eitaa logo
آخرین امام عجّل الله‌تعالے‌فرجہ‌الشّریف
54 دنبال‌کننده
97 عکس
118 ویدیو
9 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یا صاحب‌الزّمان! - درد دل با امام عصر (علیه‌السلام) در آخرین آدینه‌ی ماه رجب لحظه‌هایی را که از یاد تو غفلت می‌کنم... هر زمان یادم می‌آید هِی شماتت می‌کنم کعبه‌ی من! خلق گشتم تا بگردم دور تو دورِ خود گشتم فقط، عرض ندامت می‌کنم آن خودى را دوست دارم که عطش دارد به تو ...لحظه‌هایی را که از امرت اطاعت می‌کنم جنس ناجورم ولیکن هر چه اَم مالِ تو اَم گر نباشم خرجِ تو خود را ملامت می‌کنم بهترین اوقات من آن لحظه‌هایی هست که... می‌نشینم گوشه‌ایّ و با تو خلوت می‌کنم دامن‌ْآلوده، می‌ آیم، پاک، بیرون می‌روم با دعای بر فرج، کسب طهارت می‌کنم آن قَدَر تو مهربانى... من خجالت می‌کِشَم آن چنان تو دل‌ْرحیمی، باز، جرأت می‌کنم من، نشانی را غلط رفتم اگر كردم گناه عفو کن، درخواستِ اِعطاى مهلت مى‌کنم من، گناهم، تو صوابی، حجّة‌بن‌العسکری! پیش تو سرتاسر، احساس حقارت می‌کنم عدّه‌ای گِرد تو می‌چرخند و لذّت می‌برند من، ولی دور از تو دارم مشقِ محنت می‌کنم می‌شود یک بار، من را هم به پایت افکنی؟ بی‌گمان، آن لحظه از عشقِ تو رحلت می‌کنم یک نجف، یک کربلا، یک کاظمین و سامرا یک سفر عرش خدا را التماست می‌کنم روضه می‌خوانم: عطش، سقّا، حرم، آوارگی با تمنّای حرم، ذکر مصیبت می‌کنم آخرین آدینه‌ی ماه رجب، هم شد تمام آخرين بیتِ خودم را غرقِ حسرت می‌کنم جمعه ۶ اسفندماه ۱۴۰۰
صاحب الزمان! تَخَیُّلِ تو کجا و تَعَیُّنِ طاووس!؟ نمی ز بحر تو بِهْ از هر آنچه اقیانوس تو چلچراغ به بزم چهلّه ها هستی تَصَوُّرِ تو مرا هست جنّت محسوس نظر به كُنهِ تو همچون نگاهِ به خورشيد به پای عشق تو جانهای عالَمی محبوس بهشتْ رفتنِ عشّاقِ تو به روز جزا... بُوَد شبیهْ به رَه رفتنِ زَفافِ عروس شبیهِ سجده‌ی واجب بُوَد به تو کُرنِش به محض ِ فکرْ به تو می‌شود دلم پابوس کجا بساط اقامت به غیب، گُستَردی؟ نبود خانه‌ی ما را لیاقتت، افسوس... فقط نه این که به گلدسته ها اذان، مُضطَر بیا که زار زند از غیاب تو ناقوس بیا که خلق، شدند از حیات خود، مأیوس بیا که برزخ مَردُم، بدون تو کابوس بدونِ تو چه صفایی!؟ چه لذّت و حالى!؟ بدون تو لحظاتِ زمين، همه، منحوس علائم ِ فَرَجَت در نظر، جوانه زده شروعْ گشته به وَصلت شمارش معکوس دعای عهدِ تو هر صبحْ بر لبِ همه است ز فجرِ دوّم ِ خورشید تا نوای خروس نظر به روت نکردم، خُمارِ فكرِ تو اَم تَخَیُّلِ تو کجا و تَعَیُّنِ طاووس!؟ شنبه ۴ تیر ۱۴۰۱
یا مهدی! چه توفیقی از این برتر که باشم خاک پاهایت؟! سعادت زین چه بالاتر که باشم گرم نجوایت؟! چه فردوسی از این بهتر که خدمتکار تو باشم؟! به هنگام ظهور تو به مُلکِ صبح فردایت چه شوری ناب تر از این که افتم در قفای تو!؟ چه حالی خوبتر از این که باشم غرق دریایت؟! چه حُزنی بیشتر از این که هجران تو را دارم چه داغی سختتر از این که گُم گشتم به صحرایت!؟ چه زیباتر از این که صبح و شب، باشم به دنبالت کنم سر لحظه های خویش را با فکر رؤیایت!؟ چه آرامش از این خوشتر که باشم در پناه تو!؟ چه آسایش از این خوشتر که باشم مات و شیدایت؟! چه عنوانی از این، اعلا که باشم خادم کویت!؟ چه جاهی نیکتر از این که باشم عبد رسوایت؟! چه حیرانی از این پر سودتر که در جهان، هرگز... نیابم مثل و مانند و عدیل و شبه و همتایت!؟ اباصالح! اباصالح! اباصالح! اباصالح! چه توفیقی از این برتر که باشم خاک پاهایت!؟ یک شنبه ۵ تیر ۱۴۰۱
حضرت مهدی! از روح ِ تو به نور، نَسَب آفریده شد از خاکِ زير پات ذَهَب آفریده شد نذرِ ظهورِ طلعت تو صُبح ساختند همرنگِ گیسُوانِ تو شب آفریده شد وقتی تو خَلق گشتی و مصداقِ حَي شدى بهر حياتِ دهر، سبب آفریده شد با خلقتِ نِیای تو یا صاحب الزّمان! در صدر خلق، قدر و حَسَب آفریده شد صُبح قَریب! ماءِ مَعین! یَابْنَ فاطمه! در چهره، خرجِ مدح تو لب آفریده شد محض محبّتِ تو و بُغض ِ عدوى تو حُب آفريده گشت و غضب آفریده شد خون را سرشته‌اند بجوشد به پای تو وقفِ ولایتِ تو عصب آفریده شد بر شاخِ تاک و نخل برای ثنای تو انگورِ وصف و مدحِ رُطَب آفریده شد تا چشممان به چشم تو نورآفرین شود... جرئت به ما برای طلب آفریده شد تا تابِ هُرم داشته باشد برای تو روی زمین، نژادِ عرب آفریده شد خونگرم تر به نوکری اَت فارس ساختند در ذاتمان برای تو تَب آفریده شد آدم که سیب خورد، اسائه ادب نمود دنیا برای عرض ادب آفریده شد دوشنبه ۶ تیر ۱۴۰۱
یا جواد الائمّه کرم، گدای تو و جود، خانه زاد تو باشد محبت از تو دمد لطف از نژاد تو باشد وفا نشسته به پایت نسیم ِ مهر، هوایت سخاوت از تو رسد بذل از نهاد تو باشد فضائل از تو بگیرد مدد حماسه‌ی تقوا! تویی سلاله‌ی رأفت، رضا مراد تو باشد در اوج غربت و اوج تقیّه بود حياتت نجاتْ بخشیِ شيعه یقین، جهاد تو باشد در انتظار فرج، اُسوه ی تمامْ تو بودی لبالب از غم هجرانِ او فؤاد تو باشد جوان، امام شدیّ و جوان، شهید شدی تو در این صبیحه، امام زمان به یاد تو باشد شبیه فاطمه، کم پا به چشم خاک نهادی جهان، در اوج غم ِ حسرت وِداد تو باشد دعا کنیم بیاید ز راه، حضرت مهدی به دست او عَلَم ِ خصلت جواد تو باشد پنجشنبه ۹ تیر ۱۴۰۱
اَللهُمّ عجّل فَرَجَ مَولانَا الْمَهدي عليه‌السّلام ای خدا! سفره ی اُمّید و دعا گُستَردم ای خدا! خوانِ مناجات و بُکا گُستَردم من، بساط غم و اندوه و نوا گُستَردم پرده‌ی سترِ ادب، روی خطا گُستَردم ای خدا! باش به امر فَرَجِ یار، عَجیل ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل هست عالَم به تمنّا که رسد خَتم ِ حُجَج پُر شده دهر ز اَمواج غم و كُفر و عِوَج به سُتوه آمده عالَم ز درازای حَرَج با دعای به فَرَج، باز شود قفل فَرَج هست غیبت به گرفتاریِ این دهر، دلیل ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل باز، گُسترده شده پنجره‌های عرفه هر که رو کرده به نجوای هوای عرفه با حسینِ بن علی، خوانده دعای عرفه جلوه در کرب و بلا کرده خدای عرفه! بسته دل بر حَرَم ِ خون خدا، بندِ دخیل ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل مردم از فتنه‌ی دوران، به عذاب افتادند جای دریا همه در بحرِ سراب افتادند جای هشیاری و اِدراک به خواب افتادند زیر بارانِ غم و درد ز تاب افتادند خلق گردیده ز هجرانِ ولیّ تو، ذلیل ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل زیرِ خنجر زده فریاد حسینت: " عجّل... " شده عبّاس، ز عطشانیِ اَطفال، خجل صبحِ روز عرفه، کوفه شود راهى، دل شد دعای به فَرَج از دم ِ روضه، حاصل شد دعای به فَرَج، ذکرِ لب خُشک و عَتیل ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل مُسلم، افتاد زمین، روضه‌‌ شد آغاز اینجا عُمره‌ی مُفرَده شد حجّ حسین و سقّا راه، افتاد حسین و حَرَمش در صحرا با سفیرش که چنین شد چه شود با مولا!؟ به قتیلِ رهِ عشقِ به حسين، اِبنِ عقیل ای خدای عرفه! بهر فَرَج کُن تعجیل شنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۱
يا صاحب الزّمان! تنفّس می کند فکرم هوای با تو بودن را تقاضا می کند دردم دوای با تو بودن را تمنّا می کند چشمم لقای با تو بودن را ترنّم می کند جانم نوای با تو بودن را چو در بحرِ تو اَم دریای طوفانیّ و مَوّاجم به اقیانوس آغوش تو مادرزادْ محتاجم بزن لبخند یا مهدی! به شوق خنده ات هستم " و ذَلَّ کُلُّ شَیءٍ لَك " ندیده، دل به تو بستم به رضوان تو اَم تشنه اگر در بحر تو جَستم به دریای تمنّاى تو ماهی‌وار، پیوستم قدم بُگذاشتی بر خاطرم این گام شد تاجم به اقیانوس آغوش تو مادرزادْ محتاجم منم جانی که جانانی به جز جانت نمی خواهم منم طفلی که کهفی غیر دامانت نمی خواهم منم دردی که چیزی غیر درمانت نمی خواهم فقیریّ اَم كه نانی، از به جز خوانت نمی خواهم بده رخصت ببین پای تو چندین مَرده حلّاجم به اقیانوس آغوش تو مادرزادْ محتاجم به وَصفُ الْعیش، كُلُّ الْعیش دارم با ثنای تو بَسَم باشد همین که یک گدا باشم برای تو بَسَم باشد همین که تشنه هستم بر لقای تو تنفّس می کنم هر لحظه من، اندر هوای تو دخیلم بر دعای بر فرج در اوج معراجم به اقیانوس آغوش تو مادرزادْ محتاجم اطاعت، از تو ای‌ خَتمُ الْحُجَج! دارم فرج دارم چون " اِکثارِ دعای بر فرج " دارم فرج دارم طوافت می کنم پیوسته حج دارم فرج دارم برائت از مسیر و بار کج دارم فرج دارم دلم بُردی، غمم بُردی و کردی پاک، تاراجم به اقیانوس آغوش تو مادرزادْ محتاجم چهارشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۱ 【@akharin_emam
