فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اينم از نسل جديد
از قديم گفتن:
احمق ترين انسانها کسیست که فکر کنه طرف مقابلش احمقه
حتی کودکان را نباید احمق فرض کرد
اگر زبان ندارند که حرفشان را بزنند.
#انگیزشی
🦋🔷🦋
#مثبتاندیشی
@mosbat_andishi
🔶🔺🔶
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصل دین تسلیم شدن به خداست🍃🍃🍃
#سخنرانی
دکتر الهی قمشه ای
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸صبح است و
🍃دلم میل به اعجاز تو دارد
🌸صبح است و
🍃به لبخند تو محتاج ترینم
🌸تا هستی و
🍃آرامش چشمان تو اینجاست؛
🌸دیوانه تــرین
🍃عاشق خوشبخت زمینــم
🌸لب را بگُشــا،
🍃تا شِکر از کام تـو خیـــزد
🌸چشمی بگُشا تا به طلوعی بنِشینم
#نرگس_صرافیان_طوفان
🌸 سلام صبحتون بخیر
#انگیزشی
🦋🔷🦋
#مثبتاندیشی
@mosbat_andishi
🔶🔺🔶
17.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥰🍂 انزلی آی انزلی، خوشگلی جان دلی 😍😍
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
#ماه_میهمانی_خدا | دعای روزهای ماه رمضان
🏷 (دعای روز چهاردهم)
🤲 خدایا مرا از خطاها و افتادن در گناهان دور بدار...
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
Tahdir joze14.mp3
3.84M
#هر_روز_با_قرآن
#ختم_قرآن_کریم_در_رمضان
جزء چهاردهم
👤با صدای استاد معتز آقایی
#التماس_دعا_برای_ظهور
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
❣پروردگارا
🔶بااولین قدمهایم برجاده های صبح
🔸 نامت راعاشقانه زمزمه میکنم
🔸کوله بارتمنایم خالی وموج
🔶سخاوت توجاری
الهی به امید تو💚
@hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
14.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام امام زمانــــــــــم ♡
🏷️ #عهد_میبندم
عهد میبندم…
کارهای نیکم را برای خوشحالی امام زمانم انجام بدهم…
و ثوابش برای تعجیل در فرجشان باشد…
#سلامبرامامرضا
#عاشقانِمامرضا
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#ماه_میهمانی_خدا | دعای روزهای ماه رمضان
🏷 (دعای روز پانزدهم)
🤲 خدایا طاعت فروتنان را نصیبم کن...
@hedye110
#ازبامتاآسمان 🪴
#قسمتهفتادپنجم♻️
🌿﷽🌿
-دردت به جونم مامان نکن این کارو. بریز بیرون. داد بکش.
اشک از گوشه چشمش می آید بیرون. بدنش را تاب می دھد به جلو و عقب. به سمت
آشپزخانه می دوم. آب توی لیوان می ریزم و چند حبه قند داخلش می اندازم که ناگھان
صدای ضجه مامان در خانه می پیچد. لیوان را میان انگشتانم فشار می دھم. خدایا بھش صبر
بده. صبر زیاد!. مامان پشت ھم جیغ می کشد. لیوان را روی کانتر می گذارم و می روم داخل
ھال. مامان دور خودش می چرخد و دست به یقه لباسش گرفته و از عمق وجودش ضجه می
زند. درونم می لرزد. به گریه می افتم. مامان عزیز من!. مرا که می بیند با التماس و گریه می
گوید:
-بگو دروغه لیلی!.
روی زمین می نشینم و سرم را به دو طرف تکان می دھم. دوباره سرش را رو به بالا می
گیرد و جیغ می کشد:
-خدااااااااا.
شانه ھایم می لرزند. مامان دست ھایش را کنار صورتش می گذارد و زار می زند.
-بگو داری اذیتم می کنی لیلی؟!.
داد می زند:
-خدااااااااااا.
