👈 گواه خواستن شیخ برای سیادت یک زن با دخترانش
سبط ابن جوزی که مورخی مشهور است در تذکرة الخواص می نویسد مردی از علویین در بلخ ساکن بود و یک زن و چند دختر داشت. پس از مدتی آن مرد فوت شد. وضع زندگی زن او (از نظر پیدا کردن مخارج معاش) بسیار سخت گردید و چون آبرومند بود به واسطه سرزنش دشمنان نمی توانست در بلخ زندگی کند، از این رو به سمرقند رفت. گفت در موقع بسیار سردی با بچه هایم وارد سمرقند شدیم. دختران خود را داخل مسجدی جای دادم و در شهر به جستجو شدم تا شاید برای آنها چیزی تهیه کنیم.
چشمم به محلی افتاد که مردم اطراف مردی را گرفته اند. پرسیدم این شخص کیست؟ گفتند شیخ شهر و بزرگ این ناحیه است. نزد او رفتم و جریان را شرح دادم. گفت اگر اینطور است شاهدی بیاور که تو سیدی و بچه هایت از ساداتند و دیگر توجهی به من نکرد. از آن شیخ مأیوس شدم و به طرف مسجد بازگشتم در راه دیدم مردی روی سکوئی نشسته و اطرافش عده ای ایستاده اند پرسیدم این شخص کیست؟ گفتند داروغه شهر و مردی مجوسی مذهب است.
گفتم پیش این مرد می روم شاید خداوند فرجی در کار ما بدست او بدهد. نزدیک شدم و حال خود را برایش شرح دادم. خادمی را صدا زد، خادم پیش آمد. گفت برو به خانم و زوجه من بگو لباس بپوشد و اینجا بیاید. خادم رفت و چیزی نگذشت که زن مجوسی در نهایت جلالت با وضعی آراسته و عده ای کنیز آمد. مجوسی گفت با این زن علویه برو در مسجد فلان محله و بچه های او را به خانه بیاور. آن زن به مسجد آمد و دخترها را برداشته با هم به خانه آمدیم، برای ما اطاقی جداگانه قرار داد و ما را به حمام فرستاد. لباسهای فاخر و گرانبها برای همه ما آماده کرد. بعد از حمام انواع غذاها آورد. آن شب با بهترین وضعی خوابیدیم.
نیمه شب همان شیخ شهر که مسلمان بود در خواب دید قیامت برپا شده و پرچمی در بالای سر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در اهتزار است قصر زیبائی از زمرد سبز به چشم او خورد پرسید این قصر کیست؟ به او گفتند متعلق به مردی است که مسلمان و خداپرست باشد. خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم رفت تا شاید اجازه ورود به آن قصر را بگیرد ولی آنجناب صورت را از او برگردانید. عرض کرد روی از من برمی گردانید با اینکه مردی مسلمانم! حضرت فرمود گواه بیاور که تو مسلمانی. شیخ متحیر شد. فرمود فراموش کردی چه گفتی به آن زن علویه؟ این قصر متعلق به کسی است که آن زن را دیشب پناه داده.
از خواب بیدار شد و از آشفتگی بر سر می زد و می گریست غلامان خود را در شهر فرستاد تا محل آن زن را پیدا کنند و خودش در میان شهر نیز جستجو می کرد تا اطلاع یافت در خانه آن مجوسی بسر می برند. پیش داروغه رفت و پرسید آیا از زن علویه خبری داری. گفت آری آنها در خانه ما هستند. گفت ایشان را با من بفرست که کاری دارم. مجوسی گفت چنین عملی ممکن نیست و تو را نمی رسد که این طور دستور بدهی. شیخ هزار دینار پیش او گذاشت و درخواست کرد پول را بردارد و آن زن را در اختیار او بگذارد. داروغه گفت اگر صد هزار دینار بدهی به تو نمی دهم.
