وقتی حق تعالی می فرماید: نعمت های مرا بشمارید، یعنی نیکی های مرا در حق خود ببینید و اگر نیکی های مرا در حق خود ببینید به دیگران بخاطر شکر نعمت های من نیکی خواهید کرد.
هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ (۶۰_الرحمن)
آیا جزای احسان جز احسان می تواند باشد.
یعنی وقتی من در حق تو نیکی کرده ام آیا نیکی من در حق تو آن نیست که تو هم در حق دیگر بندگان من نیکی کنی......؟!
مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ (۷۹_نساء)
در این آیه دقت کنیم کل مِرصاد شیطان بر ما در دو زمان است: الف) اگر دچار مصیتبی شدیم مثال تصادف کردیم دیگران را متهم کنیم و بگوییم اگر فلانی سرعت نمی آمد ما چنین مصیبتی دچار نشده بودیم. پس دنبال گناه خود نگردیم تا توبه کنیم و در غفلت از گناه آن را ادامه دهیم. در حالی که خداوند تمام مصایب را علت اش را خود ما معرفی می کند. من اگر مال حرام نخورده بودم آن خودرو که سرعت می رفت خدا مرا وقفه ای حاصل می کرد از من دور شود و آن خَیْرالحَافِظین بودن حق تعالی است، و این به آن معنا نیست که از فرد خاطی حق خود نگیریم بلکه به این معناست نفس و گناه خود را سبب آن مصیبت بدانیم.
ب) کمین دیگر شیطان آن است که اگر خیری از جانب خدا بر ما رسید ما آن را از خود یا غیر خدا بدانیم. مثال خانه ای خدا رساند بگوییم: خودم تلاش کردم یا اگر فلانی نبود من این خانه را نداشتم.
مثالی دیگر می زنیم؛ اگر کسی در کلاس تدبر وارد شد و گمراه شد حق ندارد بگوید: استاد تدبر مرا گمراه کرد، چرا که حتی اگر استاد کلاس گمراه کننده بود خدا نوری به او می داد تا استاد را می شناخت و دور می شد، و در مقابل اگر سمت قرآن رفت هم حق ندارد بگوید: استاد کلاس بود، بلکه به خاطر ورود به آتش الهی از سوی خودش و رحمت خدا در حق او بوده است. برای همین در قیامت هیچ عذر و بهانه ای نزد خداوند متعال قابل قبول نیست که کسی بگوید: فلانی مرا گمراه کرد و نجات یابد.
وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا (۶۷_احزاب)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹حال به تدبر نکاتی مفید و جالب از آیات سوره جن می رویم:
تنها عصیان مشترک بین انسان و جن شریک قرار دادن هر دو گروه به خداست.
يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا (۲_جن)
جن چگونه خود را شریک خدا می کند؟
می دانیم طبق قرآن دایره اختیارات اجنه بسی فراتر از انسان است، از قبیل: نامرئی بودن، حرکت سریع و آنی و دور شدن، قابلیت نجوا کردن در گوش انسان، انتقال اشیاء، آگاهی به غیب انسان در حدّ محدود و باذن اللّه و....
وَأَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ (۱۲_جن)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
این اختیارات اجنه علاوه بر اختیارشان بر گمراهی انسان، او را دچار هوای نفس می کند که از این اختیارات برای ناتوان کردن انسان در زمین از عبادت الهی هم تلاش کنند و هم با این کار خود را شریک خدا در قدرت اش بدانند و سمت هر کسی برای گمراهی او تا می توانند حرکت کنند، و کسانی که به هر عنوان از انسان با آنان ارتباط بگیرد این اختیارات را به آنان می دهند که اصطلاحا "موکّل" خوانده می شود و آن انسان را شریک خدا می کنند.
وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا (۶_جن)
این افراد إنس به عنوان پناهگاهی برای تابعین شیطان هستند که در زمان بلاء به جای صبر در آن و اندیشه به عصیانی که سبب آن شده اند آنان را شریک خدا در حل مشکلات خود قرار می دهند و کافی است انسان در زمان مشکلات حتی نفس خود شریک خدا در حلّ آن کند. گاهی این شرک به اندازه ای خفی است که کسی که دستمزدی بابت کار خود نمی گیرد شیطان بر او وجهه مثبت و توحیدی و نیت مخلصانه می بخشد تا ما را سمت شرک برد.
