eitaa logo
خبر فوری
582.2هزار دنبال‌کننده
87هزار عکس
75.8هزار ویدیو
1.9هزار فایل
خبرفوری﷽ مشاوره و سفارش تبلیغ در کانال‌های مجموعه‌ی خبرفوری: @Newsadmin1 09018373801 لیست تعرفه ها : @akhbarefori_ads تبلیغات در ۵۰۰ کانال تلگرام و ایتا: @bamatop_baran تبلیغ گسترده در ایتا، بله، روبیکا: @faratabligh_eita ارتباط با ما: @Ertebate_ba_fori
مشاهده در ایتا
دانلود
از ۹ سال همراهی با سردار سلیمانی تا دوخت چادر برای دختران نیازمند 🔹شهید هادی طارمی پارچه چادری مشکی تهیه و متبرک به حرم حضرت رقیه (س) می‌کرد و به دختران کوچک نیازمند هدیه می‌داد. 🔹هادی طارمی زمانی که در سوریه بود جهت محافظت از سردار سلیمانی چند باری همراهش شده بود و بعد از مدتی علاقه شدیدی بین سردار و هادی برقرار شد و هادی شیفته سردار شده بود. سردار سلیمانی هم بسیار به هادی علاقه‌مند بود و با سردار سلیمانی رفت و آمد خانوادگی هم داشتند. 🔹شهید طارمی حدود ۹ سال در کنار سردار بود و روزبه‌روز رشد کرد و بزرگ شد و برای رسیدن به شهادت خیلی تلاش کرد و بسیار به شهدا متوسل می‌شد. @AkhbareFori
پیکر شهید مدافع حرم که بعد از ۵ سال به آغوش خانواده بازگشت 🔹شهید محمدرضا بیات سال ۱۳۹۴ وارد لشکر عملیاتی ۲۷ محمدرسول الله(ص) شد. وی در بحث عملیاتی واقعا قوی بود و همیشه طرح و برنامه‌اش برای عملیات عالی بود. محمدرضا قبل از ورود به لشکر در اورژانس ۱۱۵ کار می‌کرد و دوره‌های کامل امداد را دیده بود، به همین دلیل از این حیث هم در سوریه فعال بود. 🔹پدر شهید محمدرضا بیات می‌گوید: " هیچ‌وقت از مسائل کاری خود با ما صحبت نمی‌کرد و می‌گفت که ما می‌رویم و در «نجف» ایستگاه صلواتی می‌زنیم؛ اما بعد از شهادتش وقتی من از دوستانش اصل قضیه را جویا شدم، گفتند که «محمدرضا» با دوستان دیگرش، فرمانده آموزشی نیروهای جبهه مقاومت در «فلوجه» بودند؛ ولی من نمی‌دانستم". 🔹پدر شهید در ادامه می‌افزاید: " پسرم هر بار که سوریه می‌رفت حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر از رزمندگان جبهه مقاومت را آموزش می‌داد و برمی‌گشت؛ تا این‌که یک‌روز آمد و گفت که می‌خواهم به سوریه بروم و من هم از روی احساس پدر و پسری گفتم که «الان چه وقت سوریه رفتن است، باید دوره‌های نظامی فشرده را طی کنی!»؛ اما نمی‌دانستم که دوره‌های امداد گری، چریکی، تک‌تیراندازی، تخریب و… را گذرانده و خودش نیز مربی آموزش رزمندگان مقاومت است." @AkhbareFori
شهیدی که بی سر و دست به وطن بازگشت 🔹مادر شهید امیررضا علیزاده می‌گوید: هر چند دلم نمی‌خواست امیررضا وارد سپاه شود ولی در مقابل اصرارهای او و اینکه می‌دانستم از کودکی عاشق سپاه است مانع ورودش نشدم و پس از گرفتن دیپلم وارد دانشگاه افسری امام حسین(ع) سپاه شد و بعد از آن مدت سه، چهار ماهی به تفحص شهدا رفت. 🔹پدر شهید علیزاده ادامه می‌دهد: آخرین مرحله در تاریخ ۱۵ فروردین سال ۹۲ به سوریه اعزام شد و در این مرحله در طول یک ماه خبری از او نداشتیم و آخرین بار سه روز قبل از شهادت تماس گرفت و گفت ۳ روز بعد می‌آیم و دقیقاً ۳ روز بعد یعنی ۳۷ روز پس از آخرین اعزام در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۹۲ در شهر حلب سوریه به شهادت رسید و پیکر با سر و دست بریده را به زادگاه او آوردند و در جمع باشکوه همشهریانش تشییع شد." @AkhbareFori
