eitaa logo
نکته های خوب
124 دنبال‌کننده
580 عکس
884 ویدیو
1.1هزار فایل
یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغ همراه
1_14089806.apk
4.66M
🔶رابط کاربری بسیار جذاب 🔶دسته بندی موضوعی سؤالات
✨﷽✨ 🌷پیامبر اکرم (ص): ‌ 💞این سخن مرد 💞که به همسرش می گوید: 💞واقعا #دوستت_دارم، 💞هرگز از قلبش خارج نخواهد شد. ‌ 📚الشافى ج 2 ص 138 ‌ ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________ 🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨ 🌷حکایت ✨ ﺯﻧﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ؟ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻋﺎﺩﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ؟ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﯿﻮﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ 3 ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻣﺪﺗﻬﺎ طناب ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﯿﺒﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍي ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ طناب ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ، ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻭ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ. ﻫﻨﻮﺯ ﺻﺤﺒﺖ ﺯﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ، درب خانه حضرت داوود را زدند، و ايشان اجازه ورود دادند، ده نفر از تجار وارد شدند و هرکدام کيسه صد ديناري را مقابل حضرت گذاشتند، و گفتند اينها را به مستحق بدهيد. حضرت پرسيد علت چيست؟ ايشان گفتند در دريا دچار طوفان شديم و دکل کشتي آسیب ديد و خطر غرق شدن بسيار نزديک بود که درکمال تعجب پرنده اي طنابی بزرگ به طرف ما رها کرد. و با آن قسمتهاي آسيب ديده کشتي را بستيم و نذر کرديم اگر نجات يافتيم هر يک صد دينار به مستحق بدهيم. حضرت داوود رو به آن زن کرد و فرمود: خداوند براي تو از دريا هديه ميفرستد، و تو او را ظالم مي نامي. اين هزار دينار بگير و معاش کن و بدان خداوند به حال تو بيش از ديگران آگاه هست. ✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3 https://sapp.ir/sm.shadmehr https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✔️ 🚼راههای نگهداشتن عزت نفس در کودک 🔸با فرزندتان بازی کنید.. 🔸اشتباهاش را راحت ببخشید.. 🔸شب هر کاری دارید کنار بزارید و برایش قصه بگید. 🔸خوبیهاش را  بزرگ کنید.. 🔸به حرفهایش خوب گوش بدهید.. 🔸بی دلیل بغلش کنید و ببوسید.. 🔸با کسی مقایسه اش نکنید.. 🔸جمله ی «اگه نکنی وای بحالت» را نگویید.. 🔸گاهی با او  کارتونهایی که دوست دارد را  ببینید.. 🔸به او  نگویید: «تو دیگه بزرگ شدی بچگی نکن». 🔸اگر اشتباه کردید راحت عذرخواهی کنید.. 🔸در سفر تلفن کنید و به او بگویید دلتان تنگ شده. 🔸القای بینش: میدانم از عهده ی انجام آن بر میایی 🔸مهم: روابطتان را با همسرتان ترمیم و تصحیح کنید. ✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3 https://sapp.ir/sm.shadmehr https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