در سنت نبوی (ص) و سیره علوی علیه السَّلام اگر دقت کنیم هیچ کاری مشابه این اعمال از آنان در زندگی شان نمی بینیم.
آری! شیطان از کسی که از خدا می گوید او را چنان از فقر می ترساند که دستمزدی برای این امر مقرر می کند که نباید بکند، و از کسی که در راه خود اوست چنان او را دلگرمی می دهد که دستمزدی نگیرد تا هم خود او احساس کسب بر شغل خود نکند و کار خویش نیک بیند و هم پیروان اش سمت او روانه کند. در حالی که نمی دانیم خود شیطان برای گمراهی انسان نه از بنده دستمزدی می گیرد نه از خدا.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۷۹
🌟شَطّ:
یکی از ابزارهای شیطان در گمراهی است شَطَط اوست. شَطَط از شَطّ است. شَطّ به کنار رود گویند که در آن هر چیزی که قرار بگیرد حرکت نمی کند. یعنی به جای آن که در وسط رود که مسیر حرکت و هدایت و صراط مستقیم است انسان را وارد کند، بلکه مانع آن می شود و انسان در کناره های رود به این طرف و آن طرف می کوبد.
تصور کنید کسانی که برای پیدا کردن مفقودی به نزد دعانویس می روند چیزی عایدشان نمی شود جز آنچه پول خود هدر می دهند و در کناره های یک رود بر ساحل آن کوبیده می شوند. و از قرار گرفتن در وسط رود و هدایت آنان را باز می دارد، هر چند وسط رود تلاطم است ولی همراه حرکت کنار شَطّ سکون و بی حرکتی و مرگ است.
قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ (۱۶_اعراف)
وعده اش بر انسان عملی می سازد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا (۱۹_جن)
و همين كه بنده خدا برخاست تا او را بخواند چيزى نمانده بود كه بر سر وى فرو افتند.
آیه تصریح می کنند حتی اجنه مؤمن بعد از تلاوت کلام خدا می خواستند بر پیامبر یاری کنند ولی پاسخ حضرت از سوی خدا به آنان این آیه بود.
قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا (۲۰_جن)
یعنی من کسی به قدرت خدای خود شریک نمی کنم تا از قدرت شما بهره برم، در حالی که برخی مؤمنین با نیت خالص و صادق استفاده از قدرت اجنه برای رفع مشکلات مؤمنین را امری روا می پندارند.
در حالات نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: شتر آن حضرت روزی در بیابان گم شد و حضرت از آن که از محل شتر بی خبر بود مورد طعنه مسلمانان قرار گرفت که چگونه از خدا می گوید ولی محل شتر خویش نمی داند؟ حضرت گفتند: خداوند آنچه به من داده بسی ارزشمند تر از شتری است که از من گرفته است؛ یعنی من برای یافتن محل شتر به علم غیب اجنه متوسل نمی شوم؛ تا آن که جبرئیل محل آن شتر در بیابان بر حضرت نشان داد.
گاهی مشکلات انسان کوره ای از آتش الهی برای اعتلای اوست، ولی شیطان می خواهد این فرصت را از او بگیرد. چنانچه امام حسین علیه السَّلام راضی به کمک ضعفر جنی در کربلاء نشد.
پس شَطَط به گفتار پراکنده گویند که از سوی شیطان انسان را از رفتن به توحید باز دارد و شریک خدا کند. لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا (۱۴_کهف)
چنانچه در ماجرای قضاوت داود نبی، فرشتگان در قالب انسان ظاهر شدند و از او خواستند. فَاحْكُمْ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ (۲۲_ص)
پس به هر گفتار و دعوت خارج از صراط مستقیم شَطَط گفته می شود. مهمترین ابزار شیطان شَطَط اوست که در آخر تدبر به آن مدد خدا خواهیم پرداخت.
در ادامه آیات خطاب به اجنه مؤمن می فرماید: قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا (۲۲_جن)
یعنی حتی توسّل من به شما باعث خشم خدا بر من شده و بی پناهم می گذارد و باعث الحاد من می گردد.
وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا (۱۸_جن)
آیه تصریح می کند که انسان مؤمن در مسجد و در زمان دعا گاهی همراه خدا کسی را می خواند و دعا می کند و سمت او رو می کند که به غیر خداست.
