرای مرضیه با آفتابْ…نوعِ عطا فرق میکند ما ریزه خوارِ سفره ی احسان حیدریم پس نحوه ی ارادت ما فرق میکند حقِ کتاب و آل نبی چون ادا نشد بغض نبی و رنگ کسا فرق میکند وقتی ملیکه ای ز زمین میشود جدا یعنی که حکم وطرح قضا فرق میکند این روزها که حال مادرمان روبراه نیست شرح شراره های عزا فرق میکند حال و هوای بیت علی درد و ماتم است درد و عزای آل عبا فرق میکند سیلی شود نصیب تمامیِ مادران؟ یا احترام فخر نسا فرق میکند؟ میخ در است و سینه ی زهرا و شعله ها این شعله ها به کرببلا فرق میکند https://eitaa.com/ahmadvahidii
دست و پاگیرم ولیکن دست و پا دارم هنوز هرچه هستم باز هم طبع گدا دارم هنوز   سفره ات را می تکانی روزی ما میرسد گرچه سیرم کرده ای میل غذا دارم هنوز   لطف مادر بهترین تمثیل از لطف خداست تا به زیر چادرت هستم خدا دارم هنوز   نان بپز نان تو خوردم که درستم کرده است در تنور خانه ات دارالشفا دارم هنوز   خانه ات جارو کشی میخواست من جارو کشم کار اگر اینجا کنم یعنی بها دارم هنوز   گفته ام در قبر بگذارند روی سینه ام دستمال گریه بر داغ تو را دارم هنوز   درنمازم هم به روی شانه ام شال عزاست من به یمن شال مشکیتان عبا دارم هنوز   باهمان یک دست من را یاد کن بین قنوت مستمندم بی کسم عرض دعا دارم هنوز   بازهم درخانه ام عطر فدک پیچیده است چون که از خرمای باغت چندتا دارم هنوز   هرکجا ذکر تو شد برمن حسین الهام شد درمیان روضه ات غار حرا دارم هنوز   مادر ارباب اذن کربلایم را بده در دل دیوانه داغ کربلا دارم هنوز" https://eitaa.com/ahmadvahidii