رب... قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عَلَيْهِ السَّلاَمُ): « ...هَكَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا،فَأَمَّا إِذَا لَمْ تَكُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْتَهِي إِلَى مُنْتَهَاهُ». شما هم باید اقامه‌ی دعا و ضجه و بکا کنید بر فرج که اگر کنید خدا فرج را می رساند! اگر نکنید این امر به منتهای خودش خواهد رسید! (بحارالانوار، ج4، ص118) باید از یعقوب، مُضطرّانه‌تر باشیم ما او پسر، گم کرد و در هجرِ پدر باشیم ما قوم موسی، مدّتی کوتاه، شب را برنتافت قرن ها باشد که در هجرِ سحر باشیم ما قوم یونس، نصفِ روزی با دعا آرام شد مانده در گِل، از دعای بی اثر باشیم ما مردم کوفه، شبیه ما فرج را خواستند! بی صداقت، در هوای منتظَر باشیم ما اول از هر چیز باید توبه ای جانانه کرد! از نفاق و کِذب ها تا بر حذر باشیم ما " ...هَكَذَا أَنْتُمْ... " همه هستیم مأمورِ دعا باید از نای دلِ خود، پُر شرر باشیم ما قوم موسی، که علیّ ِ اکبر و اصغر نداشت! در دعای بر فرج، با بال و پر باشیم ما حنجر ششماهه و آن پیکر شهزاده را... در دعای بر فرج، مَدّ ِ نظر باشیم ما در دعای بر فرج، در استغاثه بر ظهور... باید از یعقوب، مُضطرّانه‌تر باشیم ما پنجشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۱ 【@akharin_emam
مولای یا مهدی! دلم به شوق تو دیده به راه مانده هنوز اگر چه در عملِ من، گناه مانده هنوز اگر چه پر شده چشمان من ز اغیارت... سرشکِ عشق به تو در نگاه مانده هنوز ولی ببخش نشد کور، چشمم از گریه نشد کظیم دو دیده، سیاه مانده هنوز مرا ببخش که عمرم گذشت در روضه ولی به زندگی ام اشتباه مانده هنوز دلیلِ غیبت تو غفلت مسلمان هاست دلِ تو منتظر یک سپاه مانده هنوز هزار و یک صد و هشتاد سالْ شب، بس نیست؟ و خاک، تشنه‌ی شُربِ پگاه مانده هنوز بیا که سیطره انداخته ستم، همه جا بیا که طفل بشر، بی پناه مانده هنوز سلام! صبح قریبِ جهان! صَباحَ الْخَیر دلم به شوق تو دیده به راه مانده هنوز دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۱ 【@akharin_emam
یا صاحب الزمان هر دعای بر فرج، یک اشتیاقی تازه است هر زمان سوزم ز هجرت، احتراقی تازه است با دعای بر تو می گردم به اصلم مُنطبق هر یک " اَللّهُمّ عَجّل... "، انطباقی تازه است گر چه پابندِ تو اَم با ریسمانی از ازل... هر دعای عهد، من را یک وِثاقی تازه است گر چه عُمری بر سرِ خوانِ دعایت بوده اَم هر یک " اَللّهُمّ اَصلِح... "، اِرتزاقی تازه است گر چه عُمری خو گرفتم با شُکوهِ نام تو هر دمی آرم به لب، با طُمطُراقی تازه است فرق دارد هجرِ تو امروزِ من، از روز قبل این جدایی ظاهراً، هر دَم، فراقی تازه است گر چه هستی قرن‌ها در پرده‌ی غیبت ولی... غیبتت هر روز، من را در مُحاقی تازه است دل، شکسته تر که گردد پخته تر گردد دعا فرق دارد قلبِ امروزم، اُجاقی تازه است از ازل هستی رفیق من! ولی انگار که... هر دمی خوانم تو را یک اتّفاقی تازه است اَلْعَجَل، ای تازگی! اَلسّاعَه، ای سرزندگی! هر دعای بر فرج، یک اشتیاقی تازه است سه شنبه ۲ خرداد ۱۴۰۲ 【@akharin_emam