و در آیه بعد می فرماید: وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا (۱۹_جن)
و همين كه بنده خدا برخاست تا او را بخواند چيزى نمانده بود كه بر سر وى فرو افتند. یعنی شیاطین منتظرند انسان در زمان دعا قلب اش متمایل به کس دیگری شود سریع بر او خواطر می زنند تا آنان را با توجه به قدرت وسیع شان شریک خدا کنند.
از امام صادق علیه السَّلام در امالی طوسی آمده است: کسی در زمان دعا بداند جز خدا کسی نمی تواند او را کمک کند و کسی را زمان رفع حاجت خویش شریک خدا نکند حق تعالی هر حاجتی داشته باشد روا می دارد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۸۰
🌟شَطَیَ:
شطّ به کنار رودخانه گویند. شَطَیَ به معنای رفتن یک شئ از وسط رود در حال حرکت به کناره ساکن و ساکت رود است.
إِذْ دَخَلُوا عَلَىٰ دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَىٰ بَعْضُنَا عَلَىٰ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَىٰ سَوَاءِ الصِّرَاطِ (۲۲_ص)
آیه درخواست دو نفر از حضرت داود نبی برای قضاوت میان آن دو است که از او می خواهند که مسیر قضاوت را به حاشیه نبرد (وَلَا تُشْطِطْ) و در جریان رود آن را قضاوت نماید. چون اگر در جریان رود قضاوت شود چون جریان رود به مقصد می رسد قطعاً قضاوت هم در این صورت به مقصد خواهد رسید.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا (۴_جن)
آیه شکایت برخی اجنه مومن از برخی اجنه کافر یا همان شیاطین است که به خداوند شَطَط می کردند، یعنی بحث را از اصل جریان رود به حاشیه می بردند تا ساکن و بلاتکلیف باشد چون هر چیزی که از جریان رود خارج شود به شَطّ می رود و در آنجا بلاتکلیف و ساکن می ماند.
"شَطّ البَحْث" یعنی یک بحث را از وسط رود به حاشیه بردن، و هر اندازه یک بحث از وسط رود به حاشیه یا شطّ نزدیک تر شود از رسیدن به هدف دور می شود که به آن علم لاینفع و شیطانی گفته می شود.
مثال، حق تعالی می فرماید: نماز انسان را از بدی باز می دارد. پس وسط رود آن است كه از برکات نماز و شرایط نمازگزار برای وصل گفته شود. شیطان در این مسیر سعی خواهد داشت بحث را به شطّ برد تا نتیجه ای حاصل نگردد. چنانچه در آیات بعد اگر بنگریم در قضاوت داود نبی شیطان موفق شد قضاوت را به شطّ برد و از مسیر جریان رود برای نتیجه گیری دور کند.
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ (۲۴_ص)
حال وقتی کسی که در باب نماز چنانچه ذکر شد سخن می گوید شیطان هرگز ساکت نخواهد نشست و بحث را با این سؤال به شطّ خواهد برد که آیا پیامبر (ص) وقتی نماز می خواندند می گفتند: «أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُوُلُه؟؟؟؟»
یا در مباحث بسیاری در دین اگر دقت کنیم شیطان شَطّ البَحْث را همیشه بر ما وارد می کند. مثال، کسی که در بحث امامت سخن می گوید: به جای اهمیت به احادیث حضرات در تبیین قرآن بحث را به شَطّ می کشاند و پیرامون برخی مسائل تاریخی که حتی بر ما دانستن اش نیاز نیست ما را به بیراهه از وسط رود خواهد کشاند.
مثال، کسی از کربلاء و امام حسین (ع) سخن می گوید، شیطان با طرح این سوال که امام حسین (ع) در تاریخ دختری به نام رُقَیّه بر او ننوشته اند بحث را به شَطّ و علم لاینفع خواهد کشاند. پس وظیفه یک عالم راستین آن است که در مباحث مراقب ترفند شَطّ البَحْث شیطان باشد و از علم لاینفع دوری کند.
