eitaa logo
اخبار لفور
1.6هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
15هزار ویدیو
215 فایل
هرچیزی که درباره #لفور بایدبدانید #لفور جایی که بایدرفت ودید اخبار و مطالب ارسالی شما👇👇 @Ab_Azizi #تبلیغات پذیرفته می‌شود👆👆 کانال ایتا @akhbarelafoor گروه ایتا eitaa.com/joinchat/131203086C0505ea2121 کانال تلگرام t.me/akhbarelafoor
مشاهده در ایتا
دانلود
⛰ معرفی روستاهای لفور : ⭐️ این قسمت - روستای دهکلان ⭐️ قسمت ششم ⭐️ ⛰ شخصیت های فرهنگی و اجتماعی ⛰ گفته می شود تا قبل از سال ۱٢٧۶ خورشیدی مرحوم در روستای ساکن بوده است. ایشان نسبت خویشاوندی با مرحوم داشت و برای استفاده از محضر در روستای لفور اقامت گزید. در سنه شعبان المعظم ۱٢٧۶ خورشیدی در گذشته است و دختر مرحوم بنام شاه خواخر عروس مرحوم بود. ⛰ ناگفته نماند که: خود یکی از بانوان فاضله و صاحب معرفت بوده است. از ایشان سخنان نغز و حکایت بسیاری سینه به سینه نقل شده است که عمدتا جنبه تربیتی و آموزشی دارد و مبتنی بر زیست بوم طبیعی و فرهنگ و سبک زندگی مردم این منطقه در گذشته دارد. مثلا در خصوص افراد تربیت ناپذیر و نااهل و بی فایده بودن تلاش و زحمت برای تربیت این نوع اشخاص می گفت "خی کله ره په کله دونی گوک نئونه" و از این دست عبارات نغز و پر معنا به زبان محلی از ایشان زیاد است که امروزه به عنوان ضرب المثل در بین عامه رایج است. ⛰ حاج شیخ از روحانیون بزرگ منطقه لفور متعلق به این روستا بوده است. مردم این روستا به شایستگی قدردان زحمات خالصانه این عالم بزرگ روحانی هستند که برای ترویج فرهنگ غنی مکتب اهل‌بیت عصمت علیهم‌السلام در این منطقه مجاهدت بسیاری داشت و از ایشان همواره به نیکی یاد می کنند. ⛰ همچنین این روستا از خدمات فرهنگی و تبلیغی روحانی برجسته و اندیشمند مرحوم حاج شیخ بهره های فراوانی بردند. ایشان سال‌های متمادی در ایام عزاداری محرم و صفر در روستا مستقر و همگام و همراه با مردم در برپایی مجالس عزای سرور و سالار شهیدان شرکت و مداح و روضه خوان مجالس این روستا و روستاهای همجوار بوده است. ⛰ حاج شیخ محمدباقردرزی دهکلانی علاوه بر کسوت روحانیت، معلم و شاغل در آموزش و پرورش بوده است. این روحانی مردمی با روحیه انقلابی و وارسته از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس بوده در ۱٢شهریور سال ۱٣٩۵ در حادثه رانندگی دارفانی را وداع گفت. ⛰ استاد (نجّار) مشهور به از بنام‌ترین استاد نجار در منطقه لفور بوده است. این استاد بزرگ علاوه بر در منطقه ، و آثار و بناهای زیادی را ساخته است و مهارت ایشان در طراحی و ساخت بناهای چوبی زبانزد مردم این مناطق در زمان خودش بوده است و هنوز هم برخی از بناهای ساخته شده قدیمی ایشان موجود است. ⛰ نام این استاد مشهور برای جوانان امروزی باید غرورانگیز باشد. ایشان شاگردان زیادی هم داشته است و نجارهای دیگر این روستا، همانند