eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🦋🌹👇👇👇
لطفـاً دستگـاه شـوک را خـامـوش کـُن و لبـانت را ببنـــد جملـــه هـای عاشقـــانـه دیگــر فـایـده نـدارد ! عشق ، درونـم مـرد دیگـــر                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
بزرگترین مُشکل دنیا اینه کِه؛ آدَمای بِدهکار همیشِه طلبکارن …                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
این که هر بار سرت با یکی گرم باشد دلیل بر ارزش ات نیست آنقدر بی‌ ارزشی که خیلی‌ها اندازه تو هستند . . …….                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
یکی بود که اونم رفت . . . کاش از اول غیر از خدا هیچکس نبود !                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
در جایی که همه زغال فروش شده اند و دیگران را سیاه میکنند بیا کمی از مد افتاده باشیم ! سپید بمانیم …                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
┄┅─✵💝✵─┅┄ صبح را آغاز میکنیم با نام خدایی که همین نزدیکیهاست خدایی که در تارو پود ماست خدایی که عشق را به ما هديه داد، و عاشقی را درسفره دل ما جای داد الهی به امید تو💚 💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
چه تکليفِ سنگـــــيني است :  ” بلا تکـــــليفي ” وقتي که نـــــميدانم منتظرت ماندم یا فقط خودم را به انتظار زده ام آقا...                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🔹 🦚 آتاش نگاهی متعجب بهم انداخت و تک سرفه ای کرد و با یکی از دستاش گوشش و گرفت توی دستشو با لحن کش داری گفت:-میخوام کامل معاینش کنی،متوجه هستی که؟ جمیله هول زده خنده ی عصبی کرد و گفت:-بله آقا هر چی شما امر بفرمایین،سریع خودشو جمع و جور کرد و وارد اتاقی که بیشتر به پستو شبیه بود شد و چند ثانیه بعد گفت خانوم جان تشریف بیارین اینجا! وحشت زده دستمو روی دست آتاش گذاشتم،حس کردم برای لحظه ای رنگ نگاش تغییر کرد شایدم دلش به حالم سوخت اما هنوز چند ثانیه نگذشته بود که دستشو از دستم کشید و اخماش برگشت سرجاش:-برو هر کاری میگه انجام بده وگرنه بد میبینی،من اورهان نیستم بتونی گولم بزنی! -اما اگه برم میفهمه که... -نترس کاری که میگمو انجام بده! بلند شدمو با قدم هایی لرزون وارد اتاق شدم،جمیله در گوشم لب زد که لباسامو در بیارمو در حالیکه تموم عضلات بدنم از ترس منقبض شده بود کاری که گفت رو انجام دادم،لباسامو که درآوردم با دیدن زخما و‌کبودیای بدنم که از آثار حمله آتاش بود یه تای ابروشو بالا داد و مشغول بقیه کارش شد،هر دستی که به بدنم میزد خاطرات اون شب نحس جلوی چشمام ظاهر میشد،دیگه داشتم به گریه می افتادم که خیلی جدی رو بهم گفت لباساتو بپوش الان برمیگردم و مثل گلوله ای از اتاق خارج شد، صداش واضح به گوشم میرسید: -آقا جان نمیدونم چی بگم،ولی کور شم اگه بخوام دروغ بگم اما خانوم انگار قبلا با کسی... -میدونم...بهش تجاوز شده،نمیتونم به کسی حرف بزنم آخه طرف برادر خودمه،مجبورم جورشو بکشم! صدای ضربه ای که جمیله به صورتش زد تا توی اتاقم اومد:-آقا جان کودوم برادرتونو میگین،اون خل و چله؟ آتاش با غرور خاصی که توی صداش به فضوح مشخص بود در جواب جمیله گفت: -اون از این عرضه ها نداره،تو به این کارا کاریت نباشه،فقط آوردمش ببینی یه وقت آبستن نشده باشه و این وسط بچه حرومزاده ای به دنیا بیاد! چقدر این آتاش کثیف بود حالم ازش بهم میخورد دلم میخواست چاقویی توی اون قلب کثیفش فرو‌کنم،دلم میخواست داد بزنم و بگم که دروغ میگه اما اگه حتی یه کلمه از این صحبتا به گوش زنعمو میرسید با اون گردنبندی که دستش داشت همه چیز بر علیه اورهان بود،زانوهامو بغل گرفتمو دست روی دهنم‌گذاشتم تا صدای هق هقم بیرون نره،صدای جمیله دوباره تو گوشم پیچید:-وای خدایا چه دوره زمونه ای شده آدم دیگه به برادر خودشم نمیتونه اعتماد کنه،من حاضر بودم چشم بسته روی اورهان خان قسم بخورم!🌳🌳 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
‏به یاد شهدای عالیمقام
🥀امروز پنج شنبه ای دیگر است 💐ودلخوشند به این پنج شنبه ها 💫عزیزان سفر کرده 🕯آنان که روزی عزیزدل بودند 🌱و امروز تنها خاطره اند در ذهن 💔حسرتی بزرگ بر دل ما 🌻و تصویری بر قاب 📿شادی روح درگذشتگان فاتحه و صلوات 🥀🕯یاد عزیزان رفته بخیر🕯🥀 ‌‌‎‎‎‎‎‎‌‌ ‌‌‎‎
🦋🌹🌻👇👇👇
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
مردم شام از خواب بيدار شده اند. آنها وقتى به يكديگر مى رسند يزيد را لعنت مى كنند. آنها فهميده اند كه يزيد دين ندارد و بنى اُميه يك عمر آنها را فريب داده اند. اينك آنها مى دانند كه چرا امام حسين(ع) با يزيد بيعت نكرد. اگر او نيز، در مقابل يزيد سكوت مى كرد، ديگر اثرى از اسلام باقى نمى ماند. به يزيد خبر مى رسد كه شام در آستانه انفجارى بزرگ است. مردم، دسته دسته كنار خرابه شام مى روند و از امام سجّاد(ع) و ديگر اسيران عذر خواهى مى كنند. مأموران حفاظتى خرابه، نمى توانند هجوم مردم را كنترل كنند. يزيد تصميم مى گيرد اسيران را از مردم دور كند. او به بهانه نامناسب بودن فضاى خرابه آنها را به قصر مى برد. مردم شام مى بينند كه اسيران را به سوى قصر مى برند تا آنها را در بهترين اتاق هاى قصر منزل دهند. اين حيله اى است تا ديگر كسى نتواند با اسيران تماس داشته باشد. ناگهان صداى شيون و ناله از داخل قصر بلند مى شود؟ حالا ديگر چه خبر است؟ اين صداى هنده، زنِ يزيد، است. او وقتى به صورت هاى سوخته در آفتاب و لباس هاى پاره حضرت زينب(س) و دختران رسول خدا نگاه مى كند، فرياد و ناله اش بلند مى شود. نگاه كن! خود يزيد به همسرش هنده مى گويد كه براى امام حسين(ع) گريه كند و ناله سر بدهد! آيا شما از تصميم دوم يزيد با خبريد؟ او مى خواهد كارى كند كه مردم باورشان شود كه اين ابن زياد بوده كه حسين را كشته و او هرگز به اين كار راضى نبوده است. هنوز نامه يزيد در دست ابن زياد است كه به او فرمان قتل امام حسين(ع) را داده است، امّا اهل شام از آن بى خبراند و يزيد مى تواند واقعيت را تحريف كند. يزيد همواره در ميان مردم اين سخن را مى گويد: "خدا ابن زياد را لعنت كند! من به بيعت مردم عراق بدون كشتن حسين راضى بودم. خدا حسين را رحمت كند، اين ابن زياد بود كه او را كشت. اگر حسين نزد من مى آمد، او را به قصر خود مى بردم و به او در حكومت خود مقامى بزرگ مى دادم". نگاه كن كه چگونه واقعيت را تحريف مى كنند! يزيد كه ديروز دستور قتل امام حسين(ع) را داده بود، اكنون خود را فدايى حسين معرّفى مى كند. او تصميم گرفته است تا براى امام حسين(ع) مجلس عزايى بر پا كند و به همين مناسبت سه روز در قصر يزيد عزا اعلام مى شود. همه جا گريه است و عزادارى! عجيب است كه مجلس عزا در قصر يزيد بر پا مى شود و خود يزيد هم در اين عزا شركت مى كند. زنان بنى اُميه شيون مى كنند و بر سر و سينه مى زنند. در همه مجلس ها، ابن زياد لعنت مى شود. فرياد "واى حسين كشته شد"، در همه جاى قصر يزيد بلند است. يزيدى كه تا ديروز شادى مى كرد و مى رقصيد، امروز در گوشه اى نشسته و عزادار است. او به همه مى گويد كه خواست خدا اين بود كه حسين به فيض شهادت برسد، خدا ابن زياد را لعنت كند. مردم! نگاه كنيد، كه يزيد، هميشه ابن زياد را لعنت مى كند! يزيد براى امام حسين()مجلس عزا گرفته است و همه زنان بنى اُميّه در عزاى او بر سر و سينه مى زنند. يزيد چقدر با خاندان پيامبر مهربان شده است! تا امام سجّاد(ع) نيايد، يزيد لب به غذا نمى زند. مردم، ببينيد يزيد چقدر به فرزند رسول خدا(صلى الله عليه وآله) احترام مى گذارد. كه بدون او لب به غذا نمى زند. آيا مردم شام بار ديگر خام خواهند شد؟ آيا آنها دوباره فريب يزيد را خواهند خورد؟ به هر حال، اكنون زينب و ديگر زنان، اجازه دارند تا براى شهداى خود گريه كنند. در طول اين سفر هر گاه مى خواستند گريه كنند، سربازان به آنها تازيانه مى زدند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
4_5978583128728406167.mp3
7.44M
☑️شاهین بنان 💠عاشق نشدی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸🍃‌‌‌‌‌                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🌻🌻💐💐👇👇
از دست همه خسته شدی؟ خب خودتا دست همه نده عزیزم !                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
سازمان هوا شناسی طی بیانیه ای اعلام کرد: یکم هوای همدیگه رو داشته باشین!                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