فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 دانلود #کلیپ جنجالی
«گریههای امامزمان بالایمنبر»
کاش هیچوقت شمارا نمیدیدم
👤 استاد #رائفی_پور
🔸 #ویژه (بسیارزیبا و مهم)
لطفا #انتشار_حداکثری دهید
@Akharinkhorshid
♡یاصاحبالزمان♡
اي معطر ز عطر روي شما
باغ سبز بهار باور ما!
با شما ما و يک جهان شادي
بي شما ما و يک دل تنها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@Akharinkhorshid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ
💢 دو گیگ اینترنت رایگان
👤خطیب #علیرضا_پورمسعود
👌 #پیشنهاد_ویژه
#نشر_حداکثری ♻️
@Akharinkhorshid
🔹 بعد از اینکه ملیکا دور شد و ادموند با نگاهش او را بدرقه کرد، دوباره روی سکو نشست. حوصله رفتن به خانه را نداشت. انگار انتظار طولانی قلبش را به درد آورده و محبتش را سرد کرده بود. پدر و مادرش روز جمعه به وینچ فیلد برگشته و پدر باز هم از سر نگرانی به ادموند توصیه کرده بود که مراقب رفتارش باشد و به عواقب کارهایش بیشتر فکر کند. پدر فیلیپ به ادموند نزدیک شد و چند لحظه کنارش ایستاد اما او متوجه حضورش نشد؛ بنابراین پدر دستش را روی سر ادموند گذاشت و با مهربانی موهای او را نوازش کرد تا شاید عصبانیت و غمی که در دل داشت با این محبت کوچک کمی برطرف شود.
🔸 پدر فیلیپ ادموند را مانند پسر خودش دوست داشت چون او در کل انسانی بود که کسی نمیتوانست نسبت به او بیتوجه باشد اما از آنجایی که همیشه مهربان و صبور در مقابل دیگران حاضر میشد، دیدن خشم و عصبانیت او کاملاً غیرمنتظره به نظر میرسید. پدر کنارش نشست و به او گفت: پسرم، حالت بهتره؟ تونستی به خودت مسلط بشی؟ اون دختر بیچاره مقصر نبود! شاید این رفتار نشأت گرفته از اتفاقات و حوادثی باشه که تو این مدت برات افتاده!
- نه پدر اینطور نیست! من دقیقاً از دست خود ملیکا عصبانی هستم. این درست نیست که نسبت به احساسات دیگران اینطور بیتوجه باشی و با اونا مثل زیردستت برخورد کنی. حقش بود حداقل یه ایمیل میزد و منو از حال خودش باخبر میکرد یعنی این واقعاً انتظار زیادیه که من ازش داشتم؟!
#رمان_مهدوی ۲۲
@Akharinkhorshid
با خودت حرف بزن.mp3
4.39M
🔹باخودت حرف بزن
♦️باخودت خلوت کن
‼️پیشنهادویژه دانلود
🎤 خطیب استاد
#مهدی_دانشمند
♻️ #نشر_صدقه_جاریه ♻️
@Akharinkhorshid
چرا امیرالمومنین مظلوم شد؟_120617070234.mp3
4.99M
🔴حتما گوش کنید..☝️
🎵چرا امیرالمومنین علی(ع)مظلوم شدن؟😔
👌منتشر کنید
💠 بسیار زیبا و عالی و جانسوز 😭
#ایام_فاطمیه #صلوات
🌺 @Akharinkhorshid
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
MyTone -دارستاني- شب اول قبر.mp3
2.13M
👌 بسیار زیبا و شنیدنی👆
✍ حکایت عجیب مرده ای که زنده شد
🎤 خطیب استاد #دارستانی
✅ #پیشنهاد_ویژه_دانلود
♻️ #نشر_صدقه_جاریه ♻️
@Akharinkhorshid
13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_مهدوی
👆 یک سوال و اما جوابهای جالب و متفاوت ببینید حتما👌
❓ اگه زمان امام حسين (ع) بودي، يارش ميشدی؟؟؟
#تلنگر
#تعجیل_در_ظهور_صلوات
@Akharinkhorshid
امام زمان-عج.mp3
5.28M
❤️ #صندوقچه_عشق
🎤#استاد_شجاعی
❣وقتی قلب کسی،
فاجعه نبودن امام زمان،رو فهمید؛
تصمیم میگیره،
يه قدمی برای بدست آوردنش،برداره.