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️این کلیپ رو نشون بده به اونایی که میگن که شهدا پول گرفتن برای دفاع از حرم که ببینن این حرف هاشون چقدر باعث رنج خانواده شهدا میشه.(شهید علی اکبر شیر علی) @AkhbareFori
♦️" هفت سفر عشق " مهریه یک شهید مدافع حرم 🔹همسر شهید حسن غفاری می‌گوید: " بیش‌ترین خاطراتی که از زندگی مشترک با همسرم دارم، مربوط به سفر‌هایی است که با هم داشتیم. همان هفت سفر عشق‌مان که پیشنهاد حسن آقا برای مهریه بود. حسن آقا در سال‌های ابتدایی زندگی تمام این مهریه را پرداخت کرد." 🔹 حسن غفاری کارهایش را با نظام خاصی انجام می‌داد. به مدیریت زمان، خیلی حساس بود و اتلاف وقت را خیانت به بیت‌المال می‌دانست. ریزه‌کاری‌ها را یادداشت می‌کرد تا مبادا چیزی از قلم بیافتد. @AkhbareFori
♦️تله‌های انفجاری مهندس رضا بلای جان تكفيری‌ها بود 🔹شهید رضا کارگر برزی متخصـص تخـريب و جـنگ‏های پارتيزانی و چریکی بود و از سال ۸۹ روی سوريه متمركز شد. تخصص‌های اين شهيد باعث شده بود تا از وی برای آموزش افسران و فرماندهان سوری دعوت به عمل ‌آيد. اگر از همكاران شهيد درباره علم و فن او سؤال شود همگی از ابتكارات و اختراعات وی صحبت مي‌كنند. از اينكه بسياری از تجهيزات نظامی فرسوده و از كار افتاده را دوباره احيا مي‌كرد و گاهی قابليت‏‌های جديدی به آنها می‌افزود. مهندس شهيد رضا كارگر برزی در كمترين زمان توانایی مهندسی معكوس تجهيزات جنگی به غنيمت گرفته شده را داشت. 🔹شهید رضا کارگر عاشق مطالعه بود حتی مطالعه غیر مرتبط با کار و تحصیلاتش، فاصله شهید با مطالعه را می‎‌توان به اندازه یک بند انگشت دانست و جدا کردن وی از مطالعه و علم آموزی کاری بس نشدنی بود. خانواده و دوستان این شهید والا مقام معتقدند که اوقات فراغت وی را در دو حالت مطالعه يا عبادت می‌توان دید. @AkhbareFori
شهید مدافع حرمی که صیاد شیرازی آینده بود 🔹شهید محسن قوطاسلو زیاد از شهادت حرف می‌زد. همیشه در جمع‌های خانوادگی یا در هیئت‌ها که حضور داشت می‌گفت دعا کنید من شهید شوم؛ یعنی شهادت آرزویش بود. همیشه دنبال مسیری بود که او را به شهادت نزدیک‌تر کند. حتی وقتی در سوریه بود بااینکه دوره ماموریتش تمام شده بود اما باز هم داوطلبانه مانده بود، به همرزمانش هم گفته بود من با شهادت برمی‌گردم. 🔹دوستان محسن قوطاسلو گفتند که یک عملیات سختی بین نیروهای ایرانی و نیروهای جبهه النصره بوجود آمد. تا رسیدن نیروهای خودی محسن چندساعتی خط را به تنهایی نگهداشته بوده و قهرمانانه در نبردی مستقیم و تن به تن به شهادت رسیده. نیروهای دشمن، بعد از شهادت محسن برای اطمینان از مرگ او، به او تیر خلاص زده بودند. حتی وسائلش را هم با خودشان برده بودند. 🔹کسایی‌نژاد معلم شهید قوطاسلو روز‌هایی را به یاد می‌آورد که محسن را با عشق و علاقه‌اش به ارتش و کارش در محل می‌دید و تعریف می‌کند: " به ارتش و کارش خیلی علاقه‌مند بود هر وقت او را در شهرک می‌دیدم در حال تمرین دویدن و حفظ آمادگی بود، آنقدر با عشق کارش را دنبال می‌کرد که همیشه می‌گفتم حاج محسن تو صیاد شیرازی آینده هستی که زود هم به درجه‌ای که صیاد رسیده بود می‌رسید". @AkhbareFori
شهیدی که حضرت زینب از او راضی بود 🔹یکی از عادت‎های شهید افشین ذورقی اهمیت به تلاوت قرآن به ویژه در شب‎های پنج‎شنبه بود فرقی نمی‎کرد این شب در محل کار، مأموریت و یا در منزل باشند؛ به‌عنوان مثال اگر نیمه‎شب از مأموریت بر می‎گشت وقتی همسرش می‎خواست برایش شام یا چای ببرد می‎گفت اول قرآنم را بیاورید. تا زمانی‎که یک سوره یا صفحه از قرآن را تلاوت نمی‎کرد امکان نداشت لب به غذا بزند چون معتقد بود شب‎های جمعه اموات منتظرند. 🔹یکی از همرزمان شهید ذورقی می‎گفت: " ۵ الی ۶ ساعت قبل از شهادتش ایشان را دیدم گفتم : تو شبانه‎روز در حال خدمت و جهاد هستی باید مزدت شهادت باشد اگر شهادت نصیبت نشود یعنی اینکه ناخالصی در شما وجود دارد. همرزمش می‎گفت پس از این حرفم شهید ذورقی خیلی آرام گفت: برای شهادت به اینجا نیامدم برای خدمت و جهاد آمدم اینجا باید طوری جهاد کرد که خداوند و حضرت زینب (س) از ما راضی باشند. همرزمش می‎گفت: وقتی چند ساعت بعد خبر شهادتش از بی‎سیم اعلام شد از حرفم پشیمان شدم و گفتم خدایا با این کارت می‎خواستی به من ثابت کنی که این بنده‎ات ناخالصی ندارد." @AkhbareFori
از جنگ تحمیلی عراق تا دفاع از حرم 🔹جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به ظاهر پایان یافته بود اما جنگ نرم، عرصه تازه ای بود که دشمن برای مقابله با انقلاب اسلامی آغاز کرد. حاج شعبان نصیری لباس رزمش را از تن خارج کرد و در قامت یک نیروی فرهنگی، آستین‌هایش را بالا زد و مشغول شد. 🔹شهید شعبان نصیری حدود نه ماه قبل از شهادت، در عملیات سخت و سرنوشت ساز الخالدیه پس از رشادت‌های فراوان مورد اصابت گلوله‌های مستقیم داعش قرار گرفت و از ناحیه سر، کتف، دست راست و پا به شدت مجروح شد. مداوای او در بیمارستان‌های عراق ممکن نبود و به همین خاطر به ایران اعزام شد. قرار بر این بود تا برای تکمیل درمان به آلمان اعزام شود که نپذیرفت. وی حتی حاضر نشد پرفسوری که از آلمان برای مداوای تعدادی از جانبازان به تهران آمده بود هم او را ویزیت کند. @AkhbareFori
شهید مدافع حرمی که نماز شبش هرگز ترک نشد 🔹همسر شهید حسین آقادادی می‌گوید: " همسرم از ۱۵ سالگی با تاکید پدر مرحومش، نماز شب می‌خواند و به یاد ندارم نماز شبش ترک شده باشد. تاکید بسیار به نماز جماعت و نماز اول وقت داشت و اگر از سرکار به خانه می‌آمد و در بین راه اذان می‌شد، به سرعت به نزدیک‌ترین مسجد می‌رفت و نماز اول وقتش را می‌خواند. 🔹در ادامه بیان می‌کند: " حسین آقا زیارت عاشورای بعد از نماز صبحش را هیچ گاه فراموش نمی‌کرد و به خاطر می‌آورم که اگر فرصت کمی برای قرائت زیارت عاشورا داشت، در مسیر رفتن به سرکار، زیارت عاشورای امام حسین(ع)، دعای عهد و زیارت امام زمان (عج) را می‌خواند. همسرم تاکید می‌کرد که باید هر صبح تجدید میثاقمان با امام زمان (عج) را انجام دهیم. " @AkhbareFori
کاری می‌کنم که به من افتخار کنید 🔹شهید مجتبی یداللهی منفرد، جوان‌ترین شهید مدافع حرم ارتش است که پس از فارغ‌التحصیلی از دانشکده افسری به فرمانده وقت نیروی زمینی بیان کرد: «کاری می‌کنم به من افتخار کنید.» عاقبت در جبهه دفاع از حرم، نامش را در کنار مشاهیر ارتش جمهوری اسلامی ایران به ثبت رساند. 🔹۲۱ فروردین ماه سال ۱۳۹۵ شاید روزی تلخی برای همرزمان و دوستان مجتبی بود چرا که او و ۳ نفر از همرزمانش در تیپ ۶۵ نوهد در این روز در عملیات نیرو‌های مقاومت در منطقه عملیاتی حلب حاضر شده و بر اثر اصابت تیر مستقیم به ناحیه پهلو همگی به شهادت رسیدند. در عملیاتی که چند هزار نفر از نیرو‌های جبهه النصره و تکفیری‌ها حمله وسیعی و گسترده‌ای را به جنوب حلب انجام داده بودند، این رزمندگان رشادت‌ها و دلاورمردی‌های مومنانه و شایسته‌ای از خود نشان دادند و ۴ نفر از عزیزان نیروی زمینی در این نبرد به شهادت رسیدند. @AkhbareFori
📷عنایت امام زمان (عج ) در زندگی شهید اسدی 🔹همسر شهید حجت اسدی در بیان خاطرات همسرش می‌گوید: " بارها دست عنایت امام زمان (عج) را در زندگی‌مان شاهد بودم؛ آقا حجت با قرض یک میلیون تومانی مادرم یک پژو خرید تا در رفت‌و‌آمد از قم به قزوین دچار مشکل نشویم (ایشان مقید بود هر پنجشنبه به هیئت قزوین بیاید)، آمپر بنزین این ماشین بسیار دقیق بود و اگر اتمام بنزین را نشان می‌داد، می‌داسنتیم دیگر حرکت نخواهد کرد؛ یک بار برای رفتن به قزوین حتی به اندازه بنزین زدن پول نداشتیم و با همان مقدار کم بنزین راه افتادیم، نزدیک قزوین آمپر اتمام بنزین را نشان داد و آقا حجت گفت: «یا امام زمان (عج) من نه بنزین دارم نه پول، خودتون عنایت کنید» و جالب آنکه ما با همان وضعیت تا خیابان نزدیک منزل پدرم رفتیم و آنجا بود که ماشین خاموش شد! " @AkhbareFori
«رهبر تخریب چی ایران را کشتیم» عنوان داعش پس از شهادت، شهید رشید 🔹شهید رشید به واسطه تخصص در زمینه انفجار و تخریب در دو مسابقه تلویزیونی «فرمانده» و «ضدگلوله» حضور داشت و شهادتش با بازتاب رسانه‌ای گسترده‌ای روبه‌رو شد. 🔹این شهید والامقام قرار بود یکی از فرماندهان که زخمی شده بود را بیاورد و شخصی را جایگزین او کند اما متاسفانه مسیر او لو می‌رود و بعد از آن در مسیر با تله ریموت دار انفجار ایجاد می‌کنند و ابراهیم شهید می‌شود، بعد از آن داعش تیتر زد که رهبر تخریب ایران را کشتیم و این ترور برای آن‌ها خیلی حائز اهمیت بود. @AkhbareFori
📷حكایت لبخند معلمی كه شوق پرواز داشت 🔹شهید مجید عسگری شوق حضور در راه دفاع از حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت و آن را عاقبت به خیری برای خود می‌دانست كه این امر لبخندی از رضایت از اینكه در مسیر حق قدم برداشته برای همیشه بر چهره این معلم شهید جاودانه كرد. 🔹مجید عسگری همیشه به فكر لبخند در عكس شهادتش نیز بود و چهار ماه قبل از شهادتش به یكی از دوستانش گفته بود عكسی را در حالتی كه لبخند به لب دارد از او بگیرد كه با ثبت آن، تصویری زیبا از چهره عارفانه شهید، جاودانه شد. @AkhbareFori
شهیدی که حامی ایتام بود 🔹همسر شهید محمدحسین عطری از او می‌گوید: " زمانی که دخترم کوچک بود همسرم بیشتر در مأموریت بود و ما تنها بودیم و همین مسئله حتی سبب شده بود که دخترم شهید عطری را نشناسد و به جای پدر او را عمو خطاب می‌کرد. اما زمانی که مأموریت‌های او کمتر شد ارتباط خوبی با دخترمان داشت و برای او وقت می‌گذاشت." 🔹شهید عطری بسیار دغدغه‌مند دوران خود بود. توجه کردن به یتیمان یکی از شاخصه‌های اخلاقی شهید بود. وی با وجود حقوق پایین خود و تمام مشکلاتی که وجود داشت، سرپرستی یک یتیم را قبول کرده بود و این در حالی بود که هیچ کس از این قضیه تا بعد از شهادتش با خبر نبود. @AkhbareFori
شهیدی که قبل از شهادت محل دفن خود را به خانواده‌اش نشان داد 🔹مادر شهید مدافع حرم احمد مکیان از دوران کودکی فرزندش با ذوقی وصف‌ناشدنی می‌گوید: " از همان سه‌سالگی بدون هیچ‌گونه آموزشی، تنها با شنیدن صدای پدر در هنگام اقامه نماز، قادر به خواندن نماز بود، باهوش خارق‌العاده‌اش مصمم به یادگیری و حفظ کلام‌الله مجید و روایات اهل‌بیت (ع) بود؛ او تنها حافظ نبود، چنان غرق در مفاهیم آیات و روایات می‌شد که با گذر زمان عقل و دینش نیز کامل‌تر شد." 🔹احمد مکیان محل دفن خود و یکی از دوستانش را نشان خانواده‌اش داد و گفت دوست دارد در کنار شهدای اتباع افغانی دفن شود، چراکه آن‌ها نیز همانند ما ایرانی‌ها مدافع حریم حرم اهل‌بیت (ع) شده‌اند و جان‌برکف وصال جانان را برگزیدند. @AkhbareFori
کبوترانی که زودتر از به شهادت رسیدن شهید را فهمیدند 🔹همسر شهید مهدی اسحاقیان از دقت شهید به همه چیز تعریف می‌کند و می‌گوید: " به خاطر دفع قضا بلا ما دو کبوتر در خانه نگهداری می‌کردیم و آقا مهدی هر وقت که از خانه بیرون می‌رفت به کبوترها خیلی علاقه نشان می‌داد وقی در منزل بود با آنها حرف می‌زد! زمانی که به سوریه اعزام شده بود هر وقت به خانه که زنگ می‌زد، احوال کبوترهایش را از من می‌پرسید". 🔹وی در ادامه اظهار می‌کند: " کبوترها تخم گذاشته بودند و چند هفته بود که روی تخمهایش خوابیده بودند و اصلا تکان نمی‌خورند و موقعی که آقا مهدی به شهادت رسیده بود، کبوتر از روی تخمهایش خود به خود کنار رفته و تخمش شکسته بود، با دیدن این صحنه بدنم سرد شد و به خودم گفتم نکند برای آقا مهدی اتفاقی افتاده است!؟ در صورتی که دو روز پیش آقا مهدی برای آخرین بار احوال کبوترهایش را تلفنی از من پرسیده بود و من گفته بودم حال کبوتر و تخم‌هایش خوب است." @AkhbareFori
رزمنده مدافع حرمی که روز تاسوعا شهید شد 🔹مادر شهید در خاطراتش در مورد شهید: " قبل از ایام محرم یک روز به من گفت که از تو درخواستی دارم مادر جان. گفتم بگو. گفت قصد ازدواج دارم. یک دختر مومن و خوب برای من پیدا کن. من دیگر نمی‌خواهم مجرد بمانم. قرار و مدارها را برای اقدام این کار محول کردیم به بعد از گذشت ماه محرم و صفر. حسین فرزند بزرگتر خانواده بود و ما باید آماده تهیه سور و سات عروسی برای بزرگترین پسر خانواده می‌شدیم. اما دریغ این که اراده خداوند بر این بود که حسین به جای رخت دامادی، خلعت شهادت را بپوشد و در شهر حلب به شهادت برسید." @AkhbareFori
روایت پرستار مدافع حرمی که شهید شیمیایی شد 🔹همرزم این شهید والامقام در خصوص شیمیائی شدن محمد می‌گوید: " در سوریه دشمن از مواد شیمیایی استفاده کرد و بعضی از دوستان ما آنجا دچار مجروحیت شیمیایی شدند. محمد به دلیل آنکه خودش امدادگر بود، بیشتر با این مسئله آشنایی داشت و خاطرم هست وقتی متوجه آلودگی شیمیایی شد، خیلی تلاش کرد از بچه‌ها محافظت کند تا کمتر آلوده شوند. می‌دوید و از بچه‌ها می‌خواست اگر چفیه‌ای دارند خیس کرده و روی صورتشان ببندند. آب می‌آورد و بچه‌ها را راهنمایی می‌کرد تا برای حفظ سلامتی آنان تلاش کرده باشد." @AkhbareFori
شهید روح الله طالبی؛ شبيه‌خوان عاشورایی که در تاسوعا، كربلايی شد 🔹پدر شهید روح‌الله طالبی درباره فرزندش می‌گوید: " از مأموریت كه برمی‌گشت ابتدا به من و مادرش سر می‌زد و دست ما را می‌بوسید و سپس به خانه خودش می‌رفت. 🔹این شهید والا مقام در جواب اطرافیان كه می‌گفتند بچه‌ات كوچک است نرو می‌گفت: زن و بچه برای آزمایش است. حتی در برابر گریه‌ها و بی‌تابی‌های حنانه در بدرقه‌اش هم خودش را نگه داشت و اصلاً پشت سرش را نگاه نكرد تا مبادا از رفتن منصرف شود. @AkhbareFori
دلتنگی مادر شهید در فراق فرزندانش 🔹مادر شهید محمدرضا دهقان امیری می‌گوید: " وقتی برای دلتنگی محمدرضا گریه می کردم، تنها بودم و هیچکس نبود. دخترم به منزلش رفت و همسرم هم به محل کار. خودم در تنهاییِ خودم شکستم. گریه‌ای که موقع رفتن محمدرضا نکردم را اینجا جبران کردم. هیچکس هم متوجه نشد که من چه حالی داشتم. دو سه روز که گذشت، به همسرم گفتم دیگر منتظر محمدرضا نباش! می گفت: این چه حرفی است می زنی؟ تو باید دعا کنی محمدرضا بیاید. گفتم: من دعا می کنم اما محمدرضا دیگر نمی‌آید و شهید می‌شود." @AkhbareFori
عارف مجاهد که در راه اسلام خستگی ناپذیر بود 🔹شهید ابراهیم عشریه در کسوت مربیگری دروس رشته تاکتیک و عملیات مانند رزم انفرادی، رزم تیم و گروه، راپل، آرامسازی و کنترل اغتشاشات، نقشه خوانی، زندگی در شرایط سخت، پاکسازی ساختمان و جنگ شهری، اصول و قواعد رزم، تخصص داشت. 🔹ابراهیم عشریه در شهر قم تا سال ۱۳۹۱ اجاره نشین بود و علی‌رغم حقوق کم و داشتن سه فرزند؛ زندگی بسیار موفق و شیرینی را سپری می‌کرد. منزل شخصی‌اش را که از طریق تعاونی مسکن سپاه آماده شده بود در ابتدای شهریور ماه ۱۳۹۱ تحویل گرفت که اقساط آن را ماهانه باید پرداخت می‌کرد. 🔹علاقه این شهید والامقام به مباحث طلبگی باعث شد که شب‌ها در کلاس‌های یکی از مدارس حوزه علمیه مشغول علم آموزی در این زمینه نیز گردد. او با وجود تمام مشغله‌هایی که داشت، هیچگاه کلاس‌های رزمی جودو را در شهر قم تعطیل نکرد. @AkhbareFori