استاد ؛ استاد ؛ استاد و استاد همه از شاگردان آن مرحوم استاد (فیروزکوهی) بوده‌اند. ⛰ قدیمی های منطقه لفور و بابلکنار از مهارت و ذوق سرشار این استاد داستانهای زیادی نقل می کنند. گفته می شود؛ سقانفار بسیار قدیمی روستای با توجه به مصالح یک دست چوبی آن شامل ستون و سایر ارایه های چوبی که از گونه بسیار مقاوم و بادوام چوب جنگلی نیز بوده است در زلزله سال ۱٣٣۶ به کلی آسیب دیده و با توجه به پس لرزه ها در آستانه تخریب کامل قرار داشت. اما مرحوم استاد با حفظ تمام مهارت و ظرافت بکار رفته در بنا بدون نیاز به تخریب با طرح و تدبیر خود و به کمک اهرم های بزرگ «به زبان محلی دنگ و چلی» این بنا را مجددا سرپا و به همان وضعیت اولیه برگرداند بطوری از آن تاریخ تاکنون محکم و استوار در جای خودش قرار داشته و حتی در جریان تحکیم پی آن در سال ۱٣٩۴ مشخص شده است که شش ستون بزرگ و قطور آن هیچگونه جابجایی و انحراف نداشته و کاملا گونیا و شاقول بوده است. 👈ادامه دارد ✍محمد اصغری 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
⛰ معرفی روستاهای لفور : ⭐️ این قسمت - روستای دهکلان ⭐️ قسمت هفتم ⭐️ ⛰ شهدای سرافراز روستای دهکلان 🕌 أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی ⛰ مردم روستای ، از هيچ سرمايه‌اي در راه دفاع از وطن دريغ نكردند و چهار شهید راه آزادی و عدالتخواهی ملت ایران در دفاع از شرف و ناموس این آب و خاک و دفع متجاوزین بعثی در سالهای دفاع مقدس، متعلق به این روستا هستند. 🌹شهیدان ، ، و که در گلزار شهدای روستای مدفن گزیدند. ⛰ چندين جوان دیگر از این روستا نیز به افتخار جانبازی نایل آمدند و يك نفر آزاده که سالها در اسارت رژیم بعثی عراق بوده است. 📝 قطعه شعر زیر که در خصوص معرفی بیشتر این شهیدان سرافراز وطن و چگونگی و نحوه شهادت آنها سروده شده است به همه همولایتی های و به ویژه ها، و همه انسانهای آزاده‌ای که به این شهیدان افتخار می کنند به ویژه به خانواده ها و بستگان معزز این شهیدان تقدیم شده است. 🌹دو مرد جبـهه ای هر دو سپاهی 🌹 رضا و قـنـبـر علـی صـباغــی 🌹رضاجان شد شهيـد در فکّه امـا 🌹علی شده، شهيـد از شيميــائی 🌹دو صباغـی رضا و قنبرعلی 🌹 قاسمِ آرائی نيز بود دهکلانی 🌹قاسمِ آرائی هم در خط سـومار 🌹 فـداکـاری نـمـوده کـرده ايـثار 🌹نشان کــرد او زمانی دشمنان را 🌹گهـی بر زخمـيان بوده پـرستار 🌹قباد اسماعيلی را روزی ديدم 🌹ز پستـی زمان از او شنيدم 🌹به گفت دنيا نمی ارزد به کاهی 🌹شهادت هست نمای بی ريائی 🌹قبادی را که بـود مملو از ايمان 🌹فداکاری نمود در راه قرآن 🌹شهید راه حق از دهکلون شد 🌹به گیتی عِنـدِ رَبِه يُرزَقـون شد 🌹 کجایید ای شهیدان خدایی 🌹 کجایید ای شهان آسمانی 👈ادامه دارد... ✍محمد اصغری 🔰 به کانال اخبار بپیوندید 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
✳️ شعر قصیده شهدای لفور : 🔵 قسمت سوم : به و به خسته هم عبـداله شهيـدِ شـهر بصـره چـه آنان هـر دو از تـبارند که خسرو را از ما گرفته شـهيـد  و هر سه جنگجـو بـود بهـر او در گفتـگو بـود فـرجـی از ليک در لفور بود سکـوتش بدتـر از نـار تنـور بود  مــرد ايمـان شـهيـد ديگـری از غـرب ايران گـزيد او را مقتل خويش ولـی قلب همـه از بهـر او ريش چو آن  بر ما گذر شد هـم مـدّ نظر شـد الـه ای شهر بگـردی تکـه تکـه گـرفتی تو ز بگم ای داد و بـيداد شـهيـد راه حـق زنـدان بغـداد هـمانی را کـه نـام او علـی بـود او را ولـی بـود ، و ديگـر سه ديگـر از شهيـدان و دو مرد جبـهه ای هر دو سپاهی گشتـه شهيـد در امـا علی گشتـه شهيـد از شيميـائی  هم در خط فـداکـاری نـمـوده کـرده ايـثار نشـان کـرد او زمانی دشمنان را گهـی بر زخمـيان بوده پـرستار دو و قاسـم آرائـی نـيـز  در طبــق شد در آن او مردحق شد بـغــريد و بــزد او دشـمنـان را همه در هم بريخت پاسگاهيان را  چست و چـالاک عجب از تير دشمن رفت در خاک قسمتش بوده شـهادت شـهـادت بـوده بـهـر او ولادت جوان نـازنيـن جوانی سر به زير او بوده خاکی صـفـای سنـگر همسنگـران او همه همسنـگران را بود هـادی ز هم آلاشتی  در مـوقع خواب بشد مجروح ز تيـر مردی ناپاک هماندم دست و پايش را به بستند شهـادت نامه را بهـرش نـوشتنـد از بـپا خـاست ز خونش موی فرقش را بياراست دگر برگشته ام من سوی دجله ببينـم تا ز يـارانـم کـه مـانده  بوده او نـام که از سر تا به پايـش تير باران ز روستـای طلـوعش به شرق دجله کرديم جستجويش   مـرد خــدا بـود شهـادت را خريد او از جوانـرود  بـود در جزيـره همچو مجنون چه مجنونی که از سر تا به پا خون او ز درگاه خدا بود خريـدار شهادت گشت او زود و هـم از يقين هم سفره سلطان کيايند  از رسيـده گلـو و صـورتش ترکش بريده تمــام پيـکر او گـشت زخمی گلی ديگر از اين گلشـن رسيده هـم نـمـايـي از صـفـا و بـا وفايي  چه جنگجو بود تمـام از او گـفتگو بود چو دشمن نام او را می شنيدند همه ناگـه ز ترسش می رميدند که را ديدم پر از خون  به خونش گشت گلگون همان بابا که نامش چون پدر بود به سنگر يکه و يکتـا گـوهـر بود و جنگ نـاخدايند شـهيدان از ده يـاد  بـخير بـاد همـان انصـار حسينی بخير باد شـهـيـد کـربـلا چـهـار ايـران صفـا و مهربـانيش بـخيـر بـاد  درشهر بستان فـداکاری نـمـوده از دل و جـان چنان جنگيد تا خود رفته از هوش شـهـادت را گـرفتـه او در آغـوش بـه شـهرِ خستـه رفتـم را هم شناختم در آن شهری که کرکس بوده بسيار کبـوتــر بـچـگان را تـوی منـقــار  آمـد ام الرصـاص دم مردن همی خواند سوره ناس داشــت ايمـان فـراوان شهـادت را خدا داده است ارزان از آن مــردان لايــق و، و  مـرد راز اسـت ز ظاهـرهای دنيا بی نيـاز است 🔵 ادامه دارد..... ⭐️ به کانال اخبار بپیوندید 👇👇👇 @eakhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✳️ شعر قصیده شهدای لفور : 🔵 قسمت سوم : به و به