🔻راستی
برای بدست آوردنش،چکار ميشه کرد؟
@Akharinkhorshid
⭕️ در قسمت ۱۳ چه گذشت؟
🔹 ادموند دیگر حرفی نزد و ساکت ماند. شاید حق با پدر فیلیپ بود و او برخورد مناسبی با ملیکا نداشت. باید کمی با خودش تنها میماند تا میتوانست ذهن خستهاش را دوباره بازسازی کند.
🔸 از طرفی ملیکا با ذهنی بههمریخته از برخورد غیرمنتظره ادموند و تا حدودی دلخور از رفتار او، پیش پدرش برگشت. وقتی سوار ماشین شد سلام کرد و ساکت ماند. مصطفی پرسید: چه خبر ملیکا جان؟! اتفاقی افتاده؟ آقای پارکر رو ندیدی؟
- چرا بابا جون، دیدمش ولی...
- ولی چی دخترم؟ این چه قیافه گرفته ایه عزیزم؟
- خب راستش آقای پارکر، خیلی عصبانی بود اون قدر عصبانی که اصلاً به من اجازه نداد در مورد غیبتم حرفی بزنم. فقط با ناراحتی و دلخوری از من گله کرد و بعدم دیگه هیچ صحبتی نکرد و حتی به حرفام گوش نداد.
- یعنی اینقدر عصبانی بود؟
- بله خیلی. ظاهراً انتظار بی دلیل براش خیلی کشنده بوده که تا این حد بههم ریخته!
- خب دخترم. غربیها با انتظار کشیدن بیگانهاند. معنی و مفهوم انتظار براشون تعریفنشده، فکر می کنند هر چیزی رو در لحظه باید داشته باشند، محرم و نامحرم معنی نداره. باید تا حدی بهش حق بدی و از دستش ناراحت نباشی. قرار نبود بین دیدار و تبادل اطلاعاتتون این همه فاصله بندازی، وقتی چیزی بیدلیل طولانی بشه معلومه که اون فردی که منتظره از کوره در میره و نسبت بهطرف مقابل خشمگین میشه. اما اگر همون آدم بدونه انتظار چی رو میکشه، این انتظار براش قشنگ هم میشه.
#رمان_مهدوی ۲۳
@Akharinkhorshid
منتظر واقعی کیست؟!.mp3
2.76M
🗣خطیب:استاد #فرحزاد
🔻حکایت شنیدنی
امتحان شدن منتظران مدعی توسط امام زمان(عج)
✅ #شنیدنی_و_تاثیرگزار
♻️ #نشر_دهید ♻️
@Akharinkhorshid
دردانه ی خاتم.mp3
6.24M
#مداحی
#سید_مجید_بنی_فاطمه
◾️سلام ای دار و ندار علی .....
اسم تو میبارد از نفس باران
نور رخت دارد جلوه بی پایان
#السلام_علیک_یا_فاطمة_الزهراء
@Akharinkhorshid
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
🍃🌸دیگر بتاب از افق مکه ماه من
🌸🍃این جاده های شب زده را غرق نور کن
🍃🌸با کوله بار غربت و اندوه خود بیا
🌸🍃از کوچه های سینه زنی مان عبور کن
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@Akharinkhorshid
✔️ #داستانی_جالب .... حتما بخوانید:
🍃💔🍃روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش ڪند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
💠مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
شما دو توهین به من کردید;
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
🍃💔🍃مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند .
📚الکافی، ج ۸ استقامت در ولایت به معنای واقعی
#اللهمعجلالولیکالفرج
@Akharinkhorshid
4_5920068326783977060.mp3
2.37M
🎵 #پادکست شنیدنی
#بسیار_زیبا
📝 « غلاف جهنمی » ویژه ایام #فاطمیه
👤 استاد #رائفی_پور
👌 #پیشنهاد_ویژه_ویژه👆
♻️ #نشر_حداکثری ♻️
@Akharinkhorshid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽روضہ بسیار جانسوز
🌼 #آقاے_حجت_السلام_قرائتی
درمشهدمقدس درخصوص شهادت
#حضرت_فاطمه_زهرا(س)
♻️ #نشر_صدقه_جاریه ♻️
☑️ @Akharinkhorshid
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💚 #سلام_آقای_من💚
🍃🌸انچه ما کردیم باخود هیچ نابینا نکرد
🌸🍃در میان خانه گم کردیم صاحب خانه را...
