صبرِ سلیمان
.
نشان دادی که خصمِ ناجوانمردی تو ایران را
به خاک و خون کشیدی زائرانِ مردِ میدان را
.
زنان و کودکان و پیرمردان در امان بودند
به دورِ جاهلیت هم نمیکشتند اینان را
.
تو حتی بدتر از اعرابِ قبل از دینِ اسلامی
تو استادی تمام ظالمان از خیلِ شیطان را
.
چه راحت کودکان را سوختی ای خصم در شعله
چه راحت باز هم آتش زدی آیاتِ قرآن را
.
اگرچه پیکر صبر و شکیبایی، ولی این بار
سرآوردی تو با این کار خود صبرِ سلیمان را
.
سلیمان خشمگین شد، وای بر تو دیو دیوانه
از این پس میفرستد سمت تو هر روز طوفان را
.
به زودی باز از راه عمل یادِ تو خواهد داد
نمیخواهد ببینی در لغت معنای جبران را
.
سلیمان نه، خدای کعبه هم آری غضبناک است
به زودی بر تو میباراند از سجیل باران را
.
تو را تا آخر دنیا و عقبی زجر خواهد داد
و بیرون میکشد هر ثانیه از جسمِ تو جان را
.
و بعدِ مرگِ خود از ذهنِ دنیا محو خواهی شد
همین دنیا که دائم دوست میدارد شهیدان را
.
شهیدان هر کدامش آبروی ملکِ ایران است
که روی لاله روشن میکند چشمِ گلستان را
.
گرفته پیکرِ پاکِ شهیدان را در آغوشش
خدایا سرمهی چشمانِ ما کن خاکِ کرمان را
.
احمد شهریار
اللهم عجل لولیک الفرج
.
صدشکر دیدم، کور میمردم وگرنه
با چشمِ دل دیدم تو را، با چشمِ سر نه
.
با چشمِ دل دیدم تو را صد بار مولا
با چشمِ سر میبینیام آقا، مگر نه؟
.
یک عمر، پشتِ پردهی غیبت نشستی
چشمانتظارِ سیصد و اندی نفر، نه؟
.
برخی هنوز اصلا تو را باور ندارند
بعغی چنیناند آری و بعضی دگر، نه
.
از دوستدارانِ تو برخی دوست دارند
آرامش و آسایشی باشد، خطر نه
.
هی عدهای موعود را مولود خواندند
من هم موافق نیستم با این نظر، نه
.
ای عشق، دل در بابِ امکانِ ظهورت
از اندکی آری شنید، از بیشتر نه
.
عمرم به پایان میرسد، پس کی میایی؟
تا کی غروبِ جمعه نه، شب نه، سحر نه
.
روزی دعاهایم سخن کردند و گفتند:
ما دیراثر هستیم، اما بیاثر نه
.
مردیم، اما نه به مرگِ جاهلیت
فرق است بینِ بینصیب و بیخبر، نه؟
.
احمد شهریار
.
عیدتان مبارک 🌹🌹
به جز گلی که از آغاز بوده چونان برف
به رنگهای جهان داده بود پایان برف
.
نشسته بود تهِ ابر، روی قلهی کوه
سپس دوید و به جنگل رسید و میدان برف
.
سری به شهر زد و حالِ خلق را پرسید
صدا بلند شد از هرکسی که: ای جان برف
.
و کودکان همه مشغولِ برفبازیِ خویش
و داشت خاطره میساخت بهرِ آنان، برف
.
زمین، بچرخ و به رقص آ که خوب میدانی
برای خاکِ تو واجبتر است از نان، برف
.
اگرچه روی سرِ پیرمرد هم بارید
به پاسِ موی سفیدش نشد نمایان برف
.
ولی به رنگِ کفن، یاد آورِ مرگ است
برای دیدهی نومیدِ اهلِ زندان، برف
نشُسته هیچکجا داغِ ننگ را باران
و هیچ لکهی خون را نکرده پنهان، برف
.
احمد شهریار
photo10480380820.jpg
12.9K
میهمان برنامه هلال، شبکه یک سیما، امروز حوالی ساعت هفده و ده دقیقه ان شاءالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به استقبال از غزل رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خامنهای (دامة برکاته)
.
من که بعدِ عمر، امروز از جهان برخاستم
مُردم آن روزی که از کوی فلان برخاستم
.
مُردم اما مرگ، سدِّ راهِ من هرگز نشد
باز شاید از صفِ آیندگان برخاستم
.
مثلِ خونی در دلِ پیر و جوان افتادم و
مثلِ آهی از دلِ پیر و جوان برخاستم
.
هر دو عالم وهمِ تصویری و من آیینهاش
هر دو عالم محو شد تا از میان برخاستم
.
خواب دیدم، جانِ من میرفت سوی ناکجا
حال از این خوابِ پریشان نیمهجان برخاستم
.
خاک بودم، روبرویم آستانِ دوست بود
ذرهای آنجا نشستم، آسمان برخاستم
.
