eitaa logo
⛅ امام زمان (عج)
3.1هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
12.9هزار ویدیو
373 فایل
اقا جانم از خدا میخواهیم پرده های جهل و غفلت از دیدگان ما کنار رود تا جمال دلربای شما را بنگریم 🌥اللهم عجل لولیک الفرج تعجیل در ظهور اقا #صلوات ⚘ 🌟حتما به کانال کودک مهدوی سر بزنید: @montazer_koocholo تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐❅᪥•﷽•᪥❅࿐ ⭕️ فوری | برای نابودی دعا نکنید ، مشکل اصلی ظهور است . با ظهور حضرت همه چیز درست می شود پس برای ظهور دعا کنید 🔻 ببینید و نشر دهید أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج 🌹🍃🌹🍃 @Mahdisahebazman
🌷مهدی شناسی ۱۱🌷 ◀️امام مهدی علیه السلام تنها کانالی است که با آن می توان به اسماء الله رسيد. ◀️ﻭﻗﺘﯽ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺁﻝ ﯾﺎﺳﯿﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯿﻢ،ﻫﯿﭻ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﯾﺎﺭﺕ،ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ؟ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻠﻤﻪ ﯼ "ﺣﯿﻦ" ﺭﺍ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ :"ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﺣﯿﻦ ﺗﻘﻮﻡ،ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﺣﯿﻦ ﺗﻘﻌﺪ..."ﻭ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:"ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﺑﺠﻮﺍﻣﻊ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ"    "ﺣﯿﻦ" ﺣﺮﮐﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺎﺩﻩ ﻣﻄﺮﺡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.ﺗﻘﻮﻡ ﻭ ﺗﻘﻌﺪ ﺩﺭ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ◀️ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ،ﺧﻮﺩ،ﺍﯾﻦ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﻟﻘﺎﺀ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﯿﺖ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ.یعنی در تمام حرکات الگو قرار دهیم. ◀️ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﯾﺶ ﻭ ﻗﯿﭽﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻮﺍﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﯿﻢ،ﺗﺎ ﻣﺎ  ﺭﺍ ﺑﺎﻻ‌ ﺑﮑﺸﺪ.ﻋﯿﻦ ﺍﻻ‌ﻧﺴﺎﻥ،ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺎﻧﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺍﻟﻠﻪ برساند. ◀️ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ  ﻫﻢ ﺩﺭ ﺩﻋﺎﯼ ﻧﺪﺑﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯿﻢ:"ﻓﻠﯿﺒﮏ ﺍﻟﺒﺎﮐﻮﻥ ﻭ ﺍﯾﺎﻫﻢ ﻓﻠﯿﻨﺪﺏ ﺍﻟﻨﺎﺩﺑﻮﻥ"(ﭘﺲ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﺮﯾﻨﺪ ﻭ ﺯﺍﺭﯼ ﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺯﺍﺭﯼ ﮐﻨﻨﺪ.)    ◀️ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺴﻮﺯﯾﻢ ﻭ ﺑﻤﯿﺮﯾﻢ.ﻣﺰﻩ ﯼ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍ ﭼﺸﯿﺪﻥ،ﺳﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺖ؛ﺿﺠﻪ ﻫﺎ،ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎ،ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺭﺳﯽ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ،ﺗﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯿﻢ.    ◀️ ﺍﮔﺮ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ،ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺳﯿﻢ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯿﻢ،ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ.     ◀️ﺣﻀﺮﺕ ﺣﺠﺖ،ﻋﺒﺪ ﻣﺤﺾ،ﻋﯿﻦ ﺍﻟﻌﺒﺪ،ﻭ ﻋﯿﻦ ﺍﻻ‌ﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ؛ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺘﺎﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﻤﺎﺀ ﺍﻟﺤﺴﻨﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.ﺍﯾﻦ ﺍﺳﻤﺎﺀ،ﺩﺭ ﻫﺮ ﺳﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﺎﺩﻩ،ﻣﻠﮑﻮﺕ ﻭ ﻋﻘﻞ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.ﭘﺲ ﺁﻥ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺟﺎﻣﻊ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﻤﺎﺀ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺳﺖ،ﺩﺭ ﻫﺮ ﺳﻪ ﻋﺎﻟﻢ،ﻣﺘﻌﺎﺩﻝ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ.    ◀️ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﻋﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻣﺎ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ؛ﭘﺲ ﺛﻤﺮﻩ،ﻏﺎﯾﺖ ﻭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ،ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺑﺪﺍﯾﺖ ﻭ ﻧﻬﺎﯾﺘﻤﺎﻥ،ﺟﻤﻊ ﺍﻭﻝ ﻭ ﺁﺧﺮﻣﺎﻥ،ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ.ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ،ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ،ﺟﺰ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ،ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﻭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﯾﻢ.ﺯﯾﺮﺍ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ،ﻭﺟﻮﺩ ﻭ ﮐﻤﺎﻻ‌ﺕ ﻭﺟﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﻓﺎﺿﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ◀️اگر ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﮐﻨﯿﻢ،ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﺟﺰ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺍﻋﻈﻢ ﺍﻟﻬﯽ-ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﯿﻦ ﺍﻻ‌ﻧﺴﺎﻥ(انسان کامل) ﺍﺳﺖ-ﺩﺳﺘﺮﺳﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯿﻢ. 🌹🍃🌹🍃 @Mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ظُهـــور ... ❥ شاید حجــم ایݩ ویدئـو یڪم زیــاد باشـه اما همین کلیپـــ سه دقیقہ اے مے تونه تڪانے به ما بده❗ 💥بسیــار زیبا👌 ♡ اَللَّھُـــمَ ؏َـجِّـل لِوَلیِڪَــ الـفَـرَج ♡ @mahdisahebazman
زیارت حضرت معصومه.mp3
14.93M
💌 ویژه وفات حضرت معصومه(ع) هیچ هجرتی در طول تاریخ، بی‌دلیلِ آخرالزمانی، و بدون توجه به مسیر نهایی تاریخ، اتفاق نیفتاده است ... ✨هجرت حضرت سلام‌الله علیها به ایران، و به شهر قم، چه نقشی در آخرالزمان و تکمیل رسالت پیامبر اکرم "ص " دارد؟
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍به محض هوشیاری درد به سلول سلول بدنم فشار میآوردم و توان را دریغ میکرد اما من باید با یان حرف میزدم مطمئنا او از همه چیز خبر داشت همه چیزی که هیچ پازلی برای رسیدن به جوابش نداشتم. پروین آمد با اشاره دست به او فهماندم که موبایلم را میخواهم و او فردای آن روز برایم آورد درست در ساعتی از زندگی که درد امانم را بریده بود هیچ وقت نمیداستم تا این حد از مرگ میترسم و بیچارگیم را وقتی فمیدم که نه دانیالی بود برای محبت و نه دوستی برای دادن آرامش حسِ‌تهی بودن،‌ بد طعم ترین حسِ دنیاست باید به کجا پناه میبردم من طالب دستی بودم که نجاتم دهد از مرگ از ترس از درد از حسام داعش صفتی که برایم نقشه داشت به ته دنیا رسیده بودم جایی که روبه رویم دیواری بی انتها تا عمق آسمان ایستادگی میکرد و پشت سرم، دیواری طویل که لحظه به لحظه برای کوبیدنم نزدیک میشد با یان تماس گرفتم صدایم از قعر چاه بیرون میآمد و اون با نگرانی حالم پرسید دوست داشتم سرش فریاد بزنم اما توانی نبود پرسیدم دوست ایرانی ات کیست و او بحث را عوض کرد پرسیدم چه کسی زن پرستار را به خانه ام  آورد و او باز بحث را عوض کرد پرسیدم چه نقشه ایی برایم کشیده و باز هم جوابی بی معنا عایدم شد.گوشی را قطع کردم باید با عثمان حرف میزدم. شماره اش را گرفتم اما اثر داروی بیهوشی آنقدر زیاد بود که فقط الو الو گفتنهای بلند و محکمش در گوشم ماند دنیا و خدایش چه خوابی برایم دیده بودند؟! روز بعد در اوج ناتوانی و بی حالیم، شیمی درمانی شروع شد چیزی که تمام زندگیم را بارها و بارها مقابل چشمانم به صف کرد شرایط انقدر بد بود که حتی توان نفس کشیدن را هم دریغ میکرد و کل هوشیاریم خلاصه میشد در گوشهایی که تنها میشنید و صدایی که هر شب کنارِ گوشم قرآن میخواند صدایی از حنجره یِ‌ حسام حسامی که بی توجه به تنفرم از خدایش،‌کلامش را چنگ میکرد بر تخته سیاهِ‌ روحم او مدام قرآن میخواند و من حالم بدتر میشد آنقدر بدتر که حس سبکی کردم حسی از جنس نبودن حسی از جنس ایستادن و تماشای فریادهای حسام و دست پاچگیِ دکتر و پرستاران برای برگرداندنم حسی که لحظه به لحظه دهانم را تلختر میکرد مرگ هم شیرین نبود و دستی مرا به کالبدم هل داد پرستاران رفتند و حسام ماند با قرآنی در دست و صدایی پریشان کنار گوشم سارا خانووم مقاومت کن به خاطر برادرتون نه اون دانیالی که صوفی ازش حرف میزد روحم آتش گرفت و او قرآن خواند آرام و آهنگین اینبار کلماتش چنگ نشد سنگ نشد اینبار خنک شدم درست مثله کودکیم که برفهای آدم برفیم را دردهانم میگذاشتم و دندانم درد میگرفت از شیرینیِ سرما نمیدانم چقدر گذشت اما تنها خاطرات به یاد مانده از آن روزهایم آوای قرآن خواندنِ‌ حسام بود و حس ملسِ‌ آرامش بهوش آمدم!رنجورتر از همیشه اما حالا گوشهایم به کلماتی عربی عادت داشت که از بزرگترین دشمن زندگیم، یعنی خدا بود وصدایی که صاحبش جهنم زندگیم را شعله ورتر کرده بود و این یعنی عمقِ‌ فاجعه ی زندگی! بهوش بودم اما فرقی با مردگان نداشتم چرا که ته مانده ایی از نیرو حتی برای درست دیدن هم نبود صدایشان را شنیدم همان دکتر و قاریِ‌لحظه های دردم آقای دکتر شرایطش چطوره موج صدایش صاف و سالخورده بود الحمدالله خوبه حداقل بهتر از قبل اولش زود خودشو باخت اما بعد از ایست قلبی،‌ ورق برگشت داره میجنگه عجیبه اما شیمی درمانی داره جواب میده بازم توکلتون به خدا دکتر رفت و حسام ماند سارا خانووم دانیال خیلی دوستتون داره پس بمونید معنی این حرفها چه بود نمیتوانستم بفهمم دوست داشتن دانیال و حرفهای صوفی هیچ هم خوانی با یکدیگر نداشتند صوفی میگفت که دانیال در مستی اش از رستگار کردن من با جهاد نکاح در خدمتِ داعش حرف میزد یعنی حسام به خواستِ‌ برادرم، محضه اینکار تا به اینجا آمده یان مرا به این کشورِ‌تروریست خیز هُل داد اما چرا اصلا رابطه اش با این مرد چیست و عثمان همان مسلمانِ‌ ترسو مهربان نقش او در این ماجراها چه بود اگر هدفش اهدای من به داعش بود که من با پای خودم عزم رفتن کردم و او جلویم را گرفت سرم قصدِ‌ انفجار داشت . ⏪ ... @mahdisahebazman ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
ZarroratZouor.mp3
3.76M
🔊 📌 زیبای «زمزمه‌ی ظهور» 👤 استاد 🔹 از حدود ۲۵ سال پیش در جامعه زمزمه‌هایی پیش آمد؛ اینکه گویی ما در آستانه‌ی ظهور هستیم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مخالفان ظـــــــــــهور چه کسانی هستند! ظـــهور چه زمانیست؟ !!! بچہ شیعہ کجـای کـارے؟ اللَّهُـــم‌َّعَـــجِّل‌لِــوَلـِـیِّک‌َالــــفَــرَج @mahdisahebazman
1_14676328.mp3
1.21M
یا صاحب الزمان (عج) ...: ✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... 🌸امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح) خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ امروز محکم تر سربازی و یاریم را تمدید میکنم. 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤 🏴🏴 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹روز به نام علیه السّلام است. زیارت آن حضرت : السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللهِ وَ خَالِصَتَهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثَ الْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِینَ صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ أَنَا مَوْلًى لَکَ وَ لِآلِ بَیْتِکَ وَ هَذَا یَوْمُکَ وَ هُوَ یَوْمُ الْخَمِیسِ وَ أَنَا ضَیْفُکَ فِیهِ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکَ فِیهِ فَأَحْسِنْ ضِیَافَتِی وَ إِجَارَتِی بِحَقِّ آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ. 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا آنقدر به امام زمانمان معرفت داریم که او را اینچنین اطاعت کنیم؟ اگر نیستیم تا دیر نشده باید کنیم و خودمان را برای یاری حضرت آماده کنیم. 🌹🍃🌹🍃 @mahdisahebazman
✅ در خصوص آیه ٢۴٩ از سوره بقره از امام صادق(ع) روایت شده است: 💫إنّ‌ اصحاب طالوت إبتلوا بالنهر الذی قال الله تعالی «مُبْتَلِیکُم بنَهَر‌ٍ» و إنّ اصحاب القائم یبتلون بمثل ذلک. 📚 (مفید، 1413: 330؛ مجلسی، 1385: 52 / 332) 🔅یاران طالوت با (آب خوردن از) نهر آب امتحان شدند؛ همان‌گونه که خدا فرمود «شما را نهری آزمایش می‌کنیم» و یاران قائم نیز به مانند آن آزمایش می‌شوند. ✅و در مورد آیه «یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ؛ (اعراف / 187) درباره ساعت [ قیامت ] از تو مى‌پرسند»، در روایتی از پیامبر اکرم(ص) حکایت شده است که مثال او ( مهدی ) مثل ساعت (رستاخیز) است که ناگهان می‌رسد. 📚 خزار قمی، 1401: 248 @mahdisahebazman
1_629309791.mp3
6.56M
🔈 ۱۴ سوال از مسئولین درباره شبهات کرونا 🔷حجت الاسلام #مهدوی_ارفع 🗓 ۳۰ آبان ماه ۹۹ ⏱مدت زمان: ۲۱:۵۱ دقیقه 🔶همایش« کرونا و نظم نوین جهانی»
💠حاج قاسم،ما از شما یاد کردیم. شماهم اسم تک به تک اعضای کانال رو خدمت ارباب تشنه لب یاد کن. @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7والیبال تک نفره.mp3
10.4M
۷ 🇮🇷 این قسمت: والیبال 🌸 تولید و ارسال توسط یکی از اعضای فهیم ومنتظران امام زمان (عج) 🌷 این مجموعه صوتی دل انگیز هر تقدیم شما میگردد.. 🌹🍃🌹🍃 @Mahdisahebazman
4_6001048002414772713.mp3
3.25M
چه مانند عباس از آغاز همراه امام باشی، چه مانند وهب از میانه ی راه و یا مانند حُر در آخرین لحظات... امام با آغوش باز تو را می پذیرد. مهم تا آخرین نفس پای امام ماندن است.. ◾️ به عشق یاریت میخوانیم تعجيل در ظهور مولا ٥ 🎤 🏴🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
1_14676328.mp3
1.21M
صبح می رسد .... وهمچنان جای خالی تورا به رخ مان میکشد... کجایی!؟عزیزدل زهرا (س) امام غریبم !..... امروز محکم تر سربازی و یاریم را تمدید میکنم. 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤 🏴🏴 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح دعای ندبه_5.mp3
12.92M
۵ ✨ شرط معیّت با امام ، زُهد است! و شرط زهد، صبر در امتحانات گوناگون مسیر ! کسانی از این مسیر می‌شوند ؛ که در برابر سختی‌ها، آزارها، تحقیرها، تهمت‌ها، سیلی‌ها و .... ندارند و اهل مقاومت نیستند! استاد_ 🎤 🌹🍃🌹🍃 @Mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐❅᪥•﷽•᪥❅࿐ 📝تغییر قطبین زمین (از کار افتادن اسلحه ها در زمان ظهور) 🔺ظهور ناگهانی اتفاق می افتد سخنرانی عید بیعت 99 أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج 🌹🍃🌹🍃 @Mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اولین گروهی که با امام زمان (عج) می‌جنگند؟؟!!! ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌@mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐❅᪥•﷽•᪥❅࿐ 📜 نامه امام زمان به شیخ مفید 🔺 با اینکه ما به فرمان خداوند در نقطه‌ای دور و پنهان از دیده‌ها به سر می‌بریم، ولی از تمام حوادث و ماجراهایی که بر شما می گذرد کاملا مطلع هستیم و هیچ چیز از اخبار شما بر ما پوشیده نیست... ⭕️ حتما ببینید..... أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج @mahdisahebazman
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 ✍حسام بی خبر از حالم، خواند صدایش جادویی عجیب را به دوش میکشید این نسیم خنک از آیاتِ‌ خدایش بود یا تارهایِ‌ صوتی خودش حالا دیگر تنها منبع آرامشم در اوجِ‌ ناله هایِ خوابیده در شیمی درمانی و درد، صوتِ قرآنِ جوانی بود که روزی بزرگترین انتقام زندگیم را برایش تدارک دیده بودم صاحب این تارهای صوتی،‌ نمیتوانست یک جانی باشد اما بود همانطور که دانیالِ مهربان من شد این دنیا انباری بود از دروغهای ِ واقعی در آن لحظات فقط درد نبود که بی قرارم میکرد سوالهایی بود که لحظه به لحظه در ذهنم سلامی نظامی میداد و من بی توانتر از همیشه، نایی برایِ‌ یافتنِ ‌جوابش نداشتم در این مدت فقط صدا بود و تصویری مه گرفته از حسام مدتی گذشت و در آن عصر مانند تمام عصرهای پاییز زده ی ایران،‌ جمع شده در خود با چشمانی بسته،‌ صدایِ‌ قدمهایِ‌ حسام را در اتاقم شنیدم نشست روی صندلی همیشگی اش، درست در کنار تختم بسم اللهی گفت و با باز شدنِ‌ کتاب، خواندن را آغاز کرد. آرام، آرام چشمهایم را گشودم تار بود اما کمی بهتر از قبل چند بار مژه بر مژه ساییدم حالا خوب میدیدم خودش بود همان دوست همان جوان پر انرژی و شوخ طبعِ‌ دوست دانیال با صورتی گندمگون ته ریشی مشکی و موهایی که آرایشِ مرتب و به روزش در رنگی از سیاهی خود نمایی میکرد چهره اش ایرانی بود،‌ شک نداشتم و دیزاینِ‌ رنگها در فرمِ‌ لباسهایِ شیک و جذابِ‌ تنش،‌ شباهتی به مریدان و سربازان داعش نداشت این مرد به هر چیزی شبیه بود جز خونخواری داعش پسند کتاب به دست کنار پنجره ایستاد و به خواندنش ادامه داد قدش بلند بود و چهارشانه و به همت آیه آیه ایی که از دهانش بیرون میآمد انگار در این دنیا نبود در بحبوحه ی غروب خورشید،‌ نم نمِ باران رویِ‌ شیشه مینشست و درختِ‌ خرمالویِ پشت اش به همت نسیم، میوه ی نارنجی نشانش را به رخ میکشید نوای اذان بلند شد حالا دیگر به آن هم عادت کرده بودم عادتی که اگر نبود روحِ پوسیده ام،‌ پودر میشد محضه هدیه به مرگ حالا نفرت انگیز ترین های زندگیم،‌ مسکن میشدند برایِ‌ رهاییم از درد و ترس.. صدایش قطع شد کتاب را بست و بوسید به سمت میزِ کنارِ‌تختم آمد ناگهان خیره به من خشکش زد سارا خانوم ضعف و تهوع همخوابه های وجودم شده بودند کتاب را روی میز گذاشت و به سرعت از اتاق خارج شد چند ثانیه بعد چند پرستار وارد اتاق شدند اما حسام نیامد چند روز گذشت و من لحظه به لحظه اش را با تنی بی حس، چشم به در، انتظارِ آوازه قرآنِ دشمنم را میکشیدم و یافتن پاسخی از زبانش برای سوالاتم اما باز هم نیامد حالا حکم معتادی را داشتم که از فرط درد از خود میپچید و نیازش را طلب میکرد و من جز سه وعده اذان ازمسکن اصلیم محروم بودم این جماعت ایدئولوژی شان محتاج کردن بود بعد از مدتی حکم آ‍زادیم از بیمارستان صادر شد و من با تنی نحیف بی خبر از همه جا و همه کس آویزان به پروین راهی خانه شدم او با قربان صدقه های مادرانه اش مرا به اتاقم برد به محض جا گیری روی تخت و خروج پروین از اتاق با دستانی لرزان گوشی را از روی میز قرض گرفتم باید با یان یا عثمان حرف میزدم تماس گرفتم اول با عثمان یک بار دو بار سه بار جواب نمیداد و این موضوع عصبیم میکرد شماره ی یان را گرفتم بعد از چندین بار جواب داد سلام دختر ایرانی صدایم ضعیف بود بگو جریان چیه تو کی هستی لحنش عجیب شد من یانم دوست سارا دوست داشتم فریاد بزنم و زدم،هرچند کوتاه خفه شو من هیچ دوستی ندارم من اصلا کسی رو تو این دنیا ندارم داری تو دانیالو داری نشسته رویِ‌تخت با پنجه ی پایم گلِ‌ قرمز رنگ قالی را هدف گرفتم داشتم دیگه ندارم یه آشغال مثه عثمان؛اونو ازم گرفت ⏪ ... 🍃🌺 @Mahdisahebazman ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