👈 برنامه ای که خشم انوشیروان را کنترل کرد انوشیروان، خدمتکار مخصوصی داشت که همواره در خدمتش بود، به او سه کاغذ داد و گفت: «هر وقت من خشمگین شدم و خشمم شدید شد این سه نوشته را یکی پس از دیگری به من بده». غلام پیشنهاد انوشیروان را پذیرفت، تا روزی انوشیروان بر سر موضوعی، سخت خشمگین شد. غلام یکی از رقعه ها را به او داد که در آن نوشته شده بود: «خشم خود را کنترل کن تو خدای مردم نیستی». سپس دومی را به او داد، که در آن نوشته شده بود: «به بندگان خدا رحم و مهربانی کن، تا خدا به تو رحم کند». سپس سومی را به او داد، که در آن نوشته شده بود: «بندگان خدا را به اجرای حق خدا، سوق بده، که در پرتو چنین کاری به سعادت می رسی». و به این ترتیب لحظه به لحظه، از خشم انوشیروان کاسته شد. 📚 ، ج۳ ✍ محمد محمدی اشتهاردی  ✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3 https://sapp.ir/sm.shadmehr https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
👈 گواه خواستن شیخ برای سیادت یک زن با دخترانش سبط ابن جوزی که مورخی مشهور است در تذکرة الخواص می نویسد مردی از علویین در بلخ ساکن بود و یک زن و چند دختر داشت. پس از مدتی آن مرد فوت شد. وضع زندگی زن او (از نظر پیدا کردن مخارج معاش) بسیار سخت گردید و چون آبرومند بود به واسطه سرزنش دشمنان نمی توانست در بلخ زندگی کند، از این رو به سمرقند رفت. گفت در موقع بسیار سردی با بچه هایم وارد سمرقند شدیم. دختران خود را داخل مسجدی جای دادم و در شهر به جستجو شدم تا شاید برای آنها چیزی تهیه کنیم.  چشمم به محلی افتاد که مردم اطراف مردی را گرفته اند. پرسیدم این شخص کیست؟ گفتند شیخ شهر و بزرگ این ناحیه است. نزد او رفتم و جریان را شرح دادم. گفت اگر اینطور است شاهدی بیاور که تو سیدی و بچه هایت از ساداتند و دیگر توجهی به من نکرد. از آن شیخ مأیوس شدم و به طرف مسجد بازگشتم در راه دیدم مردی روی سکوئی نشسته و اطرافش عده ای ایستاده اند پرسیدم این شخص کیست؟ گفتند داروغه شهر و مردی مجوسی مذهب است.  گفتم پیش این مرد می روم شاید خداوند فرجی در کار ما بدست او بدهد. نزدیک شدم و حال خود را برایش شرح دادم. خادمی را صدا زد، خادم پیش آمد. گفت برو به خانم و زوجه من بگو لباس بپوشد و اینجا بیاید. خادم رفت و چیزی نگذشت که زن مجوسی در نهایت جلالت با وضعی آراسته و عده ای کنیز آمد. مجوسی گفت با این زن علویه برو در مسجد فلان محله و بچه های او را به خانه بیاور. آن زن به مسجد آمد و دخترها را برداشته با هم به خانه آمدیم، برای ما اطاقی جداگانه قرار داد و ما را به حمام فرستاد. لباسهای فاخر و گرانبها برای همه ما آماده کرد. بعد از حمام انواع غذاها آورد. آن شب با بهترین وضعی خوابیدیم.  نیمه شب همان شیخ شهر که مسلمان بود در خواب دید قیامت برپا شده و پرچمی در بالای سر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در اهتزار است قصر زیبائی از زمرد سبز به چشم او خورد پرسید این قصر کیست؟ به او گفتند متعلق به مردی است که مسلمان و خداپرست باشد. خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم رفت تا شاید اجازه ورود به آن قصر را بگیرد ولی آنجناب صورت را از او برگردانید. عرض کرد روی از من برمی گردانید با اینکه مردی مسلمانم! حضرت فرمود گواه بیاور که تو مسلمانی. شیخ متحیر شد. فرمود فراموش کردی چه گفتی به آن زن علویه؟ این قصر متعلق به کسی است که آن زن را دیشب پناه داده.  از خواب بیدار شد و از آشفتگی بر سر می زد و می گریست غلامان خود را در شهر فرستاد تا محل آن زن را پیدا کنند و خودش در میان شهر نیز جستجو می کرد تا اطلاع یافت در خانه آن مجوسی بسر می برند. پیش داروغه رفت و پرسید آیا از زن علویه خبری داری. گفت آری آنها در خانه ما هستند. گفت ایشان را با من بفرست که کاری دارم. مجوسی گفت چنین عملی ممکن نیست و تو را نمی رسد که این طور دستور بدهی. شیخ هزار دینار پیش او گذاشت و درخواست کرد پول را بردارد و آن زن را در اختیار او بگذارد. داروغه گفت اگر صد هزار دینار بدهی به تو نمی دهم. شیخ چون اصرار زیاد کرد مجوسی گفت خوابی که تو دیشب دیده ای من هم آن را دیده ام و قصری که مشاهده کردی خداوند به من داده تو افتخار به اسلامت بر من می کنی به خدا قسم هیچکدام از خانواده ما نخوابیده اند مگر اینکه به دست آن علویه مسلمان شدیم و در خواب پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم که فرمود آن قصر از تو و خانواده ات می باشد برای اینکه آن زن علویه را پناه دادی و تو از اهل بهشتی. 