امروزه کار برخی علماء به جای تبیین دین مورد نیاز و راستین برای هدایت، پرداختن به شَطّ الدّین و علم لاینفع است، که اگر اندکی اندیشه کنیم چه فراوان از این مباحث در پیرامون خود می بینیم. برخی از اهل دین آن اندازه که از دشمنان اهل بیت و زندگی آنان که نوعی شَطّ البَحْث و زاید است اطلاعات دارند از زندگی و سیره و سبک زندگی ائمه علیهم السَّلام غافل اند. پس با توجه به آیه ۴ سوره جن مراقب این ترفند اجنه و شیاطین باشیم.....
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۸۱
🌟فَخَر:
حالتی از انسان است که کوچکترین انعطافی ندارد و کمترین انعطاف یا نرمش مساوی با شکستن و نابودی اوست.
غرور به معنی فریب است. وقتی حق تعالی می فرماید: وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ (۲۰_حدید)
یعنی زندگی دنیا هر کس را به نوعی فریب می دهد.
مثال یک فرش را یک زن خانه دار به علت کهنگی متنفر شده سطل زباله می گذارد، همان فرش را زن دیگری دوست داشته و شسته و به منزل خود می برد و اتاق فرش می کند. پس آن فرش اگر خوب بود چرا بیرون گذاشتند، اگر بد بود چرا کس دیگری به خانه اش برد؟
"مَتَاعُ الْغُرُورِ" یعنی مال دنیا هر کس را به نوعی فریب می دهد. غُرور در قرآن به طور مطلق بد است، اما فخر، مطلق بد نبوده و جنبه مثبت هم دارد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: «الْفَقْرُ فَخْرِی وَ بِهِ أَفْتَخِرُ» افتخار از فخر و جنبه مثبت آن، و تفاخر هم از فخر ولی جنبه منفی آن است.
حق تعالی در کلام وحی می فرماید: دنیا را مایه تفاخر بین شما خلق کردم. (وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ) تفاخر یک وجه از آن مثبت است که از آن تعبیر به مناعت طبع در فرهنگ دینی می شود.
کسی که نعمت های خدا را می بیند و به آن فخر می کند، مثال: دو زن که یکی شوهرش ثروتمند و دیگری فقیر است نزد هم نشسته اند و زن ثروتمند به زن فقیر تفاخر در همسر می کند. زنی که شوهرش فقیر است ولی ایمان دارد به آن زن می گوید: شوهر من هرچند فقیر است ولی ایمانی به خدا دارد که من هرگز با ثروت شوهر تو عوض نمی کنم. این فخر، فخر مثبت است که فخر شکری گویند. اما فخر دیگر که فخر کفری است، آن است که این زن که شوهرش فقیر است ایمان شوهرش را کفران نعمت کرده پس از این که شنید شوهر دوست اش ثروتمند است و به ثروت او فخر می کند، از شوهر خود متنفر شود.
از فخر شکری آن است کسی در فامیل ثروتمندی که کسب حرام دارند زندگی می کند. روزی برای تفریح خانوادگی در باغی حاضر می شوند، فامیل که به خودروهای کسب شده از حرام تفاخر می کنند او خجالت نکشد و خودروی ارزان خود را که از حلال کسب کرده نه تنها از سوار شدن نزد آنان احساس شرم نکند بلکه خوشحال و مسرور باشد.
طبق قرآن برخی هستند که هیچ کسبی برای مفاخره در اختیار ندارند و فقط در خیال خود به دیگران فخر می فروشند که حق تعالی از آنان به "مُخْتَالٍ فَخُورٍ" در کلام وحی یاد می کند.
مثال پسری که نه شغل، نه سواد و نه درآمدی دارد سوار خودروی امانتی دوست خود شده و در محله فقیرنشین شهر صدای موسیقی در کوچه ها بلند کرده و در خیال خود فخر می کند و گمان می کند تمام دخترانی که او را می بینند به ازدواج با او حسرت می خورند در حالی که به خیال خود چنین گمان کرده و دیگران او را یک انسان بی کفایت بی مصرف احمق می بینند.
حق تعالی در جایی می فرماید: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ (۱۲_مومنون) انسان را از گِل خلق کردیم و میدانیم گِل نرم و انعطاف پذیر است؛ و در جای دیگر می فرماید: خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ (۱۴_الرحمن) انسان را از سفال خشک خلق کردیم که مراد اینجا فخر انسان و عدم شکنندگی اوست.