داستانِ صبحِ محشر را نمیدانم که چیست؟
من فقط صبحِ وصالِ تو جوان برخاستم
.
بودهام فکرِ خوشامد، باعثِ زحمت شدم
چون غباری در مسیرِ کاروان برخاستم
.
جست و جوی رزقت آخر میبرد تا کوی عشق
من هم اول از برای آب و نان برخاستم
.
سبکِ شعرم، عشق و مهر است و وفا و همدلی
حال اگر از هند، اگر از اصفهان برخاستم
.
شهریارا پیرِ ما آمد به بزم و من ز شوق
گوئیا پرواز میکردم، چنان برخاستم
.
احمد شهریار
هفتم فروردین هزار و چهارصد و سه شمسی
این نیست که گاه گاه تنها بودهست
یا اینکه کنارِ چاه تنها بودهست
در کوفه و در کعبه و پیش از خلقت
آیینه همیشه آه! تنها بودهست
.
باز از دلِ تنهایی شب آمد ماه
با آمدنش ستاره باران شد چاه
آن مردِ غدیر و این همه تنهایی
لاحول ولاقوة الا بالله
.
احمد شهریار
ما ممکن الخطاییم، یا غافر الخطایا
افتاده در بلاییم، یا کاشف البلایا
.
شایستهی غباریم یا مستحقِ داریم
چشمِ امیدواریم یا منتهی الرجایا
.
ما را ز ما جدا کن، با خویش آشنا کن
آیینهای عطا کن، یا مجزِل العطایا
.
هم زور و زر ببخشای، هم باغ و بر ببخشای
هم بیشتر ببخشای، یا واهب الهدایا
.
ما دستِ زیرِ سنگیم، مفهومِ پای لنگیم
دربندِ رزقِ تنگیم، یا رازق البرایا
.
مصروفِ هایوهوها، سرگرمِ جستوجوها
ماییم و آرزوها، یا قاضی المنایا
.
این راهِ بیهدایت، این عزمِ بیکفایت
داریم صد شکایت یا سامع الشکایا
.
در جستوجوی آبیم، ما در پیِ سرابیم
عمریست خوابِ خوابیم، یا باعث البرایا
.
ما ماهی و تو ماهی، ما سالک و تو راهی
ما را ببین الهی! ما را بخوان خدایا!
.
.
.
.
.
#دعای_جوشن_کبیر
#فراز_هفتم
#التماس_دعا
#احمد_شهریار
#احمدشهریار
تقدیم به فلسطین و فلسطینیان
این کودک از نسلِ غیرت، آن مرد از خیلِ ننگ است!
غیرت در افتاده با ننگ این جنگِ سنگ و تفنگ است
این خاک، اسطورهخیز است دارد هزاران اساطیر
هر کودکی از فلسطین از افتخاراتِ جنگ است
چون برگِ گل فارغ است از هر داغِ ننگ و ندامت
بر پشتِ او ردِّ باتون چون خطِِ پشتِ پلنگ است
با هر نفس دشمنِ تو سنگِ تو را زد به سینه
چون جای قلب از قساوت در سینهاش تکه سنگ است
لعنت بر آن کشوری که خالی کند پشتتان را
این سخت جای تأسف، این واقعا جای ننگ است
همت نما تا ببینی آئندهی بهتری را
ای دوست طاقت بیاور، چون عرصهی ظلم تنگ است
این سرزمین خو گرفته است با بوی باروت امروز
فردا ولی وضع این نیست؛ فردا که خیلی قشنگ است
احمد شهریار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
This is Qur'an
You can never remove it, look
O you Shaytan
Allah has protected His Book
He is Rahman
We all stand with His Qur'an
We will never let you, to
Insult our Holy Book
Surely it's true
listen you,
We will never let you
.
Ahmed Shehryar
ترجمه:
این قرآن است و شما نمیتوانید آن را حذف کنید
آهای شیطانها، یادتان باشد که خداوند خودش از کتابش محافظت میکند
او رحمان است و ما همه در کنار قرآن او ایستادهایم
ما قطعا نمیگذاریم شما به کتابِ مقدس ما توهین کنید
آهای گوش کنید، این حقیقت است که ما هیچوقت به شما اجازه این کار را نخواهیم داد
.
احمد شهریار
صهیونی و حامیانِ او غمزدهاند
در خیبرِ بیدر همه ماتمزدهاند
بر صورتِ مرحبیشان باز امروز
یارانِ علی سیلی محکم زدهاند!
.
احمد شهریار (پاکستان)
غزلِ استقبال
به مناسبت روز بزرگداشت شیخ اجل سعدی شیرازی (ره)
.
سعدیِ ما گفته از خصالِ محمد (ص)
پس تو بگو شهریار از آلِ محمد (ص)
.
گشته خدیجه (س) چنین بلند که او را
دیده خدا لایقِ وصالِ محمد (ص)
.