خسته هم عبـداله شهيـدِ شـهر بصـره چـه آنان هـر دو از تـبارند که خسرو را از ما گرفته شـهيـد  و هر سه جنگجـو بـود بهـر او در گفتـگو بـود فـرجـی از ليک در لفور بود سکـوتش بدتـر از نـار تنـور بود  مــرد ايمـان شـهيـد ديگـری از غـرب ايران گـزيد او را مقتل خويش ولـی قلب همـه از بهـر او ريش چو آن  بر ما گذر شد هـم مـدّ نظر شـد الـه ای شهر بگـردی تکـه تکـه گـرفتی تو ز بگم ای داد و بـيداد شـهيـد راه حـق زنـدان بغـداد هـمانی را کـه نـام او علـی بـود او را ولـی بـود ، و ديگـر سه ديگـر از شهيـدان و دو مرد جبـهه ای هر دو سپاهی گشتـه شهيـد در امـا علی گشتـه شهيـد از شيميـائی  هم در خط فـداکـاری نـمـوده کـرده ايـثار نشـان کـرد او زمانی دشمنان را گهـی بر زخمـيان بوده پـرستار دو و قاسـم آرائـی نـيـز  در طبــق شد در آن او مردحق شد بـغــريد و بــزد او دشـمنـان را همه در هم بريخت پاسگاهيان را  چست و چـالاک عجب از تير دشمن رفت در خاک قسمتش بوده شـهادت شـهـادت بـوده بـهـر او ولادت جوان نـازنيـن جوانی سر به زير او بوده خاکی صـفـای سنـگر همسنگـران او همه همسنـگران را بود هـادی ز هم آلاشتی  در مـوقع خواب بشد مجروح ز تيـر مردی ناپاک هماندم دست و پايش را به بستند شهـادت نامه را بهـرش نـوشتنـد از بـپا خـاست ز خونش موی فرقش را بياراست دگر برگشته ام من سوی دجله ببينـم تا ز يـارانـم کـه مـانده  بوده او نـام که از سر تا به پايـش تير باران ز روستـای طلـوعش به شرق دجله کرديم جستجويش   مـرد خــدا بـود شهـادت را خريد او از جوانـرود  بـود در جزيـره همچو مجنون چه مجنونی که از سر تا به پا خون او ز درگاه خدا بود خريـدار شهادت گشت او زود و هـم از يقين هم سفره سلطان کيايند  از رسيـده گلـو و صـورتش ترکش بريده تمــام پيـکر او گـشت زخمی گلی ديگر از اين گلشـن رسيده هـم نـمـايـي از صـفـا و بـا وفايي  چه جنگجو بود تمـام از او گـفتگو بود چو دشمن نام او را می شنيدند همه ناگـه ز ترسش می رميدند که را ديدم پر از خون  به خونش گشت گلگون همان بابا که نامش چون پدر بود به سنگر يکه و يکتـا گـوهـر بود و جنگ نـاخدايند شـهيدان از ده يـاد  بـخير بـاد همـان انصـار حسينی بخير باد شـهـيـد کـربـلا چـهـار ايـران صفـا و مهربـانيش بـخيـر بـاد  درشهر بستان فـداکاری نـمـوده از دل و جـان چنان جنگيد تا خود رفته از هوش شـهـادت را گـرفتـه او در آغـوش بـه شـهرِ خستـه رفتـم را هم شناختم در آن شهری که کرکس بوده بسيار کبـوتــر بـچـگان را تـوی منـقــار  آمـد ام الرصـاص دم مردن همی خواند سوره ناس داشــت ايمـان فـراوان شهـادت را خدا داده است ارزان از آن مــردان لايــق و، و  مـرد راز اسـت ز ظاهـرهای دنيا بی نيـاز است 🔵 ادامه دارد..... ✍ عباسعلی محرابی 🔷 نشر بمناسبت هفته دفاع مقدس ⭐️ به کانال اخبار بپیوندید 👇👇👇 @eakhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