با زانو روی زمین می افتد. می روم جلو. بلند می شوم. می پرم بالا و پایین. دست و پاھایم
را تکان می دھم. دست آخر، دست ھایم را از ھم باز می کنم و می گویم:
-ببین. ببین مامان. من می پرم. راه می رم. می شنوم. حرف می زنم. پس حالم خوبه.
بلند می شوم و روی دو پا می پرم. بالا و پایین.
-مامان منو نگاه کن. ببین می تونم بپرم. می تونم راه برم. ببینم. بشنوم. پس حالم خوبه.
ناراحت نشو مامان جان.
گوش نمی دھد. با دو دست روی ران ھایش می کوبد. دست ھاش را می گیرم و می گذارم
روی گونه ھای خیسم.
چشم ھای بارانی اش را می دوزد در نگاه خیسم.
-تو ھم می خوای تنھام بذاری؟!. تو ھم می خوای باھام بد تا کنی لیلی؟!.
سرش را روی به آسمان می گیرد: آی خدااااا!.
دست ھایش را فشار می دھم.
-مامان ببین من باھاش کنار اومدم. بببین منو. حالم خوبه.
مامان انگار نمی شنود. پشت ھم تکرار می کند.
-می خوای بری آره؟!. می خوای منو تا عمر دارم داغدار کنی؟!.
دستھایش را از میان دست ھایم بیرون می کشد و شانه ھایم را می گیرد.
-کی بھت این اجازه ارو داده؟!. من؟!. لیلی. عزیز مامان.
سرش پایین می افتد و شانه ھایش به لرزه می افتند. دستھایش شل می شوند و آویزان
می شوند کنارش. ھق ھق می کند. دستانم را دور شانه ھایش حلقه می کنم و سرش را
روی شانه ھایم می گذارم و آرام بیخ گوشش می گویم:
-آروم باش مامان. آروم باش. قبولش کن مثل من. اونوقت آروم میشی. بھش عادت می کنی.
اگه یه روز درد نکشم تعجب می کنم. اگه یه روز اشتھام خوب باشه تعجب می کنم. عادت
می کنم ھر روز که بلند میشم تار موھامو از روی بالش جمع کنم. به دردم میشه عادت کرد
مامان. فقط مثل من باید اول ھضمش کنی.
صدای گریه مامان شدت می گیرد.
-می برمت دکتر. اشتباه شده. من می دونم.
پشتش را نوازش می کنم.
-میریم دکتر. ھرجا تو بگی. ھر چی تو بخوای.
از جایش بلند می شود و می رود اتاقش. در را قفل می کند و تا حالا که دم دمای صبح است
صدای ناله و ضجه ھایش را از پشت در بسته می شنوم. کجایی بابای بی وفا؟!. خوب خودت
را از مشکلات کشیدی کنار؟!. جایت خوب است؟!. ھمه چیز را گذاشتی روی دوش من و
مامان و بی خیال رفتی؟!.
خدایا صدای گریه مامانم را می شنوی؟!. اصلا خدایا تو به من بگو بابا زیر خاک برایم گریه می
کند؟!. من با درد نوشتم تو ھم با درد می خوانی؟!. گریه ھای مادرم را می خوانی؟!. اشک
ھای من را چی؟!.
.خرداد آخرین .لیلی-
Leili. The last spring
وبلاگم را می بندم. می خزم توی تختم و پتو را می کشم روی سرم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
در نیمۀماه، ماهِ تمام آمده است
عطرِ نفسِ گل به مشام آمده است
در خانۀزهرا و امیر مومنان
اوّل پسر و دوّم امام آمده است
#میلاد_امام_حسن_مجتبی✨🌺
#مبارڪباد✨🌺
مداحی_آنلاین_زهرا_پسر_آورده_قرص_قمر_آورده_کریمی.mp3
4.61M
🌸 #میلاد_امام_حسن_مجتبی(ع)
زهرا پسر آورده قرص قمر آورده
برای حیدر حیدر آورده
🎤 #محمود_کریمی
#ولادت_امام_حسن_ع_مبارک
#امام_حسنی_ام
➥ @hedye110