شیخ چون اصرار زیاد کرد مجوسی گفت خوابی که تو دیشب دیده ای من هم آن را دیده ام و قصری که مشاهده کردی خداوند به من داده تو افتخار به اسلامت بر من می کنی به خدا قسم هیچکدام از خانواده ما نخوابیده اند مگر اینکه به دست آن علویه مسلمان شدیم و در خواب پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم که فرمود آن قصر از تو و خانواده ات می باشد برای اینکه آن زن علویه را پناه دادی و تو از اهل بهشتی.
📗 #شجره_طوبی
✍ شیخ محمد مهدی حائری
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
هدایت شده از آرشیو کتاب فیلم دفاع مقدس
4_547937466468794456.pdf
1.16M
📘 کتاب زیبای
« بغض های نهفته »
🔺جبهه و خاطرات تلخ و شیرینش
🖊نویسنده: احمد کریمی
کانال کتاب فیلم دفاع مقدس
@ketab_film_defaa_mogaddas
هدایت شده از رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن...
4_6014874666076733484.mp3
12.54M
﴾ ﷽ ﴿
#زمینه | #بسیار_زیبا #محشر
"آخرین شبه خواهره کاشکی..."
[حـاج #حسین_سیب_سرخی ]
🌀 #پیشنهاد_دانلود_ویژه
♦️ #ڪانالتخصصـےذاکرین۲۰۱۸♦️
═════✦✪✦══════
🆔→ @zakerin2018
هدایت شده از رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن...
4_5904766612438778815.mp3
15.73M
﴾ ﷽ ﴿
#سرود | #بسیار_زیبا #امام_علی
"میباره از آسمون ستاره..."
[حاج #حسین_سیب_سرخی ]
🌀 #پیشنهاد_دانلود_ویژه
♦️ #ڪانالتخصصـےذاکرین۲۰۱۸♦️
═════✦✪✦══════
🆔→ @zakerin2018
هدایت شده از مذهب ناب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽| کلیپ تکان دهنده ای از عاقبت بی نماز
برای روشنفکرانی که معتقدند لازم نیست نماز بخونیم
🚨 و همینکه با خدا با خلوص حرف بزنیم و تشکر زبانی بکنیم بهتر از نماز خواندن از روی عادته
🆔 @mazhab_nab
هدایت شده از مذهب ناب
1_13937996.mp3
3.6M
#امتحان_الهی
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے
🆔 @mazhab_nab
هدایت شده از مذهب ناب
1_14089588.mp3
2.39M
#عالم_ارواح
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے
🆔 @mazhab_nab
هدایت شده از مذهب ناب
1_13724393.mp3
2.54M
✳️ سوال ➣ آیا امام زمان (عج) شهید میشود⁉️
⏳ زمان ⇦ ۸:۲۷
Ⓜ️ حجم ⇦ ۲.۴ مگابایت
🆔 @mazhab_nab
هدایت شده از مذهب ناب
1_14163894.mp3
1.45M
🌺 حجه الاسلام رنجبر
موضوع : مثال ادکلن و کیفیت نصیحت کردن فرزندان
پدر و مادر ها مخصوصا گوش کنید 🌹🌹
مدت ۴ دقیقه
🆔 @mazhab_nab
هدایت شده از 🕊وصیت نامه شهدا🕊
امام خمینی (ره): بی تفاوت ننشینند واز هر راه ممکن مسلمانان خود را در #آزادی_سرزمین #فلسطین و نابودی صهیونیسم کمک نمایید.در صف دولتهای ممالک اسلامی به پیکارعلیه اسرائیل برخیزیید.
صحیفه نور؛ج ۱؛ ص ۲۰۹
هدایت شده از 🕊وصیت نامه شهدا🕊
aviny-2.mp3
296K
🎙کلیپ صوتی
💢شهادت در منظر سید مرتضی
#شهید سید مرتضی آوینی🌹
@vasiyatnameyeshohada
هدایت شده از 🕊وصیت نامه شهدا🕊
boroojerdi.pdf
383.6K
📚معرفی و دانلود کتاب
🔹️قصه فرماندهان / 3
تکه ای از آسمان
(براساس زندگي شهيد محمد بروجردی)
👤نويسنده: حسین فتاحی
@vasiyatnameyeshohada
هدایت شده از 🕊وصیت نامه شهدا🕊
1_13445879.pdf
262.6K
📘کتاب فوتبال وجنگ
روایتی ازشهید ناصر کاظمی و زندگی فوتبالی او در جبهه
#قصه_فرماندهان -۸
⚽بمناسبت پیروزی تیم ملی فوتبال کشورمان بر مراکش در جام جهانی
@vasiyatnameyeshohada
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
⚜ #شهیدچمران یک دانشمند بود؛
⚜یک فرد برجسته و بسیار خوشاستعداد بود
⚜این شهید بزرگوار اهل صفا و مناجات و اهل معنا و خداجو بود.
#امام_خامنهای
◾️سالروز شهادت فرمانده جنگ های نامنظم هشت سال دفاع مقدس، شهید مصطفی چمران◾️
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از دوستی با خدا
از دکتر چمران پرسیدند که تعهد بهتر است یا تخصص ⁉️
ایشان گفتند:🔽
✳️“می گویند تقوا از تخصص لازم تر است. آن را می پذیرم. اما می گویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد بی تقواست✳️
🌋 @dostibakhoda
May 11
May 11
⭕️حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
فقیه برجستهای که از همسرش کتک میخورد
شیخ جعفر کاشفالخطاء از بزرگترین علمای شیعه در قرن 13 هجری بود که شایعه شده بود از همسرش کتک میخورد!
وقتی از او دراین باره پرسیدند گفت: "بله، عرب است، قدرتمند هم هست، قویالبنیه هم هست، گاهی که عصبانی میشود، حسابی مرا میزند. من هم زورم به او نمیرسد!"
وقتی پرسیدند چرا طلاقش نمیدهی گفت گفت: "این زن در این خانه برای من از اعظم نعمتهای خداست چون وقتی بیرون میآیم و در صحن امیرالمومنین میایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز میخوانند، مردم در برابر من تعظیم میکنند. گاهی در برابر این مقاماتی که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمیدارد. همان وقت میآیم در خانه کتک میخورم، هوایم بیرون میرود! این چوب الهی است، این باید باشد!"
📚به نقل از کتاب نفس از شیخ حسن انصاریان
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✅ جوان قانون شكن
روزى امام علی عليه السلام در شدت گرما بيرون از منزل بود، سعد پسر قيس حضرت را ديد و پرسيد:
- يا اميرالمؤ منين ! در اين گرماى شديد چرا از خانه بيرون آمديد؟
💠فرمود:
- براى اينكه ستمديده اى را يارى كنم ، يا سوخته دلى را پناه دهم .
🔸در اين ميان زنى در حالت ترس و اضطراب آمد مقابل امام عليه السلام ايستاد و گفت :
- يا اميرالمؤمنين شوهرم به من ستم مى كند و قسم ياد كرده است مرا بزند.
💠حضرت با شنيدن اين سخن سر فرو افكند و لحظه اى فكر كرد سپس سر برداشت و فرمود:
نه به خدا قسم ! بدون تاءخير بايد حق مظلوم گرفته شود!
اين سخن را گفت و پرسيد:
- منزلت كجاست ؟
زن منزلش را نشان داد.
حضرت همراه زن حركت كرد تا در خانه او رسيد.
💠على عليه السلام در جلوى درب خانه ايستاد و با صداى بلند سلام كرد.
🔹جوانى با پيراهن رنگين از خانه بيرون آمد حضرت به وى فرمود:
از خدا بترس ! تو همسرت را ترسانيده اى و او را از منزلت بيرون كرده اى .
🔸جوان در كمال خشم و بى ادبانه گفت :
كار همسر من به شما چه ارتباطى دارد.
(والله لاحرقنها بالنار لكلامك)
بخدا سوگند بخاطر اين سخن شما او را آتش خواهم زد!
💠على عليه السلام از حرف هاى جوان بى ادب و قانون شكن سخت بر آشفت !
شمشير از غلاف كشيد و فرمود:
من تو را امر بمعروف و نهى از منكر مى كنم ، فرمان الهى را ابلاغ مى كنم ، حال تو بمن تمرد كرده از فرمان الهى سر پيچى مى كنى ؟
توبه كن والا تو را مى كشم .
در اين فاصله كه بين حضرت و آن جوان سخن رد و بدل مى شد، افرادى كه از آنجا عبور مى كردند محضر امام (ع ) رسيدند و به عنوان اميرالمؤ منين سلام مى كردند و از ايشان خواستار عفو جوان بودند.
🔸جوان كه حضرت را تا آن لحظه نشناخته بود از احترام مردم متوجه شد در مقابل رهبر مسلمانان خودسرى مى كند، به خود آمد و با كمال شرمندگى سر را به طرف دست على (ع ) فرود آورد و گفت :
🔹يا اميرالمؤ منين از خطاى من درگذر، از فرمانت اطاعت مى كنم و حداكثر تواضع را درباره همسرم رعايت خواهم نمود.
💠حضرت شمشير را در نيام فرو برد و از تقصيرات جوان گذشت و امر كرد داخل منزل خود شود و به زن نيز توصيه كرد كه با همسرت طورى رفتار كن كه چنين رفتار خشن پيش نيايد.
📚«داستانهاى بحارالانوار»
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✨﷽✨
🌷حکایت
💠مشورت حضرت سلیمان(ع) با خفاش
بسیار جالب از دست ندید...
✨چهارکس نزد سلیمان آمدند که هر یک حاجتی داشتند.
✨ یکی خورشید بود و گفت: ای پیغمبر، درحق من دعا کن که خداوند مسکنی دهد، مانند سایر مخلوقات، که پیوسته در شرق و غرب نباشم، سلیمان قبول کرد.
✨ دومی مار بود، عرض کرد یا سلیمان، در حق من از خداوند مسئلت نما که دست و پا به من کرامت کند مانند سایر حیوانات، که طاقت رفتن روی شکم ندارم، پس قبول کرد.
✨ سوم باد بود، گفت: یا نبی الله، خدا مرا به هر طرف می گرداند، و مرا بی آرام کرده، دعا کن تابه برکت دعای تو خداوند، مرا مهلت دهد، سلیمان گفت: روا باشد.
✨ چهارم آب بود، عرض کرد ای پیغمبر، خدا مرا سر گردان به اطراف جهان گردانیده و به هر سو می دواند و مقامی ندارم، در حق من از خدا مسئلت کن که مرا در ولایتی ساکن گرداند تا هر کس به من احتیاج دارد به نزد من آید، سلیمان قبول کرد.
✨سلیمان امر به احضار تمام مرغان نمود، ضعیف ترین مرغان که او را خفاش گویند، حاضر شد و سلیمان چهار مطلب را با او مشورت کرد. و قصد آن حضرت این بود که معرفت و معنویت خفاش را بر مرغان معلوم نماید.
✨خفاش گفت:
یا نبی الله، اگر آفتاب یکجا قرار گیرد، شب را نتوان از روز امتیاز داد و فعل خداوند به مصلحت است و از جمله ی مصالح آن این است که به همه جا برود و هر رایحه ی بدی را پاک کند.
✨اما آب، زندگانی هرچیز به او بستگی دارد، اگر در یک جا قرارگیرد، تمام خلایق در مساقات بعیده هلاک خواهند گردید.
✨ و اما مار، دشمن بنی آدم است اکنون که دست و پا ندارد، همه ی خلایق از او در بیم و هراسند و اگر دست و پا یابد، تمام مخلوقات را برطرف کند.
✨ اما باد، اگر نوزد خزان و بهاری معلوم نمی شود و حاصل ها نمی رسد باید به امر خدا به هر نبات و گیاهی بوزد. سلیمان اقوال را قبول نموده و به آنها گفت. آنگاه آن چهار کس دشمن خفاش گردیدند.
✨ آفتاب گفت: هر جا او را بیابم پر و بال او را می سوزانم.
