eitaa logo
(راهی بسوی تکامل)
391 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
22.9هزار ویدیو
531 فایل
🌷اکبررحیمی 🌱(خیلی زود دیرمیشه):🌱 اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی،اعمال ونماز های تاکید شده،داستانهای مذهبی وبه اشتراک گذاش
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘▪️ 🔘▪️ یک وقتی شهیدی را در آمل به یکی از قراء و دهات اطراف آمل می بردند؛ بنده هم با آن شهید؛ جمعیت هم، جمعیت آمل هم عظیم؛ هرچه به من گفتند آقا شما، تعارف می کردند شما خسته شدید برگردید؛ می گفتم خیر ایشان جان برای من داده، من یک فرسخ دو فرسخ برایش راه نروم؟ رفتم تا آن محلش، ده اش؛ نماز خواندیم و دفن کردیم و تلقین کردیم؛ به مردم آن ده گفتم این تربت را مغتنم بشمارید، تربت شهید است در پیشگاه خدا محترم است؛ دعاهای شما در کنار این تربت مستجاب است؛ خیلی عزیزان ما جان نثاری فرمودند؛ رضوان الله علیهم. با وضع رعیتی من که خبر دارید؛ همسر ایشان از شاگردان درس و بحث من بود؛ در همان بیست و پنج سالی که عرض کردم، شرکت می کرد؛ این فرزند من، مادر آن شهید گفت که : آقا من چون از شما شنیده بودم که فرزندتان را با طهارت شیر بدهید، و شیر پاک بخورند؛ با وضو شیر بدهید؛ آقا جان من حرف شما را شنیدم؛ و این فرزندم را بی وضو شیر ندادم و نصفه شب با وضع متعارف ما به گریه می آمد، اول می رفتم حیاط و همان حوض گلی، که داشتیم و می دانید، وضو می گرفتم و می آمدم این فرزند شهیدم را شیر می دادم، بعله، رضوان الله علیک مادر عزیز، مادر تو و پدر و مادر تو. ضرر نکردی مادر که. الان پرده برداشته بشود، آخه ما از ای طرف آه و ناله ی اینسویی می کنیم، آن سو اگر پرده برداشته بشود چطور؟ ____________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز است. 🆔 کانال حضرت علامه حسن زاده آملی👇 http://eitaa.com/joinchat/4000645139Cde96dd3d95 (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
🔘▪️ 🔘▪️ یک وقتی شهیدی را در آمل به یکی از قراء و دهات اطراف آمل می بردند؛ بنده هم با آن شهید؛ جمعیت هم، جمعیت آمل هم عظیم؛ هرچه به من گفتند آقا شما، تعارف می کردند شما خسته شدید برگردید؛ می گفتم خیر ایشان جان برای من داده، من یک فرسخ دو فرسخ برایش راه نروم؟ رفتم تا آن محلش، ده اش؛ نماز خواندیم و دفن کردیم و تلقین کردیم؛ به مردم آن ده گفتم این تربت را مغتنم بشمارید، تربت شهید است در پیشگاه خدا محترم است؛ دعاهای شما در کنار این تربت مستجاب است؛ خیلی عزیزان ما جان نثاری فرمودند؛ رضوان الله علیهم. با وضع رعیتی من که خبر دارید؛ همسر ایشان از شاگردان درس و بحث من بود؛ در همان بیست و پنج سالی که عرض کردم، شرکت می کرد؛ این فرزند من، مادر آن شهید گفت که : آقا من چون از شما شنیده بودم که فرزندتان را با طهارت شیر بدهید، و شیر پاک بخورند؛ با وضو شیر بدهید؛ آقا جان من حرف شما را شنیدم؛ و این فرزندم را بی وضو شیر ندادم و نصفه شب با وضع متعارف ما به گریه می آمد، اول می رفتم حیاط و همان حوض گلی، که داشتیم و می دانید، وضو می گرفتم و می آمدم این فرزند شهیدم را شیر می دادم، بعله، رضوان الله علیک مادر عزیز، مادر تو و پدر و مادر تو. ضرر نکردی مادر که. الان پرده برداشته بشود، آخه ما از ای طرف آه و ناله ی اینسویی می کنیم، آن سو اگر پرده برداشته بشود چطور؟ ____________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز است. 🆔 کانال حضرت علامه حسن زاده آملی👇 http://eitaa.com/joinchat/4000645139Cde96dd3d95 (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520