📗 ✍ شیخ محمد مهدی حائری ✅ کانال نکته های خوب را در پیام رسان سروش و ایتا و تلگرام. دنبال کنید http://eitaa.com/joinchat/675610629C24684e31b3 https://sapp.ir/sm.shadmehr https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
هدایت شده از آرشیو کتاب فیلم دفاع مقدس
4_547937466468794456.pdf
1.16M
📘 کتاب زیبای « بغض های نهفته » 🔺جبهه و خاطرات تلخ و شیرینش 🖊نویسنده: احمد کریمی کانال کتاب فیلم دفاع مقدس @ketab_film_defaa_mogaddas
4_6014874666076733484.mp3
12.54M
﴾ ﷽ ﴿ | "آخرین شبه خواهره کاشکی..." [حـاج ] 🌀 ♦️ ۲۰۱۸♦️ ═════✦✪✦══════ 🆔→ @zakerin2018
4_5904766612438778815.mp3
15.73M
﴾ ﷽ ﴿ | "میباره از آسمون ستاره..." [حاج ] 🌀 ♦️ ۲۰۱۸♦️ ═════✦✪✦══════ 🆔→ @zakerin2018
هدایت شده از مذهب ناب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽| کلیپ تکان دهنده ای از عاقبت بی نماز برای روشنفکرانی که معتقدند لازم نیست نماز بخونیم 🚨 و همینکه با خدا با خلوص حرف بزنیم و تشکر زبانی بکنیم بهتر از نماز خواندن از روی عادته 🆔 @mazhab_nab
هدایت شده از مذهب ناب
1_13937996.mp3
3.6M
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے 🆔 @mazhab_nab
هدایت شده از مذهب ناب
1_14089588.mp3
2.39M
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے 🆔 @mazhab_nab
هدایت شده از مذهب ناب
1_13724393.mp3
2.54M
✳️ سوال ➣ آیا امام زمان (عج) شهید می‌شود⁉️ ⏳ زمان ⇦ ۸:۲۷ Ⓜ️ حجم ⇦ ۲.۴ مگابایت 🆔 @mazhab_nab
هدایت شده از مذهب ناب
1_14163894.mp3
1.45M
🌺 حجه الاسلام رنجبر موضوع : مثال ادکلن و کیفیت نصیحت کردن فرزندان پدر و مادر ها مخصوصا گوش کنید 🌹🌹 مدت ۴ دقیقه 🆔 @mazhab_nab
هدایت شده از 🕊وصیت نامه شهدا🕊
امام خمینی (ره): بی تفاوت ننشینند واز هر راه ممکن مسلمانان خود را در #آزادی_سرزمین #فلسطین و نابودی صهیونیسم کمک نمایید.در صف دولتهای ممالک اسلامی به پیکارعلیه اسرائیل برخیزیید. صحیفه نور؛ج ۱؛ ص ۲۰۹
هدایت شده از 🕊وصیت نامه شهدا🕊
aviny-2.mp3
296K
🎙کلیپ صوتی 💢شهادت در منظر سید مرتضی سید مرتضی آوینی🌹 @vasiyatnameyeshohada
هدایت شده از 🕊وصیت نامه شهدا🕊
boroojerdi.pdf
383.6K
📚معرفی و دانلود کتاب 🔹️قصه فرماندهان / 3 تکه ای از آسمان (براساس زندگي شهيد محمد بروجردی) 👤نويسنده: حسین فتاحی @vasiyatnameyeshohada
هدایت شده از 🕊وصیت نامه شهدا🕊
1_13445879.pdf
262.6K
📘کتاب فوتبال وجنگ روایتی ازشهید ناصر کاظمی و زندگی فوتبالی او در جبهه -۸ ⚽بمناسبت پیروزی تیم ملی فوتبال کشورمان بر مراکش در جام جهانی @vasiyatnameyeshohada
⚜ #شهیدچمران یک دانشمند بود؛ ⚜یک فرد برجسته و بسیار خوش‌استعداد بود ⚜این شهید بزرگوار اهل صفا و مناجات و اهل معنا و خداجو بود. #امام_خامنه‌ای ◾️سالروز شهادت فرمانده جنگ های نامنظم هشت سال دفاع مقدس، شهید مصطفی چمران◾️ •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از دوستی با خدا
از دکتر چمران پرسیدند که تعهد بهتر است یا تخصص ⁉️ ایشان گفتند:🔽 ✳️“می گویند تقوا از تخصص لازم تر است. آن را می پذیرم. اما می گویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد بی تقواست✳️ 🌋 @dostibakhoda