غیرِ علی (ع) هیچ مردِ دیگری اینجا
رشد نکردهست در ظِلالِ محمد (ص)
.
دختِ محمد (س) غرورِ مریم و حواست
امِّ ابیهاست، خوش به حالِ محمد (ص)
.
دارد اشاره به قصهی حسنین (ع)اش
سجدهی طولانی و مجالِ محمد (ص)
.
سرورِ باغِ جنان شوند و جوانان
این دو نوه، این دو تا نهالِ محمد (ص)
.
حضرتِ عباس (ع) گشت ماهِ تمامش
شد علیِ اصغرش هلالِ محمد (ص)
.
روی علی اکبر (ص) است در همه عالم
آینهی جلوهی جمالِ محمد (ص)
.
اجر رسالت چه بود؟ این که نباشد
ذکرِ محمد (ص) بدونِ آلِ محمد (ع)
.
احمد شهریار
استقبال از غزل رهبر معظم انقلاب
.
اگر به عشق یقین داری از فنا مگریز
دلیر باش و خطر کن، به هیچ جا مگریز
.
قسم به خضر که در انتهای این ظلمات
همیشه آبِ حیات است، پس بیا مگریز
.
تو پورِ حیدری، از دیوِ هفتسر مهراس
ز قومِ رستمی از حلقهی بلا مگریز
.
بسنج با دمِ شمشیر، زورِ دشمن را
ز غرشِ رجز و هیبتِ صدا مگریز
.
تو نورِ علم و یقینی و در کنارِ حسین
به قلبِ شب بزن، از خاکِ کربلا مگریز
.
دوباره معرکهی حق و باطل است اینجا
تویی که مردِ نبردی، به انزوا مگریز
.
احمد شهریار
تقدیم به پیشگاه هشتمین خورشید امامت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام
.
گنبدت چیست؟ گلِ سرسبدِ باغِ جنان
قطرهی شبنمِ خورشید درخشیده بر آن
.
ماه، یک ماهیِ بیتاب و ضریحت، برکه
برکه و در تهِ آن بحرِ ولا موجزنان
.
ناله با بالِ توسل به کبوترهایت
مثلِ فوارهی دستانِ دعا در فوران
.
گشته بر دوشِ هوا، محوِ طوافِ حرمت
خاکِ عشاق همانند سلیمانِ جهان
.
لحظهی عاشقی این است خدا میداند
لبِ حوض و من و گلدسته و هنگامِ اذان
.
عاشقان از خبرِ عطرِ حضورت سرمست
دگران بیخبر و وای به حالِ دگران
.
سورهی مدحِ تو بر قلبِ قلم نازل شد
ساعتِ عشق بدل گشت به شهرِ رمضان
.
من گدایش شدهام، ضامنِ من خواهد شد
پادشاهی که به آهو بدهد خطِ امان
.
نامهای را به کبوتر ندهم، میترسم
از حرم باز نگردد دگر این نامهرسان
.
حرفها دارم و عمریست به امید حضور
نه سپردم به فلانی و نه گفتم به فلان
.
مثلِ رودی که قرار است به دریا برسد
کاش با اذنِ رضا باز ببندم چمدان
.
احمد شهریار
30اردیبهشت1403
.
پ.ن:
به حق این شعر و به حق آبروی حضرت رضا علیه السلام به پیشگاه خداوند سلامتی حاج آقای رئیسی و همراهانش را از خداوند متعال خواستارم.
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش!
تقدیم به شهید و رئیس جمهور محبوب ملت ایران حضرت آیت الله ابراهیم رئیسی (اعلی الله مقامه)
.
من و تو بارها دیدیم در تاریخ، در تقویم
مسیرِ آتش از بهرِ سیاووش است و ابراهیم
.
به استقبالِ مرگت رفتی و فهمید استکبار
کسی جرأت ندارد تا شهادت را کند تحریم
.
به پایان میبری چون مصطفی شصت و سه سالت را
و جانت را به سلطانِ خراسان میکنی تقدیم
.
اگر مرد است و دارد در دلش شوقِ شهادت را
نباید تا شهادت منصرف گردد از این تصمیم
.
و کارت در کویرِ تشنهی دنیا که پایان یافت
نشستی در کنارِ صاحبانِ کوثر و تسنیم
.
به من گفتی: حروفِ عشق را از هم جدا بنویس
نوشتم من "الف، با، را، الف، ها، یا، در آخر میم"
.
بهارِ هشتمین نورِ امامت هست و پیشِ آن
درختی اینچنین باید فرود آرد سرِ تعظیم
.
احمد شهریار
31اردیبهشت1403
تقدیم به شهید سرافراز حسین امیرعبداللهیان
.
از راهبرِ خامنه تا پیرِ خمین
گفتند که ای مرد، به حقِ حسنین
یارِ تو خدا باد و علی باد و شُبَیر
چون عبدِ خدایی و امیری و حسین
.
احمد شهریار