✨ باد گفت: از هم پاره پاره اش می کنم.
✨ آب گفت: غرقش می کنم.
✨ مار گفت: به زهر کارش سازم.
✨چون این چهار دشمن قوی از برای خفاش برخاستند، به درگاه احدیت بنالید، که من خلق ضعیفم و این تعصب از برای تو کشیدم در اصلاح امور بندگان تو، اکنون به این خصم عظیم چه کنم که تاب مقاومت آنها ندارم. خطاب از مصدر جلال الهی رسید که:
👈 هر که به ما توکل کند او را نگاه داریم و هر که امور خود را تفویض نماید پشت و پناه او باشیم...
تو از برای مائی چگونه ازبرای تو نباشیم.
✨ خطاب رسید به خفاش که چنان تقدیر کردیم که:
✨ پرواز کردن تو در شب باشد تا از آفتاب به تو ضرری نرسد.
✨ باد را مَرکب تو قرار دادیم و تو را بر او مسلط کردیم، تا باد از دهانت بیرون نرود، پرواز نتوانی کرد.
✨ و فضله ی تو را زهر مار ساختیم، که اگر تا یک فرسخی بوی آن بشنود هلاک شود.
✨ و در حق آب چنان تقدیر کردیم که تو را به آن حاجتی نباشد، دو پستان در میان سینه ی تو آفریدیم تا همه سال پر از شیر شود، پس هر وقت تشنه شوی سر بر سینه ی خود گذار و آنچه خواهی بخور.
تبارك الله احسنُ الخالقین
☝ هیچ خلقتی از خداوند را دست کم نگیریم که در آن حکمتی نهفته است...
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✍وصیت نامه و زندگینامه
شهید مدافع حرم " محسن حججی"
🍂تنها خواسته شهید بی سر
ازدواج که آرزوی شما بود، با دختری که بهواسطه شهدا با او آشنا شدم و خدا را شاکرم که حاج احمد از دختران پاکدامنش نصیبم کرده است، همنام حضرت زهرا(س) و از خانوادهای که بهشرط اینکه بهدلیل نداشتن فرزند پسر برایشان فرزند خوب و باایمانی باشم دختر مؤمن و پاکدامنشان را با مهریهای ساده بهعقدم درآوردند و من هم تنها خواستهام از ایشان مهیاکردن زندگی برای رسیدن به سعادت و شهادت بود و با کمکِ هم، زندگی مهدوی(عج) را تشکیل دادیم، خانوادهای که در روزهای نبودنم و جهادم همسر و فرزندم را در سایه محبتشان گرفتند و من دلم قرص بود که همسر و فرزندم جز غم دوری و دلتنگی غمی نداشته باشند، همین جا بود که احساس کردم یکی از راههای رسیدن به خداوند متعال و قرار گرفتن در مسیر اسلام و انقلاب عضویت در سپاه است و همین جا بود که باز حاج احمد کمکم کرد و لیاقت پوشیدن لباس سبز پاسداری را نصیبم کرد.
و همسرم و همسرم...، میدانم و میبینم دست حضرت زینب(س) که قلب آشوبت را آرام میکند، همسرم شفاعتی که همسر وهب از مولا اباعبدالله شرط اجازه میدان رفتن وهب گذاشت طلب تو. خاطرات مشترکمان دلبستگی نمیآورد برایم، بلکه مطمئنم میکند که محکمتر به قتلگاه قدم بگذارم چون تو استوارتر از همیشه علی عزیزمان را بزرگ خواهی کرد و منتظر باش که در ظهور حضرت حجت بهاقتدای پدر سربازی کند.
حالا انگار سبکتر از همیشهام و خنجر روی بازویم نیست و شاید بوی خون است که میآید، بوی مجلس هیئت مؤسسه و شبهای قدر و یاد حاج حسین بهخیر که گفت مؤسسه خون میخواهد و این قطرهها که بر خنجر میغلطد ارزانی حاج احمدی که مسیر شیبالخضیب شدنم را هموار کرد.
خدّالتریب شدنم را از مسجد فاطمه الزهرای(ع) دورک شروع کردم و به خاک آلودم تمام جسمم را تا برای مردمی که عاشق مولایند مسجد بسازیم. روی زمینی نیستم که میبینید، ملائک صف به صفند کاش همه چیز واقعی بود درد پهلویم کاش ساکت نمیشد و حالا منتظر روضه قتلگاهم، حتماً سخت است برایتان خواندن ولی برای من نور سید و سالار شهیدان دشت را روشن کرده است.
اینجا رضاً برضاک را میخواهم زمزمه کنم. انگار پوست دستم را بین دو انگشت فشردند و من مولای بیسر را میبینم که همدوش زینب آمدهاند و بوی یاس و خون در آمیخته هستم. حرامیان در شعلههای شرارت میسوزند و من بدن بیپیکرم را میگذارم برای گمنامی برای خاک زمین.
☄قسمت آخر
🌹شهید🌹محسن🌹حججی🌹
🌷تاریخ ولادت: ۱۳۷۱
🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۶
🌹محل شهادت: سوریه
🌺شادی روح شهید صلوات
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✅ عفو گذشت را از پیامبر رحمت بیاموزیم
وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ [ نور 22]
بايد عفو كنند و چشم بپوشند آيا دوست نمىداريد خداوند شما را ببخشد؟!
انسان بايد ديگران را ببخشد
مگر ما ادعاي پيروي از پيامبر مكرم اسلام را نداريم ؛ مگر پيامبر را اذيت نمي كردند؛ مگر به پيامبر نگفتند:
تو مجنوني : وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ [الدخان : 14]
تو ساحري دروغگويي : هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ [ص : 4 ]
تو شاعرِ مجنوني: لِشاعِرٍ مَجْنُونٍ [الصافات : 36]
تو پيامبر نيستي : لَسْتَ مُرْسَلاً [الرعد : 43]
تو پيامبر نيستي چون غذا مي خوري: ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ [الفرقان : 7 ]
تو پيامبر نيستي چون در بازار راه ميروي: وَ يَمْشي فِي الْأَسْواقِ [الفرقان : 7]
گروهي اين قرآن را به تو املا كرده اند: اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ [الفرقان : 5]
تيمي به تو در اين قرآن كمك مي كنند : أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ [الفرقان : 4]
و . . .
با اينهمه توهين و اذيت هاي مختلف ؛ فتح مكه صورت گرفت : تمام اينها اسير پيامبرند . يكي از مسلمانان بالاي كوه مي رود و مي گويد : اليوم يوم الملحمه «امروز روز انتقام است »
پيامبر او را توبيخ مي كند و مي فرمايد: اليوم يوم المرحمه « امروز روز رحمت است »
پس چگونه است كه ما حتي برخي از نزديكانمان را هم نمي بخشيم
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
❤️#خانمها_بدانند
"رفتارهایی که مردان را عصبی میکند!"
👈 شکاک بودن
👈 مدام زنگ زدن
👈 آرایش بیش از حد
👈 بدگویی از او در جمع
👈 قـهر کردن و حرف نزدن
👈 مـقایسه مرد با دیگر مردان
👈 به مــرد فــرصت تنهایی ندادن
❤️#سیاستهای_مردانه
👈 نوازشش کنید
👈 حامی او باشید
👈 غافلگیرش کنید
👈 به او تلفن بزنیـد
👈 خوش خلق باشید
👈 خطاهایش را ببخشید
👈 ناز همسرتان را بکشیـد
👈 برایش خرید انجام دهید.
✅ کانال نکته های خوب
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
💠کانال نکته های خوب شامل
🌷مسائل اخلاقی
🌷پند های حکیمانه
🌷داستان آموزنده
🌷 همراه با علما
🌷ترک گناه
🌷مسائل عرفانی
🌷مباحث زمینه ظهور امام زمان عج
🔴با ما همراه باشید. لینک عضویت👇👇
✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام . دنبال کنید
http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3
https://sapp.ir/sm.shadmehr
https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g