هدایت شده از نکات طلائی ازدواج
#آقایان_بدانند ای کاش مردان می‌دانستند که هدیه دادن یک شاخه گل، چقدر برای همسرشان آرامش‌بخش است. ❤️ @hamsardaryesllami ❤️
⭕️حکایتی بسیار زیبا و خواندنی فقیه برجسته‌ای که از همسرش کتک میخورد شیخ جعفر کاشف‌الخطاء از بزرگترین علمای شیعه در قرن 13 هجری بود که شایعه شده بود از همسرش کتک میخورد! وقتی از او دراین باره پرسیدند گفت: "بله، عرب است، قدرتمند هم هست، قوی‌البنیه هم هست، گاهی که عصبانی می‌شود، حسابی مرا می‌زند. من هم زورم به او نمی‌رسد!" وقتی پرسیدند چرا طلاقش نمیدهی گفت گفت: "این زن در این خانه برای من از اعظم نعمت‌های خداست چون وقتی بیرون می‌آیم و در صحن امیرالمومنین می‌ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز می‌خوانند، مردم در برابر من تعظیم می‌کنند. گاهی در برابر این مقاماتی که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمی‌دارد. همان وقت می‌آیم در خانه کتک می‌خورم، هوایم بیرون می‌رود! این چوب الهی است، این باید باشد!" 📚به نقل از کتاب نفس از شیخ حسن انصاریان ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g
✅ جوان قانون شكن روزى امام علی عليه السلام در شدت گرما بيرون از منزل بود، سعد پسر قيس حضرت را ديد و پرسيد: - يا اميرالمؤ منين ! در اين گرماى شديد چرا از خانه بيرون آمديد؟ 💠فرمود: - براى اينكه ستمديده اى را يارى كنم ، يا سوخته دلى را پناه دهم . 🔸در اين ميان زنى در حالت ترس و اضطراب آمد مقابل امام عليه السلام ايستاد و گفت : - يا اميرالمؤمنين شوهرم به من ستم مى كند و قسم ياد كرده است مرا بزند. 💠حضرت با شنيدن اين سخن سر فرو افكند و لحظه اى فكر كرد سپس سر برداشت و فرمود: نه به خدا قسم ! بدون تاءخير بايد حق مظلوم گرفته شود! اين سخن را گفت و پرسيد: - منزلت كجاست ؟ زن منزلش را نشان داد. حضرت همراه زن حركت كرد تا در خانه او رسيد. 💠على عليه السلام در جلوى درب خانه ايستاد و با صداى بلند سلام كرد. 🔹جوانى با پيراهن رنگين از خانه بيرون آمد حضرت به وى فرمود: از خدا بترس ! تو همسرت را ترسانيده اى و او را از منزلت بيرون كرده اى . 🔸جوان در كمال خشم و بى ادبانه گفت : كار همسر من به شما چه ارتباطى دارد. (والله لاحرقنها بالنار لكلامك) بخدا سوگند بخاطر اين سخن شما او را آتش خواهم زد! 💠على عليه السلام از حرف هاى جوان بى ادب و قانون شكن سخت بر آشفت ! شمشير از غلاف كشيد و فرمود: من تو را امر بمعروف و نهى از منكر مى كنم ، فرمان الهى را ابلاغ مى كنم ، حال تو بمن تمرد كرده از فرمان الهى سر پيچى مى كنى ؟ توبه كن والا تو را مى كشم . در اين فاصله كه بين حضرت و آن جوان سخن رد و بدل مى شد، افرادى كه از آنجا عبور مى كردند محضر امام (ع ) رسيدند و به عنوان اميرالمؤ منين سلام مى كردند و از ايشان خواستار عفو جوان بودند. 🔸جوان كه حضرت را تا آن لحظه نشناخته بود از احترام مردم متوجه شد در مقابل رهبر مسلمانان خودسرى مى كند، به خود آمد و با كمال شرمندگى سر را به طرف دست على (ع ) فرود آورد و گفت : 🔹يا اميرالمؤ منين از خطاى من درگذر، از فرمانت اطاعت مى كنم و حداكثر تواضع را درباره همسرم رعايت خواهم نمود. 💠حضرت شمشير را در نيام فرو برد و از تقصيرات جوان گذشت و امر كرد داخل منزل خود شود و به زن نيز توصيه كرد كه با همسرت طورى رفتار كن كه چنين رفتار خشن پيش نيايد. 📚«داستانهاى بحارالانوار» ✅ کانال نکته های خوب https://t.me/joinchat/AAAAAD6-XqFRfH2MhUjA3g