eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
5.2هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
پرستاری تو یک مفهوم نابی روز پرستار بر سپید پوشان دل پاک مبارک این حرفه پرستارى، ترکیب عجیبى است از یک سو، ترکیبى است از رحمت و عطوفت و مهربانى و مراقبت و از سوى دیگر، دانش و معرفت و تجربه و مهارت است روزتان مبارک پرستاران مهربان eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
28.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥خانمهای محجبه ،کم حجاب و حتی بی حجاب فرقی نمیکند و یا حتی اقایون این کلیپ را اصلا از دست ندهید. 💥نشر کلیپ با شما 👌 eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
Farahmand1_898400391.mp3
زمان: حجم: 1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند فقط_حیدرامیرالمومنین_است eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
روایت شده است که حضرت امیرالمومنین علیه السلام هنگام افطار این دعا را زمزمه می‌کردند:  «بِسْمِ اللّهِ اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا وَعَلى رِزْقِکَ اَفْطَرْنا فَتَقَبَّلْ مِنّا اِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ»  خدایا براى تو روزه  گرفتیم و با روزى تو افطار می‌کنیم پس از ما بپذیر که به راستى تو شنوا و دانایى. eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
1.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبح یعـــــنے بوسه برقلب خدا صبح یعـــــنے عاشقے باڪبریا صبح یعـــــنے نور یعنے زندگی سلام_دوستان_خوبم_صبحتون_بخیر ♥️امضاے خدا ♥️پاے تمام ♥️آرزوهاتون ‌ eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
🪴 🦋 🌿﷽🌿 پاکان* ازهمون لحظه ای که آیه کنارمادرفرنوش نشست * فرهوددستشوگذاشت زیرچونشوخیره شد به آیه وآیه هم بیخیال بامادرفرنوش صحبت میکرد...ازنگاه خیره فرهودحرصم گرفت مگه قبلا نه نشنیده پس چراهنوزم باکاراش ورفتارش روداشتن آیه اصرارداره...صاف نشستم وخیره شدم به فرهودوناخوداگاه ابروهام رفتن توهم ...خیره شدم بهش تاشایدروش کم شه ونگاهشو ازآیه بگیره اماانگارنه انگار،نگاه منو کاملا نادیده میگرفت یاشایدم اونقدرمحوخرگوش کوچولوی مقابلش که متعلق به من وفقط من بودشده بود که متوجه نگاه سنگین من نشده بود...ولی من هم نگاهمونمیگرفتم هرچقدرهم طول میکشید فرقی نمیکردبایدبه یه طریقی پلی روکه ازچشماش به خرگوش کوچولوی من درست کرده بودرومیشکوندم...همینطوربااخم نگاهش میکردم که سینی چای حواسموپرت کرد نگاهمو گرفتم وتوچشمای فرنوش نگاه کردم وفنجونی برداشتم وسریع گفتم:ممنون ودوباره نگاهمودوختم به فرهودی که اگه تاچنددقیقه بعدبه نگاه خیره اش به خرگوش کوچولوی من ادامه میدادقطعاخونشو همونجاوسط خونشون میریختم .اون هم مثل من وقتی فرنوش بهش چای تعارف کرد نگاه شواز آیه گرفت وفنجونی برداشت وخواست دوباره به آیه خیره شه که نگاهش افتادبه من باحرص لب زدم:بخورش اینطوری نمیشه اخم کردوسرشوانداخت پایین ...چه عجب روش کم شد این پسرهیز چشم چرون!!جالب بودکه به فرهودمیگفتم هیز درحالی که خودم موقع رانندگی اونقدرخیره خیره به آیه نگاه میکردم که فراموش کرده بودم پشت فرمونموکم مونده بود هردومونو به کشتن بدم ....امامن ازروی هوس نگاهش نمیکردم...مثل وقتایی که به دوست دخترام خیره میشدم. بهش خیره نشده بودم من وقتی به آیه نگاه میکردم...بهش خیره میشدم ...مطیع قلبم بودم...مطیع احساس ناآشنای قلبم ...شایدفرهودهم مثل من به خواسته قلبش عمل میکرد امابازهم نمیتونستم هضم کنم مرد دیگه ای جزمن توخلسه شیرین وجودآیه فروبره...من قادربه هضم نگاههای خیره فرهودبه خرگوش کوچولوم نبودم ...موبایلم زنگ خورد به صفحه اش نگاه انداختم بابا بودسریع جواب دادم :بله؟ -سلام پاکان خوبی؟ -سلام مرسی توخوبی بابا؟خوبم شکر راستی چرابه خونه زنگ میزنم جواب نمیدین به آیه ام زنگ زدم خاموش بود-تولدآیه ست خانواده دوستش براش جشن گرفتن اومدیم خونشون- -وای من به کل یادم رفته گوشی روبده آیه-چشم موبایلوازگوشم فاصله دادم وبه آیه نگاه کردم...گفتم :آیه جان بابامیخوادباهات حرف بزنه. چشمای همه گردشد مخصوصاچشمای فرهود ،آیه بیچاره سرخ شد، براش کمی ناراحت شدم امابااین حال ازکارم راضی بودم ولبخندی پیروزمندانه رولبم نشوندم آیه لب گزید وشرمگین به سمتم اومد موبایلو گرفت ومشغول حرف زدن شد: ⛱🇮🇷⛱🇮🇷⛱🇮🇷 💖به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💖 ☘ 🌷☘ 🌷🌷☘ 🌷🌷🌷☘ 🌷🌷🌷🌷☘ eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
تاجر میمون روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون 20 دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی‌ها هم که دیدند اطراف‌شان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتن‌شان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت 20 دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمون‌ها روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند. به همین خاطر مرد این‌بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها 40 دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستایی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستایی‌ان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهای‌شان رفتند. این بار پیشنهاد به 45 دلار رسید و... در نتیجه تعداد میمون‌ها آن‌قدر کم شد که به سختی می‌شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد. این‌بار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون60 دلار خواهد داد ولی چون برای کاری باید به شهر می‌رفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون‌ها را بخرد.   در غیاب تاجر، شاگرد به روستایی‌ها گفت: «این همه میمون در قفس را ببینید! من آنها را به 50 دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت مرد آنها را به60 دلار به او بفروشید.» روستایی‌ها که [احتمالا مثل شما] وسوسه شده بودند پول‌های‌شان را روی هم گذاشتند و تمام میمون‌ها را خریدند... البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر و شاگردش را ندید و تنها روستایی‌ها ماندند و یک دنیا میمون. 🇮🇷⛱🇮🇷⛱🇮🇷 💖به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💖 ☘ 🌷☘ 🌷🌷☘ 🌷🌷🌷☘ 🌷🌷🌷🌷☘ eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 🇮🇷🇮🇷🇮🇷