مثال، در آنچه ذکر شد زنی که فقر کفری می شنود و از همسرش متنفر می شود که با فقیر ازدواج کرده است او فخّار است، یعنی در ظاهر خود را نمی شکند و هرگز به آنچه در دل اش نسبت به شوهرش می گذرد او را خبردار نمی کند، بلکه از شوهر خود ذکر خیر کرده و فخری بر او می یابد یا می تراشد؛ و کسی که مؤمن است و فخرش از نوع شکری است هم در ظاهر خود را نمی شکند هم در باطن. پس این نوع ایده آل یک تفاخر است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۸۲
🌟زُخْرُف:
به هر شئ در دنیا که با یک جمال و زیبایی آراسته شده ولی درون آن پلیدی باشد "زُخْرُف" گویند.
وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ وَ زُخْرُفاً
خداوند در آیات ۳۳ الی ۳۵ زخرف می فرماید: اگر دنیا ارزشی داشت برای کسانی که مرا کافر شده بودند سقف خانه هایشان از نقره می ساختم و برای خانه های آنان درهای زیاد و تخت های بزرگ قرار می دادم.
و سپس می فرماید: "وَ زُخْرُفاً" یعنی تمام آنها با طلا زینت می بخشیدیم.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
طلا از مصادیق زُخْرُف است. پس کسی که درون خانه خود را مجلل ساخته و وسایل تزئینی و گران قیمت در آن قرار داده است، قطعاً بیرون آن را هم با تزئینات خاص که به چشم زند و دیگران آن را نداشته باشند تزئین و آراسته برای دیگران خواهد کرد؛ که به آن تزئین و آراستن بیرون یک خانه، یا یک ویلا، یا باغ زُخْرُف کردن گویند. یعنی این خانه ها بیرون شان چون درون شان آراسته است ولی در باطن، مالک آن یک انسان ثروتمند و متکبر دنیاطلبی است که به کسی در دنیا رحم نمی کند و در حقیقت این باطن پلید اوست که برای جلب توجه افراد سست ایمان آراسته شده است.
کافران هم بر اثبات حقانیت و مرسل بودن نبی مکرم اسلام (ص) از جانب خدا چون در چشم خودشان، طلا و جواهر نشان شأن و عظمت بود لذا از او سؤال می کردند اگر او نزد خدا شأن و مقامی دارد چرا خداوند خانه ای که با طلا و جواهر و تزئینات زُخْرُف شده باشد به او نداده است؟! (أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ )
حق تعالی میفرماید: وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً (۱۱۲_ انعام)
زُخْرُفَ الْقَوْلِ یا همان کلام مُزَخْرَف چیست؟
کلامی است که تزئین و طلا کاری شده ولی درون آن پوچ و باطل و دروغ و فریب و گمراهی است.
مثال، صاحب کارخانه ای مردی شیاد و مکار است که قصد استخدام مهندسی را دارد که به او نیازمند است، پس او را وعده های طلایی و حقوق و مزایای زیاد و اعطای وام های سنگین و کم بهره و هبه ها و بخشش های کلان و دیگر مزایا در طول استخدام اش می دهد و با این کلام ها او را اغفال کرده و استخدام می نماید در حالی که به آن ها بعداً جامه عمل نمی پوشاند و زیر حرف خود می زند که به چنین سخنان باطل مزین شده "مُزَخْرَفات" گفته می شود.
گاهی انسان ها هم دچار زُخْرُف می شوند. زنی که درون پلید، ولی جمالی زیبا و تزئین شده دارد که مصداق حدیث نبی مکرم اسلام (ص) دختری است زیبا و صاحب جمال که مانند گُلی است که در مزبله روئیده است که زنی مُزَخْرَف نامیده می شود.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
🌹فرق خَصم با عَدُوّ چیست؟
خصم به دشمنی گویند که یک طرف، از یک طرف دارد و نیز قابل رفع است.
وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ (۲۱_ص)
و آیا خبر مهم آن دادخواهان هنگامی که از دیوار بلند نمازخانه او بالا رفتند به تو رسیده است.
دو نفر که یکی از یکی شکایت دارد، خصومت به هم دارند چون یکی از یکی دارای دشمنی در قضاوت است و کسی که علیه او شکایت شده دشمنی با شاکی ندارد و می خواهد از او جدا شود.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی