هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خطبه_غدیر
#صفحه_چهلم
امیرالمومنین علی علیه السلام
مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدي أَئمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي النّارِ وَيَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرونَ. مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الله وَأَنَا بَريئانِ مِنْهُمْ. مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُمْ وَأَنْصارَهُمْ وَأَتْباعَهُمْ وَأَشْياعَهُمْ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ.
مردمان! به زودي پس از من پيشواياني خواهند بود كه شما را به سوي آتش مي خوانند و در روز رستاخيز تنها وبدون ياور خواهند ماند. هان مردمان! خداوند و من از آنان بيزاريم. هان مردمان! آنان و ياران و پيروانشان در بدترين جي جهنم، جايگاه متكبّران خواهند بود.
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
♦️♦️♦️♦️
وَلَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَكَبِّرِينَ. أَلا إِنَّهُمْ أَصْحابُ الصَّحيفَةِ، فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ في صَحيفَتِهِ!! مَعاشِرَالنّاسِ، إِنِّي أَدَعُها إِمامَةً وَ وِراثَةً (في عَقِبي إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ)، وَقَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرتُ بِتَبْليغِهِهان حُجَّةً عَلي كُلِّ حاضِرٍ
مردمان! به زودي پس از من پيشواياني خواهند بود كه شما را به سوي آتش مي خوانند و در روز رستاخيز تنها وبدون ياور خواهند ماند. هان مردمان! خداوند و من از آنان بيزاريم. هان مردمان! آنان و ياران و پيروانشان در بدترين جي جهنم، جايگاه متكبّران خواهند بود. بدانيد آنان اصحاب صحيفه اند. اكنون هر كس در صحيفه ي خود نظر كند. هان مردمان! اينك جانشيني خود را به عنوان امامت و وراثت به امانت به جي مي گذارم در نسل خود تا برپايي روز رستاخيز. و حال، مأموريت تبليغي خود را انجام مي دهم تا برهان بر هر شاهد
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🌹 #همه_جا
🌹 #جارمیزنم
🌹 #فقط_حیدر
🌹 #امیرالمومنین
🌹 #مولام
🌹 #علیست
🎁 #مسابقه_ویژه_غدیر
🎁🎁🎁🎁
@hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸شروع صبحتون معطر به ذکر شریف
🌸صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ 🌸
و خاندان پاک و مطهرش 🌸
🌸اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🌸وَ آلِ مُحَمَّدٍ
🌸وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@Aksneveshteheitaa
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
چندتا کانال داریم همشون نابِ نابِ نابن
❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃 همه رو باهم داشته باشی مابقی کانالهات رو حذف میکنی🌹🌹🌹🌹
@aksneveshtehEitaa
بهترین عکس نوشته ها👆👆
@hedye110
اگه میخوای به کمال بندگی برسی👆👆
@shohada_vamahdawiat
اُنس با شهدا و امام زمان(عج)👆👆
@delneveshte_hadis110
پُرِ دلنوشته و حدیث 👆👆
@khandeh_kadeh
کمی هم خنده لازمه👆👆👆
@mosbat_andishi
کمی هم مثبت اندیشی باش👆👆
همه دعوتید 🌹🌹🌹🌹🌹
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#پارت_پنجاه_ششم
اما قبل از اینکه بنشینم لباس ها را زا کاورش در آوردم و مشغول تعویض
....لباسهایم با لباس هاي قبلی شدم
خدا را شکر می کردم که مامان متوجه این لکه هاي روي شلوارم نشده بود
....چون در ان صورت حتما مرا کلی بازخواست می کرد
....حوصله ي این یکی را دیگر نداشتم
لباس هاي کثیف را کناري گذاشتم و بی حال روي صندلی میز کارم ولو
....شدم
....همه جا در سکوت عجیبی فرورفته بود
مشتی قربون هم نبود که حداقل یکم سروصدا کند و شرکت را از این حال و
...هوا بیرون بیاورد
توي دلم هرچی فحش دلم می خواست نثار پرهامی و ماهان کردم و چشمانم
....را بستم
... تنها صداي موجود صداي خیابان بود...حوصله ي هیچ کاري رو نداشتم
....دست و دلم به کار نمی رفت
....واقعا امروز چه مرگم شده بود
منی که حتی یک ثانیه هم بی کار نمی نشستم توي کار انقدر سست و تنبل
....شده بودم
....صداي باز شدن در ورودي باعث شد چشمانم را از هم باز کردم
آب دهانم را قورت دادم و با صداي نیمه رسایی گفتم: کیه...؟
...صداي مشتی قربون از بیرون امد که گفت: منم آقا ...کسی نیست
نفس راحتی کشیدم و چشمانم را دوباره بستم...دلم یک خواب عمیق می
....خواست
....خوابی که رنگ آرامش داشته باشه و حبري از غم و بدبختی در آن نباشد
نمی دونم چقدر در همان حالت بودم که با صداي مشتی قربون چشمانم را
....باز کردم
روي میز صاف نشستم و گفتم: کاري داشتی با من مشتی قربون؟
...مشتی قربون در را بست و گفت: بله آقا راستش....چیزه... یعنی..چیز
....حس می کردم چیزي را می خواهد بگوید اما در گفتنش تردید داشت
نگاه عمیقی بهش کردم و گفتم: راحت باش مشتی قربون چیزي می خواستی
بگی....؟
مشتی قربون کلاهش را از روي سرش برداشت...سرش را کمی خاراند و گفت:
....آره آقا... راستش چطور بهتون بگم
....سکوت کرد
کمی این پا و آن پا کرد و بالاخره با من من گفت:آقا راستش می خواستم از
...تون یه خواهشی کنم....یعنی....یه سوالی داشتم
نگاه مرددش را به چشمانم دوخت و ادامه داد: می خواستم ازتون بپرسم
...تکلیف این بنده خداهایی که اومدن اینجا براي استخدام چی می شه آقا
...البته شرمنده فضولی می کنم آقا
....شرم زده سرش را به زیر انداخت
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#خانوادگی
#کانال_عکس_نوشته_ایتا
🌹 #عکس_نوشته_ایتا
❇️ @aksneveshtehEitaa
این انسانها نیستد که ما را #آزرده میکنند،
بلکه امیدی است که ما به آنها بستهایم...
@Aksneveshteheitaa