پدر جان ! حداقل تا عروس شدنم بمان 🔹زینب دختر شهید انصاری راضی نبود پدرش به سوریه برود. زینب طاقت نیاورد. گفت: بابا نرو. حداقل تا عروس شدن من بمان. دخترش آن زمان زیاد خواستگار داشت، اما چون پدرش نبود، خانواده منتظر شدند تا برگردد. پدرش رو به زینب گفت: «داعش خیلی نامروت است. سر جنین زن باردار شرط می‌بندد. شکمش را با چاقو می‌برد تا ببیند شرط را برده است یا نه. بعد بچه را داخل آتش می‌اندازد.» 🔹همسر شهید انصاری می‌گوید: " پسرم هنگام رفتن پدرش گفت: بابا داری می‌روی، شب عید هم که نمی‌آیی، پس تولد من چه می‌شود؟ رو به من کرد و گفت: مامانش! یک تولد خوب برای حسین بگیر. من هم کادویش را کنار می‌گذارم. بعد همسرم مرا کنار کشید و گفت: زندگی‌ام را به تو می‌سپرم. @AkhbareFori
📷شهیدی که برات شهادتش را از آیت‌الله بهجت گرفت 🔹شهید فرهاد کاظمی پس از مدتی از تحصیل در حوزه علمیه، خوابی را مشاهده کرد و پس از راهنمایی گرفتن از آیت الله ناصری ، تصمیم گرفت تا به محضر آیت الله بهجت شرفیاب شود و خواب خود را تعبیر کند. پس از تعبیر خواب توسط آیت الله بهجت ، فرهاد کاظمی نام خود را به عبدالمهدی تغییر داد و از ادامه تحصیل در حوزه علمیه انصراف داد و وارد سپاه شد. 🔹آیت الله بهجت دست روی زانوی شهید کاظمی گذاشت و پرسیدند: جوان شغل شما چيست؟ گفت: طلبه هستم. آیت الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی. ️ دوباره پرسیدند: اسم شما چیست؟ گفت: فرهاد. 🔹آیت الله بهجت فرمود: حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان(عج) ‌به شهادت خواهيد رسيد. 🔹شهید عبدالمهدی کاظمی؛ شهیدی که طبق گفته آیت الله بهجت، در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ در سوریه به شهادت رسید. @AkhbareFori
شهید الوانی مردی از جنس اخلاص و عمل 🔹از خصوصیت اخلاقی بارز و مهم شهید محمدرضا الوانی اخلاص بود که در گمنامی وی تجلی یافت. بعد از شهادتش مشخص شد چقدر به مستمندان رسیدگی می‌کرد و برای رفع مشکلات مالی دوستانش خودش را زحمت می‌انداخت تا بلکه مشکل آنان را حل کند. برای خودش یک هشدار به صدقه طراحی کرده بود و آن را تلنگری برای خود می‌دانست. 🔹همسر شهید الوانی می‌گوید: " وقتی در سوریه ترکش به کتفش می‌خورد به من و مادرشان اطلاع ندادند تا اینکه روزی به بازار رفتیم و من دیدم همسرم از گرفتن بچه احساس سنگینی می‌کند. تعجب کردم که چرا بچه چند ماهه را به سختی بغل می‌کند، تا اینکه یکی از وی درباره بهبود کتفتش سؤال کرد و همسرم ناراحت شد که این راز را برملا کرد." @AkhbareFori