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@Akharinkhorshid
⭕️ ادامه قسمت ۲۳
🔹 آرتور با عصبانیت از پشت میز بلند شد و بهطرف ادموند آمد، بازویش را محکم گرفت و او را از روی صندلی بلند کرد، ادموند هم بهناچار دنبال دوستش رفت. در مسیر رستوران آرتور با زیرکی خاصی و از آنجاییکه ادموند هم دوست داشت با یک نفر درد دل کند، او را وادار کرد همهچیز را برایش تعریف کند.
- اِد! پسر، تو واقعاً این کار رو کردی یا داری شوخی میکنی؟ من هیچوقت ندیدم که رفتارت از ادب و منطق خارج شده باشه حتی درباره الیزا!
- نه شوخی نمیکنم آرتور. متأسفانه این عمل احمقانه از من سر زد!
🔸 آرتور نگاهی به او انداخت و صندلیاش را باعجله به او نزدیک کرد و گفت: اِد، اول به من بگو تو اون کله پوکت چی میگذشت که پیشنهاد کار با یه دختر مسلمون رو قبول کردی و حالا هم اینجوری ترمز بریده اون قدر بهش علاقهمند شدی؟!گرچه خودم یه حدسهایی زده بودم ولی فکر نمی کردم که تا این حد جلو بری!
- موضوع خیلی پیچیده است، خواهش میکنم سرزنشم نکن، من واقعاً این چند روز ظرفیتم تکمیلشده. الآن وقتش نیست که من همه ماجراهای قبل از آشنایی با ملیکا رو برات تعریف کنم،تازه اگه تعریف هم کنم تو آدمی نیستی که باور کنی تا همینجا هم که میدونی پس بهتره یا ساکت بشی یا اینکه یه راه درست جلوی پام بذاری.
- من چه راهی جلوی پات بذارم آخه؟! اگه بگم ارتباطت رو با این دختر قطع کن، وگرنه کل زندگیات به خطر میفته، قبول میکنی؟
- نه! من نمیتونم ارتباطم رو قطع کنم چون مطمئنم خواست خداست که ملیکا تو زندگی من وارد بشه.
#رمان_مهدوی ۲۴
@Akharinkhorshid
#روایت_فاطمی_س
در كتاب "ارشاد القلوب" نقل شده كه فاطمه(س) فرمود:
هيزم بسيار به در خانه ی ما آوردند، تا خانه و اهلش را بسوزانند، من در پشت دَر ايستاده بودم، و آن قوم مهاجم را به خدا و رسولش، سوگند میدادم كه دست از ما بردارند و ما را ياری نمايند،
عمر، تازيانه را از دست قنفذ غلام آزاد شده ی ابوبكر گرفت، و با آن بر بازويم زد و اثر آن همچون رگههای بازوبند در بازويم باقی ماند، آنگاه لگد به در زد و در را به طرف من فشار داد، در اين هنگام به صورت بر زمين افتادم در حالی كه فرزند در رحم داشتم، آتش زبانه میكشيد و صورتم را میسوزانيد،
او با دستش مرا میزد، گوشوارهام قطع و پراكنده شد، درد مخاض مرا فراگرفت، محسنم بی گناه، سقط و كشته شد.
📚رنجها و فريادهاى فاطمه "ترجمه بيت الاحزان"ص۱۵۱
🌺 @Akharinkhorshid
14.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆 #شنیدنی👌
📖 حکایت جوان درمانده و ناسپاس..👆
.
موضوعات مهم در کلیپ👇
.
👈چرا دَخلامون خالی شده؟
👈چرا روزی مون کم شده؟
👈چرا دعاها مستجاب نمیشه؟
.
🎤اسـتاد دارسـتانی
@Akharinkhorshid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اتفاق عجیب در تئاتر
🔺غیرتی شدن مردم از لحظه اجرای سکانس هجوم به خانه وحی در تئاتر 😭
